فصلنامه اندیشه تقریب شماره 3
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۲۲، ۱۹ آوریل ۲۰۲۲؛
نام مجله | اندیشه تقریب |
---|---|
صاحب امتیاز | مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی |
زیر نظر | آیتالله محمد علی تسخیری |
مدیر مسئول | علیاصغر اوحدی |
شورای سردبیری | سید حسین هاشمی، عزّالدین رضا نژاد، مرتضی محمدی |
مشاوران علمی |
|
مدیر اجرایی | محمدعلی ملاهاشم |
شمارگان | 3 |
سال نشر | سال اول، تابستان، 1384 |
زبان | فارسی |
ISSN | 1735-7101 |
سرمقاله
11 سپتامبر: مبارزه با تروریسم یا توجیه سیاست جنگطلبانه
حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا که در آن برجهاى دوقلوى مرکز تجارى و چند محل دیگر مورد حمله قرار گرفت، یکى از حوادث غم بارى بود که طى آن هزاران نفر کشته شدند و خسارتهاى زیادى را به جاى گذاشت. در پى این حوادث دولت آمریکا با اصرار بر تعقیب و مجازات عاملان این حوادث، شرایط کشور را جنگى اعلام کرد. در این که عاملان و مقصران واقعى این حمله چه کسانى بودند، به نظر مىرسد هنوز در هالهاى از ابهام قرار دارد و شاید اقدامات بعدى دولت آمریکا و ارائه برخى نظریهها، بتواند ردپایى از آن به دست دهد.
اولین اقدام دولت آمریکا پس از این حادثه، حمله یکجانبه به کشور افغانستان و سرنگونى گروه طالبان و نهایتاً جاى گزینى یک دولت موقت بود. این حمله در حالى صورت گرفت که نه تنها حمایت همه جانبه بینالمللى را نداشت بلکه افکار عمومى جهان آن را محکوم مىکرد. پس از آن نیز به بهانه وجود سلاح هستهاى که خود دولت آمریکا و برخى دیگر از کشورهاى غربى در جنگ علیه ایران به عراق داده بودند، به کشور عراق حمله و تقریباً بدون هرگونه مقاومتى از ناحیه نیروهاى صدام حسین، عراق را اشغال کردند و تا به امروز نیز نیروهاى نظامى آمریکا در این کشورها مستقرند.
آیا مىتوان بین این اقدامات و حادثه 11 سپتامبر ارتباطى برقرار کرد؟ براى پاسخ به این سؤال لازم است کمى به عقب برگردیم. در حالى که در قرون وسطا و پس از آن اصل توسل به زور، مطابق «نظریه جنگ عادلانه» مشروع و عادلانه تلقى مىشد، در حقوق بینالملل معاصر به ویژه بعد از جنگ جهانى دوم، به دلیل زیانهاى هولناک آن، جامعه جهانى تلاش مجدانهاى براى از میان برداشتن پدیده جنگ از خود نشان داد و آن را فاقد هرگونه توجیه اخلاقى دانست. بدین منظور در مقدمه و مواد منشور سازمان ملل براى حفظ نسل هاى آینده و مصون ماندن آنان از زیان ها و خسارت هاى جنگ، بر مذموم بودن جنگ و ترغیب به صلح تأکید فراوان شدهاست.
البته نباید اصل توسل به زور یا نظریه جنگ عادلانه را با دفاع مشروع مندرج در ماده 51 منشور ملل متحد خلط کرد، زیرا در حالى که دفاع مشروع در زمان وقوع یک حمله جدى است، اما جنگ عادلانه یا اصل توسل به زور در مقابل یک تهدید بالقوه و احتمالى است. علاوه بر منشور، کنوانسیون ها و معاهدهها، بسیارى بر عدم توسل به زور تأکید دارند از این رو خلط آن یک اشتباه فاحش است. بنابراین حمله به افغانستان و عراق توسط دولت آمریکا را نمىتوان با عنوان دفاع مشروع توجیه کرد.[۱]
نکته مهم این است که خود دولت آمریکا قبل از این دورهها هر گونه توسل به زور را براى حل اختلافات رد نمودهاست و دادستان وقت آمریکا در دادگاه بینالمللى نورنبرگ مىگوید: موضع ما آن است که به رغم هرگونه ناراحتى و مصیبتى که یک ملت ممکن است متحمل شود، توسل به جنگ یک ابزار غیرقانونى براى حل این مصیبت و یا جاى گزینى آن مىباشد. دولت آمریکا بارها بر این امر تأکید کرد و در صحنههاى بینالمللى نیز بر ممنوع بودن جنگهاى بازدارنده اصرار داشتند و به همین مبنا نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال 1956 دولتهاى کمونیستى را به دلیل این که این نوع حملات را جایز مىشمردند، محکوم مىکرد و ترومن مىگفت که ما معتقد به جنگهاى بازدارنده نیستیم، چرا که این نوع جنگها ابزار دیکتاتورها مىباشد.[۲]
حال با توجه به اجماع جهانى پس از جنگ جهانى دوم بر نفى هرگونه جنگ، توسل به زور و وجود معاهدهها و اعلامیههاى فراوانى که در این زمینه در سطح جهانى و منطقهاى وجود دارد و اعلام مواضع صریح دولت مردان آمریکا بر هر گونه جنگهاى بازدارنده، سؤال این است که چگونه دولت بوش مىتواند براى حضور نظامى در منطقه خاورمیانه، به افغانستان و عراق حمله کند و مواضع صریح قبلى این کشور و اجماع جهانى را زیر پا بگذارد؟!
ظاهراً بروز حادثهاى مانند 11 سپتامبر که موجب جریحه دار شدن افکار عمومى جهان شد بهانه مناسبى براى زیرپا گذاشتن قواعد و مقررات بینالمللى از طرف دولت بوش و توجیه اقدامهاى بعدى است. به دنبال این حادثه، برخى از نظریه پردازان آمریکایى براى توجیه حمله آمریکا به افغانستان نظریه متروک و منسوخ «جنگ عادلانه» را مطرح کردند و با بازگشت به قرون وسطا، اصل توسل به زور و جنگ را مجاز شمردند.[۳] به دلیل نبود یک دادگاه بینالمللى کیفرى دایمى با صلاحیت رسیدگى به جرایم تروریستى، دولت بوش با عنوان مبارزه با تروریسم پس از حادثه 11 سپتامبر، خود وارد عمل مىشود و به کشور افغانستان به بهانه نابودى بن لادن حمله مىکند؛ بن لادنى که به اعتراف خود غربىها، سال ها با آژانس آمریکایى در خلال جنگ افغانستان همکارى مىکرد.[۴] و براى ادامه اقدامات جنگ طلبانه، امضاى خود را از معاهده رم مربوط به تشکیل دیوان کیفرى بینالمللى پس مىگیرد.
به گفته گیلبرت اخگر مدرس سیاست و روابط بینالملل در دانشگاه پاریس و نویسنده کتاب «برخورد بربریت 11 سپتامبر و ایجاد بىنظمى نوین جهانى»، به طور قطع 11سپتامبر شرایط سیاسى را براى واشنگتن فراهم آورد که این کشور را مصمم به گسترش امور نظامى کرد. گسترشى که بدون حادثه 11 سپتامبر امکان پذیر نبود... . در بعد بینالمللى، 11 سپتامبر شرایط سیاسى را براى مشروعیت بخشى ایدئولوژیک به وجود آورد و آن چیزى نبود جز بهانه جنگ علیه تروریسم... .[۵]
در حالى که اسناد زیادى مبنى بر مطلع بودن بوش و همدستان او از حمله 11 سپتامبر وجود دارد و به همین دلیل نیز خانم رایس براى اداى سوگند مبنى بر اطلاع نداشتن از قریب الوقوع بودن حمله به کمیسیون تحقیق فراخوانده مىشود، «ریچارد کلارک» رئیس سابق بخش ضدتروریسم مىگوید که توجه بیش از حد «جورج بوش» به عراق مانع از آن شد تا وى به اخطارهاى جدى سازمانهاى اطلاعاتى آمریکا به قریب الوقوع بودن حمله به اهدافى در آمریکا از طریق هواپیما توجه کند.[۶] این توجیهات و دست و پا زدنها خود نشان روشنى از مطلع بودن دولت بوش از این حمله دارد.
استفاده دیگر دولت بوش از حادثه 11 سپتامبر تغییر در بسیارى از مفاهیم است، از جمله مفهوم امنیت که دولت بوش براى مقابله با آسیبپذیرى خود به تحریف آن پرداخت. براى حفظ قدرت آمریکا و پیشگیرى از حملات آینده، دولت آمریکا براى خود حق جدیدى تحت قوانین بینالمللى براى خلع سلاح از طریق «دفاع از خود یا حق پیشگیرى» نسبت به هر کشورى که تهدیدى به شمار مىرود قائل شدهاست و حتى مفهوم آزادى را به «آزادى از ترس» بدل کرده و آن را مهم ترین آزادى و سیاست حقوق بشر آمریکا شمردند.[۷] بوش مىگوید: «ما از زندگى کردن در ترس پرهیز مىکنیم».[۸]
در بخش حقوق کیفرى و شیوه برخورد با متهمان حوادث تروریستى و جرایم سازمان یافته نیز، تئورى پردازان آمریکایى مفاهیم جدیدى را به وجود آوردهاند. به عنوان نمونه، حقوق جزاى شهروندمحور را به حقوق جزاى دشمن محور تبدیل کردند و حقوق جزاى عدالت محور را به فراموشى سپرده و به ترویج تئورى حقوق جزاى امنیتمحور روىآوردند. در حال حاضر زندانیان افغانى در گوانتانامو و زندانیان عراقى در ابوغریب بر اساس قواعد حقوق جزاى دشمن محور در فجیعترین وضع ممکن قرار دارند. آمریکاییان با این دسته از زندانیان نه به مانند شهروند برخورد مىکنند تا حقوق شهروندى در حق آنان اعمال شود و نه آنان را اسیر جنگى تلقى مىکنند تا بر اساس کنوانسیون ژنو رفتار شود.
به نظر مىرسد هدف اصلى تغییر نگرش ها و تحریف مفاهیم در پس حادثه 11 سپتامبر را باید مقابله با جهان اسلام و مسلمانان دانست، چرا که بیشترین فشار را به مسلمانان و کشورهاى اسلامى وارد کرده و تمام حملات نیز در کشورهاى مسلمان (افغانستان و عراق) صورت پذیرفتهاست. به رغم این که آمریکا سه کشور عراق و ایران و کره شمالى را محور شرارت اعلام کرده و به بهانه وجود سلاحهاى هستهاى به اعمال فشار به این کشورها پرداختهاست اما ظاهراً تنها عراق و ایران که کشورهاى مسلمان هستند، مورد هجوم انواع حملات مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفتند! به همین جهت است که برخى از رسانههاى غربى در صدد برآمدند تا حادثه 11 سپتامبر را حمله اسلام به غرب تلقّى نمایند.[۹]
از همه مهمتر این که نباید از دخالت رژیم غاصب اسرائیل در این حادثه غافل بود و خطرى که از جهان اسلام احساس مىکند فشار و جنایتهایى که در پس از این حادثه بر مردم فلسطین آورده، نشانه دخالت اسرائیل و منافع او در بروز این حادثه است.
از این رو در گزارش 68 صفحهاى ارتش آمریکا، دست داشتن موساد در این حادثه تروریستى مورد تأکید قرار گرفت و نشانههاى آن، دستگیرى چند اسرائیلى در حال فیلمبردارى از اولین حمله به مرکز تجارت جهانى و خروج چهار هزار تن از شهروندان اسرائیلى قبل از این حملات مىباشد.[۱۰]
دور از واقعیت نیست که «تیرى مارى دیدیه میسان» نویسنده فرانسوى کتاب «نیرنگ هولناک 2002» در این خصوص مىگوید: در حقیقت مرکز تجارت جهانى در آمریکا مورد اصابت موشکهاى ارتش آمریکا قرار گرفت... و مىتوان گفت که این حادثه یک کودتاى داخلى بود که منجر به نظامىگرى کامل دولت آمریکا گردید. [۱۱]
کوتاه سخن این که تأمین منافع اسرائیل و آمریکا بهانهاى براى زیر پا گذاشتن همه قواعد و مقررات بینالمللى گردیدهاست که نه تنها جهان اسلام بلکه تمام جهان را با آیندهاى تاریک روبه رو مىسازد، چرا که هیچ منطق و اخلاقى نمىتواند این اقدامات خلاف مقررات بینالمللى را توجیه کند. در این راستا کشورهاى اسلامى که هدف اول اهداف آمریکا و اسرائیل به شمار مىروند، باید در جهت ائتلاف و اتحاد جهان اسلام بر ضد این سیاست هاى جنگ طلبانه، طرحى نو دراندازند و گامى تازه بردارند.
منابع و مآخذ:
- کدخدایى، عباسعلى، «حوادث 11 سپتامبر و رویکرد نوین آمریکا به نظریه جنگ عادلانه»، نامه مفید، شماره 33؛
- روزنامه جام جم؛
- روزنامه ایران؛
- روزنامه مردمسالارى؛
- روزنامه آفتاب یزد؛
- روزنامه سیاست روز.
مقالات اندیشهای
- ابعاد تمدنى میانهروى اسلامى (مقاله)/ آیتالله محمد على تسخیرى
- اجتهاد فقهى و تأثیر آن در تقریب مذاهب اسلامى (مقاله) / دکتر عبدالستار ابراهیم الهیتى
- رسالت مجمع تقریب و افقهاى آن (مقاله) / دکتر شیخ احسان بعدرانى
- شریعت صلح و رحمت (مقاله) / سید مصطفى میرمحمدی
- طرح خاورمیانه بزرگ، غرب و کشورهاى مسلمان زمینهها، چیستى و پیامدها (مقاله) / مرتضى شیرودى
پيشگامان تقريب
سرزمينهاى جهان اسلام
اسلام در مالزی (مقاله)/ عبدالمجيد ناصرى داوودى
گزارشی از یک کتاب
معرفی و نقد کتاب تدارک جنگ بزرگ (مقاله)
اخبار فرهنگی
مأخذ شناسی اندیشه تقریب
أ.آثار منشر شده به وسیله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی؛
ب.سایر آثای منشر شده در زمینه اندیشه تقریب [۱۲]؛
چکیده مقالهها
در این بخش از فصلنامه مقالات اندیشهای به زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده است.
چکیده مقالات به زبان عربی
چکیده مقالات به زبان انگلیسی
پانویس
مطالب مندرج در مقاله برگرفته از فصلنامه اندیشه تقریب، سال اول، شماره 3، تابستان 1384 میباشد.