حنین
÷
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
نام | غزوه حُنَین |
---|---|
زمان | سال هشتم هجرى (۶۳۰م) |
مکان | منطقه حنین |
مختصات | شمالشرقی مکه |
نتیجه | پیروزی مسلمانان و شکست و فرار مشرکان |
علت جنگ | اشراف قبیله هوازن و قبیله ثقیف، از ترس آنکه پیامبر(ص) پس از فتح مکه، به جنگ با آنان اقدام کند، تصمیم گرفتند پیش دستی کرده و جنگ را زودتر آغاز کنند. |
فرماندهان | حضرت محمد(ص) • مالك بن عوف |
تلفات مسلمانان | چهار نفر به شهادت رسیدند. |
تلفات مشرکین | ۷۰ تن از ثقیف و ۱۵۰ تن از هوازن کشته شدند. |
غزوه حنین، از غزوات پیامبر خدا(ص) با مشرکان قبیله هوازن و ثقیف، در سال هشتم هجری که بعد از فتح مکه در منطقه حنین رخ داد. در ابتدای جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و نیز حضور تازه مسلمانان مکی، سپاه اسلام متزلزل بود تا جایی که جان پیامبر(ص) هم به خطر افتاد، اما مسلمانان سرانجام به پیروزی رسیدند و به غنائم بسیاری دست یافتند.
حنین کجاس
«حنین» سرزمینی در نزدیكی شهر طائف حدود دوازده فرسخی مكه است؛ چون این غزوه در آنجا واقع شد، به نام غزوة حنین معروف شده و در قرآن با عنوان یوم حنین از آن یاد شده است. نام دیگر این غزوه اوطاس میباشد و آن نام سرزمینی در همان حدود است. نام دیگر این غزوه هوازن است كه نام یكی از قبایل بزرگی است كه در این جنگ شركت داشت و فرمانده لشكر هم از آن قبیله بود.
زمینه بروز غزوة حنین
پس از فتح «مكه» در ماه رمضان سال هشتم هجری، دو قبیله بزرگ «هوازن» و «ثقیف» كه به ترتیب در منطقه «حنین» و «طائف» زندگی میكردند، احتمال دادند كه پیامبر(ص) به سراغ آنها برود. به همین سبب در آخر ماه «رمضان» یا اوایل ماه شوال سال هشتم هجرت بود كه بزرگان هر دو طایفه، نزد «مالك بن عوف» جمع شدند و پس از مشورت گفتند: صلاح در این است كه ما پیشدستی كنیم، به جنگ مسلمانان برویم و آنها را شكست دهیم؛ چون مسلمانان تاكنون با كسانی جنگیدهاند كه فنون جنگ را نمیدانستند؛ ولی ما با فنون نبرد آشناییم و آنها را شكست خواهیم داد.
به همین منظور چهار هزار نفر از قبیله «ثقیف» و «بنی سعد» آماده شدند و به هوازن پیوستند و گروههایی هم از قبیلههای «بنی نصر»، «بنی جُشَم»، «بنی غیلان» و اعراب دیگر به آنان پیوستند. حدود سی هزار نفر جمع شدند و فرماندهی «مالك بن عوف» را پذیرفتند. وی جوانی مغرور بود و بیش از سی سال نداشت. او دستور داد كه لشكریان؛ اموال، زنان و فرزندان خود را نیز همراه ببرند تا از میدان جنگ فرار نكنند.
آنان بدین ترتیب حركت كردند تا به سرزمین «اوطاس» رسیدند. وی در آنجا نصیحت پیرمرد باتجربه نابینا، رئیس قبیله «جُشَم»، به نام «درید بن صمّه» را نیز در همراه نبردن زن و فرزند نپذیرفت و گفت: «تو پیر شدهای و عقلت فرتوت شده است.» سپس گفت: «ای گروه هوازن! یا از من اطاعت كنید یا شكمم را به نوك شمشیر میگذارم و فشار میدهم تا از پشتم درآید!» همه گفتند: «اطاعتت میكنیم.» سپس به لشكر خود دستور داد: «غلاف شمشیرها را بشكنند (كنایه از اینكه این شمشیر دیگر به غلاف نخواهد رفت تا اینكه دشمن را از پا درآورد) و به سوی «حنین» بروند و در آنجا در شكاف كوهها و درّهها و لابهلای درختان كمین كنند تا وقتی لشكر اسلام به آنجا رسید، از هر طرف حمله كرده، آنها را غافلگیر سازند. »
حركت لشكر اسلام به سوی حنین
وقتی رسول خدا(ص) از لشكركشی «هوازن» و قبایل دیگر آگاه شد، «عبدالله اسلمی» را برای كسب اطلاعات فرستاد. او پس از تحقیق و بررسی بازگشت و صحت اخبار جنگ را تأیید كرد. پیامبر(ص) مسلمانان را برای جهاد تشویق كرد و وعده پیروزی داد، «عتّاب بن اسید» را به عنوان امیر مكه و «معاذ بن جبل» را برای تعلیم احكام در «مكه» گذاشت و یكصد زره از «صفوان بن امیه» به عنوان عاریه مضمونه گرفت و خودش نیز زره پوشید و كلاهخود به سر گذاشت؛ پرچم بزرگ را به دست علی(ع) داد و با دوازده هزار نیرو به سوی حنین حركت كردند؛ ده هزار نفرِ آنان از مدینه برای فتح مكّه آمده بودند و دو هزار نفر از مسلمانانی بودند كه در فتح مكه، مسلمان شدند.
لشكر اسلام، شب را بیرون از سرزمین حنین استراحت كردند و پس از ادای نماز صبح به امامت پیامبر(ص) به حركت خود ادامه دادند. هنوز هوا تاریك بود كه وارد درّه حنین شدند. در این هنگام بود كه ناگهان، لشكر «هوازن» از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند، گروهی كه در مقدمه لشكر قرار داشتند و در میان آنها تازه مسلمانانِ مكه بودند، فرار كردند و به دنبال آنها بقیه لشكر نیز گریختند؛ ولی امام علی(ع) كه پرچمدار لشكر بود با عده كمی در برابر دشمن ایستادند و به پیكار ادامه دادند. منافقان لشكر اسلام از این پیش آمد ناگوار، خوشحال شدند. ابوسفیان گفت: مسلمانان تا لب دریا خواهند دوید. دیگری گفت: سحر، باطل شد. سومی تصمیم گفت كار اسلام را یكسره كند و پیامبر اسلام (ص) را در آن گیر و دار بكشد و چراغ توحید و مشعل فروزان رسالت را خاموش سازد؛ ولی نتوانست. در آیه زیر، به مطالب مذكور اشاره شده است:
«لَقَدْ نَصَرَكمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ كثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكمْ كثْرَتُكمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكمْ شَیْئاً[۱]»؛ «خداوند شما را در میدانهای زیادی یاری كرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری كرد)؛ در آن هنگام كه فزونی جمعیتتان، شما را مغرور ساخت؛ ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد. » تعداد لشكر اسلام در این جنگ، دوازده هزار نفر بود كه این عده در هیچ یك از جنگهای اسلام تا آن روز، سابقه نداشت. اكثر مسلمانها با مشاهده این جمعیتِ زیاد و وجود سلاحهای جنگی گمان كردند كه پیروزیشان حتمی است؛ حتی ابوبكر بن ابی قحافه خطاب به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله! لا تغلب الیوم من قلّة؛ یعنی امروز جمعیت ما همانند سابق اندك نیست، كه مغلوب شویم.
فرار از جنگ
در آیه شریفه، پس از اشاره به مغرور شدن مسلمانان به زیادی جمعیت و بیفایده بودن آن، با لحن ملامتآمیزی میفرماید: «وَضَاقَتْ عَلَیْكمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ[۲]»؛ «چنان ترسیدید و شكست خوردید كه زمین با آن همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس به دشمن، پشت كردید و گریختید.» آری، اكثر مسلمانان فرار كردند، در حالی كه اكثر آنان میدانستند فرار از جنگ، حرام است، و قرآن فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ كفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ، وَمَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ[۳]»؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! هنگامی كه با كافران در میدان نبرد روبهرو شوید، به آنها پشت نكنید (و فرار نكنید) و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند مگر آنكه هدفش كنارهگیری از میدان برای حمله مجدّد یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد (چنین كسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم بوده و چه بد جایگاهی است! » با وجود نهی قرآن از فرار و تهدید فراركنندگان به عذاب دوزخ، متأسفانه مسلمانان من جمله ابوبكر و عمر فرار كردند و جز چند نفر باقی نماندند.
ثابت قدمان در جنگ حنین
در این میدان، اكثریت فرار كردند و باقیمانده را چهار، ده، دوازده، هشتاد و یا حداكثر صد یا سیصد نفر نقل كردهاند. از میان این اقوال، قول دوم (ثابت ماندنِ ده نفر) را بیشتر محققان، تأیید، و اسامی آنان را به ترتیب زیر نقل كردهاند:
- علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب(ع) (وی در مقابل پیامبر(ص) شمشیر میزد و به تنهایی چهل نفر از دشمن را به قتل رساند؛
- عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر كه در طرف راست حضرت رسول(ص) بود؛
- فضل بن عباس بن عبدالمطلب در طرف چپ پیامبر(ص) بود؛
- ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب؛
- نوفل بن حارث بن عبدالمطلب؛
- ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب؛
- عبدالله بن زبیر بن عبدالمطلب؛
- عُتبه پسر ابولهب؛
- مُعَتِّب پسر ابولهب.
اینها همه در اطراف پیامبر(ص) بودند، نُه نفر از بنی هاشم بودند و دهمین نفر از غیر بنی هاشم بود كه عبارت است از «أیمن بن اُمّ أیمن» كه در این جنگ شهید شد. از زنان! نیز دو تن، یكی به نام «اُمّ عمراه» (نسیبه) دختر «كعب» و دیگری به نام «اُمّ سُلیم» دختر «مِلحان» میان ثابت قدمان بودند، میجنگیدند و فراریان شبه مرد را ملامت میكردند.