اسماعیل نشار
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۸:۳۳، ۸ ژوئن ۲۰۲۲؛
نام | اسماعیل نشار |
---|---|
زاده | 1956 م / اردن |
درگذشت | 1443 قمری/ اردن |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
حاج اسماعیل محمد اسماعیل ابراهیم مصباح النشر از نسل اول اخوان المسلمین از سال 1954 میلادی تا 1964 میلادی 16 سال را در زندان های انقلاب ژوئیه گذراند و در روستای «القناطرین» به دنیا آمد. مرکز آشمون در منوفیا در سال 1929 میلادی. او 16 پسر و دختر داشت که 5 نفر از آنها فوت کردند و او که مبلغ بزرگ اسلام بود، در بسیاری از استان ها و شهرهای جمهوری گشت و گذار کرد و سهم بزرگی در تشکیل تقسیمات اخوان المسلمین داشت.
همکاری با اخوان المسلمین
ایشان می گوید من در سال 1948 به عضویت اخوان درآمدم و در آن زمان شاگرد سوم راهنمایی دبیرستان اشمون بودم و شیخ «منع القطان» در آن زمان مسئولیت مدارس را بر عهده داشت. او مرا به خود نزدیک می کرد و هر از چند گاهی «مجله مباحث» را برایم می فرستاد، مجله ای که اخوان از صاحبش اجاره می کرد. در آن بنویسم و توسط نویسندگان بزرگ اخوان نوشته شده است که تحت تأثیر همه آنها بوده اند و من دعوت اخوان را از طریق آنها دوست داشتم و سپس از طریق خانواده ها سازماندهی کردم. در مراحل تحصیل در درجات اخوان فارغ التحصیل شدم و زندگی ام به کلی دگرگون شد، خداوند هدفم شد و رسول الگو و پیشوای من شد و مرجعم قرآن و سنت و طریقت شد. همه اینها جهاد فی سبیل الله و مرگ برای آن شد و من از دعوت اخوان برای همبستگی آموختم و این همان چیزی است که در زندانها تجربه کردم و از دعوت اخوان برای دوست داشتن همه مردم حتی شدیدترین آنها آموختم. مخالفان
صبر بر مصیبت و مصیبت را آموختم و یاد گرفتم تا آنجا که می توانم در نیکی ها همکاری کنم و در راه خدا فداکاری و فداکاری کنم، هر چه برایم باشد. رمضان قبل برای من; به محض اینکه به اخوان پیوستم متوجه شدم که علتی دارم که «اسلام» است.
و او برای من الگو شد و او رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و من یقین داشتم که باید در این راه تلاش کنم.رمضان امسال فقط ترک خوردن و آشامیدن نبود. قبل از این که در گردان الله تعالی سرباز شدم. آنجا که آیات روزانه قرآن و ذکر و حفظ نماز ایستاده و تهجد است.»
دستگیری
وی در حالی دستگیر شد که با چند تن از برادرانش، خود و جمعی از همراهانش ملاقات می کرد، چنانکه می گفت: «به دیدار یکی از برادران می رفتم که اسمش «اسماعیل الشافعی» در قاهره بود، من و گروهی. از برادران و ما توسط نیرویی از تحقیقات روض الفرج به رهبری افسر "محمد عبدالعال" غافلگیر شدیم، آنها به آپارتمان هجوم بردند و دستور گرفتند اسماعیل شافعی و همه افراد را دستگیر کنند. سپس مرا به زندان نظامی منتقل کردند.
وقتی وارد شدم با کتک خوردن شدید از من استقبال کردند و اولین خروار روی چشم راستم فرود آمد و تا الان ردی در آن باقی ماند و با وجود اینکه بسیاری از پسران ما پزشکان سهولت برداشتن این اثر را تایید کردند و بر من اصرار کردند. تصمیم گرفتم که آن را از بین ببرم تا در تمام عمرم آن را به عنوان شاهدی بر آنچه که اخوان به دست عبدالناصر و بندگانش با آن روبهرو شده بودند بگذارم و همچنین خداوند او را در روز قیامت به عنوان نشانه ظلم و ستم قرار دهد. از ظالمان، و تا انتقام آنان را نزد خداوند متعال بگیرم».
منبع
- ر.ک: مدخل اسماعیل النشار در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..