چگونگی شکل گیری و پیدایش صهیونیزم (مقاله)
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۸:۴۵، ۹ نوامبر ۲۰۲۲؛
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال پنجم/ شماره نوزدهم/ تابستان 1388 |
عنوان مقاله | چگونگی شکلگیری و پیدایش صهیونیزم |
نویسنده | امانالله شفایی |
تعداد صفحات | 12 |
بخش | مقالات اندیشهای |
زبان | فارسی |
چکیده
از مهمترین مباحث هر مکتبی دشمنشناسی از دیدگاه آن مکتب است. هر موجودی در عالم اگر بخواهد بقای خویش را تضمین کند باید دشمنان خود را بشناسد تا بتواند در برابر او ابزار دفاعی لازم را فراهم نماید. در این موضوع حتی حیوانات هم از این قاعده مستثنا نیستند؛ هیچ حیوانی دچار صیاد نشد مگر اینکه غفلت او را گرفت. از این رو امام خمینی (رحمةالله) میفرماید: هیچ آزادهای اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد.
آیۀ 82 سورۀ مائده هم دشمنشناسی و هم اولویتبندی را در درون خویش جمع نموده است؛ «لتجدنّ اشدّ الناس». دشمن درجه اول یهود است و اگر یک روز قرآن عوض شد دشمن درجه یک هم عوض میشود. در قرآن هر جا به اسم یهود برخورد میشود باید به صهیونیزم تفسیر شود.
در مرحلۀ بعد، «الذین اشرکوا»، یعنی مشرکین، در این اولویتبندی قرار میگیرند. در آیۀ دیگر آمده است که مسیحیها هم دشمن مسلمانان هستند؛ «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِير؛ هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، ]تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها شوى[ و از آيين ]تحريف يافته[ آنان، پيروى كنى. بگو: هدايت، تنها هدايت الهى است! و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. » (بقره / 120).
در این مقاله بیش از هر چیز به شکلگیری اولیۀ صهیونیزم پرداخته شده است. در این راستا چهار وجهه صهیونیزم، یعنی صهیونیزم اقتصادی، سیاسی، مذهبی و مدنی بررسی گردیده و به اختصار توضیح داده شده است. سپس اهمیت یافتن خاورمیانه در نظر «لرد روچیلد» و تشکیل مقدمات لازم برای سلطه بر خاورمیانه، بهترین گزینۀ ایجاد حکومت یهودی در آن منطقه، تبیین گردیده است. در این راستا هر چهار وجهه صهیونیزم فعال بوده و دست به دست هم داده تا که بتواند یک حکومت قدرتمند یهودی بیافریند و بعدها در نتیجۀ این تلاشها حکومت موعود اسرائیل ساخته شد. در پایان نیز به مشکلات جدی صهیونیزم اشاره شده و تبیین گردیده که پست صهیونیزم هم که برای حل این مشکلات وارد صحنه شده بود نتوانست از عهدۀ این مسئولیت برآید.
کلید واژگان: صهیونیزم، صهیونیزم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی، اسرائیل، روچیلد، بالفور.
مقدمه
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ؛ به طور مسلم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت، و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: «ما نصارى هستيم»؛ اين به خاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا وجود دارد و آنها (در برابر حق) تكبر نمیورزند». (مائده/82).
امام خمینی(رحمةالله) در مورد شکلگیری اسرائیل میگوید: «تبانی و همفکری دولتهای استعماری موجب پیدایش اسرائیل به منظور سرکوبی و استعمار ملل اسلامی شد. مقصود دول بزرگ استعمار از ایجاد اسرائیل تنها اشغال فلسطین نیست، بلکه اگر به آنان فرصت داده شود تمام کشورهای عربی به سرنوشت فلسطین دچار خواهند شد». (امام خمینی، ج 2، ص 461).
صهیونیزم اقتصادی ابتدا با فکر افرادی مانند «روچیلد» تشکیل شد. مکتب فیزیوپراتیسم، مرکانتیلیسم و لیبرالیسم همان صهیونیزم اقتصادی است. صهیونیزم اقتصادی کانونهای سرمایه را شناسایی کرد که مهمترین آنها خاورمیانه بود، زیرا خاورمیانه ویژگیهای منحصر به فرد دارد و اگر چند سال به حال خود رها شود حرف اول دنیا را خواهد زد و کشورهایی که امروزه جهان سومی محسوب میشوند به کشورهای برتر دنیا تبدیل خواهند شد. این کشورها امکانات بالقوه را در اختیار دارند ولی از داشتن امکاناتی که به فعلیت دربیاید محروم میباشند. برای این که خاورمیانه به پیروزی برسد سه اصل لازم است:
1- دانایی؛
2- توانایی؛
3- خواهانی.
به همین دلیل اینک کارکرد رژیم صهیونیستی این است که دانایی، توانایی و خواهانی کشورهای مسلمان را تضعیف کند. طبیعتاً وظیفۀ مسلمانان هم این است که این سه اصل را تقویت نمایند. میتوان گفت بیداری اسلامی حوزۀ خواهانی مسلمانان را تربیت نموده و مینماید.
وطیفۀ طبقۀ روشنفکر متعهد هم این است که حوزۀ دانایی واقعی همراه با حقیقت را در کودکان، نوجوانان و جوانان شکل داده و تقویت کنند. تا توانایی بر عملیات را احساس کنند و انگیزه بر توانایی در آنها به وجود بیاید. از این رو کارکردهای مدرسان و مبلغان، در عرصۀ تعلیم و تربیت دانایی، توانایی و خواهانی کودکان، نوجوانان و جوانان درست در مقابل کارکرد پست صهیونیستهاست، زیرا آنها چون نمیتوانند به طور مستقیم در بزرگان ملتهای مسلمان تأثیر بگذارند، میخواهند دانایی، توانایی و خواهانی کودکان، نوجوانان و جوانان ملتهای مسلمان را به تسخیر خود در آورند. پس مبارزان اصلی در مقابل پست صهیونیستها، مدرسان، مبلغان و روشنفکران متعهد میباشند.
در نتیجة صهیونیزم اقتصادی، صهیونیزم سیاسی به وجود آمد. صهیونیزم سیاسی برای تشکیل دولت، نیازمند به ملت بود و برای جمعآوری ملت یهود، صهیونیزم مذهبی را به وجود آورد. صهیونیزم مذهبی یک پیشنیاز را به نیاز تبدیل کرد؛ یعنی به جای اینکه ماشی بیاید بعد ما برویم، این باور را به این صورت تغییر داد که اول یهودیها باید بروند مقدمات ظهور را فراهم کنند تا بعد ماشی بیاید و دولت تشکیل شود. وقتی دولت تشکیل شد صهیونیزم فرهنگی در عمل کار قدرتمند تبلیغی خویش را شروع نمود و به برنامههای خود جامۀ عمل پوشانید. (عطاری، 1373، ص 20ـ40).
الآن کل آمار یهودیهای جهان قریب به هفده میلیون نفر است. امروزه یهود تمام معیارهای اولویت را در اختیار دارد: 1- قدرت؛ 2- آموزش؛ 3ـ پول. از این رو مسلمانان باید بیش از پیش بیدار باشند. امام خمینی در مورد آشتی بین ملت فلسطین و اسرائیل معتقد است میانجی بین ظالم و مظلوم منطقی نیست بلکه خود ظلمی بزرگ است و تنها دفاع از مظلوم، یعنی دفاع از مبارزات حقطلبانه فلسطینیها در مقابل اسرائیل، منطقی است. (امام خمینی، پیشین، ج 11، ص 159).
اهمیت چگونگی پیدایش صهیونیزم
آگاهی از چگونگی به وجود آمدن صهیونیزم در یهودیت به صورت عام و دولت اسرائیل در پرتو رژیم صهیونیستی به صورت خاص میتواند یکی از انگیزههای مهم و خیلی مؤثر باشد و با آگاهی از این موضوع میتوان اطلاعات در موضوعات دیگر از جمله سازمانهای صهیونیستی، مثلهاگانا، موساد و سیستمهای لیبرال را بهتر رصد و پردازش نمود. وقتی مکتبهای آسمانی با مذاق عدهای سازگار نیفتاد به فکر اختراع مکاتب زمینی افتادند. ابتدا از یک سری مذاهب در ادیان آسمانی شروع کردند؛ برای مثال، در دین اسلام، بهائیت و وهابیت را، در یهودیت صهیونیزم را و در مسیحیت پروتستانتیزم را خلق نمودند. صهیونیزم به صورت اسمی در سال 1897م اعلام موجودیت کرد. اولین جلسهاش در اروپا و در سوئیس برگزار شد. شخصی به نام «تئودور هرتصل» (Teodor Hertsl) مسئولیت آن را به عهده گرفت و کنگرۀ صهیونیزم را برگزار کرد. بعدها کنگرههای زیادی تشکیل دادند و تا امروز بیش از شصت کنگرۀ رسمی و چندین کنگرۀ غیر رسمی برگزار نمودهاند. در این کنگرهها تصمیماتی گرفتند که در نهایت به یک کتاب به عنوان اساس کارشان به نام «پروتکلهای یهود» یا «پروتکلهای دانشوران یهود» به عنوان مرامنامه یا منشور رفتاریشان و یا باورهایشان و به عبارت دیگر بایدها و نبایدهایشان تبدیل شد. (نجفی یزدی، 1382). خواندن این کتاب به خصوص برای طلاب، دانشجویان، دانشپژوهان و قشر جوان و تحصیلکرده ضروری است زیرا جالب است که بدانند چگونه در باب دیگران اندیشیدند و نوشتند. البته بعدها آنها گفتند: این کتاب به ما ربط ندارد. ولی روش و منش صهیونیستها در هر جای جهان این چنین بوده است.
داستان خلق اسمی صهیونیزم از سال 1897م است، در حالی که به خلق واقعی آن کمتر اشاره میشود. در این مقاله به این موضوع بیشتر پرداخته میشود.
چهار وجهه صهیونیزم از آغاز تا تشکیل اسرائیل
صهیونیزم چهار وجه دارد که عبارت است از:
- وجهه اقتصادی؛
- وجهه سیاسی؛
- وجهه مذهبی؛
- وجهه فرهنگی.
البته ناگفته نماند که وجه فرهنگی در سه وجه دیگر فعال بوده است. به عبارت دیگر، همۀ این چهار وجه با هم گره خورده است و به طور دقیق نمیتوان آنها را از همدیگر تفکیک نمود. (. Abdullayev, Abş-ın siyasi həyatında sionizmin rolu, səh 4 ) ولی اولین وجهه، وجهۀ سیاسی بود که از زمان بنی اسرائیل به صورت حقیقی وجود داشت. در زمان موسی(علیهالسلام) هم بود. در کتاب تورات هم به این مسئله اشاره شده است که اینها مردمانی بودند که با کوچکترین فرصتی دنبال پول و طلا و سیم و زر میرفتند و از خدا غافل میماندند. از نظر علمی، در آن زمان پول اختراع نشده بود. ولی مشاهده میشود که یکی از عمدهترین مسائل اخلاقی که در تورات به آن زیاد اشاره شده و در آن زمان مورد ابتلا بوده، موضوع ربا و رشوه است. نژاد یهود و بنیاسرائیل از نظر ژنتیکی به پول و بازارهای پولی و مالی و قبضه کردن اقتصاد علاقهمند بوده است. در انجیل هم به دنیاپرستی آنها اشاره شده است. در قرآن نیز به صراحت اشاره شده است که آنها انسانهایی حریص هستند و دنیا و زندگی را دوست دارند. این سیر تاریخی ادامه دارد تا زمانی که در فرانسه مکتبی به وجود میآید به نام «فیزیوپراتیسم» Physiocratcy)). این مکتب میگفت: اصالت با زمین است و هر چه بتوانیم زمین بیشتر داشته باشیم پیروز خواهیم بود. بعد از این مکتب، مکتب «مرکانتیلیسم» (Merkantilism) به وجود آمد. پیروان این مکتب میگفتند: اصالت با تجارت است، هر چه بتوانیم سکه و طلا جمع کنیم برنده خواهیم بود. بعدها مکتب «لیبرالیسم» (Liberalism) به وجود آمد. این جریان میگوید: اصالت با هر آن چیزی است که در آن سود است. این سیر تاریخی و این روند را یهودیها به وجود آوردند؛ یعنی عمده محور رشد چنین تفکراتی یهودیان بودند.
یکی از این یهودیها شخصی است به نام «لرد روچیلد» (Lord Rothschild). این شخص کارهای عجیب و غریب انجام میداد. وی در قرن هفدهم در اروپا حرکتی را شروع میکند و در قرن هیجده و نوزده کل اروپا را از لحاظ پولی و مالی قبضه میکند، به طوری که هر جنگی در اروپا میخواهد شروع بشود، هر دو طرف منازعه به او مراجعه میکنند و از او وام میگیرند؛ یعنی مورد قبول هر دو طرف جنگ است!
اهمیت یافتن خاورمیانه در نظر لرد روچیلد
روچیلد در یک برههای به اهمیت ژئوپلتیک خاورمیانه پی میبرد. این اهمیت به خاطر وجود کانال «سوئز» به طول 170 تا 180 کیلومتر است که شرق عالم را به غرب عالم وصل میکند. مزیتهای مختلف کانال سوئز برای غرب عبارت بود از:
- کالاهای غربیها ارزانتر تمام میشد؛
- زمان کمتری میبرد تا به مقصد برسند؛
- حساب پذیرششان کمتر میشد؛
- خطرات تجارت کمتر میشد؛
- کالاها و مواد اولیهشان که از شرق تهیه میشد، سریعتر به غرب میرسید.H. Əliyev, Fələstin məsələsi və sionizm, səh 12))
روچیلد بعد از اینکه به این ویژگیهای خاورمیانه پی برد، به نخست وزیر یهودی انگلیس «بالفور» Arthur James Balfour)) نوشت: «من به شما پول میدهم شما کانال سوئز را و سهامش را از رهبر مصر بخرید».
نخست وزیر یهودی انگلیس در یک نامۀ رسمی به روچیلد مینویسد که سهام کانال سوئز خیلی گران است، در صورتی که همۀ پولش را بدهید این کانال را میخریم. روچیلد در پاسخ مینویسد: «بله، ولی به شرطی من پول به دولت انگلیس میدهم که قول بدهد در منطقهای به نام فلسطین یک دولت یهودی تشکیل بشود». بعدها این کار آنجام میشود و از همان موقع هم شیطنت آنجام میشود. آقای روچیلد به ناپلئون که یک مسیحی بود کمک میکند، ناپلئون وقتی در سال 1797 به فلسطین میرسد، یعنی درست صد سال قبل از 1897 که ادعا شده است صهیونیزم در این سال به وجود آمده است، اولین بار یک اعلامیۀ رسمی میدهد و اعلام میکند که از همۀ یهودیان کل دنیا دعوت میشود بر اساس آرزویی که دارند بیایند در اینجا کشور یهودی تشکیل بدهند، و به منظور اعادۀ عظمت از دست رفته و تشکیل مجدد «مملکت کهن قدس» و معرفی یهودیان به عنوان وارثان قانونی بیت المقدس کارهایی را تدارک میبیند. (فلسطین سرزمین تاریخ و مقاومت، 1379، ص 4). این یک تفکر قدرتمند قدیمی است، اما جنبۀ اقتصادی بیشتر تأثیر داشته است.
وجود نفت و گاز، که هفتاد درصد انرژی جهان را تأمین میکند، در خاورمیانه، دلیلی دیگر بر حضور استعمارگران در این منطقه است. کشورهایی که از این انرژی ارزشمند کالاهای مختلف تولید میکنند و سپس آنها را به ده برابر قیمت به این کشورها میفروشند، هیچ وقت تمایل ندارند که این منطقه به حال خود رها شود. این یک چیز عقلی است. اگر اینجا به حال خود رها شود، مردم این سرزمین که دارای حوزۀ تمدنی دیرینه میباشند این آمادگی را دارند که یک تمدن جدید در عرصۀ استفاده از این منابع بسازند.
بعد دیگری که برای صهیونیزم اقتصادی مهم بود، بعد سرمایهگذاری بود؛ یعنی وقتی اینجا ناامن باشد، طبیعتاً کسی در آن سرمایهگذاری نمیکند. در نتیجه، صهیونیزم اقتصادی به دلایل مختلفی میبایست در راستای اصالت سود و اصالت لذت، این کانون سرمایه را ناامن نگه میداشت؛ به این منظور، به فکر ایجاد پادگانی به نام اسرائیل در این منطقه افتادند. این فکر از سال 1797 وجود داشت ولی در سال 1897 آن را به طور رسمی اعلام کردند. ناپلئون به جلوهای از این فکر شوم اشاره کرده است. روچیلد نیز در سال 1877 به دولت عثمانی مینویسد: «من میخواهم بیایم در فلسطین زمین بخرم، امکانات بخرم. به یهودیان دیگر هم اجازه بدهید همکاری کنند». دولت عثمانی در ابتدا اجازه این کار را نداد. در سال 1876 و 1877 اولین جلسۀ مجلس عثمانی در استانبول برگزار شد و اولین نمایندگان فلسطین از شهر بیتالمقدس برای این مجلس انتخاب گردیدند. در نوامبر 1881 دولت عثمانی اعلام کرد که حق اقامت یهودیان خارجی (غیر عثمانی) را در سراسر نقاط امپراطوری عثمانی به جز فلسطین میپذیرد. باز در نوامبر 1892 حکومت عثمانی فروش اراضی را به یهودیان خارجی ممنوع کرد. بعد در سال 1896 عبدالحمید دوم پیشنهاد سازمان یهودیان جهان مبنی بر اعطای فلسطین به یهودیان را رد کرد و گفت: «من نمیتوانم از هیچ قسمتی از امپراطوری عثمانی چشمپوشی کنم. من نمیتوانم با کالبد شکافی موجود زنده موافقت کنم». در سال 1897 در واکنش به کنگرۀ اول صهیونیستها عبدالحمید دوم عدهای از افراد دربار خویش را جهت حکومت در استان بیتالمقدس به این مکان اعزام نمود. (Fitrət jurnalı, say 5, səh 7 ) سپس در ژوئن1914 با شروع جنگ جهانی اول که تا سال 1918 ادامه داشت و در نهایت به تجزیه حکومت عثمانی منجر شد، پیمان سری سایکس– پیکو در می سال 1916 امضا شد. بر اساس این پیمان، استانهای عربی امپراطوری عثمانی بین بریتانیا و فرانسه تقسیم شد. بعدها عدهای به فلسطین رفتند و در آنجا زمین خریدند. اینکه میگویند فلسطینیها زمینهای خود را به یهودیان فروختند، درست نیست، بلکه عدهای در چارچوب آن قوانین مقدار محدودی از زمینهای خود را فروختند ولی نه با این نیت که یهودیها بیایند در آنجا دولت یهودی تشکیل بدهند. روچیلد در آن زمینهای خریداری شده، چند شرکت تأسیس نمود که اولین آنها شرکت تولید مشروبات الکلی بود، سپس شرکت کشت و صنعت کشاورزی و پس از آن نیز شرکت کالاهای فرهنگی و مدنی را پایهگذاری کرد. وی برای این کار نمایندگانی یهودی از آلمان، آمریکا، روسیه، مجارستان و لهستان در آنجا مستقر کرد. روند کار خیلی طبیعی پیش میرفت.
شکل و چهرۀ دیگر صهیونیزم اقتصادی، لیبرالیسم است، زیرا همشناسنامۀ هم میباشند؛ یعنی وقتی گفته میشود صهیونیزم اقتصادی، میتوان به جای آن از واژة لیبرالیسم استفاده کرد و علت اینکه آمریکا را از این رژیم حمایت کامل میکند این است که در منافع موجود در این منطقه شریک میباشد. (V. Evsal, Orta şərqdə savaş, səh 23)
تشکیل مقدمات لازم برای حکومت یهودی
از این رو بعدها به فکر افتادند که دولت یهودی تشکیل بدهند، زیرا میدانستند تشکیل یک حکومت یهودی آسان نیست بلکه به لوازم مختلفی نیاز دارد، از جمله اینکه باید آدمهای مقامطلبی را پیدا نموده و آنها را تربیت و آماده کنند تا طالب و تشنۀ حکومت و قدرت بشوند و سپس به آنها بگویند در فلسطین حکومت تشکیل بدهید و ما پشتوانۀ اقتصادی شما را تأمین خواهیم نمود. در اینجا بود که صهیونیزم فرهنگی کار خودش را شروع نمود. روش فرهنگسازی در صهیونیزم فرهنگی این طور بود که یک موضوع را ابتدا تعریف میکردند، سپس آن را خلق میکردند، بعد آن را نهادینه میکردند، بعد از نهادینه کردن تثبیت میکردند و بعد از تثبیت، ارتباط رفلکسی میگرفتند؛ یعنی ارتباط معکوس ایجاد میکردند؛ به عبارت دیگر، آن چیزی که خودشان به آنها گفته بودند، به عنوان تقاضای آنها از خودشان منعکس میشد. این روند را طراحی کردند و بعد از مدت کمی عدهای زیادی از یهودیان آموزش دیدند. دوستداران صهیون در روسیه، مجارستان، سوئیس، انگلستان، آمریکا و آلمان پیدا شدند که یکی شیمیدان، یکی ارتشی، دیگری روانشناس و ... بود. آنها را یک جمع کردند و گفتند ما میخواهیم دولت یهود تشکیل دهیم. کارل مارکس (Karl Marx (1818- 1883) ) که سیستم مارکسیسم را به وجود آورد، قبل از هر چیز یک یهودی است. اینها از همان موقع بر روی این موضوع که «ما میخواهیم دولت داشته باشیم» کار کردند. در سال 1860 شعار «ما باید دولت داشته باشیم» به سؤال چگونه باید دولت داشته باشیم تبدیل شد؛ یعنی در واقع «ما باید دولت داشته باشیم» نهادینه شد. در سال 1897 «چگونه دولت داشته باشیم» هم ترسیم شد. بعد گفتند دولتمان را چگونه عملیاتی کنیم. این روند به خوبی پیش میرفت. در سال 1897 آن رفلکس را گرفتند؛ یعنی یهودیها فشار میآوردند که ما میخواهیم دولت تشکیل بدهیم. بعدها وزیر امور خارجۀ انگلیس نامه مینویسد: «آقای روچیلد! میخواهم به شما اطلاع بدهم که ارادۀمان بر این تعلق گرفت که دولت یهودی تشکیل بشود. به شما اعلام کردم که به جنبش صهیونیزم اعلام کنید که ما خواستۀ آنها را اجرا خواهیم نمود». این همان رفلکس است؛ یعنی سردمدار اصلی که روچیلد است دولت انگلیس را وادار نمود که بگوید: آنها از ما تقاضا نمودند، از این رو ما هم خواستۀ آنها را برآورده میکنیم. سپس در سال 1947 دولت یهودی تشکیل شد. جالب اینجاست که «تئودور هرتصل» را بنیانگذار صهیونیزم میدانند، در حالی که او در سال 1904 در 45 سالگی از دنیا رفته است. وی یک کتاب و یک مجله تألیف نموده است:
- کتاب دولت یهود. (Juden state)
- مجله خاطرات هرتصل.
وی خاطرات خویش مینویسد: «من با دین یهود چه کار دارم. برای من سیاست و حکومت مهم است و من با دولت کار دارم». به نظر میرسد آن موقع هرتصل راست میگفت، زیرا هنوز دکور صهیونیزم مذهبی باز نشده بود و فعلاً میخواستند شاکلۀ یک حکومت را بچینند. صهیونیزم مذهبی را بعد از این دوران به وجود آوردند؛ یعنی دورۀ صهیونیزم مذهبی بعد از دورۀ شکلگیری دولت یهود است. بعد وقتی که میخواستند جای حکومت را مشخص کنند، آقای هرتصل گفت: «بهترین جا برای حکومت اوگانداست، زیرا نفت دارد، آب و هوا دارد، دریا دارد، امکانات دارد و مشکل خاصی هم ندارد». در آن مجلس هم همه این پیشنهاد را پذیرفتند، روچیلد که مکانیابی پروژۀ اقتصادی، به خصوص اقتصاد خاورمیانهای، داشت به اوگاندا راضی نشد و پروتوکل پذیرفته نشد ولی طرفداران تشکیل حکومت در اوگاندا میگفتند: فلسطین فاقد منابع زیرزمینی و روی زمینی است و از نظر اقتصادی جایگاه خیلی مهمی ندارد. بالأخره هرتصل که از سال 1897 در سه دوره با تشکیل حکومت اسرائیل در فلسطین قدرتمندانه مخالفت میکرد، به طرز مشکوکی از دنیا رفت و پس از او با تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین موافقت شد. (سوکولوف، 1377، ص 45). جالب اینکه یهودیها که در مسائل اقتصادی و سیاسی خیلی زیرکاند، مقر حکومت خود را در جایی قرار میدهند که برای حکومت شایستگی و بایستگی لازم را ندارد! بعد از اینکه مکان حکومت را مشخص کردند، گفتند این حکومت ملت لازم دارد. برای اینکه برای دولت اسرائیل ملت درست کنند، یک سری مطالعات فرهنگی قوی آنجام دادند. اولین مطالعه را دولت انگلیس در دپارتمانهای شرقشناسی و یهودشناسی آنجام داد. شخصی به نام «لورد سین دای» اولین کسی بود که از طرف دولت انگلیس مأمور شد در این مورد یک مطالعۀ فرهنگی عمیق آنجام بدهد و تقریباً در سال 1890 وی به صورت محرمانه نتیجة مطالعات خود را به وزارت خارجۀ انگلیس اعلام نمود. وی نتیجۀ مطالعاتش را چنین بیان میکند: «من در باب یهودیها مطالعات زیادی نمودم. در کشورهای مختلف یهودیها دو گروهاند:
1- گروهی پیرمردهایشان هستند که میگویند ما منتظر ظهوریم. ظهور هم در فلسطین واقع میشود. «ماشی» یا نجاتدهندۀ بزرگ در فلسطین و در بیتالمقدس ظهور میکند و میگویند: خدایا! ما را توفیق ده سال آینده آنجا باشیم. ولی مقصودشان به کار بردن یک لفظ است و معنایش این است که خدایا در طول حیات ما کاری بکن که آن منجی ظهور کند و ما در رکاب منجی در آنجا باشیم و معنایش این نیست که قبل از ظهور ماشی ما در آن سرزمین (فلسطین) باشیم، زیرا اینگونه دعا میکنند. ما نمیتوانیم به آنها بگوییم شما قبل از ظهور ماشی برخیزید و به آنجا بروید. همچنین در بین اینها افراد خیلی زیادی هستند که میگویند ما به دلیل گناهمان و بتپرستیمان و... به امر خداوند از این سرزمین رانده و نفرین شدهایم. در تورات هم هست که تا زمانی که منجی عالم و عدالت نیامده به آن سرزمین نرویم. ولی بعد از ظهورش میتوانیم برویم. ما با این یهودیها چگونه میخواهیم صحبت کنیم که حکومت تشکیل بدهید و بیایید در داخل این حکومت مردم این حکومت بشوید و به این سرزمین مهاجرت کنید.
2- گروه دوم جوانهایشان هستند که دورۀ گریز و گذر از دین را گذراندهاند و به دورهای وارد شدهاند که در این دوره تنها و تنها فکرشان این است که دین از سیاست جداست و آن ملیتی که داریم آن را حفظ کنیم، کافی است، دین را ولش کن. جالب اینجاست که لیبرالیسم که اصالت سود را در پیوستگی و تلفیق دین و سیاست میداند، در اینجا یک ترجمان جدیدی آنجام میدهد و میگوید: چرا دین از سیاست جدا باشد؟ اصلاً دین عین سیاست است و سیاست عین دین است؛ همان چیزی که در کشورهای اسلامی عکسش را به مردم تلقین میکنند. برای یهودیها میگفتند: دین عین سیاست است و سیاست عین دین است. البته روی این مسئله کار کردند، چون در مقابل صهیونیزم، در جامعۀ یهودیان اروپا جریان عمدهای قرار داشت که متأثر از جنبش روشنفکری یهودی با نام Haskala بود. این جنبش که در قرن 17 و 18 شکل گرفته بود میکوشید تا یهودیان را که به طور سنّتی از جامعه و فرهنگ اروپایی منزوی بودند با فرهنگ و تمدّن غربی آشنا سازد، و زمینۀ ادغام آنان را در فرهنگ و جامعه اروپایی فراهم آورد. به همین دلیل این جریان در مسائل غیر فردی، آموزشهای غیر دینی و فرهنگ سکولار را در میان یهودیان ترویج میکرد. هدف این گروه به طور کلی ایجاد یک فرهنگ گستردۀ یهودی با تأکید بر فرهنگ مدرن و ویژگیهای معنوی یهودیّت بود».
وجه فرهنگی صهیونیزم از اینجا شروع میشود؛ یعنی بعد از مطالعات «لورد سین دای» تصمیم گرفتند فرهنگسازی کنند. فرهنگسازی در ابتدا مخفیانه بود و بعد کمکم شفافتر شد در اواخر کاملاً علنی گردید. در جریان جنگ جهانی اول، عدهای از یهودیها را که در اردوگاهها و جاهای دیگر بودند و مشکل داشتند، جمع کردند و با وعده شغل و امکانات و ... به فلسطین آوردند و ملت اولیه در آنجا تشکیل شد و بعدها با وعده و وعید، افراد دیگری را هم به آنجا کشاندند. از همین زمان بود که صهیونیزم مذهبی هم تشکیل شد و یک پیشنیاز را به نیاز و یک نیاز را به پیشنیاز تبدیل کرد؛ یعنی این عقیده را که ابتدا ماشی باید ظهور کند بعد ما در رکاب او به فلسطین برویم را تغییر داده و گفتند: ما وظیفه داریم در فلسطین جمع بشویم تا مقدمه برای ظهور ماشی ایجاد شود، و وقتی این مسئله نهادینه شد از آن رابطۀ رفلکسی گرفتند. الآن نیز آنها میگویند: نیل تا فرات را شما باید آزاد کنید. پس صهیونیزم مذهبی دو پیشنیاز را به نیاز تبدیل کرد: یکی حضور یهودیها در فلسطین و دیگری آزادسازی نیل تا فرات.
علت اینکه این حرفها را به یهودیها میگفتند این بود که عزم و همت بلندی داشته باشند، در مقابل مشکلات نهراسند، روحیۀ جنگطلبی داشته باشند، در حالت دفاعی قرار نگیرند و در آدمکشی جسور و با شهامت باشند. حتی به آنها آموزش دادند که شما اگر کودک یا زنی را کشتید و... عین ثواب و از مقدرات الهی است. این مسائل را آهسته بیان نمیکردند. بلکه به صورت علنی در قاموس و در مکتبشان گفته میشود. به صورت علنی میگفتند شما یهودیها باید کل خاورمیانه، نیل تا فرات را پاکسازی کنید و آماده نمایید تا ماشی بیاید. از میان هفده میلیون یهودی کل جهان، تا سال 1916 فقط پانزده هزار نفر عضو صهیونیزم شدند. جمعیت کمی آمده بودند. بعد از تلاش بسیار، در حال حاضر نزدیک به چهار میلیون یهودی در فلسطین جمع شدهاند؛ یعنی آنها خیلی هم موفق نبودند و با اینکه روی این هفده میلیون یهودی بمباران تبلیغاتی عجیبی انجام دادند، ولی موفق نشدند همه را جمع کنند. آنهایی هم آمدند، همه با انگیزههای مذهبی نیامدند، بلکه خیلی از آنها میدانستند که این مسائل گزاف است. از همۀ زبانها، از همۀ قومیتها در اسرائیل یافت میشود. ما از یهودیها بیشتر جنبۀ دفاع نمادین را میبینیم ولی جنبۀ دفاع حقیقی را از آنها ندیدهایم. در جنگهای مختلف هم اگر واقعاً دولت آمریکا و انگلیس به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به آنها کمک نمیکرد، اسرائیل نابود شده بود، چون مردمان بزدل و ترسویی هستند اصلاً قدرت مقابله ندارند. نمونۀ آن را در تاریخ شاهد هستیم؛ آنها حضرت موسی را چهل سال برای ورود به سرزمین فلسطین پشت درهای این سرزمین نگه داشتند. به او میگفتند: تو با خدای خود برو آزاد کن، بعداً ما میآییم! این ملت الآن هم همان ملت است، با همان خصوصیات و ویژگیها، بلکه بدتر و بیدینتر هم شده است.
کارکردهای صهیونیزم مذهبی
صهیونیزم مذهبی با نهادینه کردن فاکتورهای ذیل در این مقطع زمانی کارایی خود را نشان داد:
- ما وکیل کل یهودیان جهان هستیم و هر یهودی در هر سرزمینی مشکل دارد، ما وکیل و دادرس او هستیم؛
- همۀ دنیا دشمن یهودیها هستند، پس یهودیها مظلوم و همۀ دنیا ظالم هستند. ما وکیل یهودیان هستیم و یهودیان هم احتیاج به وکالت این رژیم دارند؛
- تمامی کسانی که با منش صهیونیزم از درون یهودیها یا از خارج از یهودیها مخالف هستند، باید ترور شخصیتی و یا فیزیکی شوند؛
- صهیونیستها با استفاده از جنایات هیتلر و با تبانی گروههای دیگر یهودآزاری را نهادینه کردند؛ یعنی یهودآزاری را که واکنشی در مقابل کنش بد یهودیان در بازارهای پولی و مالی بود، به یک موج کنشی تبدیل نمودند. در بعضی کشورها، مثل فرانسه و مراکش، هم خودشان شیطنت کردند؛ کنیسهای را بمبگذاری کرده و عدهای از یهودیان را از بین بردند. این کار را هم صهیونیزم فرهنگی طراحی نموده بود؛ (گارودی، 1380).
- از کارهای مهم صهیونیزم فرهنگی در سالهای اخیر نهادینه کردن پستصهیونیزم بود. صهیونیزم از سالهای 1990 و 1992 به بعد تقریباً به بن بست رسید، زیرا وعده آزادی از نیل تا فرات را داده بود ولی در عمل، فقط فلسطین را غصب نموده بود و در نتیجه، فشار مسلمانان بر آنها زیاد شده و از نظر روحی و روانی دچار مشکل شده بودند، به همین خاطر صهیونیزم اقتصادی به واسطۀ صهیونیزم فرهنگی که بازوی آن است، پستصهیونیزم را ابداع نمود. پست صهیونیزم میگوید: ما باید فرزند مقتضیات زمان باشیم. الآن تکلیف ما این است که فعلاً همین فلسطین را محکم نگه داریم. اگر یک حکومت فلسطینی هم در کنار ما تشکیل بشود، اشکال ندارد! گروهی از یهودیها که صهیونیزم مذهبی را با جان و دل پذیرفته بودند، جلوی پستصهیونیستها ایستادند و گفتند: چطور میتوانیم از اعتقاداتمان دست برداریم؟
مشکلات پست صهیونیزم
پست صهیونیزم الآن با دو تا مشکل عمده روبهرو است:
- مشکل اول آنها وجود تندروها در میان آنان است که به هیچ وجه زیر بار نمیروند. بعضی از آنها میگویند: تکهتکه کردن تکتک افراد موجود در خاورمیانه از عبادات است؛ منفجر کردن مسجدالأقصی از عبادات است.
- مشکل دیگر آنها هم کل دنیای اسلام و افراد آزاد اندیش است که روشنفکرانه به وقایع نگاه میکنند و اندیشۀ بسیار منجمد و دوگم صهیونیزم را برنمیتابند. (Z. Abdullayev, R. İsmayılov, Sionizm imperializmə xidmət edir, səh 15)
خود صهیونیزم فرهنگی برای تثبیت پست صهیونیزم دو دلیل عمده میآورد:
- تأثیر عقل؛
- تأثیر جبر.
به نظر میرسد هر دو تأثیر درست است، زیرا واقعاً از طریق عقل فهمیدند که این نوع ایده برای چپاول نمودن و ایجاد ناامنی در یک زمانی خوب بود، ولی الآن با توجه به قدرتی که پیدا کردهاند، لیبرالیسم را به عنوان همفکر و آمریکا را به عنوان همرزم در کنار خود دارند. در این صورت چه لزومی دارد نیل تا فرات را بگیرند و دشمن سازی کنند. همچنین بر اثر جبر صهیونیزم به پستصهیونیزم تغییر یافت؛ یعنی در افکار خویش تلطیف ایجاد نمود.
پستصهیونیستها سپس پدیدۀ فرهنگی جدید ساخته و گفتند: صهیونیستها که میگفتند نیل تا فرات را باید آزاد کنیم به این معنا بود که باید آن را تسخیر کنیم و تسخیر هم به معنای رسوخ در درخواستها و اندیشههای مردم است. یک کشور ممکن است اشغال نشود ولی تسخیر شدۀ یک فکر و فرهنگ باشد؛ برای مثال، تهاجم فرهنگی غرب نسبت به کشورهای اسلامی تهاجمی است که کشورهای اسلامی را در ظاهر اشغال نمیکند ولی با رسوخ در حوزۀ خواستها و انگیزه و اندیشه جوانان، آنها را تسلیم میکند. این اتفاق از اشغال خطرناکتر است، زیرا اشغال همیشه همراه با پاسخگویی است، ولی تسخیر همراه با خوشآمد است. در تسخیر از مایههای تحمیق استفاده میشود، ولی در اشغال از مایههای دود استفاده میشود. همچنین، در اشغال ممکن است اشغالگر خود به تسخیر اشغال شونده درآید. (جزوۀ برنامههای حکمای یهود برای تسخیر جهان، ص 10). در حال حاضر کل کارکردهای صهیونیستها بر اساس سیاستهای تسخیری است.
(Muşe menuhin (Moshe Menuhin), Sionizmin yəhudi tənqidçiləri, səh 31 )
منابع و مآخذ:
- قرآن.
- امام خمینی، روحالله، صحیفه نور، ج2و11.
- جزوۀ برنامههای حکمای یهود برای تسخیر جهان.
- جزوۀ تلمود، سند نژادپرستی یهود.
- حسینی شیرازی، سید محمد، دنیا بازیچۀ یهود، ترجمۀ سید هادی مدرسی، انتشارات سلسله، تهران، چاپ اول، 1382.
- رفسنجانی، علی اکبر، اسرائیل و فلسطین، بی تا، بی نا.
- سوکولوف، ناهوم، تاریخ صهیونیزم،(The History of Zionism) ترجمۀ داود حیدری، انتشارات مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، چاپ اول، 1377.
- عطاری، عادل توصیف، تعلیم و تربیت صهیونیستی در فلسطین اشغالی و دیاسپورا، ترجمۀ مجتبی بردبار، انتشارات مؤسسۀ زیتون، تهران، چاپ دوم، 1373.
- فلسطین سرزمین تاریخ و مقاومت، انتشارات جنبش جهاد اسلامی فلسطین، چاپ اول، 1379.
- گارودی، روژه، محاکمۀ صهیونیسم اسرائیل، ترجمه جعفر یاره و دیگران، انتشارات کیهان، تهران، چاپ دوم، 1380.
- نجفی یزدی، سید حسین، پروتکل دانشوران یهود، ترجمۀ بهرام محسن پور، انتشارات ناظرین، تهران، چاپ اول، 1382.
- Z. Abdullayev, Abş-ın siyasi həyatında sionizmin rolu.
- V. Evsal, Orta şərqdə savaş.
- Z. Abdullayev, R. İsmayılov, Sionizm imperializmə xidmət edir.
- Muşe menuhin (Moshe Menuhin), Sionizmin yəhudi tənqidçiləri.
- 1H. Əliyev, Fələstin məsələsi və sionizm.
- مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره نوزدهم تابستان 1388 میباشد.