محمد بن عمرو تهامی
ابوعبدالله محمد (د 1244ق/1828م)، فقیه مالکى، ادیب، لغت شناس، خطیب و شاعر مغربى.
پیشینه
نیای بزرگش عمرو ابن قاسم اوسى، فقیهى صالح و از اندلسیانى بود که پس از سقوط اندلس، در دوران حکومت سعدیان (876-1056ق/1471-1646م) به رباط مهاجرت کردند [۱] و چون از نسل اوس و منسوب به سعد بن معاذ انصاری بودند، «تِهامى»، «اوسى» و احیاناً «انصاری» نیز خوانده مىشدند [۲]. ابن عمرو، بنا به قول خود او، در رباط به دنیا آمد و در همانجا پرورش یافت [۳].
تحصیلات و تدریس
وی علوم معقول و منقول را در محضر علمای رباط، سَلا و فاس فراگرفت و هنوز جوان بود که در پرتو هوش و ذکاوت خویش، در علم و ادب سرآمد اقران گردید [۴]. اما چون در رباط ارزش دانش وی را نشناختند [۵]، در 1224ق به مراکش رفت و در آنجا به تدریس و افتاء و اقامه نماز جمعه مشغول شد و دانش پژوهان از هر سوی مغرب به حوزه درس او روی آوردند [۶]. ابن عمرو پس از آنکه مدتى (بالغ بر 10 سال) در مراکش ماند، عازم مصر و حجاز شد و 4 سال نیز در آن دیار به سر برد [۷]، در این سفر محمد بن عیسى سَلَوی فقیه که در اجازات ابن عمرو همهجا نامش آمده است، وی را همراهى مىکرد [۸].
ابن عمرو در مراجعت از سفر مشرق باردیگر از مراکش گذشت و به رباط بازگشت [۹]. از آنجا که در 1238ق در شهر فاس بوده است [۱۰]، به نظر مىرسد که وی نزدیک به دو دهه از پرثمرترین سالهای خود را در خارج از زادگاه خویش سپری کرده باشد.
مشی زندگانی
ابن عمرو فقیهى زاهد و ادیبى وارسته، در زندگى سخت کوش و در معاشرت با مردم نیک محضر بود. رویى خوش داشت و با تهیدستان مهربانى مىکرد [۱۱]. فرزندان و نزدیکانش نیز اهل علم و ادب بودند [۱۲]. وی از سوی مادر به سادات حسنى منتسب بود [۱۳]. عبور وی از فاس، به هنگام مراجعت از سفر مشرق، با درگذشت سلیمان بن محمد (حک 1207- 1238ق) مقارن بود، و در مراسمى که با حضور جمع کثیری از علما و اعیان و رجال مغرب برگزار شد [۱۴]، بیعت نامه سلطان عبدالرحمان بن هشام (حک 1238-1276ق) به دستخط ابن عمرو تحریر شد [۱۵]. با اینهمه وی از قبول مناصب دولتى اکراه داشت. چنانکه مدتى به نیابت از استادش ابوالعباس حِکمى، قاضى رباط شد و مدتى هم به نیابت از قاضى دیگری، به امر قضا مشغول گردید، اما پس از درگذشت استادش از پذیرفتن این منصب سرباز زد [۱۶]. وی بیشتر به مطالعه و بحث و تدریس مىپرداخت [۱۷]. به همین دلیل، چیزی جز یک دیوان شعر و چند مجموعه یادداشت از خود به یادگار نگذاشته است [۱۸].
تسلط علمی
حدیث
ابن عمرو به روایت حدیث اهتمام مىورزید و به شیوه محدثان مغرب، در طلب حدیث به مشرق سفر کرد. وی در مغرب از حافظ بن عبدالسلام ناصری، ابوعبدالله محمد بن حافظ رباطى، ابومحمد عبدالواحد بن محمد فاسى و دیگران، در مصر از شهابالدین دمهوجى و محمد بن عمر شاذلى (د 1248ق) و در مکه از ابوالحسن على بیتى باعَلَوی، و در تونس از برهان الدین ریاحى و محمد بن خوجه، روایت کرد [۱۹].
قضاوت
در فقاهت و قضا مورد تأیید اکثر فقیهان مالکى مذهب مغرب بود و در مشکلات فقهى و قضائى به او مراجعه و از وی استفتا مىکردند.
وقتى یکى از احکام صادره وی از سوی قاضى شهر فاس نقض گردید، همه علمای مراکش بر صحت حکم او گواهى دادند و پادشاه وقت، سلیمان ابن محمد به اجرای آن فرمان داد [۲۰].
اصول فقه
در اصول فقه نیز تبحر داشت [۲۱]، با تصوف و عرفان، آشنا بود، چنانکه در ملاقات با محمد بن عمر شاذلى، پیر طریقت شاذلیه، از او اجازه گرفت و به او اجازه داد [۲۲]. در لغت، راوی قاموس بود و از زبیدی (د 1205ق/1791م) شارح آن، با یک واسطه روایت مىکرد [۲۳].
لغت و نظم
ابن عمرو علاوه بر علم لغت، در فن عروض و نظم و نثر و ادب عرب تبحر داشته [۲۴]، اما در شعر شهرت وی بیشتر مرهون قصیده قافیهای است که در 176 بیت در ستایش حضرت رسول اکرم(ص) و در معارضه با قصیده 275 بیتى ابن ونّان (ه م) معروف به ارجوزه شَمَقمَقیه سروده است [۲۵]. اهمیت این نظیرهپردازی در آن است که ابن ونّان در واپسین ابیات ارجوزه مذکور تحدی کرده است که همانند قصیده وی را کس نتواند سرود [۲۶]. گفتهاند که انگیزه وی برای سرودن این قصیده قافیه که بعدها به «عمرویه» شهرت یافت، آن بود که پیش از عزیمت به مراکش، به عنایت پیامبر اکرم(ص) از بیماری نقرس شفا یافت [۲۷]. محمد بن عبدالسلام سائح در شرح این قصیده کتابى به نام سَوق المَهر الى قافیه ابن عمرو پرداخته است [۲۸]. مراکشى قصیده رائیه 37 بیتى او را نیز آورده است. این قصیده را ابن عمرو در تقریظ حواشى استادش ابوعبدالله محمد رهونى بر کتاب الرحله العیاشیه که خود راوی آن بوده، سروده است. اشعار وی از ذوق شاعرانه چندان بهرهای ندارد.
آخرین سفر
ابن عمرو در تاریخ 10 ربیعالاول 1243/اول اکتبر 1827 اجازه نامهای عام برای روایت نوشتهها و مرویات خود برای فرزندش حسن و برادرانش محمد و عبدالواحد و فرزندانشان و دیگر بستگانش صادر کرد و آنان را وداع گفت و به اتفاق فرزند دیگرش محمد و برادرزادهاش (معروف به تهامى بن تهامى) عازم حج گردید [۲۹]. در این سفر از شهر تونس عبور کرد و مورد تعظیم و تکریم علما و مدرسین بزرگ شهر از جمله قاضى و مفتى تونس، مصطفى بیرم قرارگرفت و ناگزیر مدتى در آنجا ماند و در حوزه درس ابواسحاق ابراهیم ریاحى و شیخالاسلام ثالث، محمد بن محمد بیرم، حضور یافت و از آن دو و دیگر علمای بزرگ تونس از جمله محمد بن خوجه و محمد آبى و محمد شاذلى اجازاتى دریافت و برای آنان اجازاتى صادر کرد [۳۰]. وی در این سفر رحله، و فهرسه اش را در ماههای اقامت در حجاز نوشت [۳۱] و به دست همراهانش سپرد و مدتى پس از انجام مناسک حج در مکه درگذشت و در جوار آرامگاه حضرت خدیجه(س) به خاک سپرده شد [۳۲]. بعضى به اشتباه، تاریخ عزیمت ابن عمرو را برای سفر حج تاریخ وفات وی در حجاز دانستهاند [۳۳].
آثار
- دیوان [۳۴]، که بیشتر مشتمل بر مدح پیامبر اکرم(ص) [۳۵] و پند و حکمت است [۳۶]؛
- الرحله الحجازیه [۳۷]. این اثر سفرنامهای است شامل شرح حال مشایخ و اساتید وی که در حدود 10 دفتر بوده است [۳۸]؛
- فهرسه یا فهرست، در چند دفتر، پراکنده و ناتمام [۳۹]
- کنّاشه، که بنا به اصطلاح اهل مغرب، عبارت از نوعى دفتر خاطرات، یا مجموعه یادداشتهای مربوط به احوال شخصى بوده و با توجه به مقام علمى و ادبى او باید از اهمیت فراوانى برخوردار بوده باشد [۴۰].
پانویس
- ↑ مراکشى، 5/215؛ صدیق، 137
- ↑ نک: مراکشى، همانجا؛ قس: کتانى، 1/279؛ S , 2 EI؛ سمعانى، 1/389
- ↑ مراکشى، 5/218؛ قس: کتانى، همانجا
- ↑ نک: مراکشى، 5/221، به نقل از اتحاف
- ↑ نک: کتانى، 1/281
- ↑ مراکشى، 5/216-217
- ↑ همو، 223، به نقل از اتحاف؛ قس: کتانى، 1/280
- ↑ همو، 1/281؛ نیز نک: مراکشى، همانجا
- ↑ همو، 5/217
- ↑ نک: سلاوی، 9/4؛ قس: مراکشى، همانجا
- ↑ مراکشى، 5/216
- ↑ نک: کتانى، 1/280
- ↑ مراکشى، 5/215
- ↑ نک: سلاوی، همانجا
- ↑ مراکشى، 5/217
- ↑ مراکشى، همانجا
- ↑ نک: همو، 5/216
- ↑ نک: آثار
- ↑ کتانى، 1/279-280؛ مراکشى، 5/215- 218؛ مخلوف، 382
- ↑ مراکشى، 5/216
- ↑ نک: کتانى، 1/279
- ↑ مراکشى، 5/217
- ↑ کتانى، همانجا
- ↑ نک: مراکشى، 5/216، 221
- ↑ مراکشى، 5/220-221؛ گنون، 11
- ↑ همو، 146
- ↑ مراکشى، 5/222، به نقل از اتحاف
- ↑ زرکلى، 7/72
- ↑ کتانى، 1/280
- ↑ مراکشى، 5/217؛ مخلوف، همانجا
- ↑ مراکشى، 5/223
- ↑ همانجا؛ قس: کتانى، 1/279
- ↑ قس: کتانى، 1/279، 280
- ↑ کتانى، 1/281؛ ابن سوده، 436
- ↑ نک: مراکشى، 5/216
- ↑ نک: همو، 5/221، به نقل از اتحاف
- ↑ کتانى، همانجا؛ مراکشى، 5/223؛ نیز نک: همانجا، به نقل از اتحاف؛ ابن سوده، 391
- ↑ مراکشى، همانجا
- ↑ کتانى، همانجا، ابن سوده، 362
- ↑ کتانى، همانجا؛ ابن سوده، 515
منابع
- ابن سوده، عبدالاسلام، دلیل مؤرخ المغرب الاقصى، تطوان، 1369ق/ 1950م
- زرکلى، اعلام
- سلاوی، احمد، الاستقصا، به کوشش جعفر و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1956م
- سمعانى، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمى، حیدرآباد دکن، 1382ق/1962م
- صدیق بن عربى، کتاب المغرب، رباط، 1404ق/1984م
- کتانى، عبدالحّى، فهرس الفارس و الاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1402ق/1982م
- گنون، عبدالله، شرح الشّمقمقیه، بیروت / قاهره، 1979م
- مخلوف، محمد، شجره النور الزکیه، بیروت، 1350ق
- مراکشى، عباس، الاعلام بمن حلّ مراکش و اغمات من الاعلام، فاس، 1357ق/1938م