هشام بن عبدالملک
هشام بن عبدالملک | |
---|---|
نام کامل | هشام بن عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدالشمس، ابوالولید اموی دمشقی |
اطلاعات شخصی | |
روز درگذشت | ششم ربیع الثانی، ۱۲۵ هجری قمری |
محل درگذشت | الرصافه، سوریه |
دین | اسلام |
هشام بن عبدالملک مردی غلیظ، بدخو، بخیل و حریص بود. او عامل به شهادت رساندن زید بن علی بن حسین (ع) بود و حضرات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) را به شام احضار کرد و جسارتهای فراوانی کرد و در ادامه نیز حضرت باقرالعلوم (ع) را به شهادت رساند.
مرگ وی که دهمین خلیفه اموی بود در ششم ربیع الثانی سال ۱۲۵ هجری در رصافه شام اتفاق افتاد.
نسب
وی از قبیلۀ قریش از اعراب عدنانی و از طایفۀ بنیامیه بود. [۱] پدرش عبدالملک بن مروان، پنجمین خلیفۀ اموی و مادرش عایشه[۲] یا فاطمه[۳] کنیهاش امّ هاشم، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود.[۴] نوشتهاند که او زنی احمق بود و به همین علت عبدالملک او را طلاق داد.[۵] در هنگام وفات پدرش او در دمشق به سر میبرد و چهارده سال داشت.[۶] کنیۀ هشام اباولید بود [۷] و چون چشمش لوچ بود به هشام احول معروف شد.[۸] بنا بر نقل ابن حبیب[۹] او یکی از حولان قریش بود.
تولد هشام بن عبدالملک
هشام در اوایل سال 72 به دنیا آمد.[۱۰] مقریزی[۱۱] تولد او را در سال 71 دانسته است اما روایت اول اعتبار بیشتری دارد، زیرا گفته شده است که در سال 72 عبدالملک مشغول جنگ با مصعب بن زبیر بود و چون مصعب کشته شد، خبر تولد هشام به عبدالملک رسید، به همین سبب او را منصور نامید، زیرا بدان فال نیک زده بود.[۱۲]
هشام در مدینه به دنیا آمد. مقریزی زادگاه او را دمشق دانسته است، اما چون در هنگام ولادت او پدر و مادرش از هم جدا شده بودند[۱۳] و مادرش در میان خانوادۀ خود در مدینه به سر میبرده، روایت اول معتبرتر است. [۱۴]
چون هشام متولد شد عبدالملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» میخواند و بالاخره عبدالملک متابعت منکوحه [۱۵] نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابوالولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و اسلام اهل سمرقند و امارت نصر بن سیار در خراسان و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربیجان و شهادت زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف مینمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفتهاند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبدالملک عالم نام بوزارت هشام قیام مینمود. [۱۶]
شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع)
هریک از پیشوایان بزرگ ما در عصر خود عهده دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان آیین اسلام بودند ولى شکل کار آنها در تحقق این هدف مختلف بود و هرکدام متناسب شرایط زمان خود راهى را برمى گزیدند که آنان را به هدف برساند.
ملاحظه شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع) در ظاهر جز نشر حدیث و گسترش تعالیم اسلامى کار دیگرى را به او اجازه نمى داد، از این جهت مى بینیم علوم باقرى (ع) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد.
نکته دیگر اینکه روش کار پیشوایان و بالأخص امثال امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) که در شرایط فشار و خفقان به سر مى بردند، به شیوه مخفى و پنهانى و زیرزمینى بود. شیوه اى که موجب مى شد کسى از فعالیتهاى آنان مطلع نشود. همین فعالیتهاى پنهانى گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى کرد و وسایل تبعید و زندان آنها را فراهم مى نمود. به خاطر همین کارهاى سرّى و مخفى بود که خلیفه وقت، امام باقر(ع) را با فرزند عزیزش به شام احضار کرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود.
امام (ع) در زمانى که نشر حدیث پیامبر (ص) ممنوع بود، به انتشار احادیث رسول خدا (ص) مبادرت ورزید و مسلمانان را با معارف بلند اسلامى، تفسیر قرآن و احکام اسلام آشنا ساخت و شخصیت هایى را پرورش داد که هر کدام از آنها راویان بلندپایه حدیث و فقیهانى بلند منزلت بودند. مانند محمّد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه و ... .
در عظمت این افراد کافى است که امام صادق (ع) مى فرمایند: مکتب و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى که یاد کردیم، ذکر مى نمایند. [۱۷]
محمد بن مسلم فقیه عصر خود سى هزار حدیث از امام باقر (ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (ع) فراگرفت. یکى دیگر از شاگردان برجسته امام باقر (ع) جابر جُعْفى است؛ وى هفتاد هزار حدیث از امام باقر (ع) شنیده و ضبط کرده که همه را آن حضرت از پیامبر (ص) نقل نمودهاند. [۱۸]
هشام از موقعیت امام باقر(ع) و فرزند عزیز او حضرت صادق (ع) سخت بیمناک بود، از این جهت به حاکم مدینه دستور داد که هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسیار مى کوشید که پدر و پسر را در انظار مردم شام کوچک کند اما مناظره امام باقر (ع) با اسقف مسیحیان آن چنان به امام باقر (ع) عظمت بخشید که همه مردم شام از موقعیت بزرگ امام (ع) آگاه شدند. از این جهت هشام مجبور شد که هر دو نفر را مرخص کرده و آنان را به مدینه باز گرداند. [۱۹]
سرانجام امام باقر(ع) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید و درکنار قبر پدر بزرگوارش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
مرگ و جانشینی
طبق وصیت نامه عبدالملک، ولید بن یزید ولیعهد بود. هشام تصمیم داشت که فرزندش مسلمه را جانشین خود کند اما در این کار موفق نشد. دوران هشام به پایان رسید و ولیعهد در یکی از مناطق دور اردن به نام ازرق زندگی میکرد. هشام در روز چهارشنبه از ربیعالثانی ۱۲۵/فوریه ۷۴۳ درگذشت. مدت خلافت وی نوزده سال وشش ماه و چند روز بود. [۲۰]
پانویس
- ↑ قلقشندی، ج۱، ص۸۲
- ↑ ن جوزی، المنتظم فیالتاریخ الملوک والامم، ج۷، ص۹۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۲۸۲، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۲۰، ۱۲۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵
- ↑ طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۸۳، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۶، ص۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹
- ↑ مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳.
- ↑ ابن حبیب، المنمق، ص۴۰۵
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5، ص 123
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5،ص 574
- ↑ بلاذری؛ طبری؛ ابن اثیر، همانجاها؛ قس ابن قتیبه، 1967، ج 2، ص 104، که نوشته است عبدالملک در اطراف شام مشغول گردش بود که خبر تولد را شنید
- ↑ ابن عبدربه، ج 5، ص 180
- ↑ کبیسی، ص 40
- ↑ نکاح کرده شده
- ↑ غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق)، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178
- ↑ رجال كشى ص125
- ↑ أعیان الشیعة ج4بخش2 ص7
- ↑ مشروح سرگذشت امام (ع) در این مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است
- ↑ طقوش، دولت امویان، ۲۰۸