ماتریدیه
ماتریدیه یکی از چهار مکتب کلامی اهل سنت است که از نظر اعتقادی با مکتب اشاعره هم سو بوده و تقریبا در یک عصر به وجود آمده است.
موسس مکتب ماتریدیه
ابومنصور ماتریدی در روستای ماترید یا ماتریت از روستاهای سمرقند متولد شد اما در هیچ منبع معتبری به تاریخ دقیق ولادت او اشارهای نشده است ولی تاریخ وفات وی را بالاتفاق سال ۳۳۳ ه. ق بیان کردهاند. [۱]حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق:مجموعة من المحققین، بیروت، دار الهدایة، بی تا، ج۷، ص۴۵۶. وی را در شهر سمرقند و «قبرستان جاکردیزه» دفن نمودند. او جزء اکابر علمای عصر خویش بوده و در فن کلام و تفسیر قرآن کریم تبحر داشته است. اما اینکه مریدان او کرامات بسیار بزرگی برای وی قائلند [۲] تمیمی، داری غزی، الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه، بیروت، دار النشر النعمانیه، ۱۴۱۲، ج۱، ص۲۷۷. و این کرامات تا چه اندازه قابل اثبات است جای سخن بسیاری را میطلبد. ماتریدی شخصیتی خاص و در بین اهل سنت دارای امتیازات فراوانی بوده و تعداد بسیاری از اهل سنت به امامت وی در علم کلام اعتراف دارند و او را در کنار اشعری یکی از دو امام اهل سنت میدانند. [۳] طاش کبری زاده، احمد بن مصطفی، مفتاح السعادة و مصباح السیادی فی موضوعات العلوم، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ج۲، ص۱۳۳. وی در کنار عقاید اشعری پایهگذار مکتب کلامی مهمی است که تقریبا نیمی از اهل سنت و جماعت را در بر میگیرد.
تاریخچه
اَهْلِ سُنَّتْ وَ جَماعَت، اصطلاحی در گروهبندیهای مذهبی مسلمانان که در طی سدهها متمادی ناظر به گرایش مذهبی اکثریت مسلمانان بودهاست. نسبت به اهل سنت و جماعت با رعایت اختصار، به صورت «سنی» شهرت یافتهاست. از نظر اصول اعتقادی، اهل سنت و جماعت، در طیفی میان اشعریه تا سلفیه پراکندهاند. این اختلاف نظر بدین جهت است که گروهی از اندیشمندان در برخورد با مباحث اعتقادی به کلام و استدلال متوسل میشدند و گروهی دیگر معتقد به پذیرش نصوص و پیروی از شیوهٔ سلف (صحابه و تابعین) و پرهیز از مباحث کلامی بودند.دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۰، صفحهٔ ۴۱۵۳.
عقاید ماتریدیه
ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه دارند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش میکشد، برهان شر است. او از این برهان که بهطور معمول برای انکار خداوند به کار میرود برای اثبات وجود صانع بهره میجوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود میبایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمیآورد و در این صورت شرور و زشتیها وجود نمیداشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمدهاست».[۶]
ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتحالله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بیتا.
ماتریدیه به جبری معتدل باور دارند که حد وسط نظر اشعری و دیدگاه معتزلی است. از دیدگاه ماتریدیه انسان نوعی فاعلیت دارد و فعل ارادی ش با قدرت و اختیار صورت میگیرد. ماتریدیه، برخلاف اشاعره، براین رای اند، که فعل و مفعول متفاوت است، فعل انسان غیر از فعل خدا است و برخلاف فعل خدا، ایجاد و احداث نیست. بهطور مثال معتقد اند: نشستن و برخاستن فعل انسان است، اما ایجاد آن فعل خدا است، به این معنی که ذات نشستن و برخاستن، آفریدهٔ خدا، اما عمل نشستن و برخاستن کردار انسان است؛ کرداری که انسان آن را کسب میکند. ماتریدیه معتقدند اگر انسان قصد انجام دادن فعل نیک و بد نکند، خدا هم قدرت انجام گرفتن فعل در او نمیآفریند. ملاک و معیار ثواب و عقاب، در نظر ماتریدیه، نه خود فعل، که قصد و نیت عمل از سوی انسان است؛ قصد کردار نیک و خیر، ثواب به بار میآورد و قصد فعل بد و نیت گناه، عقاب در پی دارد زیرا: «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».[۷] دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.
ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند خداوند کسی را که به چیزی قدرت و طاقت ندارد مکلف نمیکند و درخواست تکلیف مالایطاق با عدالت و حکمت خداوند سازگار نیست.[۸]
دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.
متکلمان اسلامی اتفاق دارند که خدا دارای اوصافی مانند علم و قدرت و حیات است. معتزله و امامیه عقیده دارند که صفات ذاتی ربالعالمین، عین ذات اوست و خدا از نظر کمال و جمال در جایگاهی است که ذات او سراسر علم و قدرت است. اشاعره این صفات را زاید بر ذات دانسته و معتقدند صفات ذات قدیم، و صفات فعل حادث هستند، در حالی که «ماتریدیه» مسئله عینیت ذات و صفات را قبول دارند و در مسئلهٔ صفات خداوند هم صفات ذات و هم صفات فعل را قدیم میدانند و در این موضوع با امامیه و معتزله همسو هستند.[۹][۱۰] حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، سمت، جلد ۱، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۲۹۹.
در امکان عقلی کیفر دادن بندگان مطیع و صالح از سوی خداوند، اشعریون امکان عقلی را میپذیرند که خدا قادر به هر فعلی میباشد ولی در عین حال معتقدند کبه دلیل اخباری که در این باره وجود دارد، شرعاً این کار امکانپذیر نیست (و خداوند بندگاه صالح را بیجهت در آن دنیا عذاب نخواهد کرد). ماتریدیه معتقد به حسن و قبح عقلیاند، بدین معنی که حکم عقل را در مسئله استحقاق مدح و ثواب یا استحقاق نکوهش و عقاب میپذیرند و معتقدند از طریق حکم عقل، میتوان حکم الهی را نیز کشف کرد. بدین معنی که ایجابی از ناحیه عقل در کار نیست و خرد در اصل کاشف یک حقیقت واقع است. بر این اساس و بر حکم عقل، خدا عادل است و محال است جائر و ستمکار باشد، همچنانکه جایز نیست مطیع را معذب سازد[۱۰]
فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج 4 , سبحانی، جعفر (۱۳ فروردین ۱۳۹۹). «عقاید ماتریدی». پایگاه اطلاعرسانی حوزه. دریافتشده در ۱۳ فروردین ۱۳۹۹.
و به این ترتیب کیفر دادن بندگان مطیع از سوی خداوند ناممکن است، چه از لحاظ شرع چه از لحاظ عقل.[۹]
ماتریدیه پیروان ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی هستند. ماتریدیه با معتزله رابطه خوبی نداشته و آنها را دشمن خود میدانند، اما با اشاعره اختلافات کمتری دیده میشود و تمام اختلافات را کنار گذاشته و هر دو در کنار هم به حیات خود ادامه میدهند بالخصوص که در مبانی فکری، زیاد با هم اختلافی نداشتند.
موسس مکتب ماتریدیه
بنیان گذار ایین مکتب شخصی به نام ابو منصور ماتریدی سمرقندی است که
بنیانگذار آن ابو منصور ماتریدی (ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی
ماتریدیه پیروان ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی هستند. ماتریدیه با معتزله رابطه خوبی نداشته و آنها را دشمن خود میدانند، اما با اشاعره اختلافات کمتری دیده میشود و تمام اختلافات را کنار گذاشته و هر دو در کنار هم به حیات خود ادامه میدهند بالخصوص که در مبانی فکری، زیاد با هم اختلافی نداشتند.
انصاری حنفی ملقب به امام الهدی) است. میان او و ابوالقاسم سمرقندی ملقب به حکیم سمرقندی دربارهٔ اختلاف میان اهل سنت و معتزلیان و کرامیان در سمرقند مناظره بودهاست. این مکتب تا مدتها با عنوان مکتب علمای سمرقند شناخته میشد. بعد از ابومنصور ماتریدی بود که افرادی همچون حکیم سمرقندی، ابولیث سمرقندی، ابوالیسر پزودی و نجمالدین عمر نسفی آن را به نام ماتریدی گستردند..حمزه علی بهرامی، تحلیل تطبیقی استواء علی العرش در اندیشه ماتریدیان و سلفیان با تأکید بر دیدگاه ابنتیمیه،
ماتریدیه پیروان ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی هستند. ماتریدیه با معتزله رابطه خوبی نداشته و آنها را دشمن خود میدانند، اما با اشاعره اختلافات کمتری دیده میشود و تمام اختلافات را کنار گذاشته و هر دو در کنار هم به حیات خود ادامه میدهند بالخصوص که در مبانی فکری، زیاد با هم اختلافی نداشتند.
یک مکتب کلامی است که به پیروی از ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی تاسیس شده است.