تهافت الفلاسفه (کتاب)
کتاب تهافت التهافت یا تهافت الفلاسفه یا تناقض گویی فیلسوفان کتابی است نوشته ابوحامد محمد غزالی دانشمند، عارف، متفکر و فقیه معروف قرن پنجم که در آن به شدت به فلسفه انتقاد شده و تا حد زیادی به رد آرای فیلسوفان اسلامی مخصوصاً فلسفه فارابی و ابن سینا(فلسفه مشّاء) پرداخته شد.
معرفی اجمالی
کتاب تهافت التهافت یا تهافت الفلاسفه یا تناقض گویی فیلسوفان کتابی است نوشته ابوحامد محمد غزالی دانشمند، عارف، متفکر و فقیه معروف قرن پنجم که در آن به شدت به فلسفه انتقاد شده و تا حد زیادی به رد آرای فیلسوفان اسلامی مخصوصاً فلسفه فارابی و ابن سینا(فلسفه مشّاء) پرداخته شد.
ابوحامد محمد غزالی که نگرش کاملاً عرفانی داشت استدلال فیلسوفان را به شدّت رد می کرد و به اعتقاد او آنچه باعث معرفت و یقین می شود عقل محض نست بلکه بیشتر ناشی از وجدان و دل است.
غزالی با تألیف کتاب تهافت الفلاسفه در اندیشه مبارزه محکم با هرگونه افکار غیر دینی بود و از نظر او افکار ابن سینا و فارابی که با عقل استدلال می شد ناشی از سستی ایمان و وجدان است.
ساختار کتاب
این کتاب مشتمل بر 4 مقدمه، 20 مسأله و 1 خاتمه است. غزالی در کتاب تهافت التهافت بیست مسأله به شرح زیر را در ابتدای کتاب بیان کرد:
- باطل دانستن راه و روش آنان [یعنی فیلسوفان] دربارهٔ ازلی بودن جهان؛
- باطل ساختن راه و روش آنان دربارهٔ ابدی بودن جهان؛
- آشکار ساختن ریاکاری آنان در این سخنشان که خدا آفریدگار جهان است و جهان آفریدهٔ اوست؛
- در نمایاندن ناتوانی فلاسفه از اثبات وجود آفریدگار؛
- در نمایاندن ناتوانی ایشان از آوردن دلیل بر محال بودن هستی دو خدا؛
- در باطل ساختن راه و روش آنان در نفی صفات؛
- در باطل ساختن سخن ایشان که «ذات نخستین به واسطهٔ جنس و فصل تقسیم نمیپذیرد»؛
- در باطل ساختن سخن ایشان که نخستینْ موجود بسیط و بدون ماهیت است؛
- در نمایاندن ناتوانی ایشان در تبیین جسم نبودن نخستین؛
- در بیان اینکه باور به دهر و نفی آفریدگار از لوازم عقیدهٔ ایشان است؛
- در نمایاندن ناتوانی ایشان در این سخن که «نخستین به غیر خود علم دارد»؛
- در نمایاندن ناتوانی ایشان در اینکه او [نخستین] به ذات خود علم دارد؛
- در باطل ساختن اعتقادشان که نخستین به جزئیات علم ندارد؛
- دربارهٔ عقیده به اینکه آسمان زنده و متحرک ارادی است؛
- در باطل ساختن آنچه آن را غرض حرکت آسمان دانستهاند؛
- در باطل ساختن سخنشان در اینکه نفسهای آسمانی بر همهٔ جزئیات علم دارند؛
- در باطل ساختن اعتقادشان دربارهٔ محال بودن خرق عادت (که رد اصل علیت فیلسوفان است.)
- دربارهٔ عقیده به اینکه نفس انسان جوهر قائم به خویش است و جسم و عرض نیست؛
- دربارهٔ اعتقادشان به بقای نفس انسانی؛
- باطل کردن اینکه ایشان انگیختگی بدنها و ادراک لذت و رنج جسمانی را در بهشت و جهنم انکار میکنند.