راوندیه
رواندیه پيرو عبد اللّه راوندى بودند و البته با ابن راوندى متكلّم مشهور ارتباطی ندارند. بیشتر این فرقه از غلاة و ا اهل خراسان بودند.بعضى ايشان را پيرو ابو الحسين احمد بن يحيى راوندى، و به قولى ياران عبد اللّه بن حرب كندى كوفى راوندى از مردم خراسان كه به «تناسخ ارواح» معتقد بود، دانسته اند. [۱]
عقاید
این فرقه از فرق شيعه عباسى هستند كه مى گفتند پيامبر پس از خود عمویش عباس بن عبد المطلب را به امامت منصوص کرد. همچنین منصور را خداى خود خطاب مى كردند و فرماندار مكّه را مظهر جبرائيل، و فرمانده نگهبانان خليفه را محل تجلى روح حضرت آدم مى پنداشتند. طبرى مى نويسد: راونديان، تصوّر مى كردند كه عثمان بن نهيك مظهر آدم و هثيم بن معاويه، مظهر جبرائيل بودند. راونديان، ظاهرا آراء «مزدك» را درباره اشتراك زنان قبول داشتند. آنان درباره خود معتقد بودند كه داراى نيروى اعجازآميز مى باشند، و بعضى از ايشان از روى حماقت خود را از جاهاى بلند پرتاب كرده قطعه قطعه مى شدند. به قول نوبختى در زمانی كه راونديان به الوهيت منصور معتقد بودند و مى گفتند او پروردگار ما است بدان سان كه پيامبران و فرستادگان خود را به دست هر يك از آفريدگان خويش خواسته كشته است و ما را نيز شهيد خواهد كرد، چنان كه بعضى را به فرو ريختن خانه بر سر ايشان و عدّه اى را در آب و گروهى را در چنگال درندگان و شمارى را به مرگ ناگهانى و علت هاى ديگر ميرانده است و كسى را ياراى پرسش و اعتراض بروى نيست. نوبختى اضافه می کند که ابو هاشم عبد اللّه بن محمد بن حنفيه وصيت كرد كه پس از وى محمد بن على بن عبد اللّه بن عباس جانشين او شود، گويند محمد بن على امام و خداوند ارجمند والا و داناى بر هر چيز است و هر كسی او را بشناسد هر كاری می تواند انجام دهد و اين غلاة و گزافهگويان، راونديه نام دارند.
مواجهه با منصور خلیفه عباسی
نوشته اند که منصور خليفه عباسی برخورد خوبی با راوندیان نداشت و نه تنها به احترام و طاعت آن ها اعتنایی نکرد، بلکه حتی دویست تن از برگزیدگان آن ها را به زندان انداخت. این حادثه باعث شد تا منصور از چشم ايشان بیفتد و ديگر او را خدا ندانند، بلکه او را خليفه اى غاصب به حساب آورند. بنابراين، برای قتل منصور نیرنگی به کار بردند و در با تابوتی خالی در مسیر زندان حرکت کردند و برای این که کسی از مقصود آن ها با خبر نشود وانمود كردند كه مرده اى را براى تدفين به گورستان مى برند، همين كه به زندان رسيدند، درها را شکستند و بزرگان خود را آزاد کردند و در ادامه به كاخ خليفه حمله کردند و اگر معن بن زائده شيبانى به يارى خليفه نمى شتافت، منصور در آن ميان كشته مى شد.[۲] [۳] خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد.
[۴] [۵] [۶]</ref>
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 200
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 200 با ویرایش، جا به جایی و اصلاح عبارات
- ↑ اشعری قمی سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 شمسی، ص 181.
- ↑ مسعودی مروج الذهب، چاپ مصر، دو جلدی، سال 1342 شمسی، ج 3
- ↑ طبری محمد بن جریر،تاريخ الامم و الملوك، ابو جعفر محمد بن جرير طبرى، ج 3، ص 129- 133.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چهارده جلدی، چاپ مصر، سال 1349 شمسی، ج 13، ص 235