خورشید احمد
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۸:۵۴، ۹ آوریل ۲۰۲۲؛
نام | خورشید احمد |
---|---|
زاده | 1923م، دهلی، هندوستان |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | نائب امیر جماعت اسلامی پاکستان |
خورشید احمد اقتصاددان، نویسنده و نائب امیر سابق جماعت اسلامی پاکستان میباشد.
زندگی نامه
او در 23 مارس 1932م در دهلی متولد شد. وی دارای مدرک لیسانس حقوق و مبانی میباشد. و همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد در اقتصاد و معارف اسلامی و مدرک افتخاری در رشته تعلیم و تربیت از دانشگاه میباشد [۱]
دوران کودکی
او درباره خود این چنین میگوید:
این یک نعمت بزرگ خداوند برای من بوده است که خانواده ای که چشمانم را به روی آنها باز کردم خانواده خوبی بودند هم از نظر دینی و هم از نظر فکری. پدرم فارغ التحصیل علیگره بود. او در زندگی سیاسی خود در مبارزه برای مسلمین خلافت و تأسیس پاکستان شرکت فعال داشت. پدر من با شخصیت های مذهبی، سیاسی و ادبی ارتباط عمیقی داشت و این گونه بود که شخصیت های مهم به دیدار ما می آمدند. از این رو در کودکی فرصتی یافتم که از زندگی ادبی و فرهنگی دهلی بهره مند شوم. یک انجمن کودکان در دهلی وجود داشت که من جوانترین رئیس منتخب آن بودم.
در فضای خانه این فرصت را داشتم که سخنان اقبال لاهوری ، حلی، غالب را بخوانم. من این فرصت را داشتم که صدها شعر را حفظ کنم. از این منظر فضایی وجود داشت که من از همان دوران کودکی با ذائقه علمی و ادبی رشد کردم.در دوران دانشگاه به طور منظم شروع به خواندن کتاب کردم، اما در ابتدایی و متوسطه به نوشتن و صحبت کردن به زبان انگلیسی و اردو علاقه مند شدم [۲].
تاثیر پذیری از شخصیتهای مهم سیاسی و مذهبی
وی همچنین درباره تاثیرپذیری خود از شخصیتهای سیاسی و مذهبی چنین می گوید: از اولین کسانی که تحت تأثیر قرار گرفتم ابوالکلام آزاد، محمدعلی جوهر، جواهر لعل نهرو، مولانا حسرت مهانی بودند و اتفاقاً دو کتاب نهرو را در سن فارغ التحصیلی خوانده بودم. تاریخ و دیگر نامه های پدر به دختر اینها در واقع نامه هایی هستند که نهرو به ایندیرا گاندی نوشت. او داستان تاریخ را به زیبایی بیان کرد. از زمانی که جواهر لعل نهرو خواندم کمی به کمونیسم گرایش داشتم، اما در عین حال از آنجایی که پدرم در جنبش انصاف پاکستان فعال بود، من نیز به حزب مسلم لیگ پیوستم. این موضوع بسیار جالبی بود که تحت آن اسلام پاکستان، مسلمانان به سمت استقلال و هویت ملی گرایش داشتند. از این رو وقتی به پاکستان آمدم، برای اولین بار با مولانا مودودی آشنا شدم و ادبیات او را خواندم.
او درباره تاثیر پذیری از سید ابوالاعلی مودودی این چنین میگوید: مولانا را در کودکی دیده بودم. حدود سال 1938 یا 1939 است، پدرم با او یک مراسم دوستانه داشت و من در آن زمان برایش غزلی انقلابی خواندم. پس از آن، وقتی نوشته های مولانا مودودی را خواندم، دنیای دیگری به رویم باز شد. دو کتابی که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد، خطبه ها و نقدهای مولانا بود. نقد کتاب کمی سخت است، اما به دلیل ارتباط ذهنی من با جامعه، این کتاب من را بسیار تحت تاثیر قرار داد. به ویژه دو مقاله بردگی ذهنی ما و علل آن و انحطاط تمدن اسلامی در هند.
در این مدت، نوشته های علامه محمد اسد نو مسلمان را خواندم. در زمان تشکیل کشور پاکستان، تا سال 1947، 6 یا 7 شماره از مجله عرفات او منتشر شده بود که پس از جستجوی زیاد به آنها دست یافتم. یک دنیای دیگر به روی من باز شد.
رهایی از تفکر کمونیسم و پیوستن به جماعت اسلامی
وی درباره نجات خود از تفکر کمونیسم این چنین می گوید: اقبال، مولانا مودودی و علامه محمد اسد، این سه نفر کسانی بودند که در برهه از زندگی، زمانی که گرایش من به کمونیسم بود، وسیله ای شدند تا مرا به سوی اسلام برسانند. بعدها من جمعیت اسلامی به جمع طلاب پیوستم و خیلی زود مسئولیت های مهم را بر عهده گرفتم.