پیشینه طالبان

نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۵۵ توسط VahdatBot (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری)

پیشینه طالبان به تاریخچه پیدایش این جریان در منطقه می‌پردازد و در آن ریشه‌های جنبش طالبان را مورد بررسی قرار می‌دهد.

پرچم طالبان

مقدمه

در سال ۱۹۷۸، انقلاب ثور، جمهوری دموکراتیک افغانستان را با پشتیبانی اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رساند، که متعاقباً کمپین مارکسیستی علیه رهبران مذهبی را به وجود آورد. در همین حال، انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی شروع به گسترش اسلام‌گرایی افراطی محور از طریق شبکه‌های زیرزمینی در افغانستان کرد. هواداران ایده اسلام شیعه ایرانی شروع به تبلیغات و نفوذ گسترده در سراسر افغانستان به ویژه مناطق شیعه‌نشین و شهر هرات که به مرزهای ایران نزدیک بود کردند. با این وجود، دولت کمونیستی به مبارزه علیه تحجر سنتی و اسلامی ادامه داد. در مارس ۱۹۷۹، قیام هرات در واکنش به اعلام برنامه اجباری سوادآموزی برای دختران آغاز شد. این امر منجر به شورش گسترده‌ای در حومه غربی کشور گردید. سرانجام، شورش بزرگ‌تری توسط مجاهدین آغاز شد. پس از مداخله اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در سال ۱۹۹۷، برای سرکوب شورشیان، مبارزه مجاهدین اسلامی با نیروهای شوروی منجر به درگیر و یک جنگ تمام عیار گردید.

نفوذ بیگانگان

با شروع نبرد مجاهدین اسلامی با شوروی دیری نپائید که آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) شروع به حمایت از مجاهدین از طریق پاکستان کردند. اگرچه هیچ سند و مدرکی در دست نیست که سیا مستقیماً از مجاهدین طالبان حمایت می‌کرده‌است، اما استدلال می‌شود که حمایت نظامی به‌طور غیرمستقیم از طالبان انجام شده‌است، زیرا در دهه ۱۹۸۰، سیا و آی‌اس‌آی (سازمان اطلاعاتی پاکستان) به افغان‌هایی در برابر شوروی مقاومت می‌کردند سلاح می‌دادند. حمله شوروی به افغانستان، و همچنین اقدامات آی‌اس‌آی پاکستان به روند جمع‌آوری مسلمانان رادیکال (تندور) از سراسر جهان برای مبارزه با شوروی کمک کرد. محمد ضیاءالحق رهبر پاکستان برنامه مذهبی و سیاسی را در افغانستان دنبال می‌کرد. ضیا معتقد بود که اسلام سیاسی باید پذیرفته شود و می‌گفت دین و ایدئولوژی منابع اصلی قدرت و توان یک کشور هستند. او همچنین جهاد را یک سلاح سیاسی می‌دانست. ضیا اصرار داشت که تمام حمایت سیا از مجاهدین از طریق پاکستان انجام شود. پشتیبانی پاکستانی‌ها از مجاهدین افغان توسط سازمان اطلاعات نظامی پاکستان صورت می‌پذیرفت.

ضیاء و اختر عبدالرحمان، رهبر آی‌اس‌آی، برای آموزش جوانان افغان از احداث مدارس دینی اسلامی در امتداد مرز حمایت کردند و تعداد آن‌ها در سراسر پاکستان از ۹۰۰ در سال ۱۹۷۱ به حدود ۳۳۰۰۰ در سال ۱۹۸۸ رساندند و همچنین پشتیبانی مالی بسیاری از این مدارس دینی توسط کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس به‌ویژه عربستان سعودی می‌شد. چراکه ایدئولوژی دینی عربستان در این مدارس آموزش داده می‌شد. بسیاری از رهبران ارشد طالبان افغانستان با حوزه علمیه دارالعلوم حقانیه در اکوره ختک در پاکستان، همراه بوده و ارتباط داشته‌اند از جمله مُلّا عمر و نقش آن در حمایت از طالبان مشخص بوده چون رهبران اصلی طالبان آموزه‌های دینی خود را از آن‌جا فرا گرفتند. حوزه علمیه مذکور توسط مولانا سمیع الحق از جمعیت علمای اسلام اداره می‌شد که اغلب از او به عنوان «پدر طالبان» یاد می‌شود. «مولانا سمیع» سیاست اسلامی را با آموزه‌های جنبش محافظه کار دیوبندی درآمیخت.

در خلأ قدرت ناشی از خروج شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹، این کشور توسط گروه‌های مجاهدین متخاصم از هم پاشید. رئیس‌جمهور محمد نجیب‌الله احمدزی هشدار داد که «افغانستان به مرکز تروریسم تبدیل خواهد شد.»اطلاعات پاکستان در ابتدا از نیروهای گلبدین حکمتیار پشتیبانی می‌کرد و افسران نظامی سابق افغانستان مستقیماً تحت فرماندهی وی بودند. با این حال، هنگامی که احمدشاه مسعود کابل را در سال ۱۹۹۲ تصرف کرد، گلبدین حکمتیار شکست خورد. جاوید نصیر، رئیس جدید آی‌اس‌آی، فردی که مذهبی‌ترین رهبر اطلاعات پاکستان در یک نسل بود. و «بی‌نظیر بوتو» به عنوان نخست‌وزیر جدید می‌خواست اقتصاد پاکستان را از طریق تجارت زمینی در آسیای مرکزی توسعه دهد. وزیر داخله وی نصیرالله بابر از افراد پشتون بود که در دهه ۱۹۷۰ آموزش چریکی را برای افغان‌ها ترتیب داده بود. او از پشتونستان برای رسیدن به بازارهای آسیای مرکزی حمایت کرد.

 
مجاهدان
در اکتبر ۱۹۹۴، «بابر» کاروان آزمایشی صادرات پاکستان را که به ترکمنستان می‌رفت را سازماندهی کرد. با رسیدن کاروان به مرز پاکستان، طالبان تازه‌کار خود را در این منطقه آغاز کرده بود. آی‌اس‌آی با تقویت جنبش دانشجویی قندهاری که قبلاً ناشناخته بود از فرصت استفاده از قدرت در منطقه سود برد. آن‌ها همچنان از طالبان به عنوان متحدان پاکستانی در تلاش برای فتح افغانستان در دهه ۱۹۹۰ حمایت کردند [۱].

پیدایش

اولین بار در اواخر سال 1372 (1994) زمزمه تشکیل گروهی متشکل از طلبه‌های دینی مدارس پاکستان که گفته می‌شد تحت حمایت مالی عربستان سعودی قرار دارند، به گوش رسید. پس از چندی و در اوائل سال 1373 گروهی تحت نام «تحریک اسلامی طلبا»، با شعار اجرای شریعت اسلامی موجودیت خود را اعلام کرد.

اولین اقدامات

در سال 1373 و در زمان درگیری میان مجاهدین افغانی، نیروهای «طالبان» به شهر مرزی «اسپین بولدک» حمله و آن را تصرف کردند. پس از آن به ترتیب به ولایت قندهار و ولایت فراه حمله کردند. در نیمه دوم شهریور این سال (1373) شهر هرات نیز به تصرف آنان درآمد. در نیمه دوم شهریور 1375(1996)، شهر جلال‌آباد و پنجم مهر ماه همین سال بالاخره کابل به تصرف طالبان درآمد و جنگ در ایالت‌های دیگر استمرار یافت. سوم خرداد 1376 (24 می 1997) مزار شریف به تصرف طالبان درآمد؛ سه روز بعد با «قیام عمومی مردم» از آن عقب‌نشینی کرد، اما طالبان در حدود 14 ماه بعد (17 مرداد 1377) (8 آگوست 1998) با تلفات بسیار دوباره بر مزار شریف تسلط یافت.

تشکیل حکومت

سه روز پس از این، طالبان بر «ولایت تخار» سیطره پیدا کرد و یک ماه پس از آن ـ 22 شهریور 1377 (13 سپتامبر 1998) ـ بر «ولایت بامیان» نیز تسلط یافت. طالبان در 4 آبان 1376 (26 اکتبر 1997) رسماً نام «امارت اسلامی افغانستان» را جایگزین دولت اسلامی افغانستان کرد. بنابراین اگرچه استقرار حکومت طالبان از آبان 1376 شروع شد، اما این به معنای تسلط کامل حکومت طالبان بر همه ولایات و ولسوالی‌های این کشور نبود. کما اینکه طالبان در تاریخ پنجم مرداد ماه 1378 (27 جولای 1999) حمله وسیع خود را برای تصرف ولایات شمال کابل آغاز کرد. این به معنای آن است که طالبان پنج سال درگیر استقرار حکومت مطلوب خود بود. حکومت مطلوبی که 21 آبان 1380 (12 نوامبر 2001) با سقوط آخرین پایگاه‌های نظامی آن در اطراف شهر کابل به پایان رسید.

طالبان و دولت‌های خارجی

طالبان در این دوره، یک بار پس از آنکه با مقاومت شدید مردم در ولایات شمالی مواجه شد، در تاریخ 9 اردیبهشت 1377 (29 آوریل 1998) به مذاکره با علمای جبهه متحد شمال در اسلام‌آباد تن داد. از آن طرف در دوره تشکیل امارت طالبان، این حکومت از سوی سازمان ملل و اکثریت قاطع کشورهای جهان و از جمله اغلب همسایگان این کشور به رسمیت شناخته نشد. سازمان ملل در تاریخ 3 آبان 1378 (25 اکتبر 1999)، یک سال دیگر اعتبار حکومت برهان‌الدین ربانی را که بیش از ده درصد افغانستان در اختیار نداشت تمدید کرد. پارلمان اروپا نیز هفت ماه پیش از سقوط طالبان، «احمدشاه مسعود» وزیر دفاع دولت ربانی را به بروکسل، پایتخت اتحادیه اروپا دعوت و از وی استقبال کرد.

دوران هرج و مرج

در این دوره هرج و مرج اتفاقات مهمی روی دادند. پنجم مهر ماه 1375(26 سپتامبر 1996)، دکتر نجیب‌الله آخرین رئیس‌جمهور دوره مارکسیست‌ها که به دفتر سازمان ملل در کابل پناهنده شده بود، به همراه برادرش احمدزی از این دفتر بیرون کشیده شد و به قتل رسید و بدنشان در میادین کابل به دار آویخته شدند.

حمله به کنسولگری ایران

در تاریخ 17 مرداد 1377 (8 آگوست 1998)، 9 دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در حمله مهاجمان به کنسولگری ایران در مزار شریف به شهادت رسیدند. منابع خارجی گروه طالبان را عامل این حمله معرفی کردند که البته با تکذیب مکرر رهبران این گروه مواجه شد. بعضی از منابع امنیتی معتقدند حمله به کنسولگری ایران و شهادت 10 نفر از مأمورین ایرانی توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان و با هدف ممانعت از شکل‌گیری روابط بین حکومت جدید افغانستان و ایران و نیز کشاندن پای ایران به درگیری صورت گرفت و ارتباطی به حکومت طالبان نداشت. در واکنش به تحولات افغانستان و اتفاقاتی که برای دیپلمات‌های ایرانی افتاد، ارتش ایران 10 شهریور 77 (1 سپتامبر 1998) دست‌اندرکار برگزاری یک مانور نظامی شد که منابع نظامی آن را علامت ورود ایران به جنگ علیه طالبان ارزیابی کردند. آیت‌الله خامنه ای در آن زمان به برگزاری مانور در مرزهای شمال شرق کشور انتقاد و ورود ایران به درگیری را رد کردند.

ایجاد فضای استبدادی

طالبان در تاریخ 27 اسفند 1378 (17 مارس 2000) بزرگداشت عید نوروز را که یکی از وجوه مشترک فرهنگی ایران، افغانستان و چند کشور دیگر است ممنوع کرد و از برگزاری جشن پرهیز داد و آن را غیرمشروع خواند. یک مفتی طالبان در تاریخ 9 اسفند 1379(27 فوریه 2001)، فتوای نابودی تمام مجسمه‌ها را به عنوان آثار شرک‌ و مشرکین صادر کرد و 13 روز بعد آثار باستانی نایاب در ولایت بامیان تخریب شدند که اعتراضات شدیدی را در پی داشت.

ترور احمد شاه مسعود

در تاریخ 18 شهریور 1380(9 سپتامبر 2001)، حدود دو ماه پیش از آنکه آخرین پایگاه‌های نظامی طالبان در اطراف کابل سقوط کنند، چهره نامدار افغانستان، «احمدشاه مسعود» در منطقه خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسید. غربی‌ها انگشت اتهام را به سوی طالبان گرفتند؛ اما بررسی‌های اطلاعاتی بیانگر آن است که این ترور ناجوانمردانه از سوی سرویس اطلاعاتی انگلیس، MI6 و در پوشش مصاحبه یک خبرنگار و با استخدام عامل انتحاری به وقوع پیوست. گفته می‌شود آمریکا و انگلیس که در پی حمله به افغانستان و تصرف این کشور بودند، به دلیل آنکه احمدشاه مسعود را مهم‌ترین خطر امنیتی در به نتیجه رسیدن این تهاجم و استقرار سیستم سیاسی ـ امنیتی مدنظر خود می‌دانستند، پیش از حمله از میان برداشتند و ردپای خود را با عملیات انتحاری از بین بردند تا اتهام علیه گروه‌های مذهبی نظیر طالبان پذیرفتنی باشد.

ترور عبدالعلی مزاری

در تاریخ 20 اسفند 1373 (11 مارس 1995) یعنی در آغاز حرکت طالبان برای تصرف افغانستان، شخصیت جهادی برجسته شیعه «عبدالعلی مزاری» در ولایت میدان افغانستان در حالی که اسیر طالبان بود، به شهادت رسید. منابع اطلاعاتی ایران عامل این ترور را سرویس اطلاعاتی پاکستان و بعضی از منابع خارجی طالبان را مسئول به شهادت رساندن آقای مزاری دانستند و گفتند قدرت فوق‌العاده مزاری در بسیج مردم و توانایی او در تقریب بین مذاهب باعث شد که طالبان او را مانع مهمی بر سر راه سیطره کامل آنان بر افغانستان و به‌خصوص بر ولایات شمالی آن بداند و وی را از میان بردارد [۲].

پانویس