اخوان المسلمین شمال آفریقا
پیش از پایهگذاری جماعت اخوانالمسلمین مصر در اواخر دهه دوم قرن بیستم، افکار و ساختار تشکیلاتی و سازمانی آن از طرق مختلف و با شیوههای گوناگون از مرزهای مصر فرا رفته و در جهان عرب و اسلام گسترش یافت. تشکیل سازمانها و گروههای اسلامی با اندیشههای حسن البنا و دیگر متفکران اخوانالمسلمین مصر و الگو برداری از ساختار تشکیلاتی آن در کشورهای عربی تحت شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این منطقه بوده و چیرگی نظامهای استعماری و وجود نظامها و رژیمهای مستبد و وابسته به غرب و فعالیت و حضور جریانات فکری لائیکی و غرب گرا، عوامل مهمی در ایجاد محیط مناسب برای رشد چنین گروههایی است. کشورهای همسایه مصر همچون سودان، لیبی و فلسطین زودتر از بقیه مناطق جهان عرب و اسلام تحت تأثیر اندیشههای اخوان مصر قرار گرفته و دانشگاه الازهر و حضور طلاب دینی کشورهای منطقه شمال آفریقا و نقش روحانیون مصری مقیم در این کشورها از جمله عوامل گسترش میان اخوان خارج از مرزهای سیاست و طبیعی مصر بودهاند.
اخوانالمسلمین در سودان
طریقتهای تصوف نقش موثری در حیات مذهبی و معنوی مردم سودان داشته و صبغه عمومی روح مذهبی انسان سودانی رنگ عرفانی و صوفی دارد. روند تکوین و تشکل اخوانالمسلمین سودان تحت تأثیر عوامل زیر بوده است. ۱) تا زمان استقلال سودان در سال ۱۹۵۶ این کشور در حاکمیت مشترک انگلیس مصر بوده و مصریان بدون مانع میتوانستند به سودان و شهرهای آن رفت و آمد و اقامت کنند و از این رهگذر بسیاری از فعالان اخوانی مصر برای تبلیغ افکار و اندیشههای حسن البنا به شهرهای سودان سفر نمودند. ۲) بسیاری از دانشجویان و طلبههای علوم اسلامی سودان در مصر به تحصیل پرداخته و از این رهگذر تحت تأثیر جریانات سیاسی و فکری و فرهنگی مصر بودهاند. ۳) برخی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی سودان تحت تأثیر رشد افکار کمونیستی و سوسیالیستی در مراکز فرهنگی و دانشگاهی سودان به عنوان عکسالعمل اقدام به تأسیس و سازماندهی گروههای اسلامی و مذهبی نمودند، از جمله این گروه جنبش التحریر الاسلامی (با حزب التحیر اسلامی اردن از لحاظ سازمانی و تئوریک تفاوت داشته و ارتباطات ارگانیک ندارد). روند تکمیل و رشد اخوانالمسلمین سودان از مراحل تاریخی زیر گذشته است:
دوران پایهگذاری (۱۹۵۵ ۱۹۴۹)
در این دوران این تشکیلات از لحاظ سیاسی مجوز فعالیت نداشته و دولت انگلیس که سودان را اداره میکرده با تأسیس این گروه مخالف بود و تا سال ۱۹۴۵ اجازه فعالیت رسمی به آنها نداد. جمال السنهوری اولین سودانی بود که به عضویت اخوانالمسلمین درآمده و نقش مؤثری در تشکیل هسته اولیه اخوان سودان داشت. در این دوره اخوانیهای سودان تحت اشراف اخوان مصر رهبری و هدایت میشدند. این تشکیلات در سال ۱۹۴۵ در کنگره الجامع به طور آشکارا مواضع و تشکل گروه خود را اعلام نمود.
دوران حضور (۱۹۵۹ ۱۹۵۶)
در این دوران سودانیها خود به طور تدریجی به سوی تشکل و اداره تشکیلات اخوان گام برداشته و در این دوره شاخصترین اقدام آنها نقد قانون اساسی اولیه سودان پس از استقلال و ارائه قانون اساسی اسلامی از سوی رهبران تشکیلاتی بود.
دوران فعالیت زیرزمینی (۱۹۶۴ ۱۹۵۹)
ژنرال عبود در اولین کودتای تاریخ معاصر سودان حکومت را به دست گرفت و با فعالیتهای سیاسی و صنفی احزاب و سندیکاهای کارگری به مقابله برخاست، اخوانیها به دلیل ضعفهای تشکیلاتی به فعالیت زیرزمینی پرداختند. در ادوار سه گانه فوق این رهبران و شخصیتها در روند تشکیل و فعالسازی گروه اخوان سودان نقش داشتند: الف) صادق عبدالله عبدالماجد در سال ۱۹۴۶ رهبری هسته اولیه اخوان سودان را به عهده داشت. ب) علی طالب الله در سال ۱۹۴۸ دبیرکل تشکیلات اخوان سودان را به عهده داشت. اخوانیهای مصر وی را به این سمت رساندند. ج) در کنگره سازمان تشکیلات اخوان در اوت ۱۹۵۴ محمد خیر عبدالقادر به دبیرکلی اخوان سودان رسید.
دوران فعالیت علنی مجدد (۱۹۶۹ ۱۹۶۴)
سرنگونی حکومت ژنرال عبود در سال ۱۹۶۴، و حکومت غیرنظامیها به رهبری الازهری فضای سیاسی سودان را برای رشد جریانات سیاسی و فعالیت گروهها و احزاب فراهم نمود. در سال سقوط ژنرال عبود، حسن ترابی پس از اخذ مدرک دکترای حقوق از دانشگاه سوربن به سودان بازگشت و رهبری اخوانالمسلمین را بر عهده گرفت و این دوره با آغاز درخشش ترابی همزمان بوده است. ترابی پس از تدریس و مدریت دانشکده حقوق دانشگاه خارطوم، نقش خود را در رشد افکار جریان اخوانالمسلمین در مراکز علمی و دانشگاهی توسعه داد و از این رهگذر جایگاه خود را در صحنه سیاسی سودان تحکیم بخشید و پایه استوار روند رشد و آینده سیاسی خود را پی ریزی کرد.
دوران مقابله با رژیم (۷۷ ۱۹۶۹)
در سال ۱۹۶۹ افسران آزاد سودان به رهبری سرهنگ نمیری حکومت غیرنظامی و دموکرات سودان را سرنگون کرده و به پیروی از افکار و اندیشههای ناصرالگوی سوسیالیستی ناصریستی در سودان پایه گذاری میکنند. نمیری به پیروی از تشکیلات حزبی ناصر اتحادیه سوسیالیستی سودان و شالوده افکارش در کتابش المیثاق الوطنی گردآوری میکند (ناصر اندیشههای خود را در کتاب فلسفه الثوره جمعآوری نمود). نمیری به پیروی از ناصر جریانات مذهبی از جمله اخوانیهای سودان را تحت فشار و پیگرد اطلاعاتی امنیتی قرار داد. حسن ترابی در این دوره به خاطر مخالفتهای سیاسی و عقیدتی با رژیم کودتایی، زندانی و چند سال در زندانهای مختلف سودان سپری کرد.
دوره سازش و آشتی (۱۹۸۵ ۱۹۷۷)
سرهنگ نمیری تحت شرایط و تحولات جدید منطقهای از جمله مرگ ناصر و به قدرت رسیدن سادات و تغییر رویکردهای سیاسی مصر و کودتای نافرجام کمونیستها به رهبری سرگرد عطاالله علیه رژیم خارطوم، تحولاتی در سیاست سودان به وجود آورد و از سیاستهای سوسیالیستی روی گرداند. لذا در این دوران به گروهها و جریانات مذهبی فرصت ظهور و فعالیت داد و حسن الترابی این فرصت را مغتنم شمرده و خود را به سرهنگ نمیری نزدیک کرد. مقابله گروه اخوانالمسلمین با جریانات ناصریستی و کمونیستی در نهادها و محافل علمی و دانشگاهی پاداشی برای الترابی داشت و از این رهگذر وی توانست پست وزارت دادگستری سرهنگ نمیری را به دست آورد.
دوره ائتلافهای سیاسی (۸۹ ۱۹۸۵)
با سقوط دولت سرهنگ نمیری به وسیله کودتای ژنرال سوارالذهب و بازگشت قدرت به حکومتهای غیرنظامی همچون دولت الصادق المهدی، حسن الترابی و گروه اخوان فعالیتهای سیاسی و حزبی خود را دوچندان نمودند و در دولتهای ائتلافی حضور داشتند.
دوره حاکمیت (۲۰۰۰ ۱۹۸۹)
نظامیان به رهبری ژنرال عمر حسن البشیر دولت غیرنظامی را سرنگون کردند. حسن الترابی مغز متفکر این کودتا بوده و طی یازده سال شریک و متحد نظامیان در قدرت بود و به عنوان رئیس پارلمان سودان به تحکیم پایههای قدرت خویش پرداخت.
دوره عقبنشینی (از سال ۲۰۰۰ تاکنون)
شرایط داخلی سودان و تحولات منطقهای و بینالمللی به ویژه فشارهای بازیگران منطقهای مصر و لیبی و قدرتهای فرا منطقهای همچون آمریکا تداوم اتحاد و ائتلاف سیاسی میان البشیر و الترابی را ناممکن ساخت. ژنرال البشیر با بسیج تمام جناحها و شخصیتهای مخالف سیاستهای رهبری اخوانالمسلمین با یک اقدام وسیع، الترابی را از دایره قدرت دور ساخت و نقش رهبری او در هیأت حاکمه را حذف کرد. پس از برکناری الترابی از ریاست پارلمان در فوریه ۲۰۰۰، وی به خاطر تحرکات سیاسی توسط البشیر چندین بار بازداشت شده است. در سودان طی سه دهه اخیر دو گروه اخوان در صحنه سیاست این کشور فعال بودهاند. گروه اخوانالمسلمین به رهبری صادق عبدالله عبدالماجد (که از مؤسسین هستههای اولیه اخوان سودان است). این گروه از سوی مجامع اخوانالمسلمین به رسمیت شناخته شده، گروه بعدی گروه الجبهه القومیه الاسلامیه به رهبری حسن ترابی است که در سالهای نیمه دوم دهه هشتاد تأسیس شده و به خاطر اجتهادات و اندیشههای ترابی از سوی سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین به رسمیت شناخته نمی شد. حسن الترابی دارای تألیفات متعددی است و در جریانهای اخوانالمسلمین بدعتها گذاشته است. وی همیشه صاحب افکار جدید و اجتهادات نوینی بوده است. این اجتهادات با جریانات اخوانی و نئوسلفی برخورد حادی داشت، لذا الترابی همیشه از سوی محافل وابسته به دو جریان فوق مورد انتقاد قرار گرفته است.
اخوانالمسلمین لیبی
هسته اولیه جماعت اخوانالمسلمین لیبی در اواخر دهه چهل در این کشور شکل گرفت و از سه راه، افکار و ساختار سازمانی اخوانالمسلمین مصر در این کشور رواج یافت:
ساختار تشکیلاتی
۱) بسیاری از خانوادههای مبارزان و مجاهدان لیبی از جور و ستم استعمار ایتالیا، فرار و در شهرهای مصری پناه گرفته و اقامت گزیدند. اکثر جوانان لیبیایی مقیم مصر در دانشگاههای مصر به ویژه دانشگاه الازهر به تحصیل پرداختند و از این رهگذر با جریانات فکری و سیاسی مصر از جمله افکار و عقاید حسن البنا مرشد اول و مؤسس اخوانالمسلمین، آشنا شده و تحت تأثیر آن قرار گرفتند. آنها پس از استقلال کشورشان در اوایل دهه پنجاه به کشورشان بازگشتند و افکار اخوانالمسلمین مصر را به دیارشان منتقل کردند.
۲) حضور روحانیون مصری در دستگاهها و نهادهای مذهبی، فرهنگی، آموزشی و قضایی لیبی نقش مؤثری در انتقال افکار اخوان مصر به این کشور داشته، زیرا اکثر روحانیون مصری متأثر از اصول و بنیادهای فکری حسن البنا بوده و خود از مبلغان این اندیشهها در میان جوانان لیبیایی و اقشار مختلف این کشور بودهاند.
۳) حوادث و تحولات سیاسی همچون ترور حسن البنا در اواخر دهه چهل و آتش سوزی بزرگ قاهره در اوایل دهه پنجاه و پیروزی کودتای افسران آزاد مصر به رهبری سرهنگ جمال عبدالناصر و درگیری میان افسران آزاد و اخوانیها، عرصه و صحنه حیات سیاسی و اجتماعی مصر را بر اخوانیها و کادرهای فعال آنها تنگ کرد و برخی از آنها مجبور به جلاء وطن و به کشورهای همسایه همچون لیبی و سودان پناه بردند.
تاریخچه
عزالدین ابراهیم، جلال سعده و محمود شریبتی از جمله جوانان فعال اخوانی مصر بودند که در اوایل دهه پنجاه تحت تعقیب دستگاه امنیتی مصر به لیبی پناه بردند. برخی از آگاهان به مسائل لیبی و مورخان جنبشهای اسلامی و سیاسی لیبی بر این باورند که عزالدین ابراهیم مؤسس حقیقی اخوانالمسلمین لیبی بوده است. اساس افکار و اندیشه و مرامنامه و برنامههای سیاسی این گروه و مرجعیت فکری و سازمانی آنها همان شالودههای اندیشههای حسن البنا و دیگر متفکران اخوان مصر بوده است و همچنین ادبیات سیاسی این گروه طی پنجاه سال اخیر همیشه تحت تأثیر مفردات گفتمانی اخوانالمسلمین مصر بوده است. در دوران حاکمیت نظام پادشاهی در لیبی (۱۹۶۹ ۱۹۵۰)، گرایشهای همسو و نزدیک به سیاست و اندیشههای ادریس مسنوسی پادشاه لیبی داشته و در صحنه سیاست و اندیشه، علیه افکار و برنامههای سیاسی بعثیها و کمونیستهای لیبی در نبرد بودند. حضورشان در مراکز و نهادهای علمی و آموزشی مانع گسترش و رشد افکار و فعالیتهای بعثیها و کمونیستها، گشت. در دوره سرکوب اخوانیهای مصر توسط سرهنگ ناصر در پی حادثه المنشیه (توطئه ترور سرهنگ ناصر در شهر اسکندریه)، اخوانیهای لیبی از اخوانیهای فراری مصری به خوبی استقبال کرده و به آنها پناه دادند و وسایل و اسباب معیشتی و رفاهی آنان را فراهم نمودند. به قدرت رسیدن افسران آزاد لیبی به رهبری سرهنگ قذافی در اوایل سپتامبر ۱۹۶۹، دوران محنتها و سختیها و فشارها علیه گروه اخوانالمسلمین لیبی را به همراه داشت.
دوران قذافی
سرهنگ قذافی که خود را شاگرد و امانتدار افکار و اندیشههای ناصر میداند، تجربه تلخ رفتار خشن با اخوانیهای مصر را، در لیبی تکرار نمود. با وجود اینکه این گروه در مقابل نظام سوسیالیستی و جماهیری سرهنگ قذافی خط مشی مسالمت آمیزی داشته، ولی طی سی و شش سال اخیر، این گروه از سوی دستگاه اطلاعاتی امنیتی نظام حاکم لیبی، انواع فشارها و مضایقه سیاسی معیشتی را متحمل شدند. در دهه هشتاد گروههای اسلامی و ملی مخالف رژیم لیبی برای سرنگونی سرهنگ قذافی خط مشی مسلحانه و قهرآمیزی اتخاذ نمودند ولی اخوانیهای لیبی کماکان از خط مشی گذشته و سنتی خود عدول نکردند. در اواخر دهه هشتاد جریان جهاد نئوسلفی لیبی با بازگشت افغانیهای لیبی و تحت تأثیر روند رشد نئوسلفی در شمال آفریقا به ویژه تحت تأثیر افاغنه الجزایر، رشد جریان شتابزدهای داشت و توانست برخی از جوانان اخوان لیبی را نیز جذب سازمان خود کند. از دیدگاه امنیتی لیبی، جریانات و گروههای اسلامی از جمله اخوانیها، حرکت التجمع الاسلامی (در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد) و گروه نئوسلفی الجماعه الاسلامیه المقاتله اللیبیه، خطر اول برای امنیت ملی کشور محسوب میشدند. کشتار زندان بوسلیم در سال ۱۹۹۶ بسیاری از کادرها و رهبران جریانات اسلامگرای لیبی را به تیغ مرگ سپرد. دستگاه امنیتی لیبی طی سه دهه اخیر کلیه فعالیتهای اسلامگرایان این کشور را زیر نظر گرفته و از این رهگذر جریانات اسلامی لیبی متحمل شدیدترین آسیب و ضربات گشته است. در سال ۱۹۹۸ بسیاری از رهبران و کادرهای فعال اخوانیهای لیبی دستگیر و در دادگاه انقلاب لیبی در فوریه ۲۰۰۲ محاکمه و رهبران آنها از جمله دکتر عبدالله عزالدین (رهبر تشکیلات) و دکتر سالم ابوحنک نفر دوم سازمان (هر دو از استادان برجسته دانشگاههای لیبی) به مرگ محکوم و ۷۲ عضو اخوانی به زندان ابد و یازده نفر به ۱۰ سال زندان محکوم شده و ۶۶ نفر سمپات تبرئه و آزاد شدند. حکم آنها تحت شرایطی و با وساطت برخی از شخصیتهای سیاسی فرهنگی و مذهبی عرب به دادگاه استیناف موکول شد. شیخ یوسف قرحاوی روحانی مصری مقیم دوحه قطر نقش کلیدی در روند وساطت میان اخوانیهای لیبی و نظام سیاسی حاکم بر لیبی داشت، تلاشهای او پس از سفرش به لیبی و ملاقات وی با رهبری و مسئولین لیبیایی و رهبران اخوان در زندانهای آن کشور، به نتیجه رسید. پس از اندک زمانی احکام صادره به ویژه احکام اعدام دو تن از رهبران اخوانیها لغو شد. در تابستان سال ۲۰۰۵ گروههای معارض و مخالف سرهنگ قذافی در لندن گرد آمدند تا خط مشی سیاسی و عملیاتی واحدی علیه رژیم لیبی اتخاذ کنند، اخوانیها که وزنه و جایگاه قابل توجهی در ساختار و بدنه معارضه لیبی، هستند در این گردهمایی شرکت نکرده و راهکار مذاکره و آشتی با رژیم، اتخاذ نمودند. این سیاست به آزادی زندانیهای اخوانیها منجر شد. در دوم مارس ۲۰۰۶ با وساطت سیف الاسلام قذافی فرزند رهبری لیبی و رئیس جمعیت توسعه قذافی و شیخ قرضاوی ۱۳۰ زندانی سیاسی از جمله ۸۷ کادر اخوان از زندانهای لیبی آزاد شدند و به نظر اغلب آگاهان به مسایل یک تحول در گروه اخوانیهای لیبی بوده و به نظر اغلب آگاهان به مسایل داخلی لیبی، آشتی اخوانیهای لیبی با نظام، موقعیت سیاسی و هژمونی سرهنگ قذافی در داخل کشور را تحکیم بخشیده است. اخوانیهای مصر، اقدام لیبی را در این خصوص ستودند. حضور احمد قذاف الدم از نزدیکان سرهنگ قذافی و هماهنگ کننده سیاست خارجی لیبی و مناسبات مصر و لیبی در مهمانی افطار سالانه اخوانالمسلمین مصر در ماه رمضان ۱۴۲۶ هـ. ق با یک تحول در رویکرد سیاست لیبی در قبال جریانات اسلامگرا به ویژه گروههای اخوانالمسلمین بوده است. اخوانیهای لیبی همچون گروههای اخوان مصر، سوریه و اردن طرحهایی برای اجرای اصلاحات فراگیر و همه جانبه در کشورشان مطرح کردند.
ابعاد و زمینههای اصلاحات از دید اخوانیهای لیبی
۱) مبارزه با مفاسد سیاسی و مالی و منابع آن. ۲) اشاعه آزادیهای عمومی به ویژه سیاسی و بیان و احترام به حقوق بشر. ۳) حاکمیت قانون بر روند سیاسی و اداری کشور. ۴) فعالسازی نقش نهادها و ارگانهای جامعه مدنی.
النهضه تونس
اندیشمندان و روحانیون اصلاحطلب دانشگاه اسلامی زیتونه نقش مؤثری در غنای جریان فکری تجددگرا و اصلاحطلب اسلامی این دیار داشته و محافل فکری و فرهنگی و مذهبی منطقه را تحت تأثیر افکار خویش قرار داده است. نهضت اسلامی علما و جوانان مسلمان تونس در سازماندهی مبارزات مردمی تونس و تکوین زیرساختارهای مقاومت ملی علیه جریانات فکری غرب گرایی و استعماری، نقش برجستهای داشت. افکار و اندیشههای حسن البنا و دیگر رهبران اخوانی همچون السباعی رهبر اخوانیهای سوریه پس از جنگ جهانی دوم در میان جوانان مذهبی تونس رواج داشته. در مقابل سیاستهای غرب گرایی و لیبرال حبیب بورقبیه، نهضت و جریان اسلامگرایان تونس رشد کرد و راشد الغنوشی (متولد ۱۹۴۱ در یکی از شهرهای جنوب تونس) فارغالتحصیل سوربن و متأثر از اندیشههای حسن البنا و سیدقطب و ابوالاعلی مودودی نقش برجستهای در تکوین و سازماندهی یک جریان سیاسی اسلامگرایی در تونس داشته است. او همراه و با همفکری عبدالفتاح مورو (متولد سال ۱۹۴۸ در شهر تونس) در اوایل دهه هفتاد هستههای اولیه جنبش النهضه را پایه ریزی نمود. در ابتدا نام این جنبش حرکت الاتجاه الاسلامی بود. علنی شدن فعالیت این گروه با شدت عمل رژیم بورقبیه روبرو بود. مطبوعات فرانسه خطر گسترش این نهضت در میان جوانان مذهبی تونس به بورقبیه و دستگاه اطلاعاتی امنیتی وی گوشزد نمودند. حمادی الجبالی، الحبیب اللوز، الحبیب السویسی و دکتر عبدالمجید النجار و محسن المیلی از جمله رهبران تشکیلات و تئوریسین این تشکیلات بودند. زیرساختار فکری النهضه متأثر از اندیشههای متفکران اخوانالمسلمین همچون حسن البنا، سید قطب، السباعی (رهبر اخوان سوریه) و ابوالاعلی المودودی (رهبر اخوانیهای پاکستان) بوده است. همچنین افکار و اندیشههای مالک بن نبی از اندیشمندان بزرگ مسلمان الجزایر در تکوین فکری و ایدئولوژیک رهبران النهضه تونس نقش مؤثری داشته است. گرچه اندیشهها و فعالیتهای این تشکیلات اسلامی به رهبری الغنوشی مسالمتآمیز و دور از هرگونه خشونت بوده ولی حکومتهای تونس از گسترش فعالیت این گروه در میان جوانان هراسان بودند. دستگاههای اطلاعاتی امنیتی ضربات مهلکی بر پیکره و بدنه این تشکیلات وارد نمود و به طور رسمی آن را منحل و فعالیتشان را ممنوع کرده است. اکنون برخی از رهبران النهضه در زندانهای تونس به سر میبرند و راشدالغنوشی در لندن در حال تبعید زندگی میکند. اخیراً دولت تونس در یک اقدام زندانیان سیاسی از جمله برخی از چهرهها و شخصیتهای النهضه را آزاد کرده است.
انعشعاب در النهضه
طی دهه هفتاد و هشت گروهها و شخصیتهایی از تشکیلات النهضه جدا شده از جمله صلاح الجورشی، احمیده النیفر و زیاد کریشان، آنها پس از جدایی به تشکیل گروه اصلاحطلب و تجددگرای اسلامی پرداختند. نام این گروه الاسلامیین التقدمیین که ارگان آنها مجله روشنفکری مذهبی به نام (۱۵ + ۲۱) اشاره به آغاز قرن ۱۵ هجری و ۲۱ میلادی گروه دیگری شیوه سیاسی و مسالمت آمیزی رها کرده و به مبارزه قهرآمیز علیه رژیم تونس پرداختند، طلائع الفدای (پیشگامان فدا) به رهبری الحبیب الاسود، بخشی از النهضه بودند و توسط نیروهای امنیتی سرکوب شدند. پس از به قدرت رسیدن افسران آزاد و منازعه آنها با اخوانیها الورتلانی عرصه فعالیت و اقامت در مصر را تنگ میبیند و به لبنان میرود و در سال ۱۹۵۹ در همان جا زندگی را بدرود گفت.
غناح و اندیشههای اخوانی در الجزایر
از شخصیتهای بارز که در تکوین و رشد اندیشههای اخوانی در الجزایر نقش آفرین بودند محفوظ غناح (متولد ۲۸/۱/۱۹۴۲ در شهر بلیده) وی متأثر از افکار و اندیشههای بن بادیس والابراهیمی (از رهبران جمعیت علمای الجزایر)، مالک بن نبی و عقاید و اندیشههای متفکران اخوانالمسلمین مصر و سوریه بوده است. پس از استقلال الجزایر غناح به تشکیل هسته اسلامگرا میپردازد. این هسته فکری مذهبی در مراکز علمی و دانشگاهی فعالیت داشته است. مخالفتها و مواضع غناح علیه سیاست اقتصادی (شیوه سوسیالیستی) و قانون اساسی الجزایر (۱۹۷۶) و قانون خانواده و اصلاحات ارضی حکومت همواری بومدین او را در معرض پیگیری اطلاعاتی امنیتی دولت قرار داد. به اتهام توطئه علیه دولت به ۱۵ سال زندان محکوم که با درگذشت بومدین و روی کارآمدن ژنرال شاذلی بن جدید در ۱۹۷۹، غناح و دوستانش از زندان آزاد شدند. حادثه اکتبر ۱۹۸۸ و تظاهرات اعتراضآمیز مردم به رهبری جریانات اسلامگرا واقعه بزرگی در تاریخ معاصر الجزایر بود که تبعات گوناگون و ابعاد و سطوح مختلفی داشت. پس از این حادثه نظام کثرت گرایی سیاسی در الجزایر حاکم و گروههای اسلامی در این دوره تکوین و سازمان یافتند. غناح نقش مهمی در تشکل رابطه الدعوه الاسلامیه که چتر فرهنگی و علمی بود و جریانات مختلف اسلامگرایی را در خود جذب کرده بود. در اوایل دهه نود در الجزایر این جریانات اسلامگرا فعال بودند: ۱) جبهه نجات اسلامی الجزایر به رهبری عباس مدنی و علی بلحاج (رهبر جناح سلفی جبهه). ۲) جنبش اصلاح به رهبری عبدالله جاب الله از اخوانیهای الجزایر. ۳) تشکل اسلامی الجزاره به رهبری محمد السعید (اندیشههای مالک بن بنی شالوده فکری خود میدانستند). ۴) جمعیه الارشاد والاصلاح به رهبری غناح و دوست قدیمی وی محمد بوسلیمانی (توسط گروههای مسلح سلفی در سال ۱۹۹۴ ترور شد). ۵) رابطه الدعوه الاسلامیه: جنبش ارشادی و فرهنگی بوده و در مساجد الجزایر جایگاه داشت. در انتخابات پارلمانی الجزایر در ۱۹۹۱ که به نجات اسلامی پیروز شد گروه غناح نیز شرکت داشت و جایگاه جدی در انتخابات داشت. لغو انتخابات و انحلال جبهه نجات اسلامی و آغاز یک جنگ داخلی در الجزایر محیط مناسبی برای رشد اخوانیها به رهبری غناح پدید آورد، روش مسالمتآمیز غناح و سیاست مماشات با سیاست دولتهای الجزایر نقش مؤثری در استمرار و تداوم فعالیت این گروه داشت. غناح گروه خود را در ۳۰ مه ۱۹۹۱ تحت عنوان حرکه المجتمع الاسلامی (حماس) سازماندهی کرد و از دولت مجوز فعالیت سازمانی و حزبی گرفت. بعدها نام گروه اخوانالجزایر به حرکت المجتمع السلم (حمس) تغییر یافت. غناح در انتخابات ریاست جمهوری الجزایر نوامبر ۱۹۹۵ شرکت جست و پس از ژنرال الامین زروال قرار گرفت.
حمس یا اخوانیهای الجزایری
اسلام طی ۱۴ قرن در الجزایر بر تمامی شؤون ملت مسلمان الجزایر جریان دارد و حیات الجزایری متأثر از پرتوهای دین مبین اسلام است. نقش اسلام در بیرون راندن استعمار فرانسه و جهاد ملت مسلمان الجزایر علیه حاکمیت ۱۲۰ ساله استعمار برجسته است. جمعیت علمای الجزایر که در اوایل دهه بیست قرن بیستم در تحکیم مقاومت ملی در بعد فرهنگی و مذهبی علیه سیاستهای استعمار فرانسه نقش آفرین بوده است، اقدامات رهبران جمعیت علمای بستر و محیط معنوی جهاد ملت الجزایر فراهم آورد و نبرد هشت ساله نبرد آزادیبخش الجزایر علیه ارتش مدرن فرانسه میوهای از تلاشهای جمعیت علمای الجزایر بوده است. الفضیل الورتلانی (۱۹۵۹ ۱۹۰۶) یکی از رهبران این جمعیت و شاگرد عبدالحمید بن باریس (رهبر و مؤسس جمعیت العلمای الجزایر) بوده است. الورتلانی در فرانسه به ارشاد و تبلیغ مبانی اسلامی در میان الجزایریهای مقیم پرداخت و پس از مدتی به مصر رفت و در آنجا در سال ۱۹۲۹ به اخوانالمسلمین مصر پیوست. به خاطر فعالیت و شخصیت استثنایی وی اخوانیهای مصر وی را برای تشکیل و تکوین هسته اولیه اخوان به کشور یمن اعزام داشتهاند. در یمن فعالیتهای شبانهروزی وی بسیاری از جوانان روشنفکر و اصلاحطلب را جذب میکند و آنها را برای اصلاح امور در کشور یمن سازماندهی میکند و یک نهضت اصلاحی رادیکالی راه میاندازد. جنبش اصلاحطلبان یمن به رهبری الوزیر علیه حکومت و استبداد امام یحیی در سال ۱۹۴۸ قیام کرده ولی به دلایل زیاد و حمایتهای دولت عربستان سعودی این قیام به پیروزی منجر نمیشود و رهبران قیام دستگیر و اعدام میشوند. الورتلانی (نام اصلی وی ابراهیم بن مصطفی الجزایری است) به مصر فرار میکند. در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۷ گروه اخوانالمسلمین الجزایر توانست ۷۰ کرسی کسب کند و پس از حزب حاکم از لحاظ اقتدار در پارلمان قرار گیرد. سیاستها و اقدامات مستبدانه و تکرویهای غناح باعث خروج و انشعاب شخصیتها و گروههایی از حمس (اخوانیهای الجزایر) گردید. این امر تأثیر زیادی روی کاهش حضور آنها در پارلمان گذاشت. گروه غناح در انتخابات سال ۲۰۰۲ تنها ۴۸ کرسی به دست آورد و تعداد وزیران وابسته به گروه از هفت نفر به ۴ نفر در کابینه دولت، کاهش یافت. از تزهای سیاسی غناح شور قراطیه که التقاطی از تز اسلامی شورا و دموکرات غربی است. با درگذشت غناح در ژوئن ۲۰۰۳ ابوجره سلطانی رهبر اخوانیهای الجزایر شد. سلطان هم اکنون وزیر مشاور در حکومت بوتفلیقه است. دکتر عمرالغول، عبدالقادر سماری، احمد بولیل از جمله وزیران الجزایری وابسته به اخوانیها هستند. از جمله شخصیتهای بارز این گروه: عبدالکریم رحمان رهبر فراکسیون حمس در پارلمان الجزایر، عبدالمجید مناصره از رهبران حمس، محمد مغاربه رئیس شورای ملی جنبش حمس (اخوانیهای الجزایر).
جریانات اسلامی مراکش
شالوده روحیه مذهبی مردم مراکش در طول تاریخ تحت تأثیر افکار و اندیشههای طریقتهای صوفیه و فقهای مالکی بوده است و دین و نظام پادشاهی در این سرزمین از همه جدایی نشدنی بوده است. اکنون اغلب جریانات و سازمان دهی اسلامگرای مراکش با نظام پادشاهی بیعت نمودند. جنبش الشبیبه الاسلامیه (جوانان اسلامی) اولین سازمان اسلامی مراکشی در نوامبر ۱۹۷۲ توسط عبدالکریم مطیع (متولد ۱۹۳۶) و عضو سابق اتحادیه ملی نیروهای خلقی (با گرایشات سوسیالیستی) تأسیس گردید. شیوه و راهکارهای این تشکیلات با عکسالعمل دستگاه امنیتی و اطلاعاتی خشن ادریس البصری (وزیر کشور مراکش) رو به رو بود. رهبری گروه به اتهام ترور عمر بن جلون در سال ۱۹۷۵ (بن جلون از رهبران سوسیالیست و مخالف حسن هم بوده است) تحت تعقیب و پیگرد قانونی و امنیتی قرار گرفتند. رهبران این گروه به کشورهایی همچون لیبی پناه بردند. برخی از جوانان این گروه شیوههای مطیع را مورد نقد قرار دادند و از این رهگذر توانستند به فعالیت محفلی بپردازند. عبدالاله بنکیران، دکتر محمد یتیم و عبدالله بها از جمله رهبران این گروه بوده که بعدها به نام الجماعدالاسلامیه و حرکه الاصلاح و التجدید معروف شدند. رهبران این گروه زیر چتر تشکیلاتی جنبش خلقی دموکراتیک مشروطه خواه (الحرکه الشعبیه الدستوریه الدعقراطیه) به رهبری دکتر عبدالکریم الخطیب پزشک مخصوص پادشاه در انتخابات پارلمانی ۱۹۹۷ شرکت کرده و در این راستا عبدالاله بنکیران عضو پارلمان مراکش شد. حرکه الاصلاح و التجدید که منشعب شده از گروه الشبیبه الاسلامیه به رهبری مطیع است متأثر از افکار و اندیشههای متفکران اخوانی همچون حسن البنا بوده است. این جنبش در پی توسعه حیطه تشکیلات و سازمانی خود با رابطه المستقبل الاسلامی متحد میشود. این شریک جدید خود از ائتلاف و اتحاد سه گروه (جمعیه الدعوه الاسلامیه، الجمعیه الاسلامیه و جمعیه الشروق) متشکل شده است. حرکه الاصلاح با تغییر اساسنامه و مرامنامه خود و تغییر نام خود به حزب التجدید الوطنی در مه ۱۹۹۲ و حزب الوحده و التنمیه (وحدت و توسعه) در سال ۱۹۹۳ نتوانست مجوز فعالیت رسمی از وزارت کشور بگیرد و به همین خاطر نمیتوانست به طور مستقل در انتخابات پارلمانی شرکت کند. در اکتبر ۱۹۹۸ با ادغام در تشکیلات ملی، نام خود را به حزب العداله والتنمیه (عدالت و توسعه) تغییر داد و توانست در انتخابات پارلمانی مراکش در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۲، ۴۳ کرسی به دست آورد. رهبری این گروه هم اکنون به عهده دکتر سعدالدین العثمانی است. اندیشههای این گروه متحول شده و شیوه دموکراتیک پارلمانتاریسم را برای حضور در صحنه سیاست این کشور اتخاذ نموده است. این حزب، یک نوع پیروی و تقلید از خط مشی و سیاست حزب اسلامگرا حاکم ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان در پی گرفته است.
احزاب اسلامگرای مراکش
۱) حزب عدالت و توسعه که در پارلمان جایگاه ممتازی دارد. ۲) حزب النهضه والفضیله به رهبری محمد خلیدی که در ۲۵ دسامبر ۲۰۰۵ از دولت مجوز گرفته است. خلیدی از رهبران گروه انشعابی از حزب عدالت و توسعه بوده و دولت با آزادی فعالیت این گروه در صدد تضعیف حزب عدالت و توسعه است. ۳) حزب البدیل الحضاری (الترناتیو تمدنی) که در ۲۲ اکتبر ۱۹۹۵ مجوز رسمی برای فعالیت حزب گرفته است. جنبش العدل و الاحسان به رهبری شیخ یاسین که پایگاه وسیع مردمیدارد و جمعیت الاصلاح و التجدید که از سوی دولت مجوز فعالیت نگرفتهاند. گروههای کوچک اسلامگرا همچون جماعه الاختیار الاسلامی، جماعه السفه و جمعیه الدعوه الاسلامیه فعالیت فرهنگی و مذهبی و دور از سیاست دارند[۱].