عبد الغنی طنطاوی
عبدالغنی بن مصطفی، بن احمد، بن مصطفی الطنطاوی متخصص زبردست در ریاضیات و از استادان برجسته در سوریه بود. او به زهد و فروتنی شدید و انکار نفس شهرت داشت و کنارهگیری را ترجیح میداد و هر چه به دست میآورد برای اطرافیانش خرج میکرد. در علوم دینی و عربی اقبال فراوان یافت. ایشان به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت.
نام | عبد الغنی طنطاوی |
---|---|
زاده | 1919 م، سوریه |
درگذشت | 2005 م، سوریه |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
تولد
او در دمشق در سال 1919 م، به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد و نبوغ او در سنین پایین ظاهر شد. وی باهوش بود و مدرک دکترا را به سادگی اخذ کرد.
تحصیلات
وی در دانشگاه سوریه در رشته ریاضیات تحصیل کرد و در سال 1938 میلادی فارغالتحصیل شد و در تمام تحصیلات خود نفر اول بود و برای اخذ درجه دکترا به فرانسه اعزام شد و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد و از محضر استادان زیادی بهره برد. اما شروع جنگ جهانی دوم او را از تکمیل تحصیل باز داشت. چون در تعطیلات در دمشق بود، نتوانست به پاریس بازگردد. او ریاضیات را در حمص تدریس کرد، سپس بهعنوان بازرس ریاضیات در وزارت آموزش سوریه منصوب شد. او مجدداً به مصر اعزام شد و در سال 1952 میلادی از آنجا دو مدرک فوقلیسانس و دکترا گرفت و اولین فردی بود که در این رشته در شام دکترا گرفت. پس از بازگشت به دمشق، در دانشگاه آن به تدریس پرداخت و از سال 1960 تا 1963 میلادی به دانشگاه لیبی اعزام شد، سپس بهعنوان استاد دانشگاه امالقری در مکه مکرمه از سال 1978 تا 1987 میلادی به عربستان سعودی معرفی شد. و به دانشگاه ملک عبدالعزیز جده نقل مکان کرد و تا سال 1996 میلادی در آنجا به تدریس ادامه داد. وی دارای کتاب: (اصول تحلیل ریاضی) است. برادر بزرگترش، عالم و نویسنده شیخ علی طنطاوی، ایشان را چنین توصیف کرده است: او در پاریس الگوی دانش آموز مسلمان و الگوی تدریس معلم اخلاق بود.
نامه برادرش به او
نامهای از برادرش شیخ علی طنطاوی به ایشان که با بورسیه تحصیلی به پاریس رفت ایشان یکی از نوابغ ریاضیات بود؛ او اولین کسی بود که عنوان دکترای ریاضیات را در کل شام به دست آورد.
آنچه شیخ علی طنطاوی در نامه خود به برادرش میگوید: برادرم تو داری به کشوری مسحور میروی و ما به خدا پناه میبریم، کسی که به آنجا میرود، برنمیگردد مگر اینکه موجودی جدید و انسانی غیر از آن که رفته است، برگردد، مغز او که در اوست. سر و قلبش در سینه و زبانش که در اوست ممکن است بچههایش را که هنوز متولد نشدهاند را تغییر دهد! آری، به خدا، برادرم، این وضعیتی است که بیش از آنچه ما دیدهایم و میدانیم. فرزندان و برادران و عزیزان ما میروند و بهعنوان دشمن به سوی ما باز میگردند. دشمن ما، سربازی برای استعمار ما. منظورم استعمار کشور نیست، بلکه منظورم استعمار سرها با شبه علم، دلها با هنر فحشا، زبانها در دیگری است... مراقب خودت باش و از خدا یاری جویی که بر قومی میرسی که اکثرشان عفت و پاکدامنی و عزت ندارند. زنانی را در خیابانها و پیادهروها و گذرگاهها خواهید دید که خود را بصورت کالا نشان میدهند، تمدن غرب آنها را تحقیر و فاسد کرده و به پستی کشانده است، آنها فقط نان خود را آغشته به خون میخورند... پس مراقب باشید که زنی در میان آنها شما را از عفت و دینتان اغوا کند، یا به خاطر فریب ظاهری خود، زیبایی شما را از بین ببرد... .
منابع
- ر. ک: مدخل عبد الغنی الطنطاوی در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..