نهضت العلما اندونزی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۷ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'بنیانگذار' به 'بنیان‌گذار')
نهضت العلماء
نهضت العلما.jpg
بنیان‌گذار هاشم اشعری
دبیرکل فعلی مفتاح الاخیار
تأسیس ۳۱ ژانویه ۱۹۲۶

نهضت العلما (Nahdat al-Ulama) بزرگترین سازمان اسلامی مستقل در جهان است که بیش از 70 میلیون نفر عضو دارد.[۱]

تأسیس

این سازمان در ۳۱ ژانویه ۱۹۲۶ توسط هاشم اشعری در راستای اصلاح‌طلبی اسلامی در در سورابایا اندونزی همزمان با تأسیس با تشکیل الجمعیة المحمدیة الإصلاحیة تأسیس شد. ریاست این سازمان را ابتدا خود هاشم اشعری و پس از رحلت او فرزندش و پس از او نوه‌اش عبدالرحمن وحید رئیس‌جمهور سابق اندونزی به عهده داشت. این انجمن خواستار تفسیر معتدل احکام دینی مذهبی، مخالف تبدیل شدن اندونزی به یک کشور اسلامی است و خواستار همزیستی بین مذاهب و عقاید مختلف است. این انجمن در جمع‌آوری و توزیع زکات و صدقات نقش فوق‌العاده‌ای دارد. نقشی که غالباً کمبودها و نواحی دولت را تکمیل می‌کند.

ایدئولوژی

نهضت العلما سه اصل را به عنوان ایدئولوژی خود معرفی کرده است:

1. اعتدال: به معنای دوری از افراط‌گرائی
2. مدارا: به معنای احترام به عقائد و تمدن‌های موجود در جامعه
3. توازن: به معنای انجام ایجاد هماهنگی و توازن بین رابطۀ انسان‌ها با خود و رابطۀ انسان با خدا[۲]

هدف از تشکیل نهضت العلما

هدف اصلی این سازمان پاسداری از رویکرد سنتی دینداری مردمان اندونزی در برابر نگرش های جدید دینی خصوصا از نوع سلفی اش بود. در واقع هراس از گسترش نگاه های سلفی که سازوکارهای دین ورزی در جهان اهل سنت را مورد بازتعریف قرار می‌دهد، سبب شد تا علمای آن دیار به فکر نهادسازی برای حراست از میراث سنتی و تاریخی خود افتاده و نهضت العلما را تاسیس کنند.
فروپاشی امپراتوری عثمانی در ۱۹۲۴ که حافظ سنت رسمی دینداری در میان اهل سنت بود و قدرت گیری تقریبا همزمان آل سعود در شبه جزیره عربستان که مخالف نگاه های سنتی بوده و شکلی تازه از دینداری را در قالب «سلفیت» ترویج می‌داد، بر این هراس هویتی بی تاثیر نبود.
دو مولفه اساسی که جریانات سنتی اهل سنت را از سلفیون جدا می‌کند، یکی تقلید است و دیگری تصوف. سنتی ها خود را مقلد یکی از مذاهب چهارگانه فقهی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی می‌دانند، اما سلفی ها – غالبا و نه تماما - به اجتهاد از طریق رجوع مستقیم به قرآن و سنت معتقدند. سنتی ها معمولا به فرق تصوف گرایش دارند و سلفی ها – غالبا نه تماما - متاثر از مبانی ابن تیمیه با جریانات صوفی موجود میانه خوبی ندارند.
بر همین اساس در فصل دوم از اساسنامه نهضت تاکید شده که از ویژگی‌های این جمعیت تمسک به یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. مذهب فقهی غالب در اندونزی شافعی است و از نظر کلامی اشعریه و ماتریدیه در آن رواج دارد. نهضتی ها دارای گرایشات صوفیانه قوی بوده و مناسکی چون زیارت قبور و توسل به اولیاالله در میان آنان رواج دارد. همین رویکردهای صوفیانه محبت اهل بیت «ع» و بروزات اجتماعی آن را گسترش داده است. سادات نیز احترام خاصی نزد آنها دارند. نهضتی ها در تصوف و عرفان معمولا از آموزه‌های امام غزالی و شیخ عبدالقادر گیلانی استفاده می‌کنند.

جایگاه اجتماعی نهضت العلما

غالب مساجد اندونزی تحت سرپرستی نهضت العلماست و به همین خاطر مساجد پایگاه های اصلی آنها در اندونزی است. تریبون مقدس مساجد مشروعیت بالایی به نهضت داده است. علمای نهضت نیز جایگاه بسیار والایی نزد مردم داشته و کمتر کسی حق تعرض به آنها را به خود می‌دهد. این مرجعیت بالای علما را می‌توان مدیون دو عامل دانست:
اول اینکه غالب هواخواهان نهضت مردمان فقیر شهرها یا روستاها هستند که در نظم سنتی جامعه خود، روابط طولی برپایه مذهب را به رسمیت می شناسند.
دوم اینکه فرهنگ صوفیانه موجود از مشایخ صوفی شبه قدیسانی می سازد که باید اطاعت شوند. چنین تعبدی نسبت به علما در جریانات سلفی به مراتب کمتر یافت می‌شود.
نکته مهم در این زمینه این است که روابط در خود نهضت العلما طولی نیست. یعنی در بسیاری از موارد کیایی‌های محلی مقبولیت و مشروعیت بیشتری نسبت به رهبران اصلی سازمان دارند. این مسئله ضرورت ارتباط گیری با کیایی های رده های میانی نهضت را دوچندان می‌کند. چرا که صرف ایجاد روابط حسنه با رهبران اصلی سازمان نمی‌تواند نزدیکی بدنه آن به جریان انقلاب اسلامی را تضمین کند.

سنتی ها و نوسنتی ها

بدنه اصلی نهضت با توجه به دو مولفه مهمی که بدان اشاره شد کماکان سنتی است. اما جریانی جدید در درون نهضت شکل گرفته که با در پیش گرفتن اجتهاد به جای تقلید، راه خود را تا حدی از سنت رسمی نهضت جدا کرده است. این جریان «نوسنتی» نامیده شده است. نوسنتی ها که مصطفی بسری رهبر فعلی نهضت نیز جزو آنهاست، توانسته‌اند علیرغم مخالف های بسیار «تقلید روشی» را به جای «تقلید قولی» در نهضت به تصویب برسانند.
نکته مهم در این زمینه تفاوت میان جنس اجتهاد این جریان با اجتهاد در جریانات سلفی است. در حالی که اجتهاد در میان سلفیون وسیله ای است برای وفاداری بیشتر بر نص و اصل گرفتن ظواهر آن، نوسنتی ها اجتهاد را برای دخالت بیشتر عقل و درنظر گرفتن مصالح و شرایط زمانه در صدور احکام شرعی به کار می گیرند.
در واقع می‌توان گفت جریان نوسنتی در اینجا به نوسلفی ها یعنی سلفیت از جنس محمد عبده نزدیک می‌شود نه سلفیت رشیدرضا. آنها همچون عبده سعی دارند با کاربرد عقل در فهم دین، میان مفاهیم دینی و ارزش‌های دنیای مدرن سازگاری ایجاد کرده و شکاف های میان اسلام و مدرنیته را با استفاده از متون دینی پر کنند. نوسنتی های نهضتی اختلافاتی اساسی با سلفی ها دارند که مهمترین آنها نقد به ظاهرگرایی سلفی هاست.
تکفیرگرایی بعضی از سلفی ها موضوع دیگری است که نوسنتی ها آن را برنمی تابند. اصولا نه تنها نهضت العلما، که اسلام اندونزیایی نزد مستشرقان غربی به «چهره خندان اسلام» معروف است.
با همه این احوال، با توجه به رشد موج سلفی‌گری و نوسلفی‌گری و افول همزمان جریانات سنتی در سطح جهان اسلام و نیز به دلیل جایگاه بالای نوسنتی های نزدیک به نوسلفی‌گری در نهضت العلما که به ریاست نهضت نیز انجامیده است، باید منتظر رشد بیشتر نوسنتی ها و گسترش رویکردهای نوسلفی‌گری در نهضت بود.

نهضت العلما و سیاست

نهضت العلما از تشکیل حکومتی اسلامی در اندونزی جانبداری نمی کند. آنها خواهان اجرای شریعت توسط دولت نبوده و به بهانه حفظ وحدت پیروان مذاهب و ادیان مختلف به تعهد حاکمیت به توحید – و نه اسلام – رضایت داده‌اند. اما این مسئله به معنای عدم فعالیت سیاسی آنها نیست. خیلی از بزرگان نهضت رسما درباره مسائل سیاسی اظهارنظر کرده و حتی به مناصب سیاسی نیز رسیده‌اند. مهمترین این افراد عبدالرحمن واحد رئیس پیشین نهضت العلماست که در مقطعی به ریاست جمهوری اندونزی نیز رسید.
حضور بعضی رجال نهضت در حکومت و نیز کمک‌های مالی دولت اندونزی و دولت‌های دیگر به نهضت، در مواضع این سازمان بی تاثیر نبوده است.
رویکرد مصلحت گرایانه اعضای نهضت در مواضع سیاسی آنها نیز موثر بوده است. جنجالی ترین این مواضع، نظرات عبدالرحمن واحد است که مسئله فلسطین را مسئله ای عربی مى‌دانست و خواستار ایجاد رابطه اقتصادی با اسرائیل بود! این موضع البته با واکنش شدید بدنه نهضت مواجه شده و احتمالا از دلایل سقوط دولت واحد نیز بوده است. مصطفی بسری رهبر کنونی چنین نگاهی ندارد ولی جهاد مسلحانه حماس و جهاد را از منظر بی فایدگی و به هدردادن خون مردم مظلوم فلسطین مورد نقد قرار می‌دهد.

مواضع نسبت به انقلاب اسلامی و ایران

نهضت از ابتدا نگاه مثبتی به انقلاب اسلامی ایران داشته است. سعید عقیل سراج رییس اجرایی کنونی به ایران آمده و تمجیدهایی نیز از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی داشته است. او حتی از فعالیت‌های تشیع در اندونزی دفاع کرده است. اما پساسنتی های شبه مدرن انقلاب ایران را نمونه‌ای از عدم مطلوبیت اجرای شریعت می‌دانند. آنان اسلام را نه یک سری دستورات فرمی که «شریعت» باشد، بلکه معانی و مضامینی می‌دانند که شریعت صرفا وسیله ای متناسب با زمان برای رسیدن به آنهاست.[۳]

منابع