جنبش‌ های اسلامی عربستان

نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'بدعت گذار' به 'بدعت‌گذار')

عربستان به این دلیل که زادگاه دین مقدس اسلام است دگرگونی های زیادی در آن واقع شده و جنبش‌ها و اندیشه‌های بسیاری در این سرزمین رشد و پس از آن به دورترین نقاط عالم پراکنده شده‌اند.

جنبش وهابیت در عربستان


از آن جمله از جنبش وهابیت می‌توان نام برد.
این جنبش در قرن هجدهم میلادی پس از زوال ترکان عثمانی در عربستان با دعوت «محمد بن عبدالوهاب» به وجود آمد. «عبدالوهاب» در نجد متولد شد و از همان کودکی باورهای مردم را زشت می پنداشت و مسخره می‌کرد. او به خاطر مخالفت با باورهای مردم نجد، به کشورهای عراق، ایران و شام مسافرت کرد و مدّت‌ها در این کشورها ماندگار شد.[۱]
با تمام این سختی‌ها، دست از باورهای خرافی خود برنداشت و سرانجام پس از درگذشت پدرش ـ که مخالف عقاید او بود ـ به عربستان برگشت و در سال 1153 آشکارا به تبلیغ دیدگاه‌هایش پرداخت. اصول کلی دعوت او، بنابر ادعایش، مبارزه با نوآوری و خرافه در اسلام و بازگشت به سنت‌های واقعی آن بود.
«محمد بن عبدالوهاب» که جنبش وهابیت را پایه‌ریزی کرد، پیرو باورهای تند «ابن حنبل» و «ابن تیمیه» بود و خود را پیرو قرآن و سنت قلمداد می‌کرد و بسیاری از باورهای اسلامی و حتی تفاسیر و زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را قبول نداشت و به عنوان بدعت رد می‌کرد. «علاوه بر این، او مشروعیت سلاطین عثمانی را منکر شد و در راه طرفداری شدید از عقاید و اعمال پیامبر وعظ می‌کرد. او استفاده از تسبیح، تنباکو، شراب و اجناس لوکس و زیارت اماکن مقدس (زیارتگاه ها) را ممنوع اعلام کرد. پیروان شیخ با توجه به تأکید کلی او بر یگانگی مطلق خدا، موحدین نامیده می‌شدند و در خارج از عربستان نیز به وهابی‌ها معروفند.»
دعوت «عبدالوهاب» در ابتدا با مخالفت مردم نجد مواجه شد، ولی در درازمدت بسیاری به آن رو آوردند. در سال 1158 (1746 م) امیر نجد «محمد بن سعود» دعوت او را پذیرفت و بالاخره وهابیون، نجد را تصرف کردند. با سقوط نجد، زمینه برای گسترش آیین وهابیت در سراسر عربستان آماده شد. از این نکته نباید غفلت کرد که غیر از «محمد بن سعود» و «سعود بن عبدالعزیز»، امرای بعدی نجد و عربستان نیز، نقش مهمی در گسترش وهابیت داشتند. آنها با حمله، ضرب زور و سرنیزه، همسایگان خود را وادار به قبول وهابیت می‌کردند. به طوری که وهابیت بعد از سلطه بر تمام عربستان، در سال 1803 میلادی، نفوذ خود را در خلیج فارس گسترش داد.
در اوایل قرن نوزدهم شهرهای سوریه، عراق و فلسطین مورد هجوم وهابیان قرار گرفت، به ویژه دو شهر مقدس کربلا و نجف از حملات وهابیان در امان نماند و بین سال‌های 1216 ـ 1225 چندین بار مورد شدیدترین تهاجمات واقع شد. وهابیان که از همان آغاز با عقاید شیعیان به مخالفت برخاستند، بعد از خراب کردن گنبد و بارگاه ائمه شیعه، اشیای قیمتی آنها را چپاول کردند. یکی از نویسندگان وهابی درباره حمله وهابیان در سال 1216 به کربلا می‌نویسد: «به زور وارد شهر شدند. بیشتر مردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در آبی به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سواره دو سهم قسمت کرد.»
دولت وهابی عربستان در اوایل قرن نوزدهم، سخت به چپاول و تاراجگری رو آورده بود و کشورهای همسایه هر از چندگاهی، مورد تجاوز و دستبرد وهابیون قرار می گرفتند. در این هنگام «محمدعلی پاشا»، حاکم مصر به دستور دولت عثمانی به عربستان که کلید فتح سوریه و عراق به شمار می‌آمد در سال (1811 م.) 1266 ق حمله کرد و به لشکرکشی های وهابیان پایان داد و آنان سرکوب شدند.

نفوذ جنبش وهابیت در عربستان


جنبش وهابیت یک حرکت سلفیه ای بود که از سال 1786 تا 1814، در سرزمین عربستان رونق فراوان داشت و بیشتر طرفداران آن را قبایل بیابانگرد شبه جزیره عربستان تشکیل می‌دادند. اما در خارج از عربستان به علت وحشی‌گری و ستمی که بر مخالفان خود روا می‌داشت مورد استقبال قرار نگرفت.
آنچه که باعث شد تا اندیشه «عبدالوهاب» نتواند در بین جوامع اسلامی راه پیدا کند، دو امر است:
1 ـ مخالفت با شیعیان و تکفیر آنان تحت عنوان بدعت‌گذاری در دین، یکی از اشتباهاتی بود که وهابیان مرتکب شدند. آنان در این عقیده خود چنان پایبند بودند که در مرحله اول، مبارزات خود را با باورها و مقدسات شیعیان شروع کردند. «آنان حتی در ایام زیارت حج و عید غدیر، به زوّار شیعه ایرانی و سایر بلاد حمله ور شدند، گنبد و بارگاه ائمه شیعه را خراب کردند و شیعیان را به وضع فجیعی کشتند.»
2 ـ وهابیون در منازعات ترکان عثمانی و انگلیس، جانب انگلیسی ها را گرفتند. زیرا وهابیون، ترکان عثمانی را غاصب خلافت می‌دانستند و به همین خاطر مبارزه با آنها را جایز کرده بودند. این موضع‌گیری وهابیت در برابر دولت عثمانی سبب شد تا جلو تاراج و لشکرکشی وهابیت در نیمه اول قرن بیستم توسط امپراتوری عثمانی گرفته شود.
در حال حاضر تفکر وهابیت در عربستان نیز جذابیت خود را از دست داده است و تضاد در درون جامعه عربستان افزایش پیدا کرده، گرایش‌های سنتی، سلفی و اسلامی غیروهابی و لیبرال مذهبی و نیز تجددخواهی و غرب زدگی در حال رشد و یا در رویارویی با یکدیگرند.
در سیاست‌های داخلی و خارجی رژیم عربستان، به عنوان پشتیبان وهابیت، از اوایل دهه هفتاد به این سو تغییر اساسی به وجود آمده است. حاکمان آل‌سعود با جلوگیری از تندروی های گروه‌های وهابی، سعی می‌کنند که راه محافظه کارانه و مورد پسند آمریکا و غرب را در پیش بگیرند. بنابراین جنبش وهابیت به عنوان یک حرکت واپس گرایانه، سلفی و ناتوان از پاسخگویی به نیازهای امروز جامعه، آخرین نفس های خود را می کشد.

جنبش اسلامی جزیرة العرب


کشور عربستان در سال 1351 ق (1932 م)، در پی اخراج نیروهای عثمانی از این سرزمین و توافق «عبدالعزیز سعودی» با دولت انگلستان پایه‌گذاری شد. از آن زمان تا کنون حکومت این کشور در دست آل‌سعود است. با وجودی که عربستان دارای منابع طبیعی و نفت است، این سرمایه ملی هیچ گاه به دست مردم فقیر و بیچاره نرسید. تنها کسانی که از این سرمایه ملی سود می‌برند، فرمانروایان آل‌سعود و خانواده‌های آنها هستند که از خود اختیار و اراده ای ندارند، زمانی انگلیسی ها و امروز آمریکایی ها بر آنان سلطه دارند.
مردم عربستان از این وضعیت ناراضی هستند و بارها در برابر حکومت آل‌سعود قیام کرده‌اند که متأسفانه در هر بار بی رحمانه به دست مزدوران رژیم حاکم و اربابان خارجی آنها سرکوب گردیدند. از جمله در سال 1953، مردم در ستیز با بی‌عدالتی در کشور اعتصاب کردند و این اعتصاب دو هفته به طول انجامید، خاندان آل‌سعود با استفاده از پایگاه آمریکا در «ظهران» مردم بی دفاع را سرکوب و تعداد زیادی از رهبران دینی و روشن فکران را کشته و اسیر کردند. این فشارها هیچ وقت نتوانست روحیه آزادی خواهی مردم شبه جزیره عربستان را از بین ببرد. برای همین، شورش های اعتراض‌آمیز همواره در استان‌های شرقی این کشور که محل زندگی شیعیان است، ادامه داشته است.
در سال 1952 اولین تشکل سیاسی مربوط به شیعیان به وجود آمد و رهبری آن را «محمد الحبشی» بر عهده داشت، ولی دولت سعودی هرگز آن را به رسمیت نشناخت و حتی آن را غیرقانونی اعلام کرد. اعتراض شیعیان در شبه جزیره، در آغاز بیشتر به شکل تظاهرات صورت می گرفت که در اثر بی توجهی دولت به خواسته‌های آنان، بین سال‌های 1970 ـ 1982 به خشونت گراییده و از شدت بیشتری برخوردار شد. تظاهرات و اعتراض های شیعیان که از سوی «سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان» سازمان دهی می‌شد، معمولاً در ماه‌های محرم به خشونت می گرایید. پادشاهی سعودی برای سرکوب این شورش ها، گارد ملی خود را به قطیف و سیحات می فرستاد تا قیام شیعیان را سرکوب نماید.
در محرم 1400 ق تظاهرات بزرگی در شهر مکه راه افتاد، ده ها هزار تظاهر کننده کوس رسوایی رژیم را کوبیدند. در این تظاهرات مردم جزیره العرب خواستار سرنگونی حکومت دست نشانده آمریکا در این کشور و برپایی نظام جمهوری اسلامی شدند. راهپیمایان، یکصدا از انقلاب اسلامی و امام خمینی رحمه الله پشتیبانی نمودند. رژیم آل‌سعود این بار نیز تظاهر کنندگان را با سنگدلی تمام به رگبار مسلسل بست و ده ها هزار نفر از انقلابیون شهید، زخمی و اسیر شدند.

رابطه فکری گروه‌های سیاسی عربستان و انقلاب اسلامی ایران


جنبش وهابیت یکی از قدرتمندترین گروه‌هایی است که تا کنون در صحنه سیاسی و مذهبی این کشور نقش اصلی را بازی کرده است. هم اکنون نیز وهابیت قدرت مذهبی عربستان را در دست دارد. اگرچه وهابیون از بسیاری باورهای تندروانه خود چشم‌پوشی کرده‌اند، ولی تا کنون سعی نموده‌اند که گرایش‌های انقلابی و نوگرایانه را تحت عنوان «بدعت در دین» به شدت سرکوب نمایند. بر همین اساس کمتر فرصتی به وجود آمده است تا گروه‌های بنیادگرای اسلامی در عربستان خودنمایی کنند.
فرمانروایان آل‌سعود نیز که ادعای رهبری جهان اسلام را، به خاطر اداره حرمین شریفین داشتند، می‌خواستند اسلام آمریکایی را در جهان عرضه نمایند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تحولی بزرگ در جهان اسلام بود و حکام آل‌سعود که از اصول گرایی اسلامی ناشی از آن احساس خطر می‌کردند، به سردی از انقلاب اسلامی استقبال کردند. زیرا انقلاب اسلامی در ایران، از یک سو مسلمانان را بیدار و نقش دین در اداره جامعه را مطرح نمود، از طرف دیگر اقشار مختلف جامعه عربستان را به سوی دین اسلام متوجه کرد.
در اثر این دگرگونی ها، اصول گرایی در داخل عربستان رشد چشم‌گیری یافت و با وجود فشارهای وهابیت و حکام آل‌سعود، احزاب بنیادگرا و سیاسی در جامعه عربستان افزایش پیدا کرد. در این جا به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1 ـ سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان: این سازمان یکی از گروه‌های فعال در صحنه سیاسی شیعیان عربستان است که در سال 1952 تشکیل گردید. اهداف و انگیزه سازمان، در اعلامیه ای که به مناسبت قتل عام مکه در 20 محرم 1400 ه. ق صادر شد، چنین بیان شده است:
الف ـ پایان دادن به نظام پادشاهی و ایجاد جمهورری اسلامی در عربستان؛
ب ـ مصادره اموال خاندان آل‌سعود، محاکمه آنان و برقراری عدالت اجتماعی؛
ج ـ قطع صدور نفت به آمریکا به دلیل سیاست‌های اسلام ستیزی که دارد؛
د ـ اخراج تمامی نظامیان و مستشاران خارجی از عربستان.
2 ـ حزب آزادی‌بخش شبه جزیره: این گروه نیز متعلق به شیعیان است و برای برآورده شدن خواسته‌های آنان مبارزه می‌کند.
3 ـ حزب اللّه حجاز: این سازمان نیز مربوط به جامعه شیعیان است که متأثر از انقلاب اسلامی ایران می‌باشد.
4 ـ جامعه تبلیغات: این حزب از گروه‌های میانه رو اهل سنت است.
5 ـ اهل الحدیث: از احزاب میانه رو اهل سنت در عربستان است.
6 ـ اخوان‌المسلمین: این گروه متعلق به جامعه اصول گرایی اهل سنت است که اهداف اخوان‌المسلمین مصر را دنبال می‌کند.
از میان گروه‌های سیاسی در عربستان، هدف احزاب شیعی که میانه خوبی با دولت سعودی ندارند، بیشتر سرنگونی نظام پادشاهی در شبه جزیره است. این سازمان‌ها که توسط روحانیت و از جمله «شیخ سعید صفار» رهبری می‌شوند، با انقلاب اسلامی رابطه خوبی دارند و از ایران تغذیه فکری می‌شوند.
اما گروه‌های اسلام‌گرای اهل سنت، رابطه نزدیکی با جوامع بنیادگرایی در جهان عرب، به ویژه اخوان‌المسلمین مصر و شاخه‌های آن در کویت، مغرب و خلیج فارس دارند. در واقع رژیم آل‌سعود با فشار زیادی از سوی این گروه‌های سنی مواجه است. بدون تردید از زمان اشغال خانه کعبه به دست اصول گرایان در 20 نوامبر 1979، نشانه‌های گسترده رستاخیز مذهبی به ویژه در میان دانشجویان و دانشگاهیان، آشکار شده است.3 این گرایش‌های اصول گرایی که از انقلاب اسلامی مایه می‌گیرند، تا کنون کمتر از خود حرکت‌های تند انقلابی بروز داده‌اند.

پانویس