اسلام المجددین (کتاب)
اسلام المجددین یکی از سلسله کتب الإسلام واحداً و متعدداً است که در سال ۲۰۰۷ برای نخستین بار به چاپ رسیده و توسط دکتر محمد حمزه، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه سوسه تونس تألیف شده است.
الإسلام واحداً و متعدداً اسلام المجددین | |
---|---|
نام | اسلام المجددین |
پدیدآوران | عبدالمجید الشرفی |
زبان | عربی |
سال نشر | 2007 م |
ناشر | دارالطلیعه |
مجموعه الاسلام واحدا و متعددا
«الاسلام واحدا و متعددا» نام مجموعهای است که با نظارت نویسنده و پژوهشگر نامآشنای تونسی دکتر عبدالمجید الشرفی و انتشارات دارالطلیعه آن را منتشر کرده است.
تاکنون شانزده کتاب از این سلسله پژوهشها به چاپ رسیده است:
الإسلام الخارجی، اسلام المتکلمین، الإسلام السنی، الإسلام الشعبی، الإسلام الحرکی، اسلام الفلاسفه، الإسلام فی المدینه، الإسلام الأسود، الإسلام الآسیوی، اسلام الفقهاء، اسلام المتصوفه، اسلام المجددین، الإسلام العربی، اسلام عصور الإنحطاط، اسلام الأکراد، اسلام الساسه.
همانطور که از نام این مجموعه پیداست، بهنظر نویسندگان و در رأس آنها ناظر پروژه، اسلام در حالی که واحد است، در همان حال متعدد هم هست. یعنی هر گروه، فرقه، فرهنگ، اقلیم، خوانش مخصوص بهخود را از اسلام ارائه کرده است و این خوانش، با خوانشهای دیگر تفاوت جوهری دارد.
یکی از این سلسله کتب که در سال ۲۰۰۷ م، برای نخستین بار به چاپ رسیده و توسط دکتر محمد حمزه، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه سوسه تونس تألیف شده، کتاب «اسلام المجددین» است.
دکتر محمد حمزه خود از شاگردان دکتر عبدالمجید الشرفی بوده و پایاننامه دکتری خود را تحت عنوان «الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الإسلامی الحدیث» با راهنمایی وی به سرانجام رسانده که در سال ۲۰۱۵ م، توسط مؤسسه مؤمنون بلاحدود و المرکز الثقافی العربی چاپ شده است.
معرفی کتاب
این کتاب از یک مقدمه، سه فصل و یک خاتمه تشکیل شده و نویسنده در آن سعی کرده است اصول و مبانی خوانشی که نواندیشان مسلمان از اسلام ارائه کردهاند را بهصورت واضح، صریح، دقیق و با زبان علمی بیان کند و میتوان گفت در این کار تا حد زیادی موفق بوده است.
مؤلف در مقدمه کتاب با تمرکز بر ماهیت مفهوم تجدید (نواندیشی) بیان میکند که نباید نواندیشی مورد نظر وی در این کتاب با نواندیشی اجتهادی که در چهارچوب پارادایم سنتی و کلاسیک اسلامی است، اشتباه گرفته شود. چرا که در این تفسیر، وظیفه مجدِّد (نواندیش) احیای روح شریعت و بازگشت به صفای اولیه و زدودن پیرایههای تاریخی از آن است و از اینروست که بسیاری از شخصیتها و جنبشها در تاریخ اندیشه اسلامی، خود را مجدِّد دانستهاند.
فصل اول
فصل اول این کتاب، به بررسی ویژگیهای اسلام نواندیشان میپردازد. محمد حمزه در ابتدای این فصل با بیان اینکه مدرنیته یک دوران تاریخی، فلسفی و وجودی جدید را با افسونزدایی از طبیعت در عالم آغاز کرد، عقل خودبنیاد را یکی از محورهای این دوران جدید برمیشمرد. مدرنیسم از نظر مؤلف در مفهوم ذهنگرایی (سوبژکتیویته) و انسانمحوری، متجسد و متمثل است ولاجرم، انسان را سازندهِ تاریخِ خود نموده است.
مؤلف در ادامۀ این فصل با بیان اینکه جریان نواندیش دینی سعی دارد به گوهر اسلام دست پیدا کند بین اسلام رسالت و اسلام تاریخی، تفکیک قائل میشود و خاطر نشان میکند که باید از این اسلام تاریخی عبور کرد حتی اگر مجبور باشیم از سامانههای معرفتی کلاسیک اسلامی در تمامی وجوه الهیاتی، سیاسی و حقوقیاش چشمپوشی کنیم.
گفتمان نواندیشی دینی از نظر محمد حمزه داعیه آن را دارد که باید از بند ذهنیت تقلیدی و جزماندیشانه رها شد و آنچه در طول تاریخ قطعی و مسلم انگاشته شده را بازاندیشی و به بوته نقد گذاشت. نواندیشی از منظر وی، بر اساس یک اصل قدیمی بنا نهاده میشود که آن هم تراث یا سنت است.
سنتی که عبارت است از مجموعه عقاید نظری ثابت، و حقائق فراتاریخی که تصور گروه یا فرقهای خاص از جهان بوده، بهصورت پاسخ آماده به پرسشهای اساسی گوناگون درآمده و نیازمند بازاندیشی و واسازیست. از اینرو اسلام نواندیشان به دنبال نفی تراث و در عین حال، پذیرفتن آن از روی رضایت نیست.
بلکه اعلام ناتوانی منظومه معرفتی آن در فهم وضعیت مسلمان امروزی و عدم توانایی فراهمآوردن آسایش روحی وی میباشد. از طرفی دیگر این قرائت از دین، تناقضی بین ایمان و آزادی دینی نمییابد کمااینکه بین تجدد و ایمان نیز تعارضی را حس نمیکند.
وی مدعی است که اصحاب این خوانش، کلام خدا را انکار نمیکنند بلکه طی یک خوانش جدید، آن را در بستر تاریخ مورد مطالعه قرار میدهند و سعی دارند که تأویلات و فهمهایی که در طول تاریخ پیرامون قرآن و متون ثانوی آن متراکم شده است را حفاری کرده و ارتکازات اسلام تاریخی را واژگون سازند. از این رهگذر، اسلام نواندیشان، رسالت فرازمان و فرامکان را بیمعنی دانسته و هر رسالت و پیامی را لاجرم محصور در تاریخ بشری برمیشمرد.
فصل دوم
فصل دوم کتاب که به موضع نواندیشان دینی از نص(متن) میپردازد با این مطلب شروع میشود که در این نگاه، برخلاف نگاه سنتی، نص بر عقل مقدم نمیشود و از طرفی متون دینی با چشمپوشی از قداست آنها، با سایر متون از جهت روش خوانش و فهم، یکسان شمرده میشوند.
سه مبنا از مبانی نواندیشان دینی را در مواجهه با نص(متن) میتوان برشمرد:
یک: بازاندیشی در مفهوم متن دینی و مقید نبودن به محدوده الهیاتیایست که گذشتگان متن را ضمن آن محصور کردهاند. از این منظر، بحثها و پژوهشهایی درباره کیفیت تشکیل متن در تاریخ و مسائلی همچون مصحف امام(مصحف معیار) و بحثهای قرائات را شاهد هستیم.
دو: گسترش مفهوم متن به متون گروهها و فِرَقی که در طول تاریخ توسط قرائت رسمی بایکوت و کنار گذاشته شدند، که نشان از عدم قبول مرجعیت برساخته در تاریخ در تعیین قرائت رسمی است.
سه: پژوهش درباره رابطه خوانشگران (فهمکنندگان) و متن دینی است که مستلزم ورود به سنت تأویلی و خوانش متون در طول تاریخ و نقد و بررسی آن بود. محمدحمزه ادامه میدهد: گسترش دایره متن دینی از قرآن به حدیث و متون دیگر بازتابی از گسترش مسائل و نیازهای مسلمانان بود که آنان را ناگزیر به وارد کردن متون تفسیری و حجت قرار دادن حدیث بود که البته پس از مدتی جای آنها به نوعی عوض شد و خود متن اولیه نیز بدون متون ثانویه قابل فهم نبود.
یکی دیگر از وجوه تمایز قرائت سنتی و قرائت نواندیشان، مسأله حقیقت است. در نگاه کلاسیک، حقیقت دینی، مطلق و واحد است که جز از طریق بعد الهی و ملکوتی انسان قابل دسترسی نیست. اما در نگاه نواندیشان، حقیقت، فراتاریخ نیست و انسان میتواند -حتی خارج از نهاد دین- به آن دست پیدا کند.
از طرفی در تجدد دینی، حقیقت، نسبی و در بستر تاریخِ قابل تطور، امکان فهم دارد. از این رو نباید گفت که متن دینی، حقیقت را میگوید بلکه باید گفت که هر متن، حقیقتی دارد که طی فهم و خوانشِ در بستر زمان و مکان ظهور پیدا میکند.
فصل سوم
فصل سوم کتاب، موضع نواندیشان و خوانش آنان از ارزشهای دوران مدرن را در خود جای داده است. محمد حمزه بیان میکند که ارزشهای سنتی، مبتنی بر محافظهکاری، ثبات، نهی از نواندیشی، نفی ابداع، چندگانگی و تکثر است.
برخلاف دوران جدید که نقیض ارزشهای گذشته را به همراه داشت که مهمترین آنها: برابری، آزادی، رواداری، و مردمسالاریست. امروزه، این ارزشها بهسرعت در جوامع مختلف در حال گسترش است ولی برخلاف دوران قدیم که ارزشها، توسط جامعه، نهاد سیاست و دین تعیین میشد اکنون ارزشها فردی، نسبی و متوجه فرد است.
از این رو چالشی اساسی برای نهاد دین و تفکر دینی سنتی ایجاد میکند. حقوق بشر، برابری جنسیتی و حقوق زنان و آزادی مذهبی در این راستا فهم میشود.
از این منظر، شاهد تألیفات و نوشتههای بسیاری هستیم که وظیفه خود را دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی در برابر غربزدهها -به عنوان دشمنان اسلام- عنوان میکنند.
این تألیفات به وضوح بازتاب احساس خطر نهاد سنتی دین و دینداران سنتی از این خوانش و این طرح نوست. امروزه، ارزشهای جدیدی همچون: برابری، رواداری، آزاداندیشی و آزادی دینی یک مطالبه مهم در نهاد و وجدان دینداران امروزی است.
خاتمه
مؤلف با جمعبندی مطالب کتاب خاطرنشان میکند که گفتمان نواندیشی دینی به مثابه یک انقلاب فکری واقعی و یک عدول از راهحلهاییست که گذشتگان ارائه داده بودند و تاکید میکند که معرفت دینی همانند بقیه معرفتها میبایست آزادی فردی و اختیار را به رسمیت بشناسد.
این بهمعنای نفی قاطع سلطه روحانیون و راهحلهاییست که این گروه، برای حل مشکلات فعلی به اسم خدا ارائه میکنند. گفتمان نواندیشی معتقد است وحی در بستر فرهنگ و تاریخ شکل گرفته و این بهوضوح در آیاتی که با «یسألونک عن…» شروع میشود خود را نشان میدهد که بازتاب مسائل، موضوعات موردنیاز و مبتلابه مخاطبان اولیه است.
این نوشتار را با جملاتی از محمد الطالبی نواندیش فقید تونسی به پایان میرسانیم: باید به سمت مجموعهای از ارزشها همچون: آزادی اعتقاد، برابری در حقوق، عدالت و پذیرفتن تکثر حرکت کنیم.
آنچه در گذشته محقق نشد، امکان تحقق در حال حاضر و آینده را دارد، بنا بر سنت و آیینِ پیشرفتِ مستمر. گذشته [لزوما] مایه افتخار نیست، بلکه مایه عبرت است. آینده نیز امید و چشماندازی آزاد است که البته به تلاش ما بستگی دارد.[۱]
پانویس