بوسنی و هرزگوین
تاريخچه
تاريخ كهن
ايليريان، ساكنين قديمي بوسني و هرزگوين كه اوج قدرت و ترقي آنان در قرون 5 الي 8 قبل از ميلاد مسيح تخمين زده شده، قديمي ترين ساكنين بوسني و هرزگوين تلقي مي شوند نيمه دوم قرن يكم قبل از ميلاد براي تاريخ و مردم بوسني و هرزگوين بخاطر دو واقعه عظيم مهم تلقي مي شود: اولين واقعه نفود كلتها (گالا) از شمال ايتاليا، و ديگري ايجاد مستعمرات يونان در جزاير و سواحل درياي آدرياتيك.
اين دو واقعه يا به بيان ديگر نفوذ اقوام ياد شده در خاك اين مناطق تاثير بسزايي بر ايليريان گذاشت بطوريكه بسياري از عادات و مهارتهاي آنان را فرا گرفتند (از جمله كوزه گري، رقص كولو، ابزار آلات مختلف، ايجاد قبرستان جهت دفن اموات و غيره).
ورود روميان به شبه جزيره بالكان به اواخر قرن سوم قبل از ميلاد مسيح باز مي گردد.آنان با تجهيزات و سازماندهي قوي خويش جنگهاي طويل المدت و فرسايشي در مناطق مختلف بالكان آغاز كردند. اين جنگها تا اوايل قرن بعد يا به عبارت ديگر بمدت 9 سال ادامه يافت.
قابل ذكر است كه روميان تاثير محسوسي بر زندگي مردم بالكان داشتند از جمله فعاليتهاي آنان مي توان به احداث راهها، قلعه ها، معادن و شهركها اشاره نمود. عليرغم اين فعاليتها در حيات مذهبي مناطق يادشده تغيير زيادي ايجاد نگرديد و ايليريان همچنان به پايبندي به مذهب و فرهنگ كهن خويش ادامه دادند. ساكنين بوسني باستان، يا به عبارت ديگر بوسني كه جزئي از ايالت رومي دالماتسيا محسوب ميشد، با مسيحيت بسيار زود آشنا گرديدند. به موجب منابع موجود دفاتر اسقفهاي كاتوليك از قرن اول پس از ميلاد مسيح در سرمسكا ميترويتسا، اوسيِك، و سولون وجود داشته اند. اولين اخبار موثق مربوط به سازماندهي كليساها در اين مناطق به قرن ششم بازمي گردد اولين شوراي كليسايي در سالهاي 530 و 533 ميلادي برگزار شده كه اسقف آندريه بعنوان اسقف بوسني در آن حضور داشته است.
براي اولين بار در اسناد دولتي كنستانتين هفتم امپراطور روم، از بوسني ياد شده است (سالهاي 913-959). كهن ترين اثر ادبي بوسنيايي – هومي (كتيبه هومي) نيز مربوط به همين مقطع است. ايجاد و سازماندهي دستگاه دولتي بوسني اواسط قرن يازدهم صورت پذيرفت. اين سيستم شامل چند منطقه واقع در بين دو رود درينا و ورباس بوده و “بان بوسني” در صدر آن قرار داشته است.[۱]
قرون وسطي
“نبوريچ بان” اولين بان بوسني در مقطع جنگ و درگيريهاي روميان و مجاريان در بوسني و هرزگوين بود كه دوره حكومت و خدمات شايان وي به سالهاي 1154 الي 1163 ميلادي باز مي گردد. از سال 1167 الي 1203 ميلادي نيز “كولين بان” بعنوان بان بزرگ بوسني بر مسند قدرت جاي داشت. بوسني در پرتو حكومت وي پاي به پاي كشورهاي مناطق جنوب اسلووني به ترقي و پيشرفت زيادي در راستاي ثبات سياسي و اقتصادي، توسعه فرهنگي و تجاري دست يافت. كولين بان در سال 1189 در “بيلين پوليه” واقع در حوالي زنيتسا منشوري صادر نمود كه به واسطه آن به سكنه دوبرونيك جهت بازرگاني و تجارت آزاد در بوسني تضمين داده شد. با توجه به محتواي اين منشور مي توان نتيجه گيري نمود كه نظام و سيستم دولتي آن زمان بسيار سازمان يافته بوده است. در سال 1203 در زمان حكومت كولين بان با حضور نماينده پاپ در منطقه بيلين پوليه مجلس كليساي كاتوليك برگزار و در آن از كولين بان خواسته شد تا از پيروي از كليساي بوسني سرباز زند.
اسقف كاتوليك در سال 1252 در منطقه جاكوو كه نهايتا به مقر اصلي او تبديل گرديد، توسط كليساي صرب تحت فشار قرار گرفت. در سال 1292 كشيشهاي فرانيويي به بوسني وارد شدند و در مقطع حكومت استپان كوتورمانيچ دوم (1314-1353) قلمرو بوسني از رود ساوا تا دريا و از تستينا تا درينا گسترده شد. بوسني در زمان حكومت تورتكو كوتورمانيچ اول (1353 –1391) به اوج قدرت و ترقي دست يافت. وي از سال 1377 “پادشاه صربستان، بوسني و مناطق ساحلي” نام گرفت. مقطع مزبور را مي توان مقطع ترقي مستمر كشور بوسني و اوج قدرت سياسي و گستردگي مرزي اين كشور نام نهاد.
امپراطوري عثماني
تركهاي عثماني در سال 1463 ميلادي به بوسني و هرزگوين دست يافته و آن را فتح نمودند اينسال را مي توان تاريخ رسمي خاتمه بوسني قرون وسطايي و آغاز بوسني سنجاك قلمداد نمود. در اين مقطع روند پذيرش دين اسلام توسط مردم بوسني شدت يافت و در سال 1470 نيز بوسني سنجاك رسماً تاسيس يافت.
از سال 1492 در پي رانده شدن يهوديان از اسپانيا، پيروان اين دين مهاجرت خود به بوسني را آغاز نمودند. تقويت و توسعه حكومت عثماني در مناطق مختلف بوسني به تشكيل ايالت بوسني در سال 1850 انجاميد. اين ايالت شامل 7 سنجاك بود: سنجاك بوسني، هرزگوين، كليس، ليس، پاكراك، پوژسكا و ازورنيك. امپراطوري عثماني در دوران باثبات حكومت خويش بر بوسني دستگاه دولتي را تقويت نمود و سيستم و سازماندهي اداري، نظم حقوقي، سيستم مالياتي را در كشور برقرار نمود. همچنين در اين مقطع وضعيت كشاورزي بوسني نيز بهبود يافت. قابل ذكر است كه تعداد زيادي از سربازان از مناطق مختلف بوسني نيز جهت شركت در جنگها و نبردهاي مختلف و مقابله با ارتش اتريش-مجار و ونيز راهي جبهه هاي جنگ ميشدند. پس از شكست عثمانيان در جنگ وين (سال 1699) ايالت بوسني مناطق اسلاووني و سنجاك ليك و بخشهايي از كليس و سنجاك هرزگوين را از دست داد.
بزرگترين مقاومت در مقابله با لشكر اتريشيان در سال 1737 در منطه بانيالوكا رخ داد كه به شكست اتريش انجاميد.
لغو يانيچارها (در سال 1826) و اعلام “خط شريف” (فرمانيه سلطان) كه اصلاحاتي در آن تبيين شده بود نيز تضعيف هر چه بيشتر حكومت عثمانيان كه بطبع تضعيف بوسني و هرزگوين را نيز در پي داشت، را مانع نشد. نارضايتي و سركوب مردم و افزايش هر چه بيشتر مالياتها ميل و تلاش هر چه بيشتر مردم جهت استقلال را تقويت نمود. يكي از اين جنبشها بر عليه اصلاحات دولت وقت در سال 1831 تا 1832 به رهبري حسين كاپيتان گراداچواتس رخ داد.
مقطع امپراطوري اتريش-مجار
در كنگره برلين كه در سال 1878 ميلادي برگزار گرديد اداره و سرپرستي بوسني و هرزگوين به امپراطوري اتريش- مجار واگذار گرديد و “سنجاك نووي پازار” همچنان در حيطه حكومت امپراطوري عثماني قرار گرفت. ارتش بوسني كه عمدتا از بوشنياكها تشكيل شده و در مناطقي نيز از حمايت صربها و كرواتها برخوردار بود و همچنين يهوديان نيز حمايت مالي خود را از آن دريغ نداشتند مقاومت زيادي بر عليه نيروهاي اشغالگر اتريشي نشان داد جنگ بوسني با امپراطوري اتريش-مجار از 29 جولاي تا 20 اكتبر ادامه يافت و نهايتا با پيروزي اتريشيان باتمام رسيد و حكومت 40 ساله امپراطوري اتريش –مجار بر بوسني را در پي آورد بطوريكه بوسني به بخشي از حكومت پادشاهي اتريش تبديل شد. فاتحين در بوسني با سيستم مالياتي، نظم اداري و دستگاه دولتي عثمانيها و همچنين اصلاحات ارضي آنان مواجه شده و اقداماتي جهت كنترل و ايفاي قدرت بر جوامع مذهبي بوسني و هرزگوين بعمل آوردند. در پي اين امر جوامع مذهبي توانستند در چارچوب حكومت امپراطوري اتريش به استقلال مذهبي دست يابند.
در مقطع امپراطوري اتريش-مجار در بوسني 4 بار آمار نفوس انجام گرفت. در فاصله بين اولين و آخرين آمارگيري جمعيت كشور از 1158164 به 1808044 تن افزايش يافت. بدين ترتيب شاخص رشد جمعيت بطور ساليانه بالغ بر 06/2 درصد بوده است. هدف اصلي حكومت اتريش مجار از بدو ورود به بوسني انضمام اين كشور به قلمرو خود و اجراي طرحها و نقشه هاي اين امپراطوري در مورد بوسني و منطقه بالكان است كه نهايتا در سال 1908 اجرا گرديد.
شاهنشاهي صربها، كرواتها و اسلوونيها
بوسني و هرزگوين در پي اعلام منشور اتحاد در اول دسامبر 1918 به ساختار دولت جديدالاحداث شاهنشاهي صربها، كرواتها و اسلوونيها ملحق گرديد. به موجب قانون اساسي تصويب شده در روز عيد مذهبي ويدودان، بوسني و هرزگوين يكپارچگي مرزي و اداري خود را در ساختار اين دولت حفظ نمود تا اينكه در سال 1929 رژيم ديكتاتوري شاه الكساندر با تشكيل واحدهاي اداري جديد (تحت عنوان بانووينه) يكپارچگي مرزي و تاريخي بوسني را دستخوش تخريب نمود.
بعدها، در پي امضاء توافقنامه تسوتكوويچ-ماچاك در سال 1939 و با ايجاد بانووينه كرواسي، بوسني و هرزگوين تقسيم گرديد.
بوسني و هرزگوين بمدت كوتاهي در بدو آغاز جنگ جهاني دوم به ساختار دولت مستقل جديدالاحداث كرواسي پيوست تا اينكه در اجلاس شوراي آزاديبخش مردمي ضد فاشيستي بوسني و هرزگوين در مركونيچ گراد مورخ 25 و 26 سال 1943 بعنوان يكي از فدراسيونهاي متساوي الحقوق جمهوري فدرال سوسياليستي يوگسلاوي معرفي گرديد.
جمهوري فدرال سوسياليستي يوگسلاوي
پس از خاتمه جنگ جهاني دوم در تاريخ 25 الي 28 آوريل سال 1945 در سومين اجلاس شوراي آزاديبخش مردمي ضد فاشيستي بوسني، مجلس ملي بوسني و دولت مردمي فدراسيون بوسني و هرزگوين تشكيل گرديد. بوسني و هرزگوين بعنوان يك واحد فدرال متساوي الحقوق در ساختار يوگسلاوي بيش از هر چيز به تساوي حقوق كليه اقوام و اقليتهاي ملي بذل توجه مي نمود. آرمان “برابري و برادري” بعلت بافت چندقومي مشهود بوسني با توجه كامل اجرا و اعمال مي گرديد. اعلان و اجراي اصل برابري به آحاد مردم امكان تحصيلات و حفظ سنن و فرهنگ خاص هر قوم را داد.
تجاوز به بوسني و هرزگوين و مبارزات استقلال طلبانه
فروپاشي جمهوري فدرال سوسياليستي يوگسلاوي و سلسله فعاليتهاي مربوط به تجزيه اجزاء آن و ايجاد كشورهاي جديد موجب شد كه 29 فوريه و اول مارس سال 1992 همه پرسي مربوط به استقلال بوسني و هرزگوين برگزار و بيش از 65 درصد از افراد واجد شرايط موافقت خود با استقلال كشور بوسني در چارچوب مرزهاي تاريخي تاييد شده آن را اعلام نمايند. بوسني و هرزگوين پس از برگزاري موفقيت آميز همه پرسي در تاريخ 7 آوريل سال 1992 در سطح جهاني بعنوان يك كشور مستقل برسميت شناخته شد. صربهاي بوسني با همياري صربستان و مونته نگرو عدم موافقت و نارضايتي خود از ايجاد كشور مستقل و غيروابسته بوسني و هرزگوين را به عرصه ظهور رسانيدند. هدف و تلاش اصلي آنان ايجاد كشوري بود كه كليه صربها بتوانند در آن زندگي كنند.
در همه پرسي برگزار شده در تاريخ 29 فوريه و 1 مارس سال 1992 از مجموع 3253847 راي دهنده، رقمي بالغ بر 2061932 از اتباع بوسني موافقت خود با ايجاد كشور مستقل و يكپارچه بوسني و هرزگوين كه قوميتهاي صرب، كروات و بوشنياك و اقليتهاي مذهبي و ملي با تساوي كامل حقوق در آن به زندگي ادامه دهند، را اعلام نمودند. رقم مزبور 44/99 درصد از كل راي دهندگان را تشكيل ميداد. عليرغم مخالفت شديد حزب دمكرات صرب و تهديدات بلگراد، اكثريت مردم بوسني و هرزگوين از كليه اقوام رغبت دمكراتيك خود جهت استقلال كشور را صريحا اعلام نمودند. اتهامات مبني بر اينكه مردم بوسني و هرزگوين با اين تصميم در واقع به تجزيه از يوگسلاوي راي داده و موجبات آغاز جنگ داخلي را فراهم آوردند چيزي جز تحريف تاريخ نيست. تفكيك وتجزيه جمهوري فدرايتو سوسياليستي يوگسلاوي تا حد زيادي با توافق قدرتهاي جهاني انجام گرفت ارتش تغيير شكل داده يوگسلاوي قبل از تاريخ ذكر شده (پس از خروج از خاك اسلووني) تجاوز خود به كرواسي را آغاز نمود. تصميم اكثريت شهروندان بوسنيايي و هرزگويني بيانگررغبت سياسي آنان در وهله خطير تاريخي و مبتني بر واقعيات مبني بر حاكميت مستمر بوسني و هرزگوين در طول تاريخ بوده است. حق بوسني و هرزگوين جهت دستيابي به يكپارچگي و تماميت در وهله كنوني مبتني بر تصميمات شوراي آزادي بخش مردمي ضد فاشيستي يوگسلاوي و بوسني و هرزگوين و موقعيت اين كشور بعنوان يكي از فدراسيونهاي متساوي الحقوق يوگسلاوي مي باشد. جمهوري بوسني و هرزگوين منادي فروپاشي يوگسلاوي نبود ولي ناچار شد كه بوسيله همه پرسي از استقلال خويش دفاع نمايد. بوسني و هرزگوين با برگزاري همه پرسي به اساسي ترين شرط جهت پذيرش و به رسميت شناخته شدن در جامعه جهاني و عضويت در سازمان ملل جامه عمل پوشانيد. با اين وجود شوراي امنيت سازمان ملل به وظيفه خود مبني بر دفاع از اين عضو عمل نكرد و آن را در مقابل تجاوز بزرگ صربها و متعاقبا استيلاي كرواتها به حال خود رها كرد و بدين ترتيب تجاوزي در ابعادي عظيم به وقوع پيوست كه تخريب فوق العاده كشور و آوارگي مردم آن را در پي داشت.
كاملا آشكار بود كه حزب دمكرات صرب بلافاصله پس از خاتمه اولين انتخابات چندحزبي پارلماني در كشور اختلالات و سنگ اندازيهاي خود در فعاليتهاي كليه ارگانهاي منتخب مردمي را آغاز خواهد كرد. بزودي مشخص گرديد كه اين حزب بعنوان يكي از احزاب حاضر در درون دولت، سياست دفاع از منافع ملي بوسني و هرزگوين را تعقيب نكرده بلكه هدف اساسي و اصلي آن تخريب حاكميت قانوني و دولتي بوسني بود.
بدين ترتيب صربهاي بوسني به رهبري رادووان كاراجيچ فعاليتهاي خود در راستاي تخريب داخلي بافت و تركيب دولتي بوسني و هرزگوين را با حمايت كامل و كمك صربهاي صربستان و مونته نگرو آغاز نمودند. احزاب سياسي صربستان نيز به حمايت از حزب دمكرات صرب بر خاستند (از جمله جنبش بازسازي صرب، حزب رادياكل صرب، گروههاي سلطنت طلب، قوميت گرايان به سرپرستي ششلي و يوويچيچ، چتنيكها، ببرهاي آركان و بسياري از شبه نظاميان). عليرغم اينكه صربها در بدو امر سعي در معرفي اين فعاليتها بعنوان مبارزه اي سياسي جهت حفظ منافع قومي خويش داشتند بزودي محرز گرديد كه تداركات زيادي جهت اعمال تجاوز بر عليه بوسني و هرزگوين ديده و مقدمات امر را فراهم ساخته اند.
همزمان با استقلال كرواسي، اسلووني و مقدونيه فرآيند تجزيه يوگسلاوي نيز آغاز گرديد. اسلوبودان ميلوشويچ و بوريسلاو يوويچ بر استفاده از قواي نظامي و اعلام وضعيت جنگي اصرار ورزيدند و اين امر بر وخامت و پيچيدگي اوضاع در جامعه چند قومي بوسني و هرزگوين افزود. عليرغم تلاش جامعه بين الملل در يافتن راه حلي مسالمت آميز جهت حل بحران يوگسلاوي بخوبي مشهود بود كه رئساي جمهوري جمهوريهاي يوگسلاوي سابق يعني: ميلوشويچ، عزت بگوويچ، كوچان، گليگورو و بولاتوويچ و اعضاي شوراي رياست جمهوري جمهوري فدرال سوسياليستي يوگسلاوي موفق به حصول حداقل توافق نظر جهت حل اين بحران نيستند. تجاوز به بوسني و هرزگوين به كشتار بوشنياكها منجر گرديد. شرارتها، تجاوزهاي قساوت منشانه و غيرقابل تصوري توسط صربهاي بوسني، صربستان و مونته نگرو به وقوع پيوست. غيرنظاميان و مردم عادي در شهرهاي سربرنيتسا، پريه دور، فوچا، بيلينه، راونو، موستار، ويشه گراد، روگاتيتسا، ژپا، برچكو، كوزاراتس، زورنيك، ويتز، ستولاتس، دوبوي، بانيالوكا و… بيشترين جنايات را متحمل شدند.
وقوع جنگ بر وضعيت بهداشتي و آماري مردم بوسني تاثير زيادي گذاشت. ارزيابيهاي متفاوتي در خصوص تعداد كشته شدگان دوران جنگ وجود دارد كه به موجب آنها تعداد كشته شدگان از 140 هزار تن تا 200 هزار تن رقم زده شده است. اسناد مربوط به تعداد مجروحين جنگي حاكي از رقمي بالغ بر 170 هزار تا 240 هزار تن مي باشد (از هر صد هزار مجروح جنگي 25 هزار تن بطور دائم معلول شده اند) همچنين به موجب آمار موثق موجود 16 الي 17 هزار تن از كشته شدگان را كودكان تشكيل داده و تعداد كودكان مجروح نيز بالغ بر 40 هزار تن مي باشد. چند صد هزار تن از مردم بوسني و هرزگوين همچنان در خارج از كشور بعنوان جنگزده و آواره بسر برده و يك سوم از ساكنين بوسني و هرزگوين در حال حاضر در مناطق تحت كنترل سازمان ملل بعنوان آوارگان داخل كشور زندگي مي كنند.