سید‌عبدالله نوری
پرونده:سید‌عبدالله نوری.jpg
نام کاملسید‌عبدالله نوری
اطلاعات شخصی
روز تولد۱۵ مارس ۱۹۴۷م.
محل تولد
روز درگذشت۹ اوت، ۲۰۰۶م.
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌هارهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان

سید عبدالله نوری، به همراه چهار نفر از شاگردانش در ۲۰ اپریل سال ۱۹۷۳ سازمان «نهضت جوانان اسلامی تاجیکستان» را در وادی وخش تأسیس کرد که بعداً به حزب نهضت اسلامی تاجیکستان تبدیل یافت. این نهضت نخستین سازمان سیاسی اسلامی در بین کشورهای آسیای میانه بود.

زندگی‌نامه و تحصیلات

سید عبدالله نوری بنیانگذار حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، 15 مارچ سال 1947 در روستای آشتیان سابق ناحیه‌ی سَنْگوار (طویل‌دره) به دنیا آمد. بعداً خانواده‌ او به همراه دیگر مردم کوهستان به وخشان‌زمین کوچانده ‌شدند. سید عبدالله سال 1964 مکتب تحصیلات همگانی را ختم کرد. سپس دوره‌ی مهندسی را در مؤسسه‌ آمار شهر قرغان‌تپه به اتمام رسانده در اداره‌ مذکور به عنوان مهندس تا سال 1986 ایفای وظیفه نمود. وی نزد دانشمندان معروف، مانند سیام‌الدین نجم‌الدین و قاری محمدجان خوقندی، معروف به مولوی هندوستانی علوم مختلف مثل «صرف و نحو»، «معانی»، «منطق»، «تاریخ اسلام»، «حدیث»، «تفسیر قرآن»و غیره را آموخت.

دستگیری و زندان

سید در ماه جون سال 1986 از جانب مقامات امنیتی سابق اتحاد شوروی به جرم فعالیت سیاسی بازداشت شد. او در ماه فبروری سال 1987 به حکم دادگاه ولایت قرغان تپه بر اساس مادة 203 قانون جنائی تاجیکستان به اتهام «انتشار اخبار دروغین که ساختار جامعه و دولت سوسیالیستی را بدنام می‌کند، به مدت یک‌سال و نیم به زندان محکوم شد. او مدت محکومیت را در زندان‌های سیبری و شرق دور گذراند.

تأسیس حزب نهضت اسلامی تاجیکستان

وی به همراه چهار نفر از شاگردانش در 20 اپریل سال 1973 سازمان «نهضت جوانان اسلامی تاجیکستان» را در وادی وخش تأسیس کرد که بعداً به حزب نهضت اسلامی تاجیکستان تبدیل شد. این نهضت نخستین سازمان سیاسی اسلامی در بین کشورهای آسیای میانه بود. آقای نوری از سال 1989 تا سال 1992 مسؤولیت سردبیری مجله «منبر اسلام»، نشریه‌ اداره مسلمانان جمهوری تاجیکستان را به عهده داشت و هم‌زمان رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان به طور غیررسمی بود. سید عبدالله بر اثر جنگ داخلی، در آغاز سال 1993 به افغانستان هجرت نمود و در آنجا حرکت نهضت اسلامی تاجیکستان را تأسیس کرد و به مبارزه سیاسی و نظامی پرداخت و برای بازگرداندن حقوق از دست رفته‌ مهاجرین و آوارگان تاجیک کوشش‌های زیادی به خرج داد.

این سازمان سیاسی و نظامی با رهبری او در آغاز شدن مذاکرات صلح بین تاجیکان در ماه اپریل سال 1994 نقش اساسی داشت. روند مذاکرات صلح بین تاجیکان (اپریل 1995 تا جون سال 1997) تحت رهبری سید عبدالله نوری با موفقیت انجام یافت. به منظور هر چه سریع‌تر رسیدن به توافق نهایی، وی هفت بار در خارج از تاجیکستان با رئیس جمهور تاجیکستان امام‌علی رحمان‌اف دیدار و ملاقات نمود. این ملاقات‌ها در روند مذاکرات صلح در تاجیکستان نقش مهمی داشت. از ماه جولای سال 1997 تا 31 مارچ سال 2000 سید عبدالله نوری ریاست کمیسیون آشتی ملی را به عهده داشت و در استقرار صلح و آشتی و وحدت و تفاهم مردم تاجیکستان سهم بزرگی داشت.

او از 18 سپتامبر سال 1999 تا هنگام درگذشت رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان بود. وی هم‌چون سیاستمداری دانا و ورزیده، باتمکین و دوراندیش و هم‌چون فقیه و دانشمند علوم اسلامی در عرصه‌ بین‌المللی شناخته شده است. هم‌چنین در زمان حیات چندین اثر علمی، سیاسی، دینی و فلسفی را به چاپ رسانده بود.

منتقدان رهبر نهضت اسلامی تاجیکستان خط مشی سیاسی سید عبدالله نوری در چند سال اخیر زندگی اش را که گویا موضع محافظه کاری را پیشه کرده و به سیاست دولت فعلی چندان مخالفتی نورزیده بود، مورد انتقاد قرار داده اند.

فروپاشی شوروی و استقلال تاجیکستان

فروپاشی شوروی و استقلال تاجیکستان را می‌توان مرحله دوم از زندگی مرحوم نوری، و نقطه شکوفایی فعالیت‌های وی در نظر گرفت. در این دوره او با سازماندهی مردم و جوانان تاجیک، یک نهضت مردمی ضدکمونیستی، تحول‌خواه و استقلال‌طلب را در تاجیکستان شکل داد که نماد آن را می‌توان در میدان‌نشینی‌ها و به زیر افکندن مجسمه لنین در میدان آزادی شهر دوشنبه در نظر گرفت. سیدعبدالله نوری در اکتبر 1991 نیز رسما حزب نهضت اسلامی تاجیکستان را تاسیس کرده و به صورت منسجم‌تری تحولات را در این جمهوری تازه استقلال‌یافته هدایت و راهبری می‌کرد.

آغاز جنگ داخلی

جنایت‌های کمونیست‌های جبهه خلق و کودتا علیه دولت آشتی ملی، موجب برافروخته شدن جنگ داخلی در تاجیکستان شد که سومین مرحله و بعد شخصیتی نوری را مبرهن نمود. در این دوره مرحوم سیدعبدالله نوری به افغانستان مهاجرت نموده و شمار زیادی از تحول‌خواهانِ تاجیک نیز همراه وی بودند.

در پی جنایت‌های هولناک نیروهای وابسته به جبهه خلق با حضور چهره‌هایی همچون سنگک صفراف، مبارزه مسلحانه و ورود به ابعاد نظامی را برای نیروهای حزب نهضت اسلامی اجتناب‌ناپذیر کرد. در آن زمان شخصیت کاریزماتیک و مردمی سیدعبدالله در کنار گفتمان فراگیر وی موجب شد گروه‌های دیگر تحول‌خواه تاجیک نظیر لعل بدخشان و دموکرات‌ها که اساسا اسلام‌گرا نیز نبودند، به این جریان پیوسته و در کنار دیگر مجاهدین مقابل بازماندگان کمونیسم بجنگند.

اگرچه نبرد دشواری شکل گرفته بود، اما نتیجه در نهایت پیروزی اتحاد اپوزوسیون بود. تا جایی که طرف مقابل که پیش از این بر طبل جنگ و کشتار می‌کوبید، در نهایت وادار به مذاکره برای صلح شد.

مذاکرات صلح

به رغم اهمیت تمام مراحل پیشین، می‌توان مذاکرات صلح را وجهه بارز شخصیت مبارزاتی مرحوم سیدعبدالله نوری بر شمرد. مرحله‌ای که وی در یک فرایند دشوار سخت‌ترین تصمیم اپوزوسیون تاجیک را گرفت. در این زمان هفت دور با امامعلی رحمان، رهبری نیروهای جبهه خلق و رئیس‌جمهور فعلی تاجیکستان، دیدار نمود و مذاکرات صلح را در تهران، آلماتی، مسکو و ... برگزار گردید.

گفت‌و‌گوهای بسیاری میان طرفین شکل گرفت و شرایط متعددی برای پایان جنگ و خونریزی از سوی طرفین مطرح شد[۱]. وی بر مبنای تجربه قابل توجهی که از مواجهه با بازماندگان کمونیسم داشته و ماهیت قراردادهای بین‌المللی را می‌فهمید، به خوبی می‌دانست که ضمانت اجرایی قدرتمندی برای این مذاکرات و وفای عهد طرفین وجود ندارد. وی همچنین از انگیزه طرف مقابل برای نشستن پای میز مذاکره و به دست آوردن آن چه که از میدان نبرد ناتوان از به دست آوردن آن بود نیز به خوبی آگاه بود.

با این حال توقف خونریزی و اتمام آوارگی مردم تاجیک که در حال نابودی این جمهوری بود، وی را بر آن داشت تا با صرف نظر از این موارد، مصلحت بزرگ‌تری را در نظر بگیرد. لذا، اگر مسامحت، مناعت طبع و از خود گذشتگی وی نبود، شاید هیچگاه توافق صلحی شکل نمی‌گرفت و مشخص نبود امروز تاجیکستان نیز وضعیتی به مراتب بدتر از افغانستان داشته باشد. از این رو می‌توان او را «پیام‌آور صلح و وحدت ملی تاجیکان» در نظر گرفت. شخصیتی که واقعا «مرد صلح» بود. رویکردی که حتی توجه برخی نهادها و سازمان‌های بین‌المللی را نیز در الگوسازی برای صلح به خود جلب نمود.

زندگی پس از صلح

همانطور که سیدعبدالله نوری و دیگر نیروهای اپوزوسیون انتظار آن را داشتند، پروسه صلح ابتر ماند و آنطور که توافق شده بود، پیش نرفت. اگرچه مرحوم نوری از 1997 تا سال 2000 در ریاست کمیسیون آشتی ملی تلاش زیادی را برای استقرار بندهای سازشنامه صلح صورت داد، لکن با حذف تدریجی نیروهای اپوزوسیون از دولت به بهانه‌های مختلف و تمدید مجدد ریاست‌جمهوری امامعلی رحمان که قرار بود تنها برای یک دوره صورت بگیرد، موجب از دست رفتن دستاوردهای صلح گردید. با این حال ثمره فعالیت‌های وی در چارچوب فعالیت قانونی تنها حزب اسلام‌گرای آسیای مرکزی، و تثبیت آن به عنوان یک الگوی میانه‌رو، معتدل و موفق برای تمام اسلام‌گرایان منطقه را می‌توان مهم‌ترین دستاورد زندگی پس از صلح مرحوم نوری در نظر گرفت[۲].

روابط با جمهوری اسلامی ایران

مرحوم سیدعبدالله نوری از بدو استقلال تاجیکستان نگاه بسیار مثبتی نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشت. زمینه این دیدگاه وی را نیز در دو عامل می‌توان در نظر گرفت: نخست، اشتراکات فرهنگی و زبانی با ایران که تعین‌بخش هویت ملی تاجیک‌ها بود؛ و دوم، حرکت اسلام‌گرا و انقلابی ایران در منطقه که حرکت ملی و اسلامی تاجیک‌ها توانسته بود تا حدودی از آن الگو بگیرد. در پروسه صلح نیز یک عامل اعتماد وی و حضور در مذاکرات را می‌توان ضمانت‌های جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت. عاملی که اگر نبود، شاید وی هیچگاه پای میز مذاکره حاضر نمی‌شد.

وی در ادامه روابط بسیار خوبی را با جمهوری اسلامی ایران شکل می‌دهد و منشا تعامل و ارتباط میان دو ملت پارسی‌زبان و مسلمانِ ایران و تاجیک می‌شود. وی با مقام معظم رهبری نیز دیدار می‌کند و کمتر چهره‌ سیاسی دهه 1370 ایران است که سیدعبدالله نوری را نشناسد و از وی به نیکی یاد نکند.

یکی از نویسندگان تاجیک به نام میرزا یاربیک در کتاب خود تحت عنوان «سروران در نگاه دیگران» به نقل از آیت‌الله خامنه‌ای درباره مرحوم سیدعبدالله‌ نوری نقل می‌کند: «آیت‌الله خامنه‌ای رهبری عالی جمهوری اسلامی ایران درباره شخصیت مرحوم استاد سیدعبدالله نوری (ره) می‌فرمایند: من در چهره‌ی این مرد صلابت و تقوا را می‌بینم که در دیگر رهبران نهضت‌های جهانی ندیده‌ام و او با دیگران فرق دارد». نقل است که هر گاه مرحوم استاد نوری به دیدار آیت‌الله خامنه‌ای می‌رفت با جمله «مرحبا ای ذریه‌ی طبیه» استقبال می‌شد[۳].

درگذشت

رهبر نهضت اسلامی تاجیکستان بعدازظهر چهارشنبه براثر بیماری در سن 59 سالگی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان درگذشت و دولت تاجیکستان، این مصیبت بزرگ را به مردم این کشور و اعضای این حزب تسلیت گفت. مراسم تشییع و تدفین رهبرفقید این حزب با شرکت مقامهای لشکری و کشوری، دیپلماتها و مهمانان خارجی و اقشار مختلف مردم تاجیکستان برگزار شد. گروههای زیادی از مردم شهر دوشنبه پایتخت این کشور تا پاسی از شب برای ادای تسلیت به منزل مرحوم نوری رفتند.


پانویس

منابع

استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع

  1. برای مطالعه بیشتر پیرامون صلح تاجیکستان، می‌توان به کتاب «صلح تاجیکان به روایت اسناد»، نوشته سیدرسول موسوی، انتشارات وزارت امور خارجه مراجعه کنید.
  2. با وجود آن که همه به میانه‌روی حزب نهضت اسلامی به عنوان یک جریان سنی معتدل اظهار دارند، اما دولت تاجیکستان از سال 2015 فعالیت این حزب را غیرقانونی اعلام کرده و در تلاش است آن را یک گروه تروریستی اعلام کند. با این حال تا کنون هیچ کشور و سازمانی در جهان این ادعا را نپذیرفته است.
  3. Шахсияти марҳум устод Нурӣ дар баёни дигарон, http://risolattj.com/?p=19650