احمد المهاجر
احمد بن عیسی المهاجر (273-345 هجری قمری) از خاندان باعلاوی و از نسل پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله است. او از زادگاه خود عراق به سرزمین حضرموت مهاجرت کرد و به همین دلیل به او لقب "المهاجر" دادند. او اولین کسی است که از سادات به حضرموت آمد و فرزندانش پس از او تأثیر زیادی بر تاریخ علمی و فرهنگی حضرموت داشتند.
احمد المهاجر | |
---|---|
نام کامل | احمد المهاجر |
نامهای دیگر | احمد بن عیسی المهاجر |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 273 ق، ۲۶۵ ش، ۸۸۶ م |
محل تولد | بصره، عراق |
سال درگذشت | 345 ق، ۳۳۵ ش، ۹۵۶ م |
محل درگذشت | حضرموت، یمن |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها | مبلغ دین و مصلح اجتماعی |
به اشتباه در برخی از کتابهای شجرهنامه احمد "الأبح" أو "النفّاط" نامیده شده است. آقای علوی بن طاهر حداد در یکی از آثار خود این اشتباه را بیان کرده است.
نسب
أحمد بن عیسی بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمدالباقر بن علی زینالعابدین بن [[حسین بن علی (سید الشهدا)
(سید الشهدا)|الحسین]] السبط بن علی بن أبیطالب، وعلی علیهالسلام همسر فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه و آله سلم است.
او هشتمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله سلم است.
تولد و تربیت
وی در حدود سال 273 هجری قمری در شهر بصره عراق متولد شد. پدرش عیسی شخصیتی معتبر در بصره و به خاطر زیبایی و قرمزگون بودن پوستش ملقب به رومی بود و همچنین پدربزرگش محمد بزرگ اشراف بصره و منزل او در کل شهر معروف بود. او اول کسی است که از شهر مدینه آمده و در عراق ساکن شده است.
مهاجر در زمان حکومت عباسیان و گسترش فرهنگ و علوم مختلف از جمله ادبیات، فقه، مدرنیته، فلسفه، عرفان، شعر، ورزش، نجوم، و دانشهای و دیگر شاخههای علوم رشد کرد. از جمله کسانی که در قرن سوم هجری با مهاجر هم عصر بودند عبارتند از: أبو حنیفه، شافعی، أحمد بن حنبل، الأصمعی، ابن إسحاق و محمد بن جریر الطبری.
شرایط سیاسی و آغاز مهاجرت وی
شرایط سیاسی زمان حیات مهاجر در اواخر قرن سوم هجری مصادف بود با پایان دوران اول عباسیان و آغاز دوران دوم عباسیان در عراق که با بحرانهای پی در پی مواجه بود و به ضعف و ناتوانی در کنترل امور رسید و هرج و مرج و فساد در سراسر عراق گسترش یافت. در آن زمان دولت سلجوقی در شمال ظهور کرد و بخشی از مناطقی را که تحت کنترل دولت عباسی بود تصرف نمود.
در سال 255 هجری قمری، در دوران خلیفه المهتدی بالله جنبشی به نام انقلاب زنج آغاز شد و همه علویون، بصریها، عراقیها و دیگران به وحشت افتادند و این فتنه در سال 270 هجری پس از نبردها و جنگهای خونین پایان یافت. پس از آن جنگهای قرمطی در سال 278 هجری قمری آغاز شد و به دنبال آن در سال 310 هجری قمری به بصره حمله کردند و این یکی از دلایل مهاجرت او از وطنش بصره بود. او پس از مشورت با اعضای خانواده و بستگانش برای خروج از عراق تصمیم گرفت در حالی که فرزندانش: محمد، علی، حسین و برادرش محمد بن عیسی و اکثر اعضای خانواده برای نظارت بر اموالشان در عراق ماندند.
در سال 317 هجری قمری در زمان فرمانروایی خلیفه مهتدی بالله، احمد المهاجر با همسرش زینب بنت عبدالله بن الحسن بن علی العریدی، فرزندش عبدالله ملقب به عبیدالله و همسر پسرش ام البنین بنت محمد بن عیسی بن محمد و نوه اش اسماعیل (معروف به بصری) ابن عبدالله، و دو پسر عمویش: محمد بن سلیمان (پدر بزرگ عهدال خانواده)، حسن بن یوسف (پدربزرگ خاندان قدیمی) و برخی از همراهانش: جعفر بن عبدالله العزدی (پدربزرگ خانواده مخدیم) و مختار بن عبدالله بن سعد (پدر مختار خانواده)، شاویا بن فرج الاسبهانی، و گروهی که تعدادشان حدود هفتاد نفر است با کاروانی بزرگ از بصره به سمت حجاز حرکت کرد.
سفرها
این کاروان مسیر شام را در پیش گرفت زیرا امنیت در درب زبیده که جادهای است که از عراق به کشورهای مقدس کشیده میشود و چاهها، چشمهها، ایستگاهها و تابلوهایی که مردم را برای رفتن به جاده راهنمایی میکند وجود داشت.
حجاز
احمد مهاجر وارد مدینه شد و یک سال در آنجا ماند و در آنجا به دلیل اختلالات امنیتی نتوانست حج انجام دهد و وارد مکه شود. قرامطه در ذی الحجه سال 317 هجری قمری وارد مکه شدند و به آنجا هتک حرمت کردند و به حجاج حمله کردند و آنها را کشتند. در مسجدالحرام و حجرالاسود را بردند و تا 22 سال جای آن خالی بود و مردم دست را برای تبرک بر جای آن میکشیدند.
در سال بعد 318 هجری قمری، پس از فروکش شدن نزاع، مهاجر به مکه رفت و پس از آن خانواده و اطرافیانش به حج رفتند. آنگاه به حج مشرف شد و از بررسی مکان سنگ سیاه راضی شد.
حضرموت
پس از اتمام حج با همراهان خود به یمن سفر کرد و پس از آن از کشوری به کشور دیگر سفر کرد. در راه محمد بن سلیمان (پدربزرگ آل الاهدل) تصمیم گرفت در وادی سحام فرود آید؛ در حالی که حسن بن یوسف (پدربزرگ آل القدیمی) به وادی سردد رفت. ولی مهاجر راه خود را ادامه داد تا اینکه در سال 319 هجری قمری در عصر حکومت آل زیاد در یمن به حضرموت رسید. اولین روستایی که در آن فرود آمد، روستای (الجبیل) وادی (دوعن) بود ولی زیاد در آنجا نماند و به روستای (الهجرین) منتقل شد و در آنجا به مدت طولانی اقامت کرد تا جایی که برای او خانهای ساخته شد که تا کنون بخشی از پایین ساختمان باقی است. او در آنجا صاحب زمین و باغ نخل شد. سپس آنجا را ترک کرد تا اینکه به روستای بنی جُشیر واقع در نزدیکی روستای بور رسید و مدتی در آنجا اقامت کرد و سپس عازم الحسیسة شد. و تا پایان عمرش در آنجا به خوبی به زندگی ادامه داد.
فعالیتهای تبلیغی
هنگامی که احمد المهاجر وارد حضرموت شد هر دو اقلیت شیعه و سنی در منطقه از او حمایت کردند و تابع او شدند. اما اباضیه با او مخالفت کرد؛ زیرا در آن زمان اباضیه بر منطقه مسلط بود. او در در صلح با آنها وارد شد و با زبان حکمت و موعظه حسنه با ایشان به بحث و گفتگو پرداخت. اندک اندک به دلیل اخلاق و کرامت و بیان و حکمتهایش پیروان اباضیه به او پیوستند و بسیاری از آنها از اباضیه به مذهب شافعی گرویدند تا جایی که اباضیه از تمام حضرموت رخت بربست و مردم در فقه شافعی و در عقاید اشعری شدند.
گفته میشود که هنگامی که مهاجر در روستای الهجرین بود، بین اتباع مهاجر و اباضیه اختلاف و جنگی در منطقه بحران ایجاد شد. اباضیها از اباضیهای عمان تدارکات دریافت میکردند و مهاجر از طریق کاروانها و کشتیهایی که از بصره میآمدند تجهیزات و پولهایی را که محمد پسرش برایش ارسال مینمود، دریافت میکرد. تا جایی که اباضیه شکست خوردند و مهاجر از الهجرین به قاره بنی جُشیر نقل مکان کرد.
به احتمال زیاد همین اختلاف عقیدتی بود که موجب شد مهاجر نتواند در شهرهای بزرگ حضرموت مانند تریم و شبام زندگی کند؛ زیرا در آنجا میبایست با بزرگان و ذینفوذان آنجا بحث و جدل کند. از این رو روستاهایی مانند الجبیل در دوعن و الهجرین را برای زندگی برگزید تا بتواند از مردم شیعه و سنی پیروانی را گرد آورد.
مذهب
مورخان حضرمی به ویژه علویان آنها در تعیین مذهب مهاجر اختلاف نظر داشتند. نظرات متفاوت بود و محدود به دو نظر بود: یکی میگوید که او شافعی از فرقه اشعری است و دیگری معتقد است که وی در اعتقاد مانند پدران و اجداد خود معتقد به امامان اهل بیت (ع) بوده است. سپس برخی گفتند که مهاجر جعفری اثنی عشری بود.
پس از مطالعه مطالب تاریخی موجود از سوی یکی از محققان در این زمینه، دریافت که مهاجر نه شافعی، نه اشعری و نه امامی بوده است، بلکه بر مبنای پدران و اجدادش و عموم مسلمانان است.
ثروت
المهاجر در بصره ثروتمند بود و ثروت هنگفتی داشت و پسرش محمد را وکیل اموال خود در بصره قرار داد. و نوه او جدید بن عبیدالله بن احمد المهاجر برای نظارت به بصره سفر میکرد. هنگامی که مهاجر به قصد حضرموت حرکت کرد، حدود سیزده شتر طلا و نقره به همراه آورده بود. پس از هزینههای زیاد در سفری که به مدت طولانی که بیش از دو سال به طول انجامید و با گذر از بصره، شام، حجاز و در مدت اقامت در مدینه، در راه مکه و یمن به حضرموت رسید. او در مدت مسافرت، برای کسانی که همراه او بودند و اسبها و شترها هزینه میکرد. بعد از هزینههای کلانی که در مدت طولانی سفر انجام داد باز مبلغ زیادی باقی ماند که برای خانواده و خادمانش هزینه میکرد.
فرزندان
او چهار پسر داشت: محمد، علی و حسین، که در بصره ماندگار شدند و فرزندان زیادی در عراق و حومه آن به وجود آمد و عبدالله که به همراه پدرش به حضرموت مهاجرت کرد و از سر تواضع نسبت به خداوند متعال خود را "عبیدالله" نامید. او پس از مرگ پدرش به روستای سوم سُمل نقل مکان کرد و در آنجا وفات کرد. سپس فرزندان عبدالله برای سکونت به روستای بیت جبیر و از آنجا به شهر تریم نقل مکان کردند. و در آنجا به خانواده باعلوی معروف بودند.
= وفات
وی در سال 345 هجری درگذشت و در شعب الحسیسه شرقی معروف به شعب المهاجر در جنوب روستای بور از توابع حضرموت یمن دفن شد. مقبره وی محل زیارت مردم است. بر روی آن مزار او مسجدی ساخته شد و در کنار آن چاهی حفر شد.
منابع =
شهاب، محمد ضیاء؛ عبدالله بن نوح (1400 ق). امام مهاجر (PDF). جده، عربستان سعودی: دارالشروق. بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 27 ژانویه 2020.