تصوف و شیعه (مقاله)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۲ توسط Javadi (بحث | مشارکت‌ها) (Javadi صفحهٔ تصوف و شیعه را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به تصوف و شیعه (مقاله) منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تصوف با شیعه (مخصوصا شیعه امامیه) رابطه ای متفاوت از تصوف در اهل سنت دارد؛ تصوف در میان شیعه با فراز و نشیب‌های بسیاری مواجه بوده است و مخالفان و موافقان بسیاری وجود داشته‌اند. برخی تصوف را به این علت که غیراسلامی یا غیرشیعی است رد کرده‌اند ولی برخی نیز تصوف را به تصوف صحیح و غیرصحیح تقسیم کرده‌اند.

رابطه شیعه و تصوف

← طعن و رد برخی صوفیه

هر چند غالب صوفیان، سلسله خود را به یکی از امامان شیعه می‌رسانند، اما از میان مذاهب اسلامی، شیعیان (بخصوص امامیه) بیشترین انکار را نسبت به صوفیه داشته‌اند.[۱]

← روایات رد و طعن

در کتاب‌های حدیث شیعه نیز روایاتی از امامان علیهم‌السلام، در طعن و رد برخی آداب و اعمال صوفیه آمده است.[۲] در مقابل، صوفیه، برخی از این روایات را ضعیف و از اخبار موضوعه دانسته‌اند.[۳]

آثار علمای شعیه در رد صوفیه

علمای شیعه در رد و طرد برخی عقاید و اعمال صوفیه، آثار بسیاری نوشته‌اند.

← ابن بابویه

ابن بابویه (متوفی ۳۸۱) در کتاب اعتقادات[۴] درباره برخی صوفیان گفته است که اینان اصحاب اباحه و قائل به حلول و از جمله غُلات‌اند.

← شیخ مفید

شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) حلاجیه را از جمله ملاحده و زنادیق دانسته[۵] و کتابی به نام الرد علی اصحاب الحلاج نوشته است.[۶]

← شیخ طوسی

فقیه و متکلم نامور، محمد بن حسن طوسی (متوفی ۴۶۰)، نیز در کتاب الغیبة[۷] حلاج را در شمار مدعیان دروغین نیابت امام زمان بر شمرده است.

← طبرسی

ابومنصور احمد بن علی طبرسی (قرن ششم) در الاحتجاج[۸] و خواجه نصیرالدین طوسی (متوفی ۶۷۲) در قواعد العقائد،[۹] عقاید برخی صوفیان را درباره اتحاد، حلول، اسقاط تکلیف، سماع و رقص تخطئه کرده‌اند.

← کتاب تبصرة العوام

یکی از کتاب‌های قدیم شیعی درباره ادیان و مذاهب تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام است.

←← فرق صوفیه سنی

مؤلف این کتاب صوفیان را از اهل سنّت شمرده[۱۰] و بدون ذکر مأخذ، آنان را به شش فرقه تقسیم کرده است:

اول، اتحادیه به رهبری حسین بن منصور حلاج؛

دوم، عشاقیه که معتقدند جزوی از خدای تعالی در شخص حلول می‌کند؛

سوم، نوریه که عبادت پروردگار به امید بهشت یا بیم دوزخ را ناروا می‌دانند؛

چهارم، واصلیه که احکام و اوامر و نواهی شرعی را سبب تهذیب اخلاق می‌دانند و برای واصلان به حق معتقد به اسقاط تکلیف‌اند؛

پنجم، گروهی که به تحصیل علم و استدلال عقلی وقعی نمی‌نهند و معتقدند که معرفتِ حق تنها از طریق جهاد با نفس و تلقین شیخ حاصل می‌شود؛

ششم، گروهی از صوفیان شکم‌باره که علم و دین ندارند، از حرام نمی‌پرهیزند و همواره طالب طعام و رقص‌اند.[۱۱]

←← نقد صوفیه

مؤلف در ضمن این تقسیم‌بندی‌ها، با استناد به احادیث و روایات یا نقل قول‌هایی از علمای متقدم شیعه به نقد صوفیه پرداخته است.[۱۲] شایان ذکر است که گرچه این تقسیم‌بندی در سایر کتاب‌های ملل و نحل نیامده است،[۱۳] ولی از آن، برخی موارد اختلاف علما و فقها با صوفیه روشن می‌شود.

دوره‌های مخالفت علما با تصوف

← قبل از قرن هفتم

به نظر می‌رسد که تا اوایل قرن دهم، فقهای شیعه ردیه‌های کمتری بر تصوف نوشته‌اند و جز کتاب تبصرة العوام مخالفت بسیار جدّی و سختی با صوفیه دیده نشده است.[۱۴]

← بعد از قرن هفتم

حتی از قرن هفتم برخی عالمان شیعه امامیه، برای پی‌ریزی عرفان شیعی کوشیدند، اما تفاهم و هم‌سویی فکری میان صوفیه و سایر فرق شیعه، بخصوص اسماعیلیه و زیدیه، قبل از شیعه امامیه و تقریباً از قرن سوم و چهارم شروع شده بود؛ از جمله المؤیدباللّه احمد بن حسین، ابوالحسن هارونی (متوفی ۴۱۱) امام زیدی شمال ایران، کتابی با عنوان سیاسة المریدین در تصوف نوشت و از مشایخ صوفیه به حکما تعبیر کرد.[۱۵] در عین حال، وی در این اثر از صوفیه ملامتیه انتقاد کرده است.[۱۶]

پایه‌گذاری عرفان شیعی

در میان علمای شیعه امامیه اولین کوشش برای پایه‌گذاری عرفان شیعی، از سوی کمال‌الدین میثم بن علی بَحْرانی (متوفی ۶۸۹) صورت گرفته است. او را «فیلسوف محقق» و «حکیم مدقق» نامیده و گفته‌اند که شرح نهج البلاغة وی مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است[۱۷] و کسانی که پس از او برای نزدیک کردن تصوف و تشیع کوشیدند، به سخنان وی در این کتاب استناد کرده‌اند.[۱۸]

علمای موافق با تصوف

← علامه حلی

شاگرد کمال‌الدین میثم بن علی بَحْرانی، حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) در کتاب نهج الحق و کشف الصدق[۱۹] به برخی عقاید و اعمال صوفیه مانند حلول، اتحاد، سقوط تکلیف، سماع و رقص تاخته و در عین حال امام علی علیه‌السلام را سرسلسله فتوت دانسته است.

← شهید اول

از فقهای قرن هشتم که تصوف را مطلقاً نفی نکرده محمد بن مکی جَزینی عاملی (شهید اول، متوفی ۷۸۶) است. وی در کتاب الدّروس الشرعیّة[۲۰] به مناسبت بحث وقف، صوفیه‌ای را که به عبادت اشتغال دارند و شریعت را وا نمی‌گذارند، تأیید کرده است.

← شهید ثانی

درباره فقیه بزرگ قرن دهم، زین‌الدین بن نورالدین علی بن احمد (شهید ثانی، متوفی ۹۶۵) نیز گرایش‌های عرفانی گزارش شده است.[۲۱]

← سیدحیدر آملی

از نمایندگان برجسته شیعه امامیه در پیوند تصوف و تشیع، سیدحیدر آملی (احتمالاً متوفی ۷۸۷) است که در جامع الاسرار[۲۲] به یکی بودن تصوف و تشیع قائل شده است. به نظر او تشیع به معنای استمرار ظاهر حقایق الاهی و تصوف استمرار باطن آن است.[۲۳] او قاعده و اساس تصوف را ولایت می‌داند و ارتباط مشایخ بزرگ تصوف با ائمه علیهم‌السلام را اثبات ولایت و درستی توحید صوفیه می‌داند.[۲۴] وی در همین اثر بارها به سخنانابن‌عربی اشاره و از او تجلیل می‌کند اما در برخی مسائل از جمله تعیین مصداق خاتم الاولیا با او مخالف است.[۲۵]

مخالفان جدی تصوف

← نظر محقق کرکی

از اوایل قرن دهم، پس از تأسیس حکومت شیعی صفوی و بویژه از دوره شاه طهماسب (۹۳۰ـ۹۸۴) رویارویی‌های جدّی با تصوف به وجود آمد و آثاری در نقد تصوف نوشته شد، از جمله کتاب المطاعن المجرمیة فی ردّ الصوفیة اثر نورالدین ابوالحسن علی بن حسین بن عبدالعال، معروف به محقق کرکی (متوفی ۹۴۰).[۲۶]

← نظر فرزند محقق کرکی

شیخ حسن (حسین) فرزند محقق کرکی نیز در ۹۷۲ کتابی با عنوان عمدة المقال فی کفر اهل الضلال نوشت و در آن صوفیه را تکفیر کرد.[۲۷]

← کتاب حدیقة الشیعه

اما از کتاب‌های بسیار مهم در رد صوفیه، که در همین زمان تألیف شد و بر کتاب‌های بعد تأثیر بسیار گذاشته یا جزو منابع اصلی محسوب می‌شود، کتاب حدیقة الشیعة است که بر اساس تتبعات اخیر انتساب آن به فقیه و محقق مشهور، مقدس اردبیلی (متوفی ۹۹۳) تقویت شده و در عین حال، در بخش نقد تصوف آن مطالب الحاقی نیز وارد شده است.[۲۸]

←← منشأ عقاید صوفیه

مؤلف، اکثر صوفیه را به ظاهر حنبلی یا مالکی و در باطن کافر و عقاید آنها را متأثر از اندیشه‌های اهل ریاضت، پیروان آیین هندو و فلاسفه دانسته و گفته است که این عقاید ابتدا اهل سنّت و سپس برخی از اهل تشیع را فریفته است.

←← توطئه مخالفان شیعه

به نظر مؤلف این عقاید که شامل اعتقاد به حلول، اتحاد، قائل شدن به جبر، محبت ورزیدن به یهود و نصارا و پیروان سایر ادیان، دوست داشتن همه از جمله مخالفان امامان علیهم‌السلام و جمیع گناه‌کاران و مشرکان است، منجر به از بین رفتن مبانی شیعه می‌شود و از توطئه‌های مخالفان شیعه است تا مقام و امتیازات امامان را نادیده بگیرند.[۲۹]

←← نقد عقاید صوفیه

مؤلف در بررسی طرق صوفیه اعمال و عقاید برخی از آنها مانند بی‌اعتنایی به شریعت، رها کردن کسب علوم دینی و کار، نظربازی، ریاضت، رقص و سماع را تقبیح کرده[۳۰] و مشایخ صوفیه مانند محیی‌الدین ابن عربی، عبدالرزاق کاشانی و عزیزالدین نسفی را به دلیل اعتقاد به وحدت وجود کافر و زندیق خوانده است.[۳۱] با وجود این گفته می‌شود مقدس اردبیلی (مؤلف احتمالی این اثر) در الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید للتجرید[۳۲] در پاسخ به شبهه ابن کمونه، متمسک به نظریه وحدت وجود شده است.

نزدیک شدن تصوف و تشیع

در کنار جریانی که بکلی صوفیان را طرد می‌کرد، نزدیک شدن تصوف و تشیع به یکدیگر ادامه داشت.

← نظر شیخ بهائی

برخی از علمای دین، از جمله شیخ بهایی (متوفی ۳۱/۱۰۳۰)، با وجود انتقاد از برخی جنبه‌های تصوف به دیدگاه‌های صوفیه بسیار نزدیک شدند.[۳۳]

← نظر نورالله شوشتری

قاضی نوراللّه شوشتری (متوفی ۱۰۱۹) نیز سعی داشت میان عرفا و فلاسفه ــ که آنها را حکما می‌خواند ــ توافق به وجود آورد.[۳۴] به عقیده او امامیه دو طایفه‌اند: طایفه‌ای حاملِ ظاهر دین، که به آنها مؤمن می‌گوید و طایفه‌ای حاملِ باطن دین که آنها را مؤمن شیعی و صوفی می‌نامد.[۳۵] قاضی نوراللّه شوشتری همه صوفیه را شیعه می‌دانست و معتقد بود طرفداری یا پیروی برخی عرفا از مذاهب اهل سنّت، از روی تقیه بوده است.[۳۶] هم‌چنین اعتقاد به حلول و اعمالی چون رقص و سماع را به برخی از صوفیه متأخر از جمله سلسله نقشبندیه نسبت داده است.[۳۷]

← حوزه فلسفی اصفهان

در این دوره اصحاب حوزه فلسفی اصفهان (اصفهان، حوزه فلسفه و عرفانی) نیز که برای دست‌یابی به حقیقت، دلایل فلسفی را توأم با عبادت و ریاضت لازم می‌دانستند، به عرفان و تصوف نزدیک شده بودند. از نمایندگان برجسته این حوزه محمدباقر استرآبادی (متوفی ۱۰۴۱) و میرابوالقاسم میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰) است که گزارش زندگی‌اش نیز یادآور سلوک قدمای صوفیه است. اما او و شاگردش ملارجب علی تبریزی (متوفی ۱۰۸۰) ظاهراً ارتباطی با صوفیه نداشتند[۳۸] و حتی میرفندرسکی در رساله صناعیه[۳۹] قلندران را، که به بهانه توکل و ترک اسباب به کاهلی روی آورده بودند، مخل نظم جامعه و موجب تعطیل نظام کلی عالم دانسته است.

← نظر صدرالدین شیرازی

در همین قرن (یازدهم) علمای دیگری هم بودند که گرچه از صوفیه انتقاد کرده‌اند، آثارشان نشان‌دهنده تأثیرپذیری آنها از برخی جنبه‌های تصوف است، از جمله حکیم و عالم شیعی صدرالدین شیرازی (متوفی ۱۰۵۰) مشهور به ملاصدرا. او در رساله کسر اصنام الجاهلیّة[۴۰] به صوفیان زمان خود اعتراض کرده و آنها را بطّالینی خوانده که در مجالس ذکر به پرخوری و رقص و سماع می‌پردازند. با این حال کتاب‌های او سرشار از اقوال قدمای صوفیه است و از وحدت وجود، مراتب وجود و دیگر عقایدابن‌عربی و پیروانش دفاع کرده است (تفسیر ملاصدرا).

← نظر عبدالرزاق لاهیجی

عبدالرزاق لاهیجی (متوفی ۱۰۷۲) شاگرد و داماد ملاصدرا نیز در شوارق الالهام[۴۱] رسیدن به برخی حقایق را منوط به مکاشفه، و مباحث عقلی را در وصول به آنها ناتوان می‌داند. به نوشته وی در کتاب گوهر مراد،[۴۲] حقیقت تصوف سلوک باطن است و سلوک باطن مستلزم سلوک ظاهر است، پس صوفی نخست باید حکیم یا متکلم باشد و ادعای تصوف، پیش از تسلط در حکمت و کلام و سایر علوم دینی عوام‌فریبی است. او در خاتمه این کتاب[۴۳] عمل کسانی را که به سبب سلوک باطن، خود را با عناوینی می‌خوانند که در شریعت وارد نیست نامقبول می‌شمرد. ظاهراً عبدالرزاق لاهیجی با رسوم مربوط به مراد و مریدی و خرقه‌پوشی موافق نبوده است، و البته این به معنای نفی و رد تصوف‌ به‌طور کلی از سوی لاهیجی نیست.[۴۴]

← نظر فیض کاشانی

شاگرد و داماد دیگر ملاصدرا، محمد بن مرتضی بن محمود کاشانی (متوفی ۱۰۹۱)، مشهور به فیض نیز در آثارش از صوفیانی که خرقه می‌پوشند و اذکاری اختراع و صدا را به ذکر بلند می‌کنند شطح و طامات می‌گویند، علم و معرفت ندارند، تفقه در دین را لازم نمی‌دانند و اعمالی خارج از سنّت وضع می‌کنند، انتقاد کرده[۴۵] و از سوی دیگر به متشرعان توصیه می‌کند تا به گروهی که بر جاده سلوک شرعی حرکت می‌کنند، طعن و لعن نکنند مگر آن‌که از آنها کفر صریح یا بدعتی واضح صادر شود، به‌علاوه تا جایی که بتوان آن عمل یا گفتار را تأویل و تصحیح کرد نباید آنان را تکفیر نمود[۴۶] او خود رساله‌ای به نام زاد السالک[۴۷] در سیر و سلوک نوشته و در ضمن رساله‌ای نیز به نام مشواق[۴۸] در توضیح الفاظی که صوفیه در اشعار عرفانی به کار می‌برند، تألیف نموده است. فیض کاشانی با آن‌که به صوفیه زمان خود تاخته، اما تأثیرپذیری او از میراث ادبی و اخلاقی قدمای صوفیه از مجموع آثارش مشهود است. ازین‌رو، مخالفان تصوف او را مورد طعن و نقد قرار دادند[۴۹] و شاگرد وی سید نعمت‌اللّه جزایری (۱۱۱۲) در مقام دفاع از استاد بر آمد و انتساب وی را به صوفیه با نقل عباراتی از کلمات طریفه وی انکار کرد.[۵۰]

← نظر محمدتقی مجلسی

محمدتقی مجلسی (متوفی ۱۰۷۰) از دیگر علمای قرن یازدهم است، که گفته شده تحت تأثیر تصوف بود و ازاین‌رو برخی از او انتقاد کرده‌اند. در‌این‌باره نوشته‌اند که وی در اوایل جوانی با صوفیه ارتباط داشت و حتی به چله‌نشینی و خلوت و ذکر علاقه نشان می‌داد.[۵۱] در عین حال، در آثار او مطالبی در نقد و رد برخی عقاید و رفتارهای صوفیه وجود دارد.[۵۲]

← نظر محمدباقر مجلسی

پسر محمدتقی مجلسی، ملا محمدباقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰)، نیز که گرایش‌ها و سلوک عرفانی او را تصدیق کرده، در رساله سیر و سلوک ــ باب دوم رساله اعتقادات ــ، [۵۳] گفته است که برخی مراودات پدرش با صوفیان برای جلب ایشان به حق بوده است. به نظر می‌رسد ملا محمدباقر مجلسی نیز‌ به‌طور کلی با تصوف مخالف نبود و میان کسانی مانند ابن طاووس حلّی و ابن فهد حلّی و شهید ثانی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی که گفته شده است به تصوف شهرت دارند و پس از تحصیل علوم دینی به طریق ریاضت و عبادت پرداخته و متابعت شریعت کرده و بدعتی مرتکب نشده‌اند با صوفیه‌ای که بدعت در دین آورده و با ائمه به معارضه پرداخته‌اند، فرق نهاده و گروه اول را از زمره عباد و زهاد و بر طریقه حق دانسته است.[۵۴]

← تأثیر حمایت علما از تصوف

بدین ترتیب علما و حکمای شیعه با وجود برخی انتقادات از صوفیه عصر خود ــ که از دو منظر آموزه‌های صوفیانه و آداب و آیین‌های متصوفه صورت می‌گرفت ــ تا حدی مروج تعالیم معنوی صوفیه نیز بودند. ازین‌رو، بخصوص از اواخر دوره صفویه که فشار بر صوفیه شدت گرفت، این گروه از حکما نیز در ردیه‌ها به اتهام تصوف یا به کار بردن کلماتی مانند عشق، طریقت حقیقت و مکاشفه بشدت مورد طعن و نقد واقع شدند (ادامه مقاله).

آثار در نقد صوفیه

از جمله ردیه‌هایی که بر صوفیه نوشته شد می‌توان به کتاب کفایة المهتدی فی معرفة المهدی از محمد بن محمد موسوی معروف به میرلوحی سبزواری (قرن یازدهم) و نیز کتاب تحفة الاخیار فی شرح مونس الابرار و الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة، هر دو از ملا محمدطاهر قمی (متوفی ۱۰۹۸) اشاره کرد.[۵۵]

← آثار محمدطاهر قمی

ملا محمدطاهر قمی نیز به پیروی از تبصرة العوام و حدیقة الشیعة، تصوف را برساخته اهل سنّت می‌داند. به عقیده او ریاضت، اعتقاد به جبر و سماع و بسیاری از اقوالابن‌عربی در فتوحات و سروده‌های مولوی در مثنوی مغایر با عقاید شیعه است و هیچ‌کدام از صوفیان از مناطق و شهرهای مهم شیعه (جبل عامل، حلّه، سبزوار، قم و استرآباد) برنخواسته‌اند و در این شهرها هرگز خانقاه نبوده است.[۵۶]

← رسالة الرد علی الصوفیة

از دیگر ردیه‌ها بر صوفیه رسالة الرد علی الصوفیة تألیف ملامطهر بن محمد مقدادی (قرن یازدهم) است. وی در این رساله فتاوی برخی علمای شیعه از جمله محقق سبزواری (متوفی ۱۰۹۰) شیخ علی نقی کمره‌ای (متوفی ۱۰۳۰)، میر سیداحمد علوی و میرزا رفیع‌الدین نائینی (متوفی ۱۰۸۱) را علیه صوفیه آورده است.[۵۷]

← کتاب زین‌الدین شهید

علی بن محمد بن حسن بن زین‌الدین شهید (متوفی ۱۱۰۴) نیز السهام المارقة من اغراض الزنادقة نوشت.[۵۸]

← کتاب شیخ حرعاملی

محمد بن حسن حرّ عاملی (متوفی ۱۱۰۴) الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة را در این زمینه نوشت. شیخ حر عاملی در این کتاب صوفیه را به جهت اعتقاد به وحدت وجود و اسقاط تکالیف، عدم توجه به معاش و پرداختن به رقص و سماع انکار کرد.[۵۹]

مدافعان صوفیه

البته در دفاع از صوفیه در قرن نیز رساله‌هایی نوشته شد مثلاً محمدکریم شریف قمی در ۱۰۹۸ کتابی به نام تحفة العشاق و حکیم محمد مؤمن نیز رساله‌ای به نام تبصرة المؤمنین هر دو در رد تحفة الاخیار نوشتند.[۶۰]

ادامه ردیه‌نویسی بر علیه صوفیه

ردیه‌‌نویسی بر صوفیه در قرن دوازدهم و سیزدهم ادامه یافت و در برخی موارد شدت عمل‌هایی نسبت به صوفیان صورت گرفت، از جمله آقامحمدعلی بهبهانی (معروف به کرمانشاهی، متوفی ۱۲۱۶) که کتاب خیراتیه را در رد صوفیه نوشت و خود موجب تبعید جمعی از صوفیان و قتل معصوم علیشاه در ۱۲۱۲ شد.[۶۱] از ردیه‌های دیگر در همین قرن، می‌توان از فضایح الصوفیه (قم ۱۴۱۳) اثر محمدجعفر بهبهانی (متوفی ۱۲۵۹)، فرزند آقامحمدعلی بهبهانی، نام برد.

کاهش مخالفت با صوفیه

با وجود این در قرن دوازدهم و سیزدهم برخی از علما، مانند ملاهادی سبزواری (متوفی ۱۲۸۹) و محمدمهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹) و ملااحمد نراقی (متوفی ۱۲۴۴)، به برخی مبانی عرفان و شماری از قدمای صوفیه ــ که به زهد و عبادت مشهور بودند ــ گرایش داشتند و تقریباً از اوایل قرن چهاردهم نیز از شدت مخالفت‌ها کاسته شد، [۶۲] هر چند در همین قرن نیز تعدادی ردیه تألیف گردید، که از آن جمله است: البِدعة والتحرَّف، اثر حاج شیخ جواد خراسانی و کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه در ۱۳۳۶ ش از ذبیح‌اللّه بن محمدعلی محلاتی (متوفی ۱۴۱۰)[۶۳] و عارف و صوفی چه می‌گویند؟ از میرزاجواد تهرانی (تهران ۱۳۶۳ ش). برخی از متشرعان و عالمان هم‌چنان در مخالفت با صوفیان کتاب می‌نویسند.

عوامل مخالفت فقها با صوفیه

اجمالاً با بررسی این کتاب‌ها می‌توان عوامل اعتراض فقها را نسبت به صوفیه و اختلاف میان آنان را از گذشته تاکنون، در پنج موضوع اصلی خلاصه کرد:

۱) عدم پای‌بندی برخی از اهل تصوف به آداب دینی و احکام شرع؛

۲) ابداع آیین‌های عبادی یا رفتارهای اجتماعی و اخلاقی که به زعم فقها یا مخالفت با شریعت است یا حداقل در منابع دینی از آنها خبری نیست، مانند حلقه‌های ذکر که آدابی خاص دارد؛

۳) برخی آرا و عقاید اهل عرفان که به نظر فقها و علمای دین ناسازگار با تعالیم دینی است، مانند وحدت وجود که به حلول و اتحاد می‌انجامد یا عبادت را منتفی می‌کند و هم‌چنین شطح و طامات؛

۴) باورداشتن به جنبه‌های باطنی در دین که در مواردی منجر به تفسیر به رأی می‌شود[۶۴]

۵) آرایی که سازگار با مبانی شیعه نیست مانند ادعای ولایت و کرامت برای مشایخ صوفی.

چنین اشکالاتی سبب شده تا برخی فقها از ابتدای شکل‌گیری تصوف در خصوص ریشه‌های غیراسلامی یا غیرشیعی تصوف بحث‌هایی مطرح کنند.

اقسام فقها در مواجهه با تصوف

← مخالفان جدی

برخی از فقها اصول و مبانی تصوف را مأخوذ از فلسفه یونان، آیین هندو و رهبانیت مسیحیت و گروهی نیز آن را سرپوشی بر کفر و الحاد دانسته‌اند.[۶۵]

← منتقدان تصوف

گروهی از علما نیز که تحت تأثیرابن‌عربی و شارحان او هستند، میان صوفیه‌ای که ملتزم به رعایت ظاهر و باطن شرع‌اند با آنهایی که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق می‌نهند. آنها از متقدمان صوفیه به نیکی یاد می‌کنند ولی با آداب خانقاه نشینی و سلسله‌های صوفیانه میانه‌ای ندارند و حتی به دلیل اعتراض به برخی آداب و اعمال سلسله‌ها از به کار بردن کلمه تصوف پرهیز و از عقاید و آرای متقدمان تعبیر به عرفان می‌کنند.[۶۶]

نظرات امام خمینی درباره تصوف

به طور کلی تقریباً تمامی فقها و علمای شیعه که در آثارشان گرایش‌های عرفانی وجود دارد، از گروهی هستند که تصوف صحیح را می‌پذیرند. مثلاً در آثار امام خمینی (متوفی ۱۳۶۸ ش) سخنانی در تجلیل از «شیوایی گفتار ارباب تصوف» و استفاده از حقایقی که «اهل کشف و ریاضت» گفته‌اند، وجود دارد.[۶۷] ایشان هم‌چنین در برخی آثار خود احادیث معصومین را در خصوص تهذیب نفس با احوال و مقامات عرفانی تطبیق داده است[۶۸] و عالمانی چون سید بن طاووس و شیخ بهایی و محمدتقی مجلسی را در شمار عرفا دانسته است.[۶۹] در عین حال، خمینی از صوفیه، از آن جهت که فقط به امور باطنی دین توجه دارند و به جهات سیاسی و اجتماعی آن بی‌توجه‌اند، انتقاد کرده است.[۷۰]

پانویس

  1. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۱۲۸، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
  2. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۴۹۴۵۰ - محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۸، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳ - عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الا´ثار، ج۲، ص۵۷ ـ ۵۸، چاپ سنگی نجف ۱۳۵۲ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت (بی تا).
  3. محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲۱۲، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
  4. ابن بابویه، ترجمه اعتقادات ابن بابویه، ج۱، ص۱۲۱، از محمدعلی بن محمد حسنی، تهران ۱۳۶۱ ش.
  5. محمد بن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، ج۱، ص۱۳۴، چاپ حسین درگاهی، قم ۱۳۷۱ ش.
  6. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ج۲، ص۳۳۰، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  7. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ج۱، ص۲۴۶ـ۲۴۷، تهران (۱۳۹۸).
  8. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۴، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  9. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، قواعدالعقائد، ج۱، ص۲۲، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۳ - محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، قواعدالعقائد، ج۱، ص۳۵ـ۳۶، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۳.
  10. مرتضی بن داعی علم الهدی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ج۱، ص۱۳۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.
  11. مرتضی بن داعی علم الهدی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۴۱، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.
  12. مرتضی بن داعی علم الهدی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۴۱، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.
  13. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۱۳ـ ۳۱۸، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده، (بی تا) - محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
  14. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۵۹، تهران ۱۳۶۲ ش.
  15. حسن انصاری قمی، «وصیت جُنَید بغدادی و یادداشتی کوتاه درباره سیاسة المریدین»، ج۱، ص۱۴۱ـ ۱۴۲، معارف، دوره ۱۷، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۹) - کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۱۲۷ـ۱۳۰، بیروت ۱۹۸۲.
  16. حسن انصاری قمی، «وصیت جُنَید بغدادی و یادداشتی کوتاه درباره سیاسة المریدین»، ج۱، ص۱۴۲، معارف، دوره ۱۷، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۹).
  17. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۱۰، تهران ۱۳۵۴ ش. - کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۸۹ ـ۹۰، بیروت ۱۹۸۲.
  18. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۸۰، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش. - حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۴۹۷ـ ۴۹۸، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش. - کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۹۱، بیروت ۱۹۸۲.
  19. حسن بن یوسف علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، ج۱، ص۵۷ ـ ۵۸، بیروت ۱۹۸۲. - حسن بن یوسف علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، ج۱، ص۲۳۸ـ۲۳۹، بیروت ۱۹۸۲.
  20. محمد بن مکی شهیداول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۲، ص۲۷۵ ۲۷۶، قم ۱۴۱۲۱۴۱۴.
  21. محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۲۹، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
  22. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۲۱۷، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
  23. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۴۱۵، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
  24. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۵، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش. - حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۶۱۵، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
  25. حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۳۹۶ـ۴۰۲، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش. - حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۴۱۸، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش. - حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ج۱، ص۴۳۶، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
  26. آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۲۱، ص۱۳۸ـ۱۳۹.
  27. آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۵، ص۳۴۱.
  28. احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۱، ص۳۳، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش. - احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۱، ص۶۴، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش. - احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۱، ص۳۷ ـ ۶۴، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش.
  29. احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۴۵، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش. - احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۵۲، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش.
  30. احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۶۶، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش. - احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۷۲ـ ۷۷۴، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش.
  31. احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۵۲، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش.
  32. مقدس اردبیلی، ۱۳۷۵، ج۱، ص۹۱، ص ۲۹ـ۳۰، احمد بن محمد مقدس اردبیلی، الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید للتجرید، چاپ احمد عابدی، قم ۱۳۷۵ ش.
  33. رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم ۱۴۰۰.
  34. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۳، تهران ۱۳۵۴ ش.
  35. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۵، تهران ۱۳۵۴ ش.
  36. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۶، تهران ۱۳۵۴ ش.
  37. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، با تعلیقات شهاب‌الدین مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، ج ۱، قم (۱۳۷۷).
  38. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۵۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
  39. ابوالقاسم بن میرزا بزرگ میرفندرسکی، رسالة صناعیه، ج۱، ص۷، چاپ علی اکبر شهابی، (مشهد ۱۳۱۷ ش).
  40. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، کسر اصنام الجاهلیّه فی الرّد علی متصوفة زمانه، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۴۰ ش. - محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، کسر اصنام الجاهلیّه فی الرّد علی متصوفة زمانه، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۴۰ ش.
  41. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، ج۱، ص۳۰، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۶.
  42. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۳۸، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ ش.
  43. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۶۸۷ـ ۶۸۸، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ ش.
  44. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۴، تهران ۱۳۶۲ ش.
  45. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/۱۹۸۹. - محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۹، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/۱۹۸۹. - محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۱۰۴ـ۱۰۷، چاپ رسول جعفریان، اصفهان ۱۳۷۱ ش. - محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۶، رساله ۳: بشارة الشیعة، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۱.
  46. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۹۹ـ ۱۰۸، چاپ رسول جعفریان، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
  47. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۷۹ـ۹۱، چاپ رسول جعفریان، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
  48. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۲۳۷ـ۲۷۳، چاپ رسول جعفریان، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
  49. یوسف بن احمد بحرانی، للة البحرین، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).
  50. خوانساری، ج۶، ص۹۶ـ۹۹.
  51. محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸). - محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۲۸۴، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸). - عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۰، تهران ۱۳۶۲ ش.
  52. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، ج۳، ص۴۳ـ ۴۴، ج ۳، قم ۱۳۷۴ ش.
  53. محمدباقر مجلسی، رساله سیر و سلوک، ج۱، ص۱۶۴، ترجمه ابوالقاسم یزدی، چاپ غلامحسین حجتی نیا، در کیهان اندیشه، ش ۵۸ (بهمن و اسفند ۱۳۷۳).
  54. محمدباقر مجلسی، عین الحیات، ج۱، ص۴۱۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش. - حسن طارمی، علامه مجلسی، ج۱، ص۲۳۷ـ ۲۳۸، تهران ۱۳۷۵ ش.
  55. آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۳، ص۴۱۷. - آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۰۶ـ۲۰۷. - آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۶، ص۳۳۵ـ۳۳۶. - آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۸، ص۱۰۱.
  56. محمدطاهر بن محمدحسین قمی، رساله رد صوفیه، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۴۳، چاپ حسن اسلامی، در میراث اسلامی ایران، دفتر چهارم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ ش.
  57. آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۰۹ـ ۲۱۰. - محمد بن محمد میرلوحی سبزواری، سلوة الشیعة وقوه الشریعة، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۹، چاپ احمد عابدی، در میراث اسلامی ایران، دفتر دوم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ ش.
  58. آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة، ج۱۲، ص۲۶۰ـ۲۶۱.
  59. محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۵۷ ـ۸۰، قم ۱۴۰۰. - محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۸۸، قم ۱۴۰۰. - محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۹۷، قم ۱۴۰۰. - محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۱۷ـ ۱۱۸، قم ۱۴۰۰. - محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، قم ۱۴۰۰. - محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۴۷، قم ۱۴۰۰.
  60. محمدطاهر بن محمدحسین قمی، مونس الابرار: در رد صوفیان، ج۱، ص۴۲۵، چاپ محمدرضا ارجمند، در میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانة آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۷ ش.
  61. محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸). - آقامحمدعلی کرمانشاهی، خیراتیـّه در ابطلال طریقه صوفیّه، ج۱، ص۱۴، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۲.
  62. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۲۷ـ ۳۳۹، تهران ۱۳۶۲ ش.
  63. خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج ۳، ستون ۸۵، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش. - خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج ۳، ستون ۸۷، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
  64. حسن طارمی، علامه مجلسی، ج۱، ص۲۱۸، تهران ۱۳۷۵ ش. - حسن طارمی، علامه مجلسی، ج۱، ص۲۲۴ـ ۲۳۷، تهران ۱۳۷۵ ش.
  65. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۵، با تعلیقات شهاب‌الدین مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، ج ۱، قم (۱۳۷۷). - محمدجواد بن محسن محولاتی خراسانی، البدعة و التحرف، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، یا، آئین تصوف، (تهران، بی تا). - جواد تهرانی، عارف و صوفی چه میگویند؟، ج۱، ص۱۱ـ۳۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
  66. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۵، با تعلیقات شهاب‌الدین مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، ج ۱، قم (۱۳۷۷). - محمدباقر مجلسی، عین الحیات، ج۱، ص۴۱۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش. - محمدباقر مجلسی، اجوبه، ج۱، ص۲۹ـ ۳۱، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.
  67. روح اللّه خمینی، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، ج۱، ص۱۶، (تهران) ۱۳۷۳ ش. - روح اللّه خمینی، لطایف ربّانی حضرت امام خمینی (س)، ج۱، ص۱۱، تهران ۱۳۷۹ ش.
  68. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، سرّالصلوة (معراج السالکین و صلوة العارفین)، (تهران) ۱۳۷۵ ش. - روح اللّه خمینی، لطایف ربّانی حضرت امام خمینی (س)، ج۱، ص۵۳ ـ۵۵، تهران ۱۳۷۹ ش. - روح اللّه خمینی، لطایف ربّانی حضرت امام خمینی (س)، ج۱، ص۶۵ـ۶۶، تهران ۱۳۷۹ ش.
  69. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، سرّالصلوة (معراج السالکین و صلوة العارفین)،، ص ۴۰، (تهران) ۱۳۷۵ ش.
  70. روح اللّه خمینی، صحیفه نور، ج۲، ص۲۲۴، تهران ۱۳۶۱ ش.

فهرست منابع

(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة‌ الی تصانیف الشیعة.

(۲) آقامحمدعلی کرمانشاهی، خیراتیـّه در ابطلال طریقه صوفیّه، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۲.

(۳) حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.

(۴) ابن بابویه، ترجمه اعتقادات ابن بابویه، از محمدعلی بن محمد حسنی، تهران ۱۳۶۱ ش.

(۵) حسن انصاری قمی، «وصیت جُنَید بغدادی و یادداشتی کوتاه درباره سیاسة المریدین»، معارف، دوره ۱۷، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۹).

(۶) یوسف بن احمد بحرانی، للة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).

(۷) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده، (بی تا).

(۸) جواد تهرانی، عارف و صوفی چه میگویند؟، تهران ۱۳۶۳ ش.

(۹) محمد بن حسن حرّ عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم ۱۴۰۰.

(۱۰) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، سرّالصلوة (معراج السالکین و صلوة العارفین)، (تهران) ۱۳۷۵ ش.

(۱۱) روح اللّه خمینی، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، (تهران) ۱۳۷۳ ش.

(۱۲) روح اللّه خمینی، صحیفه نور، تهران ۱۳۶۱ ش.

(۱۳) روح اللّه خمینی، لطایف ربّانی حضرت امام خمینی (س)، تهران ۱۳۷۹ ش.

(۱۴) خوانساری.

(۱۵) عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ ش.

(۱۶) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، با تعلیقات شهاب‌الدین مرعشی نجفی، چاپ محمود مرعشی، ج ۱، قم (۱۳۷۷).

(۱۷) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس الممنین، تهران ۱۳۵۴ ش.

(۱۸) محمد بن مکی شهیداول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.

(۱۹) کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت ۱۹۸۲.

(۲۰) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، کسر اصنام الجاهلیّه فی الرّد علی متصوفة زمانه، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۴۰ ش.

(۲۱) حسن طارمی، علامه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ ش.

(۲۲) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

(۲۳) محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، تهران (۱۳۹۸).

(۲۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت ۱۹۸۲.

(۲۵) مرتضی بن داعی علم الهدی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.

(۲۶) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

(۲۷) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، چاپ رسول جعفریان، اصفهان ۱۳۷۱ ش.

(۲۸) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسائل، رساله ۳: بشارة الشیعة، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۱.

(۲۹) عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الا´ثار، چاپ سنگی نجف ۱۳۵۲ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت (بی تا).

(۳۰) محمدطاهر بن محمدحسین قمی، رساله رد صوفیه، چاپ حسن اسلامی، در میراث اسلامی ایران، دفتر چهارم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ ش.

(۳۱) محمدطاهر بن محمدحسین قمی، مونس الابرار: در رد صوفیان، چاپ محمدرضا ارجمند، در میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانة آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۷ ش.

(۳۲) کلینی، اصول کافی.

(۳۳) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۶.

(۳۴) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ ش.

(۳۵) محمدباقر مجلسی، اجوبه، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.

(۳۶) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

(۳۷) محمدباقر مجلسی، رساله سیر و سلوک، ترجمه ابوالقاسم یزدی، چاپ غلامحسین حجتی نیا، در کیهان اندیشه، ش ۵۸ (بهمن و اسفند ۱۳۷۳).

(۳۸) محمدباقر مجلسی، عین الحیات، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش.

(۳۹) محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، ج ۳، قم ۱۳۷۴ ش.

(۴۰) محمدجواد بن محسن محولاتی خراسانی، البدعة و التحرف، یا، آئین تصوف، (تهران، بی تا).

(۴۱) خانبابا مشار، ملّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.

(۴۲) محمدمعصوم بن زین‌ العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).

(۴۳) محمد بن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، قم ۱۳۷۱ ش.

(۴۴) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید للتجرید، چاپ احمد عابدی، قم ۱۳۷۵ ش.

(۴۵) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، چاپ صادق حسن زاده، قم ۱۳۷۸ ش.

(۴۶) ابوالقاسم بن میرزا بزرگ میرفندرسکی، رسالة صناعیه، چاپ علی اکبر شهابی، (مشهد ۱۳۱۷ ش).

(۴۷) محمد بن محمد میرلوحی سبزواری، سلوة الشیعة وقوه الشریعة، چاپ احمد عابدی، در میراث اسلامی ایران، دفتر دوم، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیة اللّه‌العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ ش.

(۴۸) احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

(۴۹) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، قواعدالعقائد، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۳.