عبدالله بن علی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عبدالله فرزند امیرالمؤمنین، علی (علیه‌السلام)، از جمله چهار پسر ام‌البنین، دختر حزام است که در کربلا به شهادت رسید[۱][۲][۳][۴][۵][۶].

عبدالله بن علی(ع)
آرامگاه شهدای کربلا.jpg
نام کاملعبدالله بن علی بن ابی طالب(ع)
نام‌های دیگرعبدالله اکبر
اطلاعات شخصی
سال درگذشت61 ق، ۶۰ ش‌، ۶۸۱ م
محل درگذشتکربلا، عراق
دیناسلام، شیعه

نام و کنیه

برخی نام وی را عبدالله اکبر و کنیه‌اش را ابومحمد نوشته‌اند[۷][۸].

زندگی

او هشت سال از حضرت عباس کوچکتر بود و شش سال در زمان پدرش، علی (علیه‌السلام)، و ۲۵ سال -یعنی همه عمرش‌- را در روزگار امام حسن و حسین بن علی (سید الشهدا) (علیهم‌السلام) زندگی کرد و از خود فرزندی به یادگار نگذاشت[۹][۱۰].

حضور در کربلا

عبدالله همراه امام حسین (علیه‌السلام) از مدینه تا مکه و سپس به کربلا آمد؛ و از جمله فرزندان ام‌البنین است که شمر بن ذی‌ الجوشن از ابن‌ زیاد برایشان امان‌نامه گرفت و به کربلا آورد[۱۱]. در روز عاشورا پس از آنکه حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) شهادت بسیاری از خاندانش را مشاهده کرد، خطاب به برادران خود فرمود: برادرانم جانم به فدای شما باد! پیش بروید و جان خویش را سپر سید و آقای خود نموده از وی حمایت کنید و ثابت‌ قدم باشید تا در کنار او به شهادت برسید. آنان به فرمان برادر به میدان رفتند و تمام تیرها و نیزه‌ها و شمشیرها را به جان خریده به فیض شهادت نایل گشتند.

رجز خوانی

عبدالله بن علی (علیه‌السلام) پیش از برادران خویش به میدان رفت و چنین رجز خواند: انَا ابْنُ ذِی النَّجْدَةِ والافْضالِ • ذاک عَلی الخَیرِ ذُو الْفِعالِ‌ سَیفَ رسول الله ذوالنِّکالِ • فی کلِّ یومِ ظاهِرُ الاهوالِ‌[۱۲][۱۳]. من پسر مرد دلاور و با فضیلتم، آن مرد –امام- علی (علیه‌السلام) نیکوکار می‌باشد؛ شمشیر پیامبر خدا و کیفردهنده‌ای که ترس از وی هر روز آشکار بود.

شهادت

عبدالله جنگ شدیدی کرد تا آنکه با هانی بن ثُبیت حضرمی درگیر شد و پس از رد و بدل شدن دو ضربت با ضربه‌ای که بر فرق وی فرود آمد به شهادت رسید[۱۴]. برخی آورده‌اند: خولی بن یزید اصبحی به وی نیزه زد و مردی از بنی‌ تمیم بن دارم او را به شهادت رساند. در گزارش آمده است عبدالله بن علی (علیه‌السلام) گفت: ای برادر -امام حسین (علیه‌السلام)- از غم فراق برادران طاقتم تمام گشته و از تشنگی جانم به لب رسیده است. اجازه فرما به آنان بپیوندم و خود را از غم این جهان فانی برهانم. آن حضرت با دیده اشکبار اجازه فرمود. عبدالله به میدان رفت و در حمله نخست صد و بیست تن از سپاه دشمن را به هلاکت رساند و سپس به دست‌هانی بن عروه حضرمی یا فردی دیگر به شهادت رسید[۱۵][۱۶].

ناحیه مقدسه

در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه بر وی چنین درود فرستاده شده است: «السَّلامُ عَلی عَبْدِالله بْنِ امیرِ المؤمنین، مُبْلی البَلاءِ والمُنادِی بِالوَلاءِ فی عَرْصَةِ کرْبَلاءِ والمَضْرُوبِ مُقْبِلًا وَمُدْبِراً، لَعَنَ الله قاتِلَهُ هانِی بْنَ ثُبیتِ الحَضْرَمی.» [۲۶] درود بر عبدالله فرزند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)؛ آزمایش شده در مصیبت و منادی دوستی (خاندان رسول‌الله) در میدان کربلا، آن کسی که از هر سوی ضربه خورد و زخم‌دار شد. خدا قاتل وی «هانی بن ثُبیتِ حضرمی» را لعنت کند[۱۷].

پانویس

  1. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۸
  2. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص ۳۱۴
  3. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۸
  4. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴۲
  5. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۶۳
  6. شیخ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۰۹
  7. سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۱، ص۳۳۶- ۳۳۷
  8. محلاتی، ذبیح الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۵۰
  9. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۵۳- ۵۴
  10. جمعی از نویسندگان، ابصارالعین، ج۱، ص۶۶
  11. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۴- ۳۱۵
  12. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب علیهم‌السلام، ج۳، ص۲۵۵
  13. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۳
  14. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب علیهم‌السلام، ج۳، ص۲۵۵- ۲۵۶،طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴۲،ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۵۳- ۵۴،خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۴،شیخ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۰۹،جمعی از نویسندگان، ابصارالعین، ج۱، ص۶۶،قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۷۰۲،قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ج۱، ص۲۹۵- ۲۹۶،جمعی از نویسندگان، ذخیرة الدارین، ج۱، ص۲۶۶،موسوی زنجانی، ابراهیم، وسیلة الدارین، ج۱، ص۲۵۷- ۲۵۸
  15. معصوم قزوینی، محمدحسن، ریاض الشهاده، ج۲، ص۱۹۷- ۱۹۸
  16. محلاتی، ذبیح‌الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۵۰
  17. سید ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۷۴