جری و تطبیق به این معناست که مفاهیم، مصادیق و تکالیف آیات قرآن در هر زمان و مکانی بر حوادث و اشخاصی که شرایط و موقعیت آن را داشته باشد، جاری و قابل انطباق است.

مفهوم‌شناسی جری و تطبیق

واژه «جری» مصدر ثلاثی مجرد فعل «جَرَی، یَجرِی»، در لغت به معنای جریان داشتن، عبور سریع، حرکت منظم داشتن در طول مکان، و «تطبیق» نیز مصدر ثلاثی مزید فعل «طَبَّقَ، یُطَبِّقُ»، در لغت به معنای پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر است. اما در اصطلاح، «جری و تطبیق» از واژگانی است که نخستین بار توسط علامه طباطبایی، استعمال شده و ایشان نیز مفهوم آن را از روایاتی که آیات قرآن را دارای ظاهر و باطن دانسته و ظاهر را به تنزیل و باطن را به تأویل معنا کرده و تأویل قرآن را به مثابه گردش ماه و خورشید می‌داند که در گذر زمان جریان دارد. مانند روایتی که می‌گوید که از امام صادق (علیه‌السلام) درباره «مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» سوال شد و امام در پاسخ فرمودند: «...ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي‏ كَمَا يَجْرِي‏ الشَّمْسُ‏ وَ الْقَمَرُ كَمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ...»؛...ظاهر قرآن تنزیل آن و باطن آن تاویلش است. بخشی از تاویل آن واقع شده و بخشی دیگر هنوز نیامده است. مثل تاویل قرآن مانند جریان خورشید و ماه جریان دارد همچنانکه بر گذشتگان جاری بوده بر آیندگان نیز جاری خواهد بود... علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام در مورد فلسفه «جری» می‌گوید: «نظر به اینکه قرآن مجید کتابی است همگانی و همیشگی، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق می شود، مثلا آیاتی که در شرایط خاصه‌ای برای مومنین زمان نزول تکالیفی بار می‌کنند، مومنینی که پس از عصر نزول دارای همان شرایط هستند بی کم و کاست همان تکالیف را دارند و آیاتی را که صاحبان صفاتی را ستایش یا سرزنش می‌کنند یا مژده می‌دهند یا می‌ترسانند کسانی را که با آن صفات متّصفند در هر زمان و در هر مکان باشند شامل هستند. بنابراین هرگز مورد نزول آیه ای مُخَصِّصِ آن آیه نخواهد بود. یعنی آیه‌ای که درباره شخصی یا اشخاص معیّنی نازل شده در مورد نزول خود منجمد نشده، به هر موردی که در صفات و خصوصیّات با مورد نزول آیه شریک است سرایت خواهد نمود و این خاصه همان است که در عرف روایات به نام «جری» نامیده می شود». همچنین ایشان در تفسیرش در توضیح «تطبیق» می‌نویسد: «اين خود سليقه اهل بيت (علیهم‌السلام) است، كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد تطبيق مى‏كنند، هر چند كه اصلا ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد، عقل هم همين سليقه و روش را صحيح مى‏داند، براى اينكه قرآن به‌منظور هدايت همه انسانها، در همه ادوار نازل شده، تا آنان را بسوى آنچه بايد بدان معتقد باشند، و آنچه بايد بدان متخلّق گردند، و آنچه كه بايد عمل كنند، هدايت كند، چون معارف نظرى قرآن مختصّ به يك عصر خاص، و يك حال مخصوص نيست...»

انواع جری و تطبیق

روایات «جری و تطبیق» نه شأن تفسیری دارد و نه سبب نزول آیه به‌حساب می‌آید، بلکه اگر صحت سند و متن آن احراز شود، می توان آن را نوعی از جری و تطبیق صحیح دانست . علامه طباطبایی نیز در بحث روایی تفسیرش در ذیل آیات مختلف در نقد و بررسی روایات اسباب نزول با عبارت «هی من الجری و التطبیق أو من البطن و لیست بمفسّره» این گونه روایات را مورد نزول آیه به حساب نمی آورد و آن را از باب «جری و تطبیق» می داند.

تطبیق مفهوم کلی آیه با مصداق کلی

در این نوع از « جری و تطبیق»، روایت منقول از پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) یا ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، گزارش از مفهوم عام آیه بر مصداق کلی می‌کند. از جمله: احمد بن علی طبرسی(ره) در الاحتجاج علی اهل اللجاج از امام حسن عسکری روایت تقریبا طولانی را نقل کرده که در قسمتی از این روایت از بهترین خلق بعد از ائمه هدی؛ و بدترین خلق بعد از ابلیس و فرعون سوال شده که حضرت در جواب بهترین خلق بعد از ائمه علیهم را ، عالمان صالح؛ و بدترین خلق بعد از نمرود و ابلیس را، عالمان فاسد معرفی کردند و سپس امام (علیه‌السلام) ، عالمان فاسد را کسانی دانسته‌اند که خداوند در قرآن در حقشان فرموده است:   إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [بقره–159]  . طبق این روایت در کلام امام (علیه السلام) مصداق عام عالمان فاسد با مفهوم عام «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ» تطبیق داده شده است.

تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصداق خاصی

در این نوع از «جری و تطبیق»، روایت نقل شده، مفهوم عام آیه را بر مصداقی خاص منطبق می کند.برای نمونه: سیوطی در الدر المنثور در تفسير آيه   لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاه وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير [آل عمرن–28]   نقل کرده كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت آورده‏ا‌ند كه گفت: حجاج بن عمرو هم پيمان قبيله كعب بن اشرف و ابن ابى الحقيق و قيس بن زيد، پنهان از ديگران تصميم گرفته بودند چند نفر از مسلمانان مدينه را از دين خود گمراه سازند. رفاعه بن منذر و عبد اللَّه بن جبير و سعد بن خثيمه از جريان خبر داشتند به آن چند نفر مسلمان هشدار دادند كه با اين اشخاص نشست و برخاست نكنيد، اين يهوديان در دل تصميم دارند شما را گمراه كنند و از دين مرتد سازند، ولى مسلمانان اعتنا نكردند، در اين باره بود كه آيه «لايَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ» تا جمله «وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» نازل گرديد. ظاهرا منظور روايت، تطبيق يك مصداق بر عموم آيه است براى اينكه در عرف قرآن كلمه «كافرين» اعم از يهود و نصارا و مشركين است و مسلمانان را بطور كلى از دوستى عموم كفار نهى می‌كند و اگر بنا باشد داستان نامبرده سبب نزول باشد، بايد سبب نزول آياتى باشد كه خصوص يهود و نصارا را نام مى‏برد، نه سبب نزول آيات مورد بحث كه نامى از اهل كتاب نمی‌برد.

تطبیق مفهوم عام آیه بر مصداق اکمل

در این نوع از «جری و تطبیق» نیز ، روایت بیان شده، در جهت انطباق مفهوم آیه با مصداق روشن و کامل آن است از جمله: کلینی در الکافی روایتی را آورده که شخصی به نام «ابن محبوب» نقل کرده که وی از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد  الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‏ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‏ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ‏ [بقره–121]  ، سوال کرده‌اند که آن حضرت در جواب فرموده‌اند: ایشان ائمه(علیهم السلام) هستند. علامه طباطبایی در بحث روایی ذیل این آیه در توضیح نحوه تطبیق روایت این روایت با آیه «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» می نویسد: «و هو من باب الجري و الانطباق على المصداق الكامل»؛ اين روايت از باب جرى يعنى تطبيق آيه به مصداق روشن و كامل آن است.

منابع

  • قرآن كريم.
  • عابدینی، ناصر، فصلنامه حسنا، معیارهای جعل در روایات اسباب نزول، شماره 31، زمستان 1395.