فاطمیان از شیعیان اسماعیلی، خاندانی که در سال‌های ۲۹۷ تا ۵۶۷ قمری بر مناطق وسیعی از سرزمین‌های غرب جهان اسلام فرمان می‌راندند و با عنوان عبیدیان نیز شناخته می‌شدند. فاطمیان در رقابت با خلفای عباسی، خود را خلفای بر حق می‌دانستند. حکومت فاطمیان ابتدا در مراکش کنونی تاسیس شد و پس از مدتی بر سراسر شمال آفریقا، مصر، شام[۱] و یمن غلبه یافت و نفوذ خود را تا حجاز نیز گستراند و بر بخش‌هایی از دریای مدیترانه حاکم شد و سیسیل را تصرف کرد.

فاطمیان
فاطمیان
نام دولت فاطمیان
نام‌های دیگر عبیدیان
وجه نام‌گذاری خلفای فاطمی از نسل فاطمه زهرا(س)
نسب از نسل امام صادق (ع)
منشعب از اسماعیلیان
صدر خاندان اسماعیل فرزند امام صادق(ع)
بنیانگذار عبیدالله مهدی
خاستگاه شمال افریقا
انشعابات نزاریان، مستعلویه، طیبیان، دروزیه
مذهب شیعه
شروع حکومت ۲۹۷ق
پایان حکومت ۵۶۷ق
قلمرو شمال آفریقا، مصر، شام، یمن، حجاز

دوران طولانی حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال آفریقا به خصوص در کشور مصر انجامید. در این دوران مراکز بزرگی مانند جامعة الازهر برای آموزش علوم اسلامی با گرایش اسماعیلی تاسیس شد و آثار مهم این مذهب نگاشته شد. فاطمیان در دوره حکومت خود با استفاده از نهاد دعوت و ارسال داعیان (مبلغان مذهب اسماعیلی) به سرزمین‌های مختلف، موفق به رواج تشیع اسماعیلی در نقاط مختلفی از جهان اسلام مانند یمن، هند و مناطق شرقی ایران شدند.


فاطمیان

فاطمیان از اسماعیلیان مبارکه هستند، که معتقد بودند محمد بن اسماعیل؛ نوه امام صادق (ع)، از دار دنیا رفته و امامت در فرزندان وی ادامه یافته است. حکومت فاطميان را فردى به نام ابو محمد عبيداللّه‏ المهدى (متوفّاى ٣٢٢ ق) تأسيس نمود. این حکومت در سال ٢٩٢ هجرى در مغرب آغاز، و در سال 362، با تصرف مصر و شام، بخش بزرگی از جهان اسلام را متصرف شد و تا سال 567، حکومت مقتدری داشت و سرانجام در سال 567، توسط ايوبيان (صلاح الدین ایوبی)، برچيده شد.[۲]

وجه نام‌گذاری به فاطمیان

اصطلاح فاطمیان بيانگر آن است که آنان منسوب به فاطمه‏ زهرا (ع) هستند، ولی در وجه این نام‌گذاری ديدگاه‏هاى مختلفى ابراز شده است:

برخى با قاطعيت نسبت آنان را به فاطمه‏ زهرا (ع) انکار کرده‏اند، از آن جمله، دُخويه است. وى در کتاب خود به نام «يادى از قرامطه‏ بحرين و فاطميان»، دلايل بسيارى بر اين نظريه آورده است؛ يکى از آن دلايل اين است که خلفاى عباسى بغداد و اموى قرطبه در دو نوبت، يک بار در سال ٤٠٢ و بار ديگر در سال ٤٤٤، نسب اين سلسله را به فاطميان انکار کردند، و از طرف ديگر در کتاب‏هاى مقدس دروز، صريح آمده که «عبداللّه‏ بن ميمون»، جدّ خلفاى فاطمى بوده است.[۳]

برخى ديگر انتساب آنان را به حضرت فاطمه (ع) درست دانسته‏اند، چنان‏که جرجى زيدان گفته است:

«فرمان‏روايان فاطمى ابتدا در افريقيه حکومت داشتند و مرکز حکومت آنان مهديه بود. اين فرمان‏روايان شيعى خود را از فرزندان حسين (ع) فرزند فاطمه (ع) مى‏دانستند، اما تاريخ نويسان که طرفدار بنى عباس بودند، صحّت نسب آنان را تکذيب مى‏کردند، ولى ما احتمال قوى مى‏دهيم که نسب آنان صحيح باشد و ترديد و تکذيب عدّه‏اى از تاريخ نويسان، در نتيجه‏ هواخواهى عباسيان بوده است».[۴]

عدّه‏اى بر آنند که اظهار نظر قطعى در اين باره ممکن نيست، چنان‏که س.م. استرن مى‏گويد:

معروف است که طبق يک سند رسمى فاطمى، خط خلفاى فاطمى از طريق يک سلسله ائمه‏ مستوره به محمد بن اسماعيل بر مى‏گردد، ليکن وجود چندين گزارش متناقض در اين زمينه‏، مسئله را آشفته ساخته است. مخالفان خلفاى فاطمى، ذرّيه‏ آنها را از محمد بن اسماعيل ندانسته‏اند، بلکه تأسيس آيين اسماعيلى را به عبداللّه‏ بن ميمون قدّاح نسبت داده‏اند، و ائمه‏ مستوره و نيز فاطميان را اعقاب دروغين على (ع) دانسته‏اند. اين نظريه را مى‏توان جعل کينه‏توزانه‏اى به حساب آورد. البته با اين تصور که در کنار فرقه‏هاى مختلف نهضت اسماعيلى، نبايستى آيين اجداد قدّاحى‏ها را نيز فراموش کرد؛ از اين رو با سنجش و ارزيابى اين شواهد گوناگون، نمى‏توان به واقعيت واحدى رسيد، چون اسناد و مدارک قانع کننده‏اى در دسترس نيست.[۵]

گروهى ديگر با تفکيک ميان امام مستودع و امام مستقر، مشکل را حل کرده و گفته‏اند: گر چه مؤسس سلسله‏ فاطميان؛ يعنى عبيداللّه‏ المهدى، داراى نسب فاطمى نيست، ولى نسب خلفاى فاطمى پس از او حقيقتاً فاطمى است و عبيداللّه‏ همان سعيد بن حسين بن عبداللّه‏ بن القداح است و ميمون قداح و فرزندان او امامان مستودع بودند و عبيدالله مهدى هم امام مستودع بود و وديعه‏ امامت را به پسرخوانده‏اش القائم (دومين خليفه‏ فاطمى) رساند، و اين بدان جهت بود که امامان حقيقى اسماعيليان در سلميه‏ شام محصور بودند و از بيم «معتضد عباسى» (٢٧٩ ـ ٢٨٩) پنهان شده بودند؛ از اين جهت حسين که امام مستودع بود، وديعه‏ امامت را به فرزند و حجت خود سعيد سپرد، تا او اين امانت را به صاحب واقعى‏اش که القائم بامراللّه‏ فاطمى بود، برساند.[۶]

ضعف خلافت و سقوط

در نیمه دوم خلافت فاطمیان،‌ قدرت و نفوذ وزرا به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. در این دوران وزرا امور خلافت را بر عهده گرفتند و افزون بر امر و نهی بر خلیفه، گاه با نصب خلیفه ناتوان، به قدرت خود می‌افزودند. در این شرایط هنگامی که وزارت را فردی قوی بر عهده داشت، اوضاع به شکل موقت سر و سامان می‌یافت و با از میان رفتن او درگیری برای تصاحب منصب وزارت، دربار فاطمیان را دچار کشمکش‌های طولانی بر سر قدرت می‌کرد. بدر الجمالی از مشهورترین وزرای دوران فاطمیان است که در زمان مستنصر به وزارت رسید و بعد از یک دوره آشفتگی که طی آن در مدت ۹ سال، ۴۰ وزیر به قدرت رسیدند و عزل شدند، برای مدت طولانی مقتدرانه وزارت کرد و اوضاع مصر را سر و سامان داد.

بعد از او، پسرش افضل، ۲۷ سال منصب وزارت را در دست داشت تا این که به فرمان آمر کشته شد. بعد از مرگ افضل، بار دیگر تغییر مکرر وزرا و توطئه‌های درباریان و نظامیان برای به دست آوردن منصب وزارت از سر گرفته شد.

از زمان خلافت «حافظ»، فاطمیان دچار ضعف و درگیری‌های شدید داخلی شدند. در این زمان وزرا و حکام مناطق مختلف قیام می‌کردند و در نصب و برکناری خلفا نقش داشتند. در سال ۵۴۸، نور‌الدین زنگی؛ حاکم محلی شام، شیرکوه و صلاح الدین ایوبی را به مصر فرستاد. با ورود شیرکوه به قاهره، «عاضد»؛ خلیفه وقت فاطمی او را وزیر خود کرد و بعد از مرگ شیرکوه، صلاح الدین ایوبی وزیر شد. صلاح الدین ایوبی، نهادهای خلافت فاطمی را تضعیف و تشیع را محدود کرد و علمای سنی را به قدرت رساند و سرانجام در محرم سال ۵۶۷ قمری در حالی که هنوز چند روزی به مرگ آخرین خلیفه فاطمی (عاضد) باقی مانده بود، صلاح‌الدین دستور داد در قاهره به نام خلیفه عباسی خطبه بخوانند.[۷]


پانویس

  1. ر.ک:مقاله شام
  2. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم؛ برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 97
  3. فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم، به نقل از تاريخ شيعه، ص ٢١٣
  4. جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلامى، ص ٨٤٦
  5. نهضت قرامطه، ص ٢٨ و ٢٩، مقاله‏ «قرامطه و اسماعيليان» از استرن
  6. ابراهیم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص ٧٧ ـ ١٦٩
  7. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدره‌ای، فریدون، ص ۳۱۲