عمر بن الخطاب (به عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی) ملقب به عمر فاروق (متوفی ۲۳ ق)، خلیفه دوم از خلفای نخستین است. وی بنا به وصیت خلیفه اول، به مدت ۱۰ سال (۱۳-۲۳ ق) خلیفه مسلمانان بود. در زمان او، اعراب موفق شدند بخش های عظیمی از امپراطوری ساسانی و امپراطوری روم را به تصرف خود درآوردند.صحابهٔ محمد(ص)، فرمانده نظامی در سپاه صدر اسلام و خلیفه دوم از خلفای راشدین بود. مورخین تاریخ اسلام گاهی وی را خلیفه عمر اول و عمر بن عبدالعزیز را عمر دوم می‌نامند.

عمر بن خطاب
عمر بن خطاب
نام فارسی عمر بن خطاب عربی: أبوحفص عمر بن الخطاب العدوی القرشی
کنیه ابوحفص
زادروز ۴۰ ق. ه ۵۹۰
زادگاه مکه
درگذشت ۲۳ق - مدینه
آرامگاه کنار قبر ابوبکر در مسجد النبی
محل زندگی مکه و مدینه
نسب/قبیله قریش / بنی عدی
دلیل شهرت خلیفه دوم
حضور در جنگ‌ها غزوات پیامبر(ص)
زمان اسلام آوردن سال ششم یا نهم بعثت
سلطنت ۱۳–۲۳ ه‍.ق
زاذگاه مکه، حجاز

در دوران حکومت عمر بن خطاب گستردگی سرزمین اسلامی به شکل بی‌سابقه‌ای وسیع شد و بیشتر سرزمین‌های تحت حکومت ساسانیان به‌جز تبرستان، دو سوم امپراتوری روم شرقی را در بر می‌گرفت. حملات وی به شاهنشاهی ایران در دوران ساسانی در مدت کمتر از ۲ سال موجب سقوط این دودمان گردید.

شیعیان به دلیل برخی اقدامات وی، مانند غصب خلافت امیرالمؤمنین (ع) و هتک حرمت حضرت زهرا (س) در ماجرای غصب فدک و هجوم به خانه آن حضرت که منجر به شهادت ایشان شد، وی را شایسته نکوهش می دانند.

معرفی عمر بن خطاب

نام او عمر بن خطاب بن نفیل بن عبد العزى بن ریاح بن عبد الله بن قرط بن رزاح بن عدى بن کعب است و کنیه ‏اش ابو حفص و مادرش حنتمه دختر هاشم بن مغیرة بن عبد الله بن عمر بن محزوم می باشد.[۱] البته مورخان، نفیل، جد عمر را نه از قبیله قریش بلکه از احفاد قبیله می دانند. تاریخ تولد وی را سال ۱۳ عام الفیل ذکر کرده اند.

در زمان جاهلیت شغل عمر بن خطاب را مسؤول کرایه دادن حیواناتی مانند شتر و الاغ به مردم ذکر کرده اند. عبدالرحمن بن حاطب می گوید با عمر به منطقه ضجنان رسیدیم عمر گفت: اگر مرا در اینجا میدیدی درحالیکه شترهای خطاب که مردی خشن، تندخو و سنگدلی بود را می چرانیدم، مرتبه ای بر شتر هیزم بار میزدم و مرتبه ای دیگر برگ درختان را جمع می کردم. اما امروز به آنجا رسیدم که -در اطراف من با ذلت و خواری شلاق بر سر صورت مردم فرود می آید- و احدی از من برتر و بالاتر نیست. همچنین در حدیثی آمده است که عمر در دوران جاهلیت مبرطش بوده، یعنی کسی که شتر و الاغ و استر افراد را به مردم کرایه می داده و در مقابل مبغلی جهت دلالی می گرفته است.[۲]

ویژگی‌های شکلی و شخصیتی عمر بن خطاب

در شکل و شمایل عمر نوشته‌اند: عمر مردی بسیار قد بلند و درشت هیکل بود. عمر سرش به شدّت طاس بود، یعنی هیچ مویی بر سرش دیده نمی‌شد. رنگ چهره‌ی عمر سیاه و قرمز بسیار تند و تیره بوده است. یعقوبی می نویسد که او مردی بلند قامت، پیش سر بى ‏موى، کژچشم و سخت گندم‏گون بود، با هر دو دست کار مى ‏کرد، ریش خود را رنگ زرد مى ‏بست و بقولى آن را با رنگ و حنا تغییر مى‏ داد.[۳]

عمر بن خطاب، شخصیتی تندمزاج داشت [۴]و حتی در دوران خلافتش، کم‌تر کسی جرأت می‌کرد، از او سؤالی بپرسد؛ به این سبب مردم هرگاه مشکلی برایشان پیش می‌آمد و ناچار بودند نظر عمر را بخواهند، عثمان بن عفان یا عبدالرحمن بن عوف را واسطه می‌کردند و هرگاه موضوع بسیار دشواری بود، از عباس استمداد نموده، او را نزد عمر می‌فرستادند. [۵]

در حُدیبیّه، پیامبر (ص) از عمر خواستند که به مکه رفته و با مکیان گفت‌وگو کند؛ اما عمر در جواب پیامبر گفت: یا رسول الله! همانا قریش به‌ شدت با من دشمن هستند و اگر به من دست یابد، مرا خواهند کشت. [۶] پیامبر بعد از شنیدن این سخنان از فرستادن او منصرف شده و عثمان را فرستاد. با این وجود، او با صلح حدیبیه نیز مخالف بود، مخالفتی که بعدها سبب پشیمانی خود او گردید: گفت‌وگو برای صلح تمام شده و تنها نگارش متن صلح باقی مانده بود. عمر بن خطاب بلند شد و پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: مگر تو پیامبر خدا نیستی؟! پیامبر: آری؛ هستم! عمر: مگر ما مسلمان نیستیم؟! پیامبر: آری! عمر: مگر آنها مشرک نیستند؟! پیامبر: آری! عمر: پس چرا در کار دین خویش خوار و کوچک شویم؟! پیامبر: من بنده و فرستاده خدایم و خلاف فرمان وی عمل نمی‌کنم، او نیز مرا وا نخواهد گذاشت. سپس همین گفتار را خطاب به ابوبکر گفت و او نیز در جواب گفت: ‌ای عمر! مطیع وی باش؛ من شهادت می‌دهم که او پیامبر خدا است‌. [۷]

در موارد دیگری هم می‌بینیم که عمر در غیر از صحنه نبرد، دست به شمشیر و تهدیدش زیاد بود. به عنوان نمونه، گزارش شده است که او از پیامبر خواست تا اجازه دهد که گردن اسیران را بزند! [۸]

فرزندان و همسران عمر بن خطاب

فرزندان عمر عبارت ‏اند از:

عبدالله و عبدالرحمن و حفصه که مادرشان زینب دختر مظعون بن حبیب بن وهب بن حذاقة بن جمح است.

زید اکبر که از او فرزندى باقى نمانده است.

رقیه که مادر این دو ام کلثوم دختر على بن ابى طالب (ع) است.

زید اصغر و عبیدالله که در جنگ صفین همراه معاویه بود و کشته شد و مادر این دو ام کلثوم دختر جرول بن مالک بن مسیب بن ربیعة از خزاعه است.

اسلام میان عمر و ام کلثوم دختر جرول جدایى افکند، و عاصم که مادرش جمیله دختر ثابت بن ابى افلح از خاندان اوس از انصار است.

عبدالرحمن اوسط که پدر مجبّر است و مادرش کنیزى به نام لهیة است.

عبدالرحمن اصغر که مادر او هم کنیز است.

فاطمه که مادرش ام حکیم دختر حارث بن هشام بن مغیره است.

زینب که کوچکترین فرزند عمر است و مادرش کنیزى به نام فکیهه است.

عیاض بن عمر که مادرش عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل است‏.[۹]

البته در مسئله ازدواج ام کلثوم با عمر اختلاف هایی بین علمای شیعه و سنی وجود دارد. برخی از علمای شیعه مانند شیخ مفید[۱۰][۱۱] بر این باورند که اصلاً ازدواجی رخ نداده است. برخی دیگر همچون آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی بنا بر روایت نووی عالم اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء بر این عقیده اند که ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده است در واقع دختر ابوبکر[۱۲] و ربیبة حضرت علی (ع) بوده است. دسته دیگر از علمای شیعه نیز مانند رضی الدین حلی، علامه مقرّم و علامه باقر شریف القرشی اصل وجود دختری به نام امّ کلثوم را برای حضرت زهرا (س) منکر شده اند. گروهی نیز چون سید مرتضی این ازدواج را امری اجباری و زوری تلقی کرده اند.

مخالفت عمر بن خطاب بااسلام

عمر در ابتدای ظهور اسلام، از مخالفان سرسخت مسلمانان بود و بر افرادی که از قبیله‌اش به اسلام می‌گرویدند، با خشونت رفتار می‌کرد تا جایی که خواهر و دامادش، اسلام خود را از عمر مخفی نگه می‌داشتند. [۱۳] با این حال در حدود سال ششم بعثت [۱۴] و پس از اسلام آوردن نزدیک به شصت نفر، اسلام آورد. [۱۵] او بعدها با ازدواج دخترش حفصه با پیامبر، با حضرتشان خویشاوندی پیدا کرد.

لقب امیرالمؤمنین عمر بن خطاب

مردم که ابوبکر را خلیفه رسول الله می‌نامیدند، در ابتدا عمر را خلیفه‌ خلیفه‌ رسول الله می‌خواندند؛ اما این لقب را سنگین می‌شمردند. در همان روزگار، مردم فرماندهان سپاه را امیر می‌خواندند و از قضا یکی از صحابه، عمر را امیرالمؤمنین خطاب کرد که از آن پس او از طرف مردم به این لقب خوانده می‌شد. [۱۶] البته نقل‌های دیگری نیز در چگونگی این نام‌گذاری وجود دارد. [۱۷]

پانویس

  1. الطبقات‏ الکبرى،ج‏۳،ص:۲۰۱
  2. طبقات الکبری ج۳ص۲۶۷
  3. تاریخ‏ یعقوبى/ترجمه،ج‏۲،ص:۵۱،الطبقات‏ الکبرى/ترجمه،ج‏۳،ص:۲۸۱
  4. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ‌ ج۱، ص۱۸۳، محقق و مصحح:ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق
  5. ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۱۰۶، ترجمه: گلپایگانی، محمد وحید، تهران، ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش
  6. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق
  7. مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق
  8. مقریزی، تقی‌الدین‌، امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۹۱‌، تحقیق:نمیسی، محمد عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق
  9. الطبقات ‏الکبرى/ترجمه،ج‏۳،ص:۲۲۸
  10. ر.ک:مقاله شیخ مفید
  11. در دو رساله مجزا به نام های المسائل العُکبریة و المسائل السرویة
  12. ر.ک:مقاله ابوبکر
  13. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۶، تحقیق:زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
  14. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۸، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  15. ابن اثیر جزری، علی بن محمد،اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۶۴۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق
  16. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر (تاریخ ابن خلدون‌)، ج‌۱، ص۲۸۲ – ۲۸۳، تحقیق:خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق
  17. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‌، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق