شرک

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۲ توسط Negahban (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «"شرک" در لغت به معنای نصیب(سهم) قراردادن، و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

"شرک" در لغت به معنای نصیب(سهم) قراردادن، و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خدای متعال است. در مقابل شرک "حنفیت" قرار دارد. "حنیف"؛ یعنی میل به استقامت و اعتدال، و از آن‌جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی‌گردان شده و به این اصل اساسى متمایل می‌‏شوند، به آنها حنیف گفته می‌شود.

شرک بر دو قسم: شرک در عقیده و شرک در عمل(عبادت و طاعت) تقسیم می‌شود.

شرک در عقیده، اقسامی دارد:

شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که دارای تمام صفات الاهی به طور مستقل باشد. شرک در خالقیت: اعتقاد به دو مبدأ و خالق مستقل برای عالم. شرک در ربوبیت: اعتقاد به این‌که پروردگاران مستقل و متعددی برای تدبیر امور عالم وجود دارند. شرک در عمل نیز به دو قسم شرک جلیّ(آشکار) و شرک خفی(پنهان) تقسیم می‌شود و احکامی دارد که در علوم فقه و کلام، از آن بحث شده است.

از نظر خدای متعال، همۀ اقسام شرک، گمراهی محسوب شده و ظلم عظیمی به پروردگار است که قابل بخشایش نیست.

امروزه، بعضی از فرقه‌ها این مسئله(شرک) را دست‌آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده‌اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست‌خالی می‌بینند، دیگران را به شرک متهم می‌کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است. البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته‌اند.

پاسخ تفصیلی تعریف شرک

"شرک"،[1] در لغت به معنای "نصیب" قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است.[2] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل "حنفیت" به کار برده می‌شود و مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خدای متعال است.

تعریف حنیف

"حنیف"، به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است، و از آن‌جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی‌گردان شده و به این اصل اساسى متمایل می‌‏شوند، به آنها حنیف گفته می‌‏شود و به همین دلیل، یکى از معانى حنیف، مستقیم و صاف است".[3]

خدای متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود می‌فرماید: "بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم(ع) که از آیین‌های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود".[4]

هم‌چنین می‌فرماید: "و به من دستور داده شد که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش".[5]

بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطۀ مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت: "تعرف الاشیاء باضدادها"؛ (اشیا به واسطۀ ضدشان شناخته می‌شوند).

اقسام شرک

در یک جمله، می‌توان گفت که شرک، ضد توحید است و همان‌طور که توحید اقسامی دارد، شرک نیز این‌گونه است.

در یک تقسیم‌بندی کلی، شرک به دو قسم "شرک در عقیده" و "شرک در عمل" تقسیم می‌شود.

شرک در عقیده

شرک در عقیده، بر سه قسم است:

شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر می‌شود.[6] به همین جهت خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند".[7] شرک در خالقیت: شرک در خالقیت، یعنی انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قائل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست‌شان است. همان‌گونه که مجوس(زرتشتی‌ها) قائل به دو مبدأ خیر(یزدان) و شر(اهرمن) بودند. شرک در ربوبیت: شرک در ربوبیت، آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب(پروردگاران) متعددی است و خداوند "رب الارباب" است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همان‌گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم(ع) به این نوع شرک مبتلا بودند. گروهی ستارگان را مدبر عالم می‌دانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را. شرک در عمل

شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می‌نامند و به این معنا است که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می‌گذارد.

اینها ملاک‌ها و معیار­های شرک است که از قرآن مجید استفاده می‌شود.

اما عده‌ای، از پیش خود معیارها و ملاک‌هایی برای شرک ابداع کرده‌اند و با آنها، دیگر مسلمان را به شرک متهم می‌کنند.

از نظر ما، ملاک‌ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده‌اند، هیچ‌گونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیرۀ پیامبر گرامی اسلام(ص) و جانشینان ایشان(دوازده امام) منافات دارد.

در این‌جا به بعضی از معیارهای خودساختۀ آنها اشاره می‌کنیم:

اعتقاد به سلطۀ غیبی برای غیر خداوند: آنها می‌گویند: اگر کسی به پیامبر یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می‌شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می‌کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است.[8] حاجت خواستن از اموات: گفته‌اند: از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است.[9] دعا و توسل نوعی عبادت است: گفته‌اند: عبادت مخصوص خدا است و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است.[10] زیارت قبرها شرک است. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است. احتفال(جشن گرفتن) میلاد پیامبر شرک است. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است. این معیارهای خود ساخته و عقاید را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می‌دانند، اعمال مشرکانه گفته‌اند. در رد این دسته از عقاید آنها، می‌توان گفت که اگر اعتقاد به سلطۀ غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به بر آوردن حاجت و ... ، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا هیچ‌گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت و شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می‌کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند؛ اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرکی نخواهد بود. ما و سایر مسلمان‌هایی که از پیامبر اکرم(ص) و جانشینان ایشان حاجت می‌خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده‌ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار واحد متعال می‌دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟

قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می‌دانند از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشتند، مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر(ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... . در مکتب اسلام عبادت، دارای ویژگی‌هایی است و با آن ویژگی‌ها مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از: خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد.

اما اگر خضوع و خشوعی، ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سورۀ یوسف قرآن مجید، سجدۀ برادران یوسف(ع) در مقابل آن‌حضرت را نقل می‌کند، آن‌را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ‌گاه دربارۀ یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.

خوش‌بختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خودساخته جواب داده‌اند.[11]

[1]. «علت بخشیده نشدن شرک»، 97049؛ «شرک ورزیدن به خدا»، 85950؛ «تاریخ شرک و بت‌پرستی در روی زمین»، 34259.

[2]. ر. ک: مجمع البحرین، ج 5، ص 274، واژه‌ی "شرک"؛ العین، ج 5، ص 293، واژه‌ی "شرک".

[3]. حنیف از ماده حنف(بر وزن هدف) به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است، در حالی‌که جنف، عکس آن است؛ یعنى از راستى به کجى گرائیدن. و از آن‌جا که پیروان توحید خالص، از شرک، روی‌گردان شده و به این اصل اساسى متمایل می‌شوند، به آنها حنیف گفته می‌‏شود. و نیز به همین دلیل، یکى از معانى حنیف، مستقیم و صاف است.

و از این‌جا روشن می‌‏شود، تفسیرهایى که مفسران براى کلمۀ حنیف کرده‌‏اند؛ مانند حج خانۀ خدا، پیروى از حق، پیروى ابراهیم(ع) و اخلاص عمل، همگى به همان معناى کلى و جامع، بازگشت می‌‏کند و اینها هر یک، مصداقى از آن است. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 471، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[4]. "قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین". انعام، 161.

[5]. "و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین". یونس، 105.

[6]. گفتنی است که همه‌ی اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد. البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی است.

[7]. "لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم". مائده، 17.

[8]. مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.

[9]. فتح المجید، ص 68.

[10]. الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی)، رضوانی، علی اصغر ، ص 135- 143.

[11]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سبحانی، جعفر، بحوث قرآنیة فی التوحید و الشرک.