راستگویی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۶ توسط Javadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{Mbox | type = notice | class = ambox-In_use | image = 48px|alt=|link= | css = margin: 1px | text = این {{#i...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)




يکي از صفات والاي اخلاقي که در آموزه هاي علوي به ويژه نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفته، صدق و راستي است. ترغيب انسان به راستگويي و در مقابل آن تحذير وي از کذب و دروغگويي در مواضع بسياري از نهج البلاغه به موازات هم قابل مشاهده است. به موجب اين آموزه ها صدق اقسام و مراتبي دارد. از جهتي مي توان مراتب صدق در نيت، صدق در گفتار و صدق در کردار را در نظر گرفت و از سوي ديگر صدق در حوزه هاي فردي و اجتماعي قابل تقسيم است و صدق اجتماعي خود محورهاي چندي را به خود اختصاص مي دهد. صدق و راستي، آثار و دست آوردهاي مهمي از جهت زندگاني دنيا و آخرت دارد که در صدر آنها مي توان از جلب نظر الهي به انسان، نجات او از مهالک، نيل به موفقيت، به سامان يافتن امور، تحکيم مباني ايمان، تقويت ديگر صفات اخلاقي از جمله صبر، تسليم در برابر خداوند، افزايش بصيرت و تقوا و نهايتا دست يابي به پيروزي در دنيا و فوز و فلاح در عالم آخرت اشاره کرد.

8888gjku.jpg
عنوان مقاله عبدالحسین امینی
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران – قم – پژوهشگاه مطالعات تقریبی



صدق» در لغت به معنای محکم، استوار، تام و کامل بودن است. علت این که کلامی را صادق می‌نامند این است که کلام دارای استحکام است، بر خلاف دروغ که استحکام و قوتی ندارد. [۱] معنای صدق در موارد مختلف [ویرایش] ________________________________________

صدق در موارد مختلف، معانی دیگری به خود می‌گیرد. مثلا صدق در اعتقاد یعنی مطابق حق بودن آن اعتقاد و صدق در اظهار اعتقاد یعنی نفاق نداشتن. [۲]

صدق در اصطلاح منطقی تقریبا همان معنای لغوی را دارد و طبق تعریف مشهور علمای منطق، «صدق» عبارت است از مطابقت یک قضیه با خارج و در مقابل کذب یعنی عدم مطابقت قضیه با خارج. [۳] [۴] [۵]


چند نکته درباره راست و دروغ [ویرایش] ________________________________________

در مورد صدق و کذب چند نکته حائز اهمیت است:


← مطابقت مفاد کلام با واقع

این که چون صدق و کذب عبارت است از مطابقت مفاد کلام با واقع؛ پس اولا: در جملات تام که قابل سکوت‌اند به کار می‌روند، (اینکه آیا غیر مرکب تام هم می‌تواند مورد صدق و کذب باشد یا نه محل نزاع است و برای بررسی بیشتر به کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم رجوع شود.) ثانیا: در کلام تام خبری معنا پیدا می‌کنند و کلام انشائی متصف به صدق و کذب نمی‌شود. علت این امر واضح است؛ چراکه کلام انشائی صرفا چیزی را ایجاد می‌کند پس واقع آن انشاء متکلم است و حقیقتی وراء انشاء متکلم ندارد. در نتیجه صدق و کذب که عبارت‌اند از مطابقت یا عدم مطابقت مفاد جمله با خارج، فقط در مورد جملات خبری به کار می‌روند.


← صدق در منطق

صدق در منطق مشترک لفظی است بین چند اصطلاح: ۱. این که گفته می‌شود فلان قضیه صادق است؛ یعنی مفاد آن مطابق با واقع است. ۲. اینکه گفته می‌شود «الکلی ما یصدق علی الکثیرین» منظور از صدق در این جا انطباق مفهوم بر مصداق مراد است. ۳. سومین استعمال صدق در مورد خبر دهنده است که می‌گوییم فلانی در گفته خود صادق است و ملاک صدق در این مورد با مورد اول متفاوت است؛ در اولی ملاک مطابقت خبر با مخبر عنه است در خارج و در این جا ملاک مطابقت خبر با ما «فی الضمیر» و اعتقاد متکلم است. به همین دلیل اگر کسی خبری غیر مطابق با واقع که به آن اعتقاد دارد را بگوید اشتباه و خطا کرده است؛ نه این که دروغ گفته است، در حالی که خبر او کذب است.

ملاک راست و دروغ

در مورد ملاک صدق و کذب دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. محقق قمی در قوانین الاصول، ملاک صدق و کذب را مطابقت ظاهر کلام با واقع عنوان کرده و گفته ملاک، مطابقت مقصود متکلم از کلام با واقع نیست؛ لذا اگر کسی بگوید گنجشکی را دیدم در حالی که مقصود او از گنجشک کبوتر بوده و در واقع هم کبوتر را دیده، کلام او کذب است. اما مرحوم آشتیانی در کتاب القضاء خود این نظر را رد کرده و ملاک را مطابقت مراد متکلم از کلام با واقع قرار داده‌اند. این در حالی است که آیت‌الله سید مصطفی خمینی ملاک را مطابقت کلام با خارج به همراه علم به آن قرار داده‌اند و این برداشت را هم مستند به قول برخی از لغویون کرده‌اند که در نتیجه اگر کسی قولی را بدون علم به آن بگوید دروغ گفته و لو مطابق واقع باشد. [۶]

برخی از محققان نظریه وی را رد کرده و با استناد به تفاوت معنایی خطاکار و کاذب در فهم عرفی، و نیز ضدیت کذب با صدق، معیار را همان مطابقت کلام با واقع می‌دانند بدون دخالت علم متکلم به آن.

[۷]

ثمرات این بحث در جواز توریه در حالت عادی آشکار می‌ شود که چون بحثی فقهی است به آن نمی‌پردازیم.


نسبت تصدیقی در قضایا

نسبت تصدیقی اصلی اولی در قضایا، ملاک صدق و کذب آنها است و نه نسبت اخیر انحلالی. برای توضیح بیشتر، آن را در قالب مثالی توضیح می‌دهیم: اگر کسی بگوید: «شیخ حسن پیش من آمد»، این جمله به حداقل سه قضیۀ خبری قابل انحلال است. اول این که حسن موجود است. دوم این که او شیخ است. سوم این که پیش من آمد. این سه قضیه، قضایایی تصوری‌اند که از تحلیل یک قضیۀ تصدیقی که مقصود اصلی متکلم بوده به دست آمده است و در حقیقت این سه مورد مراد متکلم بالاصاله نبوده‌اند، بلکه به تبع بیان شده‌اند. حال اگر حسن اصلا موجود نباشد، بر اساس سه قضیه تصوری باید گفت متکلم سه دروغ گفته است: اول این که گفته حسن موجود است. دوم این که او شیخ است، و سوم این که پیش من آمد؛ در حالی که این گونه نیست بلکه متکلم فقط یک دروغ گفته و آن هم همان قضیه‌ای است که او به صورت تصدیقی آن را بیان کرده و مراد او از جمله بوده است و آن سه جمله منحله چون مقصود بالتبع برای او بوده‌اند، شامل اتصاف به صدق و کذب به صورت مستقل نمی‌شوند و همگی با هم یک کذب را به دنبال دارند. [۸]


جملات خبری برای نسبت‌های خارجی

این است که قول مشهور بر این مبنا قرار گرفته است که جملات خبری برای نسبت‌های خارجی وضع شده‌اند که در نتیجه برای صدق یک قضیه به تطابق مفاد جمله با آن نسبت توجه می‌شود. اما برخی از علما این مبنا را قبول ندارند و اشکالاتی را بر آن وارد می‌دانند؛ از جمله این که قضایایی که مفاد هل بسیطه‌اند داخل در این حکم نمی‌شوند مثل «الانسان انسان». امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) با قبول این اشکال، ملاک مشهور را صحیح می‌دانند و قضایایی که مفاد آنها هل بسیطه‌اند را خارج از مورد ملاک می‌دانند. [۹] [۱۰]


منابع