أفطحیه،(فطحیه) فرقه ای منتسب به شیعه است. پیروان این فرقه معتقدند که پس از امام صادق علیه السلام امامت به فرزند بزرگ تر ایشان یعنی عبد الله افطح می رسد. برخی منابع وجه نام گذاری را، انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن به نام عبدالله بن فطیح کوفی می دانند. [۱]

دلیل نامگذاری

افطح در لغت به کسى اطلاق مى شود که داراى سر و یا پاهاى پهن باشد. [۲] [۳] و از آن جا که عبداللّه داراى سر یا پاى هاى پهن بود، وى را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه می نامند. [۴] [۵] [۶].

تاریخچه

در منابع آمده است: عبد الله كه پس از اسماعيل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (ع) بود مى گفت كه امامت در اكبر اولاد امام پيشين است و حضرت صادق (ع) فرمود هر كسی كه در مجلس من بنشيند او امام است و امام را جز امام غسل نده، و جز وى بر مرده او نماز نخواند، و انگشترى او را به دست نكند، و او را جز امام به خاك نسپارد، و من متولى همه اين امور بوده‏ ام. شيخ مفيد مى ‏نويسد اين كه گفته ‏اند امامت جز در اكبر اولاد نباشد حديثى است كه كسى آن را روايت نكرده، مگر اين كه شرطى با آن همراه بوده است، و آن شرط چنين است، كه جانشين امام بايد خالى از عاهه يعنى برى از عيب و آفت باشد، و عبد الله بن جعفر خالى از عيب نبود، زيرا اعتقاد به مذهب «مرجئه» داشت. نقل شده است که روزى عبد الله در محضر امام صادق (ع) حاضر شد و امام ساكت شد تا اين كه وى از مجلس بيرون رفت. اصحاب سبب خاموشى آن حضرت را پرسيدند، فرمود كه: او از «مرجئة» است. پس از امام صادق (ع) بسيارى از اصحاب به عبد الله گرويدند، جز شمارى اندك كه امام راستين را مى‏شناختند، و چون در وى دانشى نيافتند، از امامت او سرباززدند، اما آنان كه به امامت او يقين كردند به اين مذهب گرائيدند و گفتند: پسر او نيز پس از وى امام است، ولى چون عبد الله بمرد، و او را پسرى نبود بيشتر افطحيه جز اندكى از امامت او بازگشتند، و به موسى بن جعفر (ع) گرويدند. و پيش از اين در روزگار عبد الله نيز دسته‏اى به امامت موسى بن جعفر (ع) گرائيده بودند. گويند زندگى عبد الله هفتاد روز بيش از پدرش ادامه نيافت. مامقانى در «مقباس الهداية» مى‏نويسد كه: فطحيه در ميان فرق شيعه از دو وجه نزديكتر به حقند، يكى اين كه ديگر مذاهب فاسده متضمن انكار بعضى از ائمه است، و بنابر نصوص قطعى هر كه يكى از ائمه را انكار كند، بمانند آن است كه همگى را انكار كرده باشد، در صورتى‏

                       فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 66

كه، فطحى قايل به امامت دوازده امام است، و عبد الله افطح را بين امام صادق (ع)، و برادر او امام موسی کاظم (ع) مى‏آوردند، و فطحى نمى‏ميرد مگر اين كه عارف به امام زمان خويش باشد، در حالى كه ديگر فرق شيعه جاهل به امام زمانشان بودند. ديگر اين كه ساير مذاهب فاسد، كه به دوازده امام اعتقاد نداشتند چون فطحيه نبودند، زيرا عبد الله بيشتر از هفتاد روز امامت نكرد، و پس از مرگ او كسانى كه به مذهب او بودند، قائل به امامت امام موسی کاظم (ع) گشتند. فطحيه خالص- فرقه‏اى از افطحيه بودند كه امامت دو برادر را چنان كه اكبر آنها پسرى نداشته باشد جايز مى‏شمردند، و بهمين نظر بعد از امام يازدهم (ع)، جعفر بن على ملقب به «جعفر كذاب» برادر آن حضرت را امام مى‏پنداشتند. غلاة فطحيه گويند كه: عبد الله را از كنيزى پسرى به نام محمد بود، كه او را به يمن فرستاد و او در آنجا بزرگ شده به خراسان آمد، و او امام بعد از پدرش مى‏باشد و امام قائم منتظر است. گويند: عبد الله بن جعفر افطح متمايل به مذهب حشويه و مرجئه بود، و چون بمرد از او فرزندى نماند، و قبر او در شهر بسطام، كنار قبر على بن عيسى بن آدم معروف به بايزيد بسطامى است. بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 9، ص 175. تنقيح المقال (يا رجال مامقانى)، ج 1، ص 194. 2- الحور العين، ص 163. فرق الشيعة نوبختى، ص 77. مجالس شيخ مفيد، ج 2، ص 104. مقباس الهدايه، مامقانى، ص 83. المقالات و الفرق، ص 87 و 224 و 225. افطسيه‏ پيروان حسين بن حسن ملقب به افطس بودند، كه از سادات علوى به شمار مى‏رفت، و نخست از داعيان محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن مثنى ملقب به «ابن طباطبا» از ائمه زيديه بود. پس از مرگ او مردم را دعوت بخود كرد، و در مدينه در سال 200 هجرى خروج نمود و به ابو السرايا پيوست. افطس بمعنى كسى است كه بينى پهن داشته باشد، و استخوان بينى‏اش فرو رفته باشد. سپس به مكه رفت و جامه كعبه را برداشت، جامه ابريشمينى را كه ابو السرايا براى او از كوفه فرستاده بود بر خانه بپوشانيد، و عباسيان را تعقيب كرده اموالشان را مصادره نمود، و چون ابو السرايا كشته شد، به محمد بن جعفر بن على بن الحسين پيوست.- ابو السرائيه. كامل ابن اثير، ج 6، ص 311. تاريخ طبرى، حوادث سال 200 و 201 ه. مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 150.

                       فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 65
  1. شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص۵۲۴.
  2. مجمع البحرین ، ج3 ، ص410
  3. لسان العرب ، ج2 ، ص545
  4. فرق الشیعه ، ص 78
  5. رجال کشّى ، ص 219
  6. مقالات الاسلامیین ، ص 87