باقریه

نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۲ توسط Salehi.m (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «باقريه نام‏ گروهى از «شيعيان» است که به رجعت امام باقر ع اعتقاد دارند. ايش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

باقريه نام‏ گروهى از «شيعيان» است که به رجعت امام باقر ع اعتقاد دارند.



ايشان كسانى هستند كه رشته «امامت» را از حضرت على بن أبي طالب (ع) نواده او بنا بر وصيت پدرش (على بن الحسين) امام محمد بن على بن الحسين معروف به باقر كشانيده و او را «مهدى منتظر» مى‏دانند و گويند از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده كه رسول خدا او را مورد خطاب قرارداد و فرمود: انك تلقاه فأقرئه منى السلام» «1» همانا تو او را خواهى ديد و چون او را ديدى سلام مرا به وى برسان. جابر آخرين كس، از اصحاب‏

(1)- ملا محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 1، ص 366. فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 97 پيغمبر (ص) بود كه در سن پيرى و نابينايى در گذشت. وى به دنبال حضرت امام محمد باقر (ع) كه در آن وقت كودك بود در كوچه‏هاى مدينه همى‏گشت و مى‏گفت: «يا باقر متى القاك» اى حضرت باقر (ع) من كى ترا ديدار خواهم كرد؟ روزى در يكى از كوچه‏هاى مدينه به آن حضرت برخورد و او را به سينه خود چسبانيده و سر و دستش را ببوسيد و گفت: يا بنى جدّك رسول اللّه يقرئك السلام، يعنى: اى پسرك من، جدّ تو رسول خدا به تو سلام مى‏رساند. گويند: در همان شب پس از ديدار آن حضرت، جابر درگذشت. «باقريه» گويند: چون جابر مأمور رسانيدن سلام از طرف جدّش به وى بود آن حضرت «مهدى منتظر» است. كشى از حمدويه روايت مى‏كند كه جابر عمامه سياه بر سر داشت و در مدينه در مسجد رسول خدا مى‏نشست و همى‏گفت: اى باقر، اى باقر. اهل مدينه چنان پنداشتند كه او ديوانه شده است. وى گفت: به خدا سوگند كه من ديوانه نشده‏ام و ليكن از رسول خدا شنيدم كه فرمود: تو مردى از اهل بيت مرا خواهى ديد كه نام او نام من و شمايل او شمايل من است و او شكافنده علوم مى‏باشد. سلام مرا به او برسان. روزى جابر، امام باقر (ع) را در يكى از كوچه‏هاى مدينه بديد و بشناخت و سپس به حضرت گفت: اى پسر، رويت را بسوى من كن. پس گفت: پشتت را بسوى من كن، و دريافت كه او داراى شمايل پيغمبر است، پس پيش آمده سر آن حضرت را ببوسيد و گفت: به جان پدر و مادرم سوگند كه رسول خدا به تو سلام رسانيده است پس ضامن شفاعت من در آخرت شو. سپس حضرت محمد بن على الباقر (ع) به نزد پدر خويش محمد بن على زين العابدين (ع) رفت و آنچه را كه با وى و جابر رفته بود بازگفت. حضرت فرمود: اى پسرك من در خانه‏ات بنشين و با كس در اين باب سخن مگوى. ملل و نحل، شهرستانى، ص 147. اختيار معرفة الرجال (رجال كشى)، ص 60. بحار الانوار، ج 46، ص 226.