بنی هاشم
بنیهاشم تیرهای شریف از قریش منسوب به هاشم بن عبدمناف بود. سرسلسله بنیهاشم عمرو نام داشته که به هاشم ملقب بوده است و جایگاهی والا میان خویشاوندانش داشته و فردی اثرگذار بوده است. بنی هاشم جایگاهی بالا و اثرگذار هم پیش از اسلام و هم بعد از اسلام داشتند. فرزندان هاشم بن عبد مناف، جدّ اعلاى رسول خدا. به اهل بیت[۱] پیامبر اکرم، به همین جهت «بنى هاشم» گفته مىشود. هاشم و اجدادش در میان عرب، مشهور به نجابت و مورد احترام بودند و رسول الله از این دودمان بود.
نام | بنیهاشم |
---|---|
وجه نامگذاری | منسوب به هاشم بن عبدمناف جد دوم پیامبر (ص) |
بنیانگذار | هاشم بن عبدمناف |
خاستگاه | مکه |
عصر | پیش از اسلام |
انشعاب از | قُرَیش |
ویژگی | عهدهدار مناصب مهم مکه• سادات از نسل هاشم •اولین دعوت شوندگان به اسلام در دعوت علنی •حمایت از پیامبر در تبلیغ اسلام •دارای صفات پسندیده •وجود روایاتی در مدح بنی هاشم |
حوادث | حلف المطیبین• حلف الاحلاف• یوم الإنذار |
«بنی هاشم» بر اثر سكونت در مجاورت کعبه از قریش بِطاح محسوب مىشدند. بنىعبد شمس بن عبدمناف، بنى مطلب بن عبدمناف و بنىنوفل بن عبدمناف از تیرههاى همعرض بنىهاشماند. آنها قبل از اسلام مناصبی از جمله سقایت و رفادت را عهدهدار بودند و همچنین در پیمان حلف المطیبین و پیمان حلف الفضول نقشآفرین بودند.
احادیثی در باب فضیلت بنیهاشم، و این که آنها سادات اهل بهشت هستند، روایت شدهاند. به خاطر وجود همین فضائل، اشعار شاعران سروده شده و کتابهایی در باب فضائل بنی هاشم نوشته شده است.
تعریف بنی هاشم
هاشمى یا بنىهاشم بنابر مشهور، به افرادى گفته مىشود كه از طریق پدر به هاشم بن عبد مناف منتسب هستند. [۲]
هاشم بن عبدمناف
بنی هاشم فرزندان هاشم بن عبد مناف، جدّ اعلاى رسول خدا بودند. به اهل بیت پیامبر، به همین جهت «بنى هاشم» گفته مىشود. هاشم و اجدادش در میان عرب، مشهور به نجابت و مورد احترام بودند و رسول الله از این دودمان بود. [۳] «بنی هاشم» بر اثر سكونت در مجاورت كعبه از قریش بِطاح [۴] محسوب مىشدند. [۵] بنىعبد شمس بن عبدمناف، بنى مطلب بن عبدمناف و بنىنوفل بن عبدمناف از تیرههاى همعرض بنىهاشماند. [۶]
اقدامات و جایگاه هاشم در میان قریش
در پى درگذشت عبدمناف، هاشم به همراه برادران خود نسبت به انحصارى بودن مناصب كعبه در دست بنىعبدالدار (عموزادگان خود) معترض شدند، از این رو با جمعآورى متحدانى و بستن پیمان «حلف المطیّبین» در برابر پیمان «لعقة الدم» كه میان بنى عبدالدار و متحدان آنان از جمله بنىمخزوم بسته شده بود مناصب سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (طعام دادن به حاجیان) و قیادت (فرماندهى و رهبرى جنگها) را براى خود بدست آورند [۷] (بنىعبدمناف) كه در آن میان سقایت و رفادت به هاشم سپرده شد. [۸] و قیادت نیز در دست برادرش عبدشمس ماند. [۹]
هاشم هر ساله در اجراى مسئولیت رفادت خود به هنگام موسم حج قریش، براى پذیرایى از زائران كعبه از مشاركت و كمك هاى مالى خانوادههاى قریش بهرهمند مىشد. [۱۰] او همچنین با حفر چاه «سَجْله» [۱۱] كه با گسترده شدن فضاى مسجدالحرام جزو محدوده مسجد[۱۲] قرار گرفت و همچنین چاه «بَذَّر» [۱۳] در راستاى منصب سقایت تلاش كرد تا در امر آبرسانى به حجگزاران را تسهیل كند.
هاشم همچنین در كار بازرگانى توانست اولین كسى باشد كه براى قریش ایلاف و پیمان نامه گرفت. او توانست در پى انعقاد پیمانهاى بازرگانى با شام و نیز بستن پیمانهایى با قبایل حاضر در مسیر كاروان هاى تجارى سفرهاى تجارى قریش را به دو سفر تابستانى به سوى شام[۱۴] و زمستانى به سوى یمن و حبشه ارتقا دهد. [۱۵] و بدین شكل زمینه توسعه تجارت و فزونى ثروت در مكه و نیز گسترش ارتباطات با كشورهاى همجوار را فراهم كند. به دنبال هاشم دیگر برادران او نیز معاهداتى را با شاهان سایر مناطق منعقد كردند. [۱۶]
خداوند در سوره قریش به این پیمانها با عنوان «ایلاف» [۱۷] اشاره كرده است: «لاِیلفِ قُرَیش ایلفِهِم رِحلَةَ الشِّتاءِ والصَّیف». [۱۸]
شاید بر اثر همین ارتباط ها بود كه هاشم توانست در سال قحطى مكه كه قریش دچار گرسنگى شده بودند با تهیه آرد و نان از شام [۱۹] یا فلسطین [۲۰] و درآمیختن آن با گوشت شتر با تهیه ترید و اطعام آن به مكیان لقب «هاشم» (تهیه كننده ترید) را براى خود به جا گذارد. [۲۱]
صفات و ویژگی هاى بنى هاشم
دورى هاشم و عبدالمطلب از بت پرستى و دیگر ناپاكی هاى آن روزگار مورد تأكید برخى از منابع است [۲۲] تا جایى كه برخى به استناد درخواست حضرت ابراهیم(ع)[۲۳] از خداوند براى دورى فرزندانش از عبادت بت ها كه در آیه «واِذ قالَ اِبرهیمُ رَبِّ اجعَل هذا البَلَدَ ءامِنـًا واجنُبنى وبَنِىَّ اَن نَعبُدَ الاَصنام» [۲۴] بدان تصریح شده، هاشم را از پرستش بت برى مىدانند و عدم وجود هرگونه گزارشى از بت پرستى هاشم را مؤیّدى بر ادّعاى خود قلمداد مىكنند. [۲۵]
همچنین وجود صفات پسندیدهاى چون جود و بخشش، دورى از رذایل و زشتی ها و جوانمردى براى فرزندان هاشم و عبدالمطلب (بنىهاشم و بنى عبدالمطلب) نیز در گزارش ها دیده مىشود. [۲۶] پیمان حلف الفضول (كه در آن بنىهاشم به همراه بنو زهره، بنو تمیم و بنو مطّلب متعهد شدند كه از مظلوم تا ستاندن حقش دفاع كنند، اگرچه آن مظلوم در مكه غریب یا بنده باشد) نمونهاى گویا از فتوت و جوانمردى بنىهاشم و بنىعبدالمطلب است. [۲۷]
ابنعباس 7 صفت را براى بنى عبدالمطلب نام برده است كه عبارتاند از: جمال، سخنورى، بخشش و جوانمردى، شجاعت، علم، صبر و بردبارى و گرامى داشتن زنان. [۲۸] ابنحبیب بغدادى به نقل از كلبى آورده كه از امام علی(ع)[۲۹] نیز در خصوص بنى هاشم و بنىامیه[۳۰] پرسیدند؛ حضرت فرمود كه بنىهاشم زیبا، سخنور و جوانمرد هستند. [۳۱]
پیامبر و بنىهاشم
به رغم حمایت هاى بنىهاشم و بنى عبدالمطلب از پیامبر (ص) چه در دوره حضور در مكه و چه پس از هجرت به مدینه، پیامبر (ص) هیچ گاه امتیازى خاص براى بنىهاشم از آن جهت كه از قبیله و نزدیكان او هستند قائل نشد. این در حالى است كه بسیارى از منابع اهل سنّت بر احادیثى منسوب به پیامبر تأكید كردهاند كه در آنها تلاش شده بنىهاشم و بنىعبدالمطلب به عنوان بهترین عرب و حتى بهترین انسانها معرفى شوند. [۳۲]
اما با توجه به آن كه این احادیث عموماً در دوره حکومت بنى عباس نقل شده ممكن است در حمایت از عباسیان حاكم نقل شده باشد، از این رو باید عكسالعمل هاى پیامبر (ص) در برابر برخى از افراد بنىهاشم را از منظر احترام آن حضرت به مؤمنان هاشمى و یاوران خود دانست.
حرام شدن زكات[۳۳] بر بنىهاشم [۳۴] و اختصاص یافتن فىء و خمس[۳۵] به آنان از احكام ویژه این تیره است [۳۶] كه اعتبار آنان را در نزد خداوند نیز آشكار مىكند.
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله اهل بیت
- ↑ حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۹، ص۵۷۳
- ↑ جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، 1376، ص79
- ↑ از طوایف ۲۵ گانه قریش، برخی در سرزمین بطحاء (مناطق هموار مکه) ساکن بودند که به «قریش بطاح» یا «قریش بطحاء» شهرت داشتند، و طایفههایی نیز در کوهها و بیرون شهر مکه ساکن بودند که به «قریش ظواهر» مشهور بودند.
- ↑ المحبر، ص 167؛ مروج الذهب، ج 2، ص 63؛ معجمالبلدان، ج 1، ص 444
- ↑ مروج الذهب، ج 2، ص 291 ـ 292؛ المنمق، ص 21
- ↑ السيرةالنبويه، ابن هشام، ج 1، ص 132؛ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 63
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 63؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 252
- ↑ اخبار مكه، ج 1، ص 111
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 63 ـ 64
- ↑ معجم البلدان، ج 3، ص 193؛ فتوح البلدان، ص 61؛ اخبار مكه، ج 1، ص 113
- ↑ ر.ک:مقاله مسجد
- ↑ فتوح البلدان، ص 61؛ معجم البلدان، ج 1، ص 361؛ اخبار مكه، ج 1، ص 113
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 242؛ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 62؛ المنمق، ص 42
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 244؛ المحبر، ص 163؛ المنمق، ص 44
- ↑ تفسير قرطبى، ج 20، ص 139؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 745؛ مجمع البيان، ج 10، ص 829
- ↑ سوره قريش/106، 1 ـ 2
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 62
- ↑ تاريخ طبرى، ج 2، ص 252؛ سبل الهدى، ج 1، ص 268
- ↑ البدء والتاريخ، ج 4، ص 111؛ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 62؛ التاريخ الكبير، ج 1، ص 4
- ↑ المنمق، ص 53؛ القول الجازم، ص 156
- ↑ ر.ک:مقاله حضرت ابراهیم(ع)
- ↑ سوره ابراهيم/14،35
- ↑ القول الجازم، ص 156
- ↑ كنزالدرر، ج 4، ص 53؛ القول الجازم، ص 157؛ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 75
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 103؛ الاغانى، ج 17، ص 290؛ المحبر، ص 167
- ↑ ذخائر العقبى، ص 15؛ القول الجازم، ص 157
- ↑ ر.ک:مقاله امام علی (ع)
- ↑ ر.ک:مقاله بنی امیه
- ↑ المنمق، ص 41
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 210؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 328 ـ 330؛ القول الجازم، ص 153
- ↑ ر.ک:مقاله زکات
- ↑ الخصال، ج 1، ص 62؛ قرب الاسناد، ص 23؛ تفسير قرطبى، ج 8، ص 121
- ↑ ر.ک:مقاله خمس
- ↑ جامعالبيان، مج 6، ج 10، ص 8؛ المغنى، ج 2، ص 714؛ المحلى، ج 7، ص 327