نیت عنصری است که در زمینه و مسائل متعدد مباحث علمی و اسلامی مطرح می شود. علمای علم اصول، در یک تقسیم، احکام شرعیه را به دو دسته «تعبدیات » و «توصلیات » تقسیم می کنند و در این تقسیم، فارق اصلی بین این دو قسم را، عنصر «نیت » می دانند.

در مبحث معاد و چگونگی پاداش و کیفر الهی در روز رستاخیز نیز، که از مباحث علم کلام است، مساله نیت مطرح می شود. فلسفه اخلاق نیز مساله «نیت » را در ارزش گذاری اخلاقی مورد ملاحظه قرار می دهد.

«نیت » از دیدگاه خاصی، از مسائل علم النفس فلسفی و علم روان شناسی نیز محسوب می شود. «قصد و نیت » گاه به معنای توجه و التفات گرفته می شود و با توجه به این معنا، می توان گفت که مساله «نیت » در مسائل حقوقی و جزائی نیز به شکل خاصی مطرح گردیده است.

از آن جا که مساله «نیت » از جهات گوناگون در روایات اسلامی نیز مطرح شده است و این خود می تواند زمینه و راهگشای خوبی برای حل و طرح بعضی مطالب در مورد مساله «نیت » باشد، لذا مناسب است که دراین زمینه، بحث و تحقیقی مستقل صورت گیرد.

مفهوم نیت

واژه «نیت » در مقام استعمال ما فارسی زبانان، گاه به معنای اسمی به کار می رود و مراد از آن، غایتی است که فاعل از فعل خود آن را در نظر گرفته است. مثلا می گوئیم: «نیت شما در این حرکت چیست؟» و پاسخ داده می شود: «زیارت دوستان ». در این جا می توان گفت: «زیارت دوستان » نیت ماست. و البته این غیر از این معناست که بگوئیم: زیارت دوستان موضوع و متعلق نیت ماست. بنابراین، در این استعمال، «نیت » به معنای مصدری یعنی نیت کردن نیست،بلکه به معنای «منوی » است.

استعمال دوم «نیت » در معنای مصدر است که از آن فعل مشتق می شود. [لکل امرء ما نوی]. «نیت » در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به کار می رود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح می شود. مثلا به هنگام انجام نماز از کسی سؤال می کنیم: «آیا نیت کرده ای یا خیر؟» در این جا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در این جا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد رکعات آن و این که به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، می باشد.

در واژگان عربی نیز، نیت به معنای متعدد به کار می رود: نیت مثل «خیفة »، مصدر است که افعال ماضی و مضارع «نوی »، «ینوی » از آن مشتق می شود. در کتاب المنجد آمده است: واژه «نیت » در کلام عرب، به معنای اسمی نیز به کار رفته و می رود، و لذا در لسان روایات، به صورت جمع یعنی «نیات » آمده است.[۱] اما در زبان عربی، «نیت » به معنای توجه و التفات به کار نرفته است، از این رو، باید گفت که استعمال این واژه در زبان فارسی به معنای توجه و التفات، غلط مشهور است.

به نظر می رسد، منشا این توهم این است که شارع اسلام، «نیت قربت » را در امتثال و قبولی احکام تعبدیه شرط کرده است و در بین فقها و اصولیین، بحث های گسترده ای پیرامون این که منظور از «نیت » در عبادات چیست؟ صورت گرفته است. بعضی بر این عقیده اند که مراد از نیت کردن «اخطار بالبال » است. از همین جاست که گاه به غلط، واژه «نیت » در معنای توجه و التفات به کار می رود. اما باید دانست که صاحب نظران فن، همگی بر این اعتقاد نیستند و شرط صحت نیت را، اخطار بالبال نمی دانند.

علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی که از فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر می شود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.

علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشته اند که «علم » تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا که «علم » فی حد نفسه پدیده ای است که ذاتا جز خاصیت کشف و حاکویت، خاصیت دیگری ندارد.[۲] تنها نقشی که در این میان برای علم می توان قائل شد، این است که علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است.به عبارت صحیح تر باید گفت که میل و رغبتی که در کمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری وتصدیقی که به واسطه بعد علمی وادراکی نفس حاصل می شود، تامین خواهد شد.

میل شدید و ضعیف: برای صدور یک فعل ارادی از انسان، مطلق علم و میل کافی نیست. گاهی انسان فعلی را تصور می کند و در ابتدا به مفید بودن انجام آن هم تصدیق می کند اما به محض مقایسه آن با افعال ارادی دیگر، از اقدام به آن کارمنصرف می شود. این جادرواقع،تصدیق واقعی وپایدار به مفیدبودن عمل حاصل نشده است. وقتی درجه علم ضعیف است، میل نیز به همان نسبت ضعیف تر خواهد بود. هر چه قدر علم، واضح تر و روشن تر باشد، میل نیز شدیدتر است.

جایگاه نیت

برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آن ها «نیت » وجود دارد مثالی طرح می کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است.فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می شود که این «سلام » به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟

برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن » دخیل اند می پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می شود. سپس، تصور «سلام » به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام » صورت می گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می دهد که این همان مرحله اراده نفس است.

در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:

1- آیا قصد و اراده به یک معنا و حاکی از یک واقعیت اند؟ گاهی این دو به جای یکدیگر به کار می روند که خود حاکی از ترادف آن ها است.اما از سویی، گفته می شود که اراده همان واقعیت نفسانی قبل ازانجام فعل است، که گاه به «تصمیم و جزم » نیز نامبردار است. اما قصد چنین نیست. ممکن است ما از فاصله صد متری که شخص مذکور را می بینیم، قصد سلام داشته باشیم اما در اینجا هنوز اراده صادق نیست.

2- در صورتی که قصد و اراده فرق دارند، ماهیت «قصد» چیست؟ آیا تصور و تصدیق از مقوله علم است یا همان میل است؟ ممکن است گفته شود قصد از مرتبه ضعیف میل، و اراده از مرتبه شدید میل و شوق اکید انتزاع می شود، اما این مطلب چنان که خواهیم گفت محل مناقشه است.

3- «نیت » چیست؟ در همان مثال سلام کردن برای کسب ریاست، آیا نیت، همان علم تصوری یا تصدیقی است؟ آیا نیت داشتن به معنای توجه کردن نفس به مطلوب یعنی ریاست است؟ که در واقع این همان عنصر علم، یعنی تصور و تصدیق ذهنی است؟ آیا نیت، آن میل و کشش نفسانی به سوی مطلوب است؟ آیا نیت، در واقع همان مطلوب و غایت مورد نظر یعنی «منوی » است؟ و در این صورت، آیا «نیت » که بدان اطلاق می شود از حیث وجود خارجی آن است یا وجود ذهنی یا مطلقا؟

4- آیا «نیت » در روان شناسی، همان «نیت » در اخلاق است؟ و در صورت اختلاف، تفاوت این دو در چیست؟

قصد و اراده

به نظر می رسد که قصد و ارادة با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده » به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت می گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - ارادة آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ]

آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم » یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می گوییم: «من قصد کرده ام که به فلان مکان بروم » یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم » را به معنای قصد به کار می بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمی شود. چون گاه می گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت می گیرد، اطلاق می شود.

نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت می گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.

اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا که میل نفسانی را نمی توان «فعل » نامید، اما اراده در حقیقت، یک فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته می شود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم » اما در واقع معنایش این نیست که نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در این جا «میل » یا به معنای «علم » و یا به معنای اراده به کار رفته است. یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فائده فلان کار برده، آن را تصدیق می کنم » و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام فعل را کردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است که از نفس صادر می شود. بنابراین، اگر «میل » در جمله مذکور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیده ای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.

تسلسل ارادات مستلزم عدم وقوع فعل است

«اراده » اگرچه خود فعل نفس است و خود نیز یک فعل ارادی محسوب می شود، اما چنین نیست که خود، مسبوق به اراده دیگری باشد وبدین لحاظمتصف به وصف ارادی بودن شود. اگر هر اراده ای - از آن جهت که یک فعل ارادی نفسانی است - ضرورتا مسبوق به اراده قبلی باشد، بنابراین برای صدور هر فعل ارادی، لازم است در مرحله متقدم، بی نهایت اراده تحقق پذیرد واین خودبه معنای عدم صدور فعل از فاعل مرید است.

ماهیت نیت

مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن » در تعریف «نیت » چنین نوشته است: «نیت » به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات می گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن » (3)

این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل » است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت » و «هدف » را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت » و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع » بر آن اطلاق می شود.

آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمی شود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف » به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش های درونی است.

مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روان شناختی می نویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روان شناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار می دهند. نظر و عنایت دیگری که فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه علم اخلاق قرار می گیرد و متصف به ارزش های اخلاقی - منفی یا مثبت - می شود.

نیت، به معنایی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود، متصف به ارزش های اخلاقی نمی شود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر کار است، نه به معنای انگیزه و دافع که متصف به حسن و قبح اخلاقی می شود. در این جا ممکن است گفته شود که نیت روان شناختی یعنی توجه و عنایتی که بر خود فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت می کند و یاهمان اراده است. بنابراین، «نیت » یک معنا بیش تر ندارد و آن همان «نیت » اخلاقی است.

دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «کلمة حول فلسفة الاخلاق » فرقی بین نیت و داعی نمی گذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت » نام می نهند: «و الذی نرکز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی النفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الارادة بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الارادة مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری، و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات. (4)

در بیان فوق که در آن تعریف «نیت » آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین،نیت عبارت است از:«داعی وانگیزه غیرغریزی که فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».

آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک فعل ارادی - چنان که اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت می گیرد. وقتی «نیت » را به معنای داعی می گیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا که تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی که وجود متاخر است، نمی تواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.

ممکن است بگوییم مراد از نیت و داعی، صورت علمیه مطلوب و غایت است، اما گفته شد که صورت علمیه و به طور کلی، عنصر «علم » ذاتا جز خاصیت کشف و حکایت چیز دیگری ندارد. تنها عنصر دیگری که بر فعل متقدم است و از مبادی افعال اختیاری انسان محسوب می شود، عنصر میل است. از این رو، بایستی «نیت » در تعریف استاد تنها بر این عنصر تطبیق شود.

ممکن است گفته شود که بنابراین، نیت جز همان عنصر میل و گرایش نیست و حال آن که، هم از نظر روان شناسی و هم از منظر اخلاق، بین نیت و میل اختلاف وجود دارد. چرا که بنابر بیان خود استاد، نیت داعی غیر غریزی است و به هر حال، عنصری است که ذاتا در نهاد و ذات انسان نهفته نیست بلکه امری است که تحقق آن و تعیین متعلق آن، به اختیار خود فرد است اما از سوی دیگر، میل عنصری است که در نهایت ریشه ای فطری و ذاتی در انسان دارد.

با توجه به آنچه گفتیم عنصر «نیت » یا در حقیقت به یکی از دو عنصر علم یا میل بازگشت می کند و عنصر ثالثی نیست، بلکه نیت اصطلاح دیگری است که بالحاظ خاصی بریکی ازاین دوعنصراطلاق می شود و یا عنصری است که علم و میل هر دو در آن ملحوظ اند.

به نظر می رسد که «نیت » را به معنای اسمی بتوان چنین تعریف کرد: نیت امری است آگاهانه که میل فاعل مرید بالفعل بدان تعلق گرفته باشد. بنابراین تعریف، نیت عنصری است که در آن هم عنصر علم و هم عنصر میل دخالت دارد و به طور کلی، نیت عنصر بسیطی نیست بلکه امری است مرکب. در این جا، ممکن است گفته شود که نیت اصلا عنصر ثالثی جدای از میل و علم نیست، بلکه نیت مفهومی است که بر عنصر علم از آن حیث که میل نفس بدان تعلق یافته و مورد گرایش فاعل است اطلاق می شود. بنابراین بیان، نیت مفهومی است انتزاعی که منشا انتزاع آن علم و میل هستند.

نیت داشتن و نیت کردن

تذکر این نکته لازم است که «نیت داشتن » با «نیت کردن » تفاوت دارد. وقتی نیت با مصدر «داشتن » ترکیب می شود به معنای اسمی است و منظور همان مطلوب و غایت فعل است. اما «نیت » در ترکیب با مصدر «کردن » به معنای مصدری است. آنچه به عنوان عنصری از عناصر افعال اختیاری انسان شمرده می شود، نیت به معنای اسمی است و «نیت کردن » اگر به معنای «قصد کردن » باشد، ترکیب غلط اما مشهوری است.

نیت و صعود و سقوط نفس

در روایات متعدد، نیت به عنوان اساس عمل ذکر شده و معیار ارزشیابی و نیکی و زشتی آن نیز، نیت فاعل دانسته شده است. البته در بحث های روائی بدین نکات و تحلیل و تبیین آن ها خواهیم پرداخت. آنچه در این جا مورد نظر ماست بیان این نکته است که از نظر عقلی و بحث های علم النفس فلسفی، صعود و سقوط نفس در رابطه با مساله «نیت » چگونه تبیین می شود؟

تجرد نفس

نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل » و «توهم ». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه »، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت می گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده های مجردی هستند حاصل می شود.

رشد و کمال علمی نفس

یکی از ابعادی که نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا می کند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقوله ای خاص اند و هرگز ضروتاآن که عالم تر است، سنگین وزن تر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تکامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیش تر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیش ترمی شود. بنابراین، تکامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیش تر اموری مجرد برای نفس است.

نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم » می تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.

روح یا بدن کدامیک اصیل است؟

در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح » است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق » فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.

اخلاقیات و رابطه آن ها با روح: مساله اخلاق و ارزش های اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح می شوند و افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزش های اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آن ها با روح انسان است. چرا که گفتیم در واقع هر فعلی از انسان صادر می شود، فاعل حقیقی آن روح است و همه این افعال، فعل نفس محسوب می شوند. بنابراین، هر فعل ارادی که از انسان سر می زند - هر چند ظاهرا یک فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن، فعل نفسانی محسوب می شود و در حوزه اخلاق و ازرش های اخلاقی قرار می گیرد.

آنچه که در یک فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار می گیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یک امر نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزش های اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چرا که خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی کمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلت بیگانه است.

بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل، که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیر مادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بی گناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و شت شمرده می شود و دیگری عملی نیک و شایسته، چرا که نیت ها در دو عمل تفاوت می کند. دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم می کنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تکبر و فخر فروشی کتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر می دارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام می دهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است وکار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب می شود. چرا که نیت ها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت می تواند تبیین کننده مفهوم کلام معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات »

نیت و مساله جزا

گفتیم که آن جهت و بعد حقیقی که در یک عمل ارادی موضوع ارزش و احکام اخلاقی است، بعد روحی و نفسانی آن است که همان عنصر نیت است و ملاک خوبی و بدی عمل، همین عنصر است. با توجه به این مساله، جزا و پاداش اعمال اختیاری نیز تبیین می شود. اگر ملاک خوبی و بدی عمل، عنصر نیت باشد که «انما الاعمال بالنیات »، ملاک جزا و پاداش عمل نیز همین عنصر خواهد بود. یعنی هر چند یک عمل ممکن است از نظر ظاهری و صوری و از ابعاد مادی ناچیز دیده شود، اما ممکن است نیت عمل چنان آن را ارزشمند گرداند که موجبات تحصیل سعادت ابدی انسان را فراهم آورد ونیز ممکن است یک عمل با این که از نظر صورت ظاهری، بسیار بزرگ و عظیم جلوه می نماید، به خاطر این عنصر «نیت » نه تنها هیچ گونه ارزش مثبت نداشته باشد، بلکه دارای ارزش منفی بوده، موجبات سقوط و شقاوت ابدی انسان را فراهم سازد.

پاداش و کیفر اخروی

با توجه به آنچه گفته شد، مساله پاداش و کیفر جاوید اخروی نیز تا حدی قابل تبیین است. سؤال مهمی که همواره در این زمینه مطرح بوده و هست این است که چرا خداوند متعال کسانی را در قیامت به عذاب جاوید گرفتار می سازد، در صورتی که آنان گناهان محدودی - از نظر بعد مادی - انجام داده اند و به هر حال، در این جهان مدت محدودی زندگی کرده اند. یعنی اگر تمام عمر خود را هم به گناه و معصیت سپری کرده باشند بازهم مدت محدودی خواهد بود. بنابراین، مساله «خلود» در بهشت و دوزخ اخروی چگونه قابل تبیین است؟

نیت و مساله خلود اخروی گفته شد که ملاک ارزشیابی و خوبی و بدی عمل از نظر اخلاقی، نیت عمل است و نیز مساله جزا و پاداش عمل مبتنی بر مساله نیت است. بنابراین، باید گفت که اصلا چنین سؤالی، از نظر منطقی بی پایه و سست است! چرا که مقایسه مدت زمان مادی یک عمل دنیوی با جزا و پاداش جاودانه و نامحدودی که در رابطه با نیت عمل طرح شود، یک مقایسه بیجا و غیر منطقی است. نیت عمل یک امر مادی و دارای کمیت های محدود زمانی و مکانی نیست که میزان جزای اخروی را بتوان با آن مقایسه کرد و به طور کلی، با نامحدود یا محدود هیچ نسبتی ندارد و نمی توان کسری برای آن در نظر گرفت. بنابراین، با توجه به این که نیت در عمل، خود یک امر مادی و محدود نیست، مساله پاداش و کیفر نامحدود اخروی نیز قابل تبیین عقلی است و اشکال مذکور به نظر ما، اشکالی بیجا و غیرمنطقی است. (5) استاد مصباح (دام عزه) نوشته اند: «آیا وجود نیت در نفس قابل اندازه گیری زمانی هست یا نه؟ در صورتی که جواب مثبت باشد - که البته هست - اشکال مزبور چندان غیر منطقی نخواهد بود» پاسخی که به نظر می رسد این است که جزا و پاداش اخروی، بعنوان معادل زمان وجود نیت در نفس نیست، بلکه معادل خود نیت است که امری است مجرد (و الله اعلم).

پانویس

1-

2- 3- دستور الاخلاق فی القرآن،دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408

4- کلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین

5- در نقل آمده است که اگر خداوند بنده گنهکاری را تنها به خاطر یک گناه به عذاب جاوید گرفتار سازد، کاری به جا انجام داده است و آن بنده استحقاق این عذاب را دارد و اگر در عذاب او تخفیفی می دهد، با فضل خویش معامله کرده است نه با عدل!

  1. المنجد، لویسن معلوف، 1362، نشر اسماعیلیان
  2. کلمة حول فلسفة الاخلاق،الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21