کمیت اسدی
کمیت بن زید اسدی از برجستهترین شاعران شیعه معاصر اهلبیت بود که مورد عنایت سه پیشوای شیعیان (امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع)) قرار داشت. وی مرثیه معروفی پیرامون حسین بن علی(ع) سرودهاست. کمیت از شاعران زمان خود و از اصحاب خاص باقر است. به نقل از ابوالفرج اصفهانی، کمیت با اینکه شیعه خالصی بود، با یکی از خوارج به نام طرماح که شاعر بود، رابطه دوستانه ای داشت. به نقل از ابوالفرج، اشعار کمیت به «هاشمیات» معروف بود و در میان همه مردم مقبول افتاده بود. به نوشته ابوالفرج، کمیت امویان را نامشروع می دانسته و دلش با اهل بیت بوده است. اما گاهی از روی تقیه مدح بنی امیه را کرده است. از آثار کمیت به عنوان قدیمترین شواهد در دفاع از عقیده امامت یاد می کنند. وی که حافظ قرآن و فقیه نیز بود، به سخاوت و دلیری شهرت داشت. مجموعه سرودههای او در دوجلد، به نام «شعر الکمیت بن زید الاسدی» گردآوری و چاپ شدهاست. وی در نهایت در دوران امویان کشته شد.
نام | کمیت بن زید اسدی |
---|---|
نام کامل | ابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی |
دین و مذهب | اسلام |
زاد روز | ۶۰ قمری |
درگذشت | 126 قمری |
زندگینامه
ابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی (۶۰-۱۲۶ق)، از شاعران عربزبان شیعه و از مدیحهسرایان اهل بیت(ع) است. لغتشناسی آشنا به تاریخ عرب و از سخنوران قبیله مُضَر بوده است. وی محضر امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را درک کرد. کمیت در روزگار خلافت بنیامیه میزیست و از روی تقیه شعری نیز نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنیامیه سرود. معروفترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانستهاند.
ولادت و وفات
کمیت بن زید بن خنیس بن مخالد اسدی در سال ۶۰ قمری به دنیا آمد. او در زمان خلافت مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در سال ۱۲۶ق و در کوفه درگذشت[۱]. امام سجاد(ع) در زمان زنده بودن کمیت، برای شهادت او دعا کرده بود[۲].او نخستین کسی بود که در قبرستان بنیاسد، دفن شد[۳].
تعداد اشعار
گزارشهای مختلفی در مورد تعداد اشعار کمیت وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی [۴]. و علامه امینی [۵]. به نقل از کتاب المعاهد، اشعار او را ۵۲۸۹ بیت ذکر کرده است. در کشف الظنون به نقل از کتاب عیون الاخبار ابن شاکر، تعداد اشعار او بیش از ۵۰۰۰ قصیده گزارش شده است [۶].
بر اساس آنچه علامه امینی گزارش کرده، فراهمآورنده شعر کمیت، اصمعی و آراینده و افزایندۀ آن ابن سکیت است.ابن سکیت، راوی شعر کمیت از قول استادش نصران است. نصران گفته است که: من شعر کمیت را بر ابی حفص عمر بن ابیبکر خواندهام.
هجویات و مناظرههای شاعر
کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگیاش با شاعران یمن هجوسرایی و پاسخگویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنیهاشم نیز جواب آن دو را داده است. همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است [۷].
شعر کمیت در بیان دیگران
«آمدی» و «ابن عمر بغدادی» گفتهاند: اشعار کمیت بن زید دربارۀ خاندان پیغمبر (ص) مشهور است. سندوبی گفته است: کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است [۸].
«ثعالبی» در صفحۀ ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:
از خوارزمی چنین بیاد دارم که میگوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.
یاقوت در صفحۀ ۴۱۰ جلد ۱ «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبد اللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب میگفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهیها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.
قصائد هاشمیات
قصیدۀ میمیه
من لقلب متیم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام
ترجمه: دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.
«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت ابی جعفر محمّد بن علی (ع) رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت.
«مسعودی» در مروج الذهب» گفته است: «کمیت» در مدینه به خدمت ابی جعفر رسید و به شعر خوانی پرداخت و چون به این بیت از قصیدۀ میمیۀ خود رسید که:
کشتۀ نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.
«ابو جعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو میدادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع میکنی هماره به روح القدس مؤید باشی».
کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبد اللّه قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سرودهام در اندیشۀ دنیا بودهام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفتهام و من به پاداش شعری که برای خدا گفتهام مزد و بهایی نمیگیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبد اللّه پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویة بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب برخاست و کیسهای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانههای بنی هاشم آمد و آنها به پاس حمایت کمیت از بنی هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به ۱۰۰ هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسهها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم بقربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشتهام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمیگیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.
«محمّد بن کناسه» میگوید: وقتی شعر؛
به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم میدانستم، دوری گزیدم
به جایگاه شناخته شدهای روی آوردهام که توان و تمسّکم به خداوند است[۹].
از کمیت را برای هشام خواندند، گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.
قصیدۀ باییه
طربت و ما شوقا الی البیض اطرب | و لا لعبا منّی و ذو الشّیب یلعب |
الم ترنی من حبّ آل محمد | اروح و اغدوّ خائفا اترقّب |
فان هی لم تصلح لحی سواهم | فانّ ذوی القربی احقّ و اوجب |
یقولون لم یورث و لو لا تراثه | لقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب» |
«سیوطی» در صفحۀ ۱۳ شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد میگفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانهای از - خانههای ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرمودهاند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرمودهاند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ ۱۴ شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که میگفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمیخواند هاشمی نبود[۱۰].
قصیدۀ لامیه
الاهل عم فی رأیه متأمّل | و هل مدبر بعد الإسائة مقبل |
ترجمه: «هان آیا هیچ کوردلی، نگران اندیشه خویش هست؟ و هیچ روی از حق تافتهای پس از تبهکاری به سوی حق باز میگردد» «ابوالفرج» در صفحۀ ۱۲۶ جلد ۲ «اغانی» به اسناد خود از «ابوبکر خضرمی» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «مِنی» از ابی جعفر محمّد بن علی (ع) برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سرودهام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابو جعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:
یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم | فیا آخر اسدی له الغی اوّل |
ترجمه: «تیراندازان، با کمان دیگری (یزید) به سوی او (امام حسین ع) تیر میاندازند وای بر آن آخری که زمینۀ تبهکاری را اولی برای او فراهم آورد». «ابی جعفر» دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! کمیت را بیامرز![۱۱]. ارتباط با اهل بیت
ابیاتی از قصائد کمیت درباره امام حسین(ع):
قتيل بجنب الطف من آل هاشم | فيا لك لحما ليس عنه مذبب |
و منعفر الخدين من آل هاشم | ألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب |
و من عجب لم أقضه أن خيلهم | لأجوافها تحت العجاجة أزمل |
هماهم بالمستلئمين عوابس | كحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل |
يحلئن عن ماء الفرات و ظلّه | حسينا و لم يشهر عليهن منصل |
كأنّ حسينا و البهاليل حوله | لأسيافهم ما يختلي المتقبّل |
يخضن به من آل أحمد في الوغى | دما طلّ منهم كالبهيم المحجّل |
و غاب نبي اللّه عنهم و فقده | على الناس رزء ما هنالك مجلل |
فلم أر مخذولا أجلّ مصيبة | و أوجب منه نصرة حين يخذل |
يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم | فيا آخرا أسدى له الغيّ أول |
تهافت ذبّان المطامع حوله | فريقان شتى: ذو سلاح و أعزل |
إذا شرعت فيه الأسنة كبّرت | غواتهم من كل أوب و هللوا |
فما ظفر المجرى إليهم برأسه | و لا عذل الباكي عليه المولول |
فلم أر موتورين أهل بصيرة | و حقّ لهم أيد صحاح و أرجل |
كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهم | أمامهم قدر تخيش و مرجل |
فريقان: هذا راكب في عداوة | و باك على خذلانه الحق معول |
فما نفع المستأخرين نكيصهم | و لا ضرّ أهل السابقات التعجّل |
اخلاص شاعر
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمیپذیرفت؛ وی ۴۰۰ هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. نیز یک بار ۱۰۰ هزار درهم و بار دیگر ۵۰۰ هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهنهای حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامهای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامهای که بر بدن امام است، سرافراز کند.
ابومستهل، روستایی که عبداللّه بن حسن سندش را به وی داده بود و با چهار هزار دینار برابری میکرد همچنین پولهایی که عبدالله به خاطر سرایش کمیت در مدح بنی هاشم، از آنان فراهم آورده بود و مقدار آن به صد هزار درهم میرسید، برگرداند. کمیت اسدی، هنگام پس دادن این هدیهها جملاتی گفته است. مثلا؛ در پاسخ به هدیه فاطمه دختر حسین (ع) که سیصد دینار با اسبی سواری بود دیده هایش به اشک نشست و گفت: نه، بخدا سوگند نمیپذیرم که من شما را بهاندیشۀ دنیاداری، دوست نمیدارم. کمیت به امام سجّاد (ع) گفت: من شما را از آن جهت مدح گفته ام، که برایم وسیلهای در پیشگاه پیغمبر خدا باشید. به امام باقر (ع) گفت: بخدا سوگند کس نداند (و آن روز نیاید) که من از شما درهم و دیناری بگیرم، تا خدای گرامی و بزرگی هست که مرا کفایت کند. و قول او به صادقین (ع) این است که: بخدا قسم من شما را بهاندیشۀ دنیاداری دوست نمیدارم و اگر خواستار دنیا بودم به نزد کسی میرفتم که آن را به دست داشت امّا من برای آخرت به شما مهر میورزم. او در پاسخ به محبت عبد اللّه بن حسن بن علی (ع) میگوید: بخدا سوگند قصیدهای دربارۀ شما جز برای خدا نسرودهام و من در برابر آنچه برای خدا گفته ام، مزد و بهایی نمیگیرم. سخنش به عبداللّه از نوادگان جعفر این است؛ من از مدح شما، جز رضای خدا و رسولش ارادهای نداشتهام و پاداش دنیوی از شما نمیخواهم.
دعاهای اهل بیت درباره کمیت
کمیت، به عنوان شاعری که در زمان بنی امیه به ستایش خاندان پیامبر میپرداخت، نزد امامانی که آنها را درک کرد از جایگاه خاصی برخوردار بوده. زین العابدین (ع) بدین امر تصریح کرده: خداوندا! در روزگاری که دیگران خودداری میکردند، این کمیت بود که در راه خاندان پیغمبرت ازخودگذشتگی نشان داد و آنچه دیگران پنهان میداشتند آشکار کرد. در کتابهای شیعه و سنی خواب هایی به کمیت و دیگران (مثل خواب ابا ابراهیم سعد اسدی) نسبت داده شده که در آن پیامبر (ص) از کمیت ابراز رضایت کرده و حتی یک مرتبه دعبل را از معارضه با او بازداشته است. در این خواب ها، پیغمبر برای او درخواست رحمت کرده، پاداش خیر خواسته و ثنایش گفته و در حقش با الفاظ؛ «بورکت و بورک قومک» دعا کرده است. امام سجاد (ع) درباره کمیت این گونه دعا میکند؛ خداوندا! او را به خوشبختی زنده بدار و به شهادت بمیران و پاداش دنیوی او را به وی بنما و ثواب اخرویش را برایش ذخیره فرما! امام باقر (ع) در موارد متعددی مانند ایام تشریق در منا، و غیر آن روی به کعبه آورده و دربارۀ او به درخواست رحمت و آمرزش، دعا کرده که «پیوسته به روح القدس مؤید باشی». امام صادق در مواقف شهود دستها را به دعا بلند کرد و گفت: خدایا! گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار «کمیت» را بیامرز و آن قدر به وی عطا کن که راضی شود. وی هنگامیکه در مدینه نزد محمد باقر رفت و قصیدهاش را برای او خواند، و محمد باقر او را مورد تفقد و دلجویی و محبت قرارداد و دعایش کرد. دعای محمد باقر این بود که: «تا وقتی که از اهل بیت و حق دفاع میکنی، روح القدس پشتیبان و تاییدکننده ات باد!»
قصیده راییه و مدح بنی امیه
خالد بن عبد اللّه قسری با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «یمن» با مطلع:
الا حییت عنا یا مدینا | و هل ناس تقول مسلمینا |
تصمیم به انتقام از او گرفت. او هاشمیات را به سی کنیز آموخت و به سوی هشام بن عبد الملک فرستاد. هشام، از آنها خواست تا قرآن بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در عراق بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد. ابان بن ولید عامل واسط، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامهاش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند. کمیت روزگاری را به تواری گذراند. تا آنکه به عنبسة بن سعید بن عاص روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور معاویه پسر هشام در دیر حنیناء پناهنده شود.عنبسه به دیدار مسلمة بن هشام آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. ابرش کلبی نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ راییۀ خود ستود. او در این قصیده میگوید:
فالان صرت الی امیة | و الامور الی المصائر |
او در این مجلس مرثیه ای در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامهای به خالد نوشت که: کمیت و خانوادهاش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست. از آن قصیده جز آنچه مردم بیاد داشتند، در دست نیست و چون دیگران جمع آوری کرده و از خود کمیت دربارۀ آن پرسیدند، گفت چیزی از آن در حفظ ندارم آنچه گفتم منحصرا ارتجالی بود. در مجلسی دیگر،کمیت در سرایش شعری که به آشتی هشام بن عبدالملک و کنیز مورد علاقهاش ،صدوف، انجامید از هریک از آن دو، هزار دینار صله دریافت کرد. کمیت پیش از سرایش قصیده راییه، برادرش ورد بن زید را پیش امام باقر (ع) فرستاده بود تا در این باره اجازه بگیرد. امام (ع) نیز به او اجازه داده بود[۱۲].
منابع
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق-۱۹۹۴م.
- امینی، عبد الحسین، الغدیر (ترجمه، ویرایش قدیم)، مترجم: محمد تقی واحدی، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۶۸.
- شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیهالسلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، دار المرتضی، بیروت.
پانویس
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۵۰.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۷، ص۳۰.
- ↑ امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.
- ↑ حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت، ج۱، ص ۸۰۸.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۹.
- ↑ ابیات ۸۰ و ۸۵ قصیده میمیه هاشمیات
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۰-۲۱.
- ↑ الغدیر، ج۴، ص۳۴، به نقل از اغانی، جلد۱۵، صفحۀ۱۲۶.