کیسانیه
یکیسانیه بنابر اعتقاد برخی فرقهای ساخته و پرداخته دستگاههای سیاسی امویان، زبیریان و عباسیان بوده است که هرکدام در دوره زمانی مربوط به خود به تاسیس یا ادامه این فرقه دامن زدهاند.
علت نامگذاری
علت نامگذاری آنان به کیسانیه استنادشان به کیسان است. (کیس) در لغت به معنای باهوش و با کیاست است.[۱] در تاریخ فرق اسلامی[۲]درباره این که کیسان چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد.
کیسان، لقب مختار است؛[۳] آیت الله خویی در علت نامگذاری مختار به کیسان میگوید: بر فرض درستی این لقب برای او منشأش همان روایت کشی از امیرالمومنان علیه السلام است که دوبار مختار را با لقب «یا کیّس» خطاب قرار دادند، سپس این را به صیغه تثنیه در آوردند و کیسان گفتند.[۴]
کیسان، شخص دیگری غیر از مختار است؛[۵] و مختار عقاید خود را از یکی از وابستگان علی علیه السلام که کیسان نام داشت گرفته است.[۶] برخی نیز کیسان را لقب ابوعمره؛ رییس پلیس مختار و برخی نیز کیسان را لقب غلام حضرت علی علیه السلام دانستهاند.[۷]
باورهای کیسانیه
به علت در دسترس نبودن عقاید مستقیم کیسانیان اعتقادات آنها مستند به گزارشهایی است که مخالفانشان اعم از امامیه یا اهل تسنن به دست دادهاند. به اعتقاد امام محمد ابوزهره نظریات کیسانیان مشوب به آرای فلسفی است. آنان به بداء، تناسخ، این که هرچیزی دارای ظاهر و باطنی است، جمع شدن حکمتها و اسرار عالم در انسان و علم علی علیه السلام به این اسرار و حکم، و… معتقدند.[۸]
در صفحات ۴۵ تا ۵۱ جلد ۲ کتاب تاریخ فرق اسلامی،اعتقاد به مهدویت محمد حنفیه، قول به بداء، علم مستودع برای امام، حلول و تناسخ، دعوی نبوت و باطنی گرایی، از معتقدات کیسانیه ذکر شده است.[۹] البته درباره استناد سه اعتقاد اخیر یعنی؛ تناسخ و حلول، دعوی نبوت و باطنیگرایی به آنان اظهار تردید شده و احتمال قویتر را بر عدم اطلاع مختار از چنین اموری دانستهاند.[۱۰]
مهدویت محمد حنفیه
برخی پژوهشگران فرق و مذاهب اسلامی معتقدند محمد بن حنفیه اولین کسی بود که در اسلام مهدی نامیده شد.[۱۱] معتقدین به مهدویت او ادعا میکردند او در کوه رَضْویٰ سکونت کرده و از دو نهر از شیر و عسل ارتزاق میکند تا زمانی که خداوند امرش را بگشاید.[۱۲] آیت الله خویی محمد بن حنفیه را مبرای از کیسانیه دانسته و معتقد بود کیسانیه بعد از وی به وجود آمدند.[۱۳]
قول به بداء
“هرچند از دیدگاه شیعه نظریه بداء دیرینه بسیار دارد، اما در روایت منابع فرقهشناختی این نظریه به مختار نسبت داده شده است.[۱۴] بغدادی مینویسد: وقتی لشکریان مختار با شکست از مدائن برگشتند و به او خرده گرفتند که چرا به ما وعده پیروزی دادی، او به آیه (یمْحُوا اَللّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ) استناد کرد و گفت بداء صورت گرفته است. و این امر سبب اعتقاد کیسانیه به بداء شد.[۱۵]
علم مستودع امام
“ظاهرا شهرستانی یگانه کس یا یکی از معدود کسانی است که از «علم مستودع» نزد امام از دیدگاه کیسانیه سخن به میان آورده است. او پس از ستودن محمد بن حنفیه به اینکه دانشی سرشار و اندیشهای روشن و پیشبینیهایی درست از آینده داشت و امیر مؤمنان علیه السلام او را از احوال فتنههای آینده روزگار آگاهانیده بود میافزاید: گفتهاند: «او علم مستودع امامت را در اختیار داشت تا آنکه این امانت را به صاحبش رساند».[۱۶]
حلول و تناسخ
درباره حلول و تناسخ، به برخی از شاخههای این فرقه نسبت دادهاند که معتقدند: امامت درعلی علیه السلام و سپس حسن علیه السلام و سپس حسین علیه السلام و بعد از آن در محمد حنفیه جریان یافته است، معنی این سخن آنان این است که روح خدا در نبی(ص)، روح نبی در علی علیه السلام ، روح علی علیه السلام در حسن علیه السلام روح حسن علیه السلام در حسین علیه السلام و روح حسین علیه السلام در محمد حنفیه و روح محمد حنفیه در فرزندش هاشم و… حلول کرده است.[۱۷]
ادعای نبوت مختار
بغدادی مینویسد: برخی از غلات شیعه مختار را فریفتند و به او گفتند تو حجت این زمان هستی و وی را بر ادعای نبوت ترغیب کردند. و مختار هم نزد برخی از خواص از یارانش چنین ادعایی کرد.[۱۸] این مطلب ازآنجا قوت گرفته که مختار عباراتی سجع گونه داشت،[۱۹] ولی با توجه به استقرار وی در کوفه و تشکیل حکومت و حمایت مسلمانان و احادیث اهل بیت این مطلب نمیتواند درست باشد. عامل بعدی این اتهام نامه وی به احنف بن قیس است،[۲۰] از آنجا که احنف طرفدار زبیریان بود این نامه را دستمایه ادعای نبوت مختار قرار داده و حتی بعد از مرگ مختار نیز بر آن دامن میزد.[۲۱] اکراه محمد بن حنفیه از کذاب دانستن مختار آنهم نزد عبدالله بن زبیر پس از قتل مختار[۲۲] خود دلیلی بر واهی بودن این تهمت نسبت به مختار است.
تاویل و باطن گرایی
در مورد باطنی گرایی میتوان به برخی اقوال آنان مثل این که در تفسیر آیه «والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» میگفتند: کلمات این آیه بیانگر رموزی است، از جمله این که تین، علی است، زیتون حسن، طورسینین حسین و بلدالامین محمد حنفیه،[۲۳] استناد کرد.
شاخههای کیسانیه
کیسانیه با وجود اینکه دوام چندانی نداشت؛ اما فرقههای مختلفی در درون آن پدید آمد. برخی از منابع این گروه را شامل دوازده فرقه دانستهاند.[۲۴] وجه مشترک فرقههای کیسانی، اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه و قول به جواز بداء است.[۲۵]
شاخههای کیسانیه با اختلاف نظر بر سر امام بعد از علی، علیه السلام پدیدار میشوند؛
گروهی از کیسانیه معتقدند: امام بعد از امیرالمومنین علیه السلام محمد حنفیه است. آنان میگفتند او مانند علی علیه السلام که پرچمدار پیامبر صلی الله علیه و آله بود، پرچمدار پدرش در جنگ جمل بوده است؛
گروهی معتقدند: بعد از علی علیه السلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام امام هستند و پس از آنها محمد بن حنفیه امام است که خودشان بر دو شاخه میشوند؛
گروهی معتقدند محمد بن حنفیه زنده و همان مهدی منتظر علیه السلام است. این فرقه کربیه نام دارند. علت نامگذاری آنها به کربیه انتسابشان به پیرمردی نابینا به نام ابوکرب الضریر است. اینان معتقد بودند؛ محمد بن حنفیه در کوه رضوی است و تا زمان ظهور؛ از آسمان برایش غذا آورده میشود و حیواناتی از او محافظت میکنند.[۲۶]
گروهی، به مرگ محمد بن حنفیه باور دارند که دو دسته میشوند؛
برخی معتقدند امام بعد از او، برادرزادهاش علی بن الحسین علیه السلام است؛
برخی معتقدند پس از او، امامت به ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه رسید که به هاشمیه معروف شده و بعد از مرگ ابوهاشم بر سر جانشینی وی دچار اختلاف شدند؛
گروهی میگویند: به وصیت ابی هاشم، امام بعد از وی، محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب است. این فرقه راوندیه نامیده میشود؛
گروهی میگویند: امامت به بیان بن سمعان رسیده که بیانیه نامیه میشوند؛
گروهی هم میگویند: امامت به عبدالله بن عمرو بن حرب رسیده که حربیه نامیده میشوند.[۲۷]
پانویس
- ↑ الفیروز آبادی، القاموس المحیط، ۱۴۱۲، ج ۲، ص۳۸۶.
- ↑ همان، ج۲، صص۳۶-۳۵.
- ↑ نک. البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۳۱.
- ↑ معجم الرجال، ج۱۸ص ۱۰۲-۱۰۳.
- ↑ گفته شده این شخص، از موالیان علی بن ابیطالب(ع) یا از شاگردان محمد بن حنفیه بوده است. نک. ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، ص۴۱.
- ↑ نک. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۷.
- ↑ الکیسانیة فی التاریخ و الادب، ص۵۹؛ الزینة، ص۲۳۸.
- ↑ نک. ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، صص۴۴-۴۱.
- ↑ صابری،تاریخ فرق اسلامی ج۲ ص ۴۵-۵۱.
- ↑ نک. نشار، نشأة الفکر الفلسفی، ج۲، ص۵۸.
- ↑ صابری، ج۲، ص۵۵.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، تحقیق: محمد محییالدین عبدالحمید، ج۱، ص۹۰ و ۹۱؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، قاهره، مکتبة محمد صبیح و اولاده، ص۳۹، ۴۱ و ۴۳.
- ↑ معجم الرجال، ج ۱۸ص ۱۰۳-۱۰۲.
- ↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۴۷.
- ↑ نک. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۶ و بغدادی، الملل و النحل، صص۴۹-۴۸.
- ↑ صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۴۸.
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ص۲۷.
- ↑ نک. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۶ص۴۰۳ .
- ↑ انساب الاشراف ج ۶ص۴۱۸ .
- ↑ انساب الاشراف ج۶ص۴۱۸.
- ↑ انساب الاشراف ج ۳ص ۲۸۷.
- ↑ نک. اشعری، المقالات و الفرق، ص۲۱.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۸.
- ↑ نک: رازی، گرایشها و مذاهب اسلامی، ص۱۳۴ و بغدادی، الفرق بین الفرق، ص ۲۷.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۹.
- ↑ برای تقسیمات کیسانیه نک. رازی، گرایشها و مذاهب اسلامی، صص ۱۴۰-۱۳۵ و بغدادی، الفرق بین الفرق، صص۲۸-۲۷ و صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۲، صص۶۱-۵۵.