اصالت صلح در اسلام (مقاله)
عنوان | اصالت صلح در اسلام |
---|---|
رده مقاله | مقاله های کوتاه |
موضوع | جنگ و صلح |
تولید | پژوهشگاه مطالعات تقریبی |
نویسنده | رحیم ابوالحسینی |
اصالت صلح در اسلام
طرفداران این نظریه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غیرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نیكو است. اسلام هیچ گاه به پیروان خود اجازه قتل و كشتار پیروان مذاهب دیگر را نمیدهد و وجود عقاید مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نیست، بلكه برعكس، اسلام به پیروان خود دستور میدهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند. این نظریه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدین معنى كه غیر مسلمانان از آن جهت كه در «انسانیت» با مسلمانان شریك هستند، احترام دارند، هرچند در عقیده و مذهب تفاوت دارند. از این رو، حضرت امیرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعایت حال مردم مصر میفرماید: «و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان و مهربانى كردن با همگان را، و مباش همچون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنیمت شمارى! چون رعیت دو دستهاند: دستهای برادر دینى تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند». این نظریه، به طور كامل مستدل است و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگى دارد. از آن جا كه در اسلام، «صلح» و «همزیستى مسالمت آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسى» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنى خود. بنابراین، براى جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد و تا زمانى كه دلیلى وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقى میشود. نخستین آیهای كه در باب جهاد نازل شده، گویاى این مطلب است: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». به كسانى كه جنگ به آنان تحمیل شده، رخصت ] جهاد [ داده شده است، چراكه مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پیروزى آنان سخت توانا است. هنگامى كه مسلمانان در مكه ـ سرزمین آباء و اجدادى خود ـ بودند، مشركان پیوسته آنها را میآزردند. مسلمانان كتك خورده نیز خدمت پیامبر اسلام(ص) میرسیدند و شكایت میكردند. تقاضاى آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشركان بود، اما پیامبر اكرم (ص) به آنها میفرمود: «شكیبایى ورزیده كه هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آن گاه كه هجرت آغاز شد و مسلمانان از مكه به مدینه آمدند، خداوند بزرگ آیه پیش گفته را كه متضمّن اذن جهاد است، نازل كرد». بنابراین، اصل اولى در رفتار مسلمانان با كافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستمها و آزارها، به آنها اذن جهاد داده شد. این جهاد كه «جهاد ستم دیده» در برابر «ستمگر» شمرده میشود، حقّ مسلم طبیعى، فطرى و عقلى مسلمانان است كه به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جاى خود نشانده، دست متجاوز را كوتاه سازند. از دیدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذیرش آن كافى است كه پیامد خطرناك و فریبى به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرایى نیست. خود صلح، مصلحت است، زیرا با زندگى فطرى انسانها سازگارتر است، چرا كه در شرایط صلح، رشد و تعالى انسانها و تفاهم براى رسیدن به توافقها بهتر فراهم شده و یگانگى آیین بشرى و گرایش انسانها به حق امكان پذیرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیك تر، آسان تر و معقول تر میداند، از این رو، بدان تأكید مى¬ورزد.
ادله قرآنی نظریه اصالت صلح
1. «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَـنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ». اى كسانى كه ایمان آورده اید! همگى در صلح و آشتى درآیید، و از گامهاى شیطان پیروى نكنید كه او دشمن آشكار شما است. وجود واژه «كافّة» (همگى) نشان میدهد كه هیچ گونه استثنایى در قانون صلح نیست و جنگ برخلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شكلى تحمیلى تصوّر نمیشود. از نظر قرآن كریم نیز هر كارى كه باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملى شیطانى به شمار میرود. 2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». و اگر به صلح گراییدند، تو ] نیز [ بدان گراى، و بر خدا توكّل نما كه او شنواى دانا است. نكته قابل توجه این كه «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معناى خضوع و تمایل و حركت به سوى چیزى است و مفهومش این است كه حتّى از گفتوگوهاى ابتدایى صلح نیز استقبال كن. این آیه از آیاتى است كه صلح طلبى را به صورت یك اصل اساسى به حكومتهاى اسلامى توصیه میكند، و این كه بعضى گفتهاند این آیه به وسیله آیات جهاد، نسخ شده، پندارى بى اساس است كه هیچ دلیلى بر آن نیست، چراكه هیچ منافاتى میان آیات جهاد و این آیه وجود ندارد و ضرورتى براى اعتقاد به نسخ نیست. 3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ یُقَـتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً». پس اگر از شما كناره گیرى كردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افكندند، ] دیگر [ خدا براى شما راهى ] براى تجاوز [ بر آنان قرار نداده است. در شأن نزول آیه فوق آمده است: گروهى از طایفه «اشجع» به نزدیكى مدینه آمدند. پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نمایندگانى نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آنها گفتند: ما آمده ایم پیمان ترك مخاصمه با محمد ببندیم و در منازعات شما با دیگران بى طرف بمانیم. پیامبر دستور داد مقدار فراوانى خرما به صورت هدیه براى آنها ببرند، و پیمان ترك تعرض را با آنها امضا فرمود. 4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْكُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ كَثیرَةٌ...». ـ...به كسى كه نزد شما ] اظهار صلح و [ اسلام میكند، نگویید: تو مؤمن نیستى، ] تا بدین بهانه [ متاع زندگى دنیا را بجویید، چرا كه غنیمتهاى فراوان نزد خداست... بر اساس این آیه، باید به نداى صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه میبایست از غنایم مادىِ فراوان محروم شد، زیرا هدف از جهاد اسلامى، توسعه طلبى و جمع غنایم نیست. البته در پارهای از موارد ممكن است پیشنهاد امضاى قرارداد صلح، پوششى بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در این صورت مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولتها و گروههایى كه انعقاد صلح را پیشنهاد میدهند حاصل نكردهاند، نمیتوانند از قبول پیشنهاد آنان سرباز زنند.
قرآن كریم جنگ را امرى حاشیهای دانسته و تنها در موارد اضطرارى كه راههاى دیگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجویز میكند. 5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَى الاْخْرَى فَقَـتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ». و اگر دو گروه از مؤمنان با هم كارزار كنند، میانشان آشتى دهید، و اگر یكى از آن دو ] باز [ بر دیگرى ستم و تجاوز كند با آن كه ستم و تجاوز میكند بجنگید تا به فرمان خداى بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدل و داد آشتى دهید و دادگرى كنید كه خدا دادگران را دوست میدارد.
ادله روایی نظریه اصالت صلح
از مطالعه روایات، چنین به دست میآید كه ایجاد رابطه محبت آمیز و دوستى با بیگانگان، امرى است كه مسلمانان در روابط بین الملل خود میتوانند از آن بهره گیرند، زیرا كه اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعى و انسانى ضدّیت ندارد. اسلام به این نكته توجه كرده است كه با ایجاد جوّى آرام و محبّت آمیز میتوان با مخالفان عقیدتى خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، اداى حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه میكردند. در این جا به چند نمونه از سفارشهاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان (علیه السلام) اشاره میشود: 1. رسول خدا (صلى الله علیه وآله): «مَن آذى ذِمّیاً فَأنا خَصْمُهُ و مَن كُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ یَومَ القیامَةِ». هركس اهل ذمه ] = یهودى، مسیحى و زرتشتى كه در پناه اسلام است [ را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر كس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنى خود را بر او آشكار خواهم كرد. 2. رسول خدا (صلى الله علیه وآله): «مَن ظَلَم مُعاهداً و كَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ یومَ القیامَة». هركس به یكى از هم پیمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تكلیفى بر او تحمیل كند، روز قیامت، خودم دشمن او خواهم بود. 3. رسول خدا (صلى الله علیه وآله): «مَن آذى ذِمیّاً فَقَد آذانى». هركس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است. 4. رسول اكرم (صلى الله علیه وآله): «مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو كَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شیئاً بِغَیرِ طیبِ نَفسهِ فَأنَا حَجیجُهُ یَومَ القیامَةِ». هركس به هم پیمانى از غیرمسلمانان ستم كند یا حقّش را از بین ببرد یا فراتر از طاقتش تكلیفى بر او تحمیل كند، یا چیزى بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت با او محاجّه خواهم كرد. 5 . رسول اكرم (صلى الله علیه وآله): «مَن قَذَفَ ذِمّیّاً حُدَّ لَهُ یومَ القِیامَةِ بِسیاط مِن نار». هركس به پیرو مذهب دیگر كه در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قیامت با تازیانههاى آتشین مجازات خواهد شد. 6 . رسول خدا (صلى الله علیه وآله): «تَصَدَّقوا عَلى أهلِ الاَدیانِ كُلِّها». به فقیران از پیروان همه ادیان الاهى صدقه بدهید. 7. على بن ابى طالب (علیه السلام): «أَجْرُ الْمُصْلِحِ بینَ الناسِ كَالمجاهِدِ فى سبیلِ اللهِ». پاداش فرد صلح دهنده میان مردم همانند مجاهد در راه خداست. 8 . على بن ابى طالب (علیه السلام): «مِنْ كمالِ السَّعادةِ السَّعْىُ فی صَلاح الْجُمْهور». نهایت خوشبختى این است كه انسان براى اصلاح میان مردم تلاش كند. 9. على بن ابى طالب (علیه السلام): «لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاك إلیه عَدُوُّكَ و لله فیه رضىً فان فی الصُّلْح دعةً لجنودك و راحةً مِنْ هُمومك و اَمْناً لِبِلادِكَ». هرگز درخواست صلحى را كه از سوى دشمن تو پیشنهاد شود و رضاى خدا در آن است رد مكن، زیرا همانا صلح سربازان تو را آسایش رساند، و ازاندوههایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.
میثاقهاى صلح
سیره پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) با وجود جهانى بودن آئین اسلام، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل، ملّتها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. یكى از ادله سیره پیش گفته، نامههایى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از این طریق، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است. دلیل دیگر، پیمان نامههایى است كه در دوران حكومت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّتهاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّتهاى غیرمسلمان به پیمان خود وفادار بودهاند، دولت اسلامى نیز پیمان صلح را نقض نمیكرده است، زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غیرقابل گذشت است. یكى از نویسندگان معاصر نوشته است: «دراندیشه سیاسى اسلام، صلح و همزیستى مسالمت آمیز به عنوان اساسى ترین اصل در مناسبات بین المللى منظور گردیده و به همین دلیل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصتهاى مناسب براى تحكیم و برقرارى شرایط و پیمانهاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پیش بینى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در میان ملتها و جلوگیرى از بروز روابط خصمانه و درگیرىهاى خونین، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بین المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملتها و گروههاى دیگر را نیز براى انعقاد پیمانهاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصیه نموده است كه در این زمینه، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكیم مبانى و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشرى دریغ ننمایند... و در بسیارى از موارد این توصیه به حد تكلیف و وظیفه الزام رسیده است. عقد قراردادهاى صلح از وظایف دولتهاى مسئول و صلاحیت دار اسلامى است، و این وظیفه در مواردى كه تمایلى از طرف دولتها و گروههاى غیرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكید بیشترى مییابد».