ابولهب
نام ابولهب
نام کامل عبدالعُزّی بن عبدالمُطَّلب
لقب ابولهب
کنیه ابوعتبه
نام پدر عبدالمطلب
نام مادر لُبْنى
دین مشرک
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی دشمنی با پیامبر(ص) • شرکت در دارالندوة • همراهی با مشرکان در محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابی طالب
زادگاه مکه
نسب بنی‌هاشم
تبار قریش
خویشاوندان حضرت محمد(ص) (برادرزاده) • عبدالمطلب (پدر) • ابوطالب (برادر)
نقش‌های برجسته آزار پیامبر(ص) • ممانعت از تبلیغ اسلام • از مخالفین سرسخت اسلام
درگذشت سال دوم هجری • پس از جنگ بدر

اَبولَهَب، عبدالعُزّی بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (د ۲ ق / ۶۲۳ م)، عموی پیامبر (ص) و یکی از سرسخت‌ترین دشمنان آن حضرت. ابولهب در اصل، به ابوعتبه کنیه داشت، ولی پدرش عبدالمطلب، او را به سبب زیبایی و گلگونی چهره، ابولهب می‌خواند. مادرش لُبْنى، دختر هاجر بن عبدمناف از قبیلۀ خزاعه بود.

ابولهب به سرقت گنجینۀ کعبه متهم شد و گفته‌اند بدین سبب قریشیان خواستند تا دست او را قطع کنند، ولی منسوبان مادری او مانع شدند و برادر او ابوطالب، از این ماجرا سخت برآشفته بود.

ابولهب پیش از اینکه پیامبر دعوت خویش را آشکار کند، به برادرزاده خویش علاقه داشت، ولی پس از بعثت، به دشمنان قسم‌خورده اسلام پیوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف رسول خدا پراکنده ساخت. همسرش ام جمیل، دختر حرب و خواهر ابوسفیان بود و به دستور ابوسفیان، ابولهب را به دشمنی با پیامبر تحریک می‌کرد.

ابولهب به دلیل ابتلا به آبله در جنگ بدر حضور نیافت، اما چهار هزار درهم به قریش کمک کرد. وی در سال دوم هجری قمری، اندکی ( 7 یا 9 روز ) پس از غزوه بدر درگذشت. جنازه‌اش چند روز در خانه‌اش ماند و به دلیل تعفن جسد، کسی حاضر نشد دفنش کند. سرانجام فرزندانش جسد او را در بیرون مکه گذاشتند و آنقدر بر جنازه‌اش سنگ ریختند تا مدفون شد.

ابولهب کیست

نام اصلی او عبدالعزی بود و ابولهب، لقب و کنیه اوست. کنیه اصلی او ابوعُتبَه بود ولی پدرش، عبدالمطلب، او را به سبب زیبایی و سرخ‌رویی چهره، ابولهب می‌خواند. [۱] برخی منابع در کنار زیبایی، به انحراف چشم او هم اشاره کرده‌اند. [۲] مادر ابولهب، لُبنیٰ دختر هاجر بن عبدمناف از قبیله خزاعه، و ابولهب تنها فرزند او بود. [۳]

از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات زیادی در اختیار نیست؛ اما از آیه دوم سوره مسد (مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ: [۴] دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد) برمی‌آید که احتمالا همچون بیشتر قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب به همراه عده‌ای، غزالی طلایی که عبدالمطلب به کعبه هدیه کرده بود را دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از کسانی که در دزدی نقش داشتند قطع شد، ولی دایی‌های ابولهب از قبیله خزاعه مانع قطع شدن دست او شدند. [۵]

پس از تولد محمد (ص)، پیش از آن که حلیمه شیر دادن او را بر عهده گیرد، کنیز ابولهب، ثوبیه، مدتی محمد (ص) را شیر داد. بعدها، پیامبر (ص) به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد. [۶]

در هشت سالگی محمد (ص)، عبدالمطلب در بستر مرگ، فرزندان خود را جمع کرد و آنان را به سرپرستی محمد (ص) وصیت نمود. ابولهب برای سرپرستی داوطلب شد، عبدالمطلب پاسخ داد: «شرّ خود را از او باز بدار» و سرپرستی پیامبر را به ابوطالب واگذار کرد. [۷]

پس از آن که پیامبر (ص) تبلیغ اسلام را آغاز کرد ابولهب با آن که عموی آن حضرت بود، هرگز ایمان نیاورد و همواره از دشمنان اسلام بود. وی خدمت بت عزّی و حمایت از آن در مقابل اسلام را برعهده گرفته بود. نقل شده است که او می‌گفت: «اگر عزی پیروز شود من خادمش هستم، و اگر محمد پیروز شود -که این گونه نمی‌شود- پسر برادر من است». [۸]

ابولهب و آزار و اذیت پیامبر (ص)

پس از بعثت پیامبر اسلام (ص)، ابولهب در زمره سرسخت‌ترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در تاریخ اسلام به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (ص) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول آیه انذار، پیامبر (ص) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (ص) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر سحر پیامبر (ص) دانست در نتیجه پیامبر (ص) سکوت کرد و موضوع دعوت به اسلام را به روز بعد موکول کرد. [۹]

گاهی هنگامی که پیامبر (ص) گروهی را به اسلام دعوت می‌کرد ابولهب و عباس بن عبد المطلب جلو رفته و می‌گفتند: «این برادرزاده ما دروغ‌گوست، شما را از دینتان گمراه نکند». [۱۰] در موسم حج نیز، هنگامی که پیامبر (ص) نزد گروه‌هایی که به زیارت کعبه آمده بودند می‌رفت تا آنان را به اسلام دعوت کند؛ قریشیان به میان آنان می‌رفتند و از پیامبر (ص) بدگویی می‌کردند، در این کار جدی‌ترین فرد ابولهب بود. [۱۱]

او به پیامبر (ص) آزار جسمی نیز می‌رساند. او گاهی به دنبال پیامبر (ص) راه می‌افتاد و او را با سنگ می‌زد؛ به گونه‌ای که پای وی را خون آلود می‌کرد و او را دروغ‌گو می‌خواند. [۱۲] یک بار وقتی پیامبر (ص) در سجده بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (ص) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (ص) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (ص) دانست. [۱۳] پیامبر (ص) فرموده است که خانه‌اش در بین بدترین همسایه‌ها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان می‌ریختند. [۱۴]

هنگامی که قریشیان بنی هاشم و مسلمانان را در شعب ابی طالب در محاصره اقتصادی قرار دادند، ابولهب با این که از بنی هاشم بود با قریشیان همراه شد [۱۵] و از کسانی بود که عهدنامه تحریم را مهر کردند. [۱۶]

دلیل درگذشت و نحوه دفن ابولهب

او سرانجام در اثر بیماری‌ای به نام عدسه هفت روز پس از واقعه بدر درگذشت [۱۷] و از بیم سرایت بیماری بدنش تا چند روز بر جای ماند تا بو گرفت. پس از آن، جسد او را در بیرون مکه کنار دیواری قرار دادند و با پرتاب سنگ از دور، روی آن را پوشاندند. [۱۸] ابن بطوطه از قبر او و همسرش در بیرون مکه یاد کرده که رهگذران بر آن سنگ می‌زده‌اند. [۱۹]


پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۹۳
  2. ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۳
  3. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۱۱۰
  4. آیه 2 سوره مسد
  5. ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ۱۴۰۵ق، ص۵۹-۷۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ۱۳۷۸ق، ص۱۲۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۲۵
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۱۰۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۹۶، یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۹
  7. ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۳۵
  8. واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۸۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۷۸
  9. خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶
  10. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۳
  11. ابن خلدون، تاریخ، دار احياء التراث العربی، ج۳، ص۱۱
  12. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲
  13. ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸
  14. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۲۰۹
  16. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۵۰
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۴، ص۷۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱
  18. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۷۸
  19. ابن بطوطه، رحله، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۸۲