عبدالله علایلی

نسخهٔ تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۱ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')

عبدالله علایلی[۱] با نام کامل عبدالله عثمان علایلی(۲۰ نوامبر ۱۹۱۴ - ۱۳۳۳ (قمری)/ ۳ دسامبر ۱۹۹۶ - ۱۴۱۷ (قمری)). زبان‌شناس ادیب دانشنامه نویس و فقیه متجدد لبنانی بود. او فرهنگ لغت را بازنگری کرد و مفاهیم «فرهنگ لغت» و «دائرةالمعارف» در هم آمیخت. او به دلیل نظرات فقهی و زبانشناسی بحث برانگیزش شناخته شده‌است.

عبدالله علایلی
نام عبدالله علایلی
نام‎های دیگر عبدالله العلائلی
نام پدر
متولد ۱۹۱۴ م - ۱۳۳۳ ق
محل تولد لبنان
اساتید
برخی از آثار ‏ادیبان و حشاشین.
  • مقدمه ای بر درس زبان عربی، قاهره، ۱۹۳۸.
  • تعالی معنا در تعالی ذات، یا پرتوهایی از زندگی حسین، بیروت، ۱۹۳۸.
  • ترانه‌های ترانه‌ها
  • تاریخ حسین: نقد و تحلیل، بیروت، ۱۹۴۰.
  • مجموعه من متهمم در هفت قسمت، بیروت، ۱۹۴۰.
  • قانون اساسی ملی عرب، سعیده، ۱۹۴۱.
  • جهان و فساد اجتماعیون، بیروت، ۱۹۴۲.
  • المعرّی ذلک المجهول، بیروت، 1944.

سه‌گانه حسین

علایلی اصرار داشت که اصلاحات باید دارای نمادهای ایده‌آل، معنوی و تاریخی باشد؛ از این رو حسین، به عنوان اندیشه ای انقلابی و آزاده، در پروژه اصلاحی علایلی از جایگاه مهم و مرکزی برخوردار است؛ لذا او سه کتاب دربارهٔ حسین بن علی نگاشته که عبارتند از:[۲]

  1. «تعالی معنا در تعالی ذات» یا «پرتوهایی از زندگی حسین»
  2. «تاریخ الحسین»
  3. «روزهای حسین»

وی کتاب اخیر را پس از سه دهه مجدداً با عنوان «از روزهای نبوت» منتشر کرد. تغییر عنوان کتاب با ملاحظه این نکته صورت گرفت که روزهای زندگی حسین چیزی جز اقتباس از روزهای زندگی پیامبر نیست و نیز اشاره به این حدیث که: «حسین از من است و من از حسین هستم.»

تالیفات

  • ادیبان و حشاشین.
  • مقدمه ای بر درس زبان عربی، قاهره، ۱۹۳۸.
  • تعالی معنا در تعالی ذات، یا پرتوهایی از زندگی حسین، بیروت، ۱۹۳۸.
  • ترانه‌های ترانه‌ها
  • تاریخ حسین: نقد و تحلیل، بیروت، ۱۹۴۰.
  • مجموعه من متهمم در هفت قسمت، بیروت، ۱۹۴۰.
  • قانون اساسی ملی عرب، سعیده، ۱۹۴۱.
  • جهان و فساد اجتماعیون، بیروت، ۱۹۴۲.
  • المعرّی ذلک المجهول، بیروت، 1944.[۳]
  • واژگان، بیروت، ۱۹۴۵.
  • جادوگر، بیروت، ۱۹۴۶.
  • سفر به جاودانگی (شعر ترجمه شده به فرانسوی)، بیروت، ۱۹۴۶.
  • تفاوت بین سبک و ترکیب، بیروت، ۱۹۴۷.
  • الگوی آرمانی آنها یا حضرت خدیجه، بغداد، 1947.[۴]
  • روزهای الحسین: صحنه‌ها و داستان‌ها، بیروت، ۱۹۴۸.
  • شهید قسطل (عبدالقادر الحسینی)، بیروت، ۱۹۵۲.
  • روانشناسی از دیدگاه من.
  • اعراب در چنگال خطر، بیروت، ۱۹۵۵.
  • فلسطین خونین.
  • لبنان؛ عنزة ولا مرقد.
  • مقدمات ضروری مطالعه خوب برای درک تاریخ عرب.[۵]
  • مقدمه تفسیر.
  • ارعاب یا علم اساطیر اعراب در سایه زبان، بیروت، ۱۹۵۵.
  • المرجع - فرهنگ لغت متوسط، بیروت، ۱۹۶۳.
  • چهره کارتونی، بیروت، ۱۹۶۳.
  • برای لبنان: شعرهایی با حرف خونین و آرزوی سپید، بیروت، ۱۹۷۷.
  • اشتباه کجا است؟ بیروت، ۱۹۷۸.
  • فرهنگ لغت نظامی.

زندگی نامه «عبدالله بن عثمان العلایلی»

خاندان علامه علايلي دارای ریشه ای کریتی – یونانی اند که در اواخر حکومت فاطمیین مصر به سبب تجارت به آنجا مهاجرت کردند و در دمیاط و منصوره و اسکندریه سکنی گزیدند. در ارتباط با تسمیه این خاندان به علایلی آمده که یا این نامگذاری منسوب به علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و یا از «عَلیٌ لِي» گرفته شده است. در اواسط قرن 11 هجری برخی از خاندان علایلی از مصر به لبنان مهاجرت کردند. در سال 1849 حاج عثمان با زنی از «آل الکلبی» به نام نفیسه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج شش پسر و دو دختر بود. کوچک ترین این فرزندان حاج عبدالله بود. که در سال 1914 میلادی همزمان با وقوع جنگ جهانی اول به دنیا آمد. خود او نقش مادرش که به عنوان معلم در مدارس دخترانه عثمانی تدریس هم میکرده را، در علاقمند کردن او به علم بسیار زیاد می داند. از جهت مالی نیز او وخانواده اش فراز و نشیب های فراوانی را گذراندند. به علت این که در دوران کودکی و در ایام قحطی بزرگ ناشی از جنگ جهانی اول، علامه بسیاری از صحنه های جانسوز قحطی زدگی و گرسنگی کودک و بزرگ و مرد و زن را به چشم خود دیده بود و با گوش جان صدای کمک خواستن مستمندان را شنیده بود، به این اصل معتقد بود که «فرمانده و فرمانروای حقیقی کسی است که با اندوه بزرگ شده باشد.» و همه این موارد باعث شده بود که ایشان انسانی آرام وصبور و با حوصله باشد. ایشان علاوه بر این وضع نا مناسب در ایام قحطی ناشی از جنگ جهانی اول، وضعیت مدارس و مکتب خانه ها را نیز اصلا مناسب نمیدید زیرا اساتید و پیر مردهای موجود در مکتب خانه ها با زدن کودکان و عدم تربیت درست آنها بیشتر آنان را از مکتب خانه ها و به صورت کلی از علم زده می کردند. همین امر سبب شد پدرش مکتب خانه او را طی چند ماه سه مرتبه عوض کرد و در نهایت هم او را به مدرسه علوم جدید «الحرش» که «جمعیه المقاصد اسلامیه» آن زمان (1917 م) تاسیس کرده بود ببرد. در این مدرسه آموزش های ابتدایی عربی و فرانسوی و جغرافیا و حساب و تاریخ داده میشد . اما در سال 1924 م وی در سن ده سالگی به قاهره رفت و سالیانی را در الازهر صرف تحصیل علم کرد. از جمله فعالیت ها و خصوصیات ایشان: دارای روحیه ای مبارز ستیز و انقلابی بود. در اولین همایشی که با عنوان «الموتمر البرلمانی الاسلامی لقضیه فلسطین» با دعوت رئیس پارلمان مصر برگزار بود مشارکت نمود. سه سال در لبنان در مسجد «العمری الکبیر» امام جماعت بود و هزاران مستمع و نمازگزار را به نپذیرفتن عصبیت و قبیله گرایی فرا میخواند. در کتاب «سوریا الضحیه» به معاهده سال 1936 فرانسوی ها حمله گسترده ای کرد. به دنبال وحدت اسلامی عربی بود و سرسختانه مخالف تجزیه در کشور های عربی بود. در باره فلسطین کتاب «فلسطین الدامیه» را نوشت و نیز در باره فلسطین می گوید: «هر فلسطینی یک حق بر همه سلاح هایی دارد که الان در اختیار سرزمین های عربی است، و باید به آنها داده شود، بنابراین این فلسطینیان هیچ روزی شکست نخورده اند بلکه این فرمانروایان عرب اند که شکست خورده اند.»

دیدگاهها و افکار علایلی

علايلي يکي از شخصيتهاي برجسته عرب بود در حدي که بعضي‌ها از جمله امين نخله شاعر عرب مي‌گويد ما در عصر عبدالله العلايلي زندگي ميکنيم. علايلي در ميدانهاي مختلف زندگي تاثير گذاشت. او زبان‌داني احياگر و اديبي مبتکر در شعر و نثر، فقيهي مجتهد و اصلاح‌گر سياسي و اجتماعي بود. علايلي به گونه‌اي علمي انديشه کرد و مشکلاتي اساسي را جهت بحث و بررسي مطرح نمود و در کنار امام خميني(ره) و شهيد سيد محمد باقر صدر و سايرين نشانه‌هايي در این راه ترسيم نمود . علايلي اولين نفر در طرح تجدّد شريعت و فقه نبود بلکه تأثير بسياري از جنبش روشنگري در مصر گرفته است و بي شک از شخصيتهايي مانند جمال‌الدين اسدآبادی و محمد عبده متأثر شده است. وی شخصيتي استثنايي است که جز هر صد سال مشابه ندارد و انديشه‌اش مستحق آن است که مورد اهتمام پژوهشگران و علما قرار گيرد. او فيلسوف، انديشمند، فقيه و زبان‌داني است که در همه اين زمينه‌ها، مبتکر و برجسته مي‌باشد. زندگي علايلي، شامل دو مرحله است: مرحله شکل‌گيري و پختگي فکري که از آغاز تا پايان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بيروت در 1940م را شامل مي‌شود و مرحله غني‌شدن و عمق يافتن انديشه و افکار در زمينه‌هاي مختلف از جمله زبان، ادبيات، سياست، تاريخ و فقه که پس از 1940م تا پايان عمر او را شامل مي‌گردد. علايلي در اين مرحله حدود شصت کتاب و تعداد زيادي مقاله و پژوهش از خود باقي گذاشت و در تمام آنها شعار واحدي داشت: تقليد کردن با خطا، به معناي محافظ بودن نيست و اصلاحي که دانش به بارآورد خروج محسوب نمي‌شود. عجيب بودن رأيي که گمان کنم صحيح است مانع از اعلام آن نمي‌شود زيرا ديگر شهرت عنواني براي حقيقت نيست و افزود، به ديوارها اعتقادي ندارم و اين اساس هر حرکتم مي‌باشد زيرا باور به ديوار، باور به محدوديت و جمود است. در مورد داستان توصيف علايلي به شيخ قرمز «الشيخ الاحمر» قضيه اين است که علايلي به خوبي وضعيت اجتماعي، سياسي، ديني و فقهي جامعه را درک نمود و به انقلاب بر همه چيز فراخواند و در اين منطق با اکثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومي» و «کتله التحرر الوطني» و «حزب التقدمي الاشتراکي» و«حزب الشيوعي» مشترک بود، لذا مطبوعات در جريان معرکه «دارالافتاء» در دهه پنجاه ميلادي او را به شيخ قرمز توصيف کردند. ولي علايلي حزبي، به معناي تشکيلاتي نبود بلکه با انديشه‌هاي اصلاح‌طلبي، انساني، انقلابي و تجدّد خواهي آن احزاب ، احساس همراهي مي‌کرد. در مورد وجه شاعري العلايلي : وي قصيده‌اي با وزن و قافيه واحد و بيش از يکهزار و پانصد بيت به نام «رحلة الخلد» در سال 1938 سروده است که چاپ نشده و فقط بخشي از آن که «مستشرق فرانسوي» به فرانسوي ترجمه کرده، باقي‌مانده است. العلايلي در تفسير نيز صاحب‌نظر بود و عقيده داشت تفسيرهاي موجود متاثر از تخصص مفسرين هستند لذا تفسيري در دو جلد به نام «مدخل الي تفسير» تاليف نمود که يک جزء به تفسير لفظي و جزء ديگر به تفسير معنا پرداخته است. وي معتقد بود «اسلوب قرآن کريم آنطور که مسشترقين گفته‌اند و بعضي از پژوهشگران عرب از آنها پيروي کرده اند، در سوره‌هاي مکي و مدني تفاوتي ندارد». علايلي به آنچه پيرامونش مي‌گذشت نيز توجه داشت لذا دو کتاب تاليف کرد يکي «فلسطين الداميه» که خطر صهيونيستها در فلسطين را روشن نمود و ديگري «سوريا الضحيّه» که خطر استعمار فرانسه در منطقه را بيان کرد. در جنبه زبان‌داني، علايلي معتقد بود مجموعه الفاظ رشد ميکند و مي‌ميرد و اين چرخه تکرار ميشود و در جنبشي دائمي و مرتبط با حرکت مردمي که آنها را استفاده ميکنند مي‌باشد لذا اگر زبان، جنبش رشد دائمي را از دست بدهد و پيشرفت تمدني را همراهي ننمايد، انساني که از آن استفاده مي‌کند قدرت تفکر و توليد را از دست مي‌دهد و اين موضوع نياز شديد زبان به تجديد و به روز شدن را الزامي مي سازد تا بتواند به وظايف گوناگون خود از جمله تفکر، تعبير، ارتباط و برانگيختن احساسات زيبا و عواطف انساني عمل نمايد. گرايش علايلي به بازخواني تاريخ به هدف درس‌گيري از آن از نکات برجسته وی بود. در همين رابطه به تاليفات وی از جمله کتاب «تاريخ الحسين(ع)» در سال 1940 و کتاب «الدستور العرب القومي» در سال 1941، و کتاب «مَثَلَهُنَّ الاعلي» در مورد زندگي حضرت خديجه(ع) در سال 1947 و کتاب «ايام الحسين(ع)» در سال 1948 و ساير کتاب می توان اشاره نمود. شايد علايلي بيش از هرچيزي به آن معروف شده است که مرجعي در زبان مي‌باشد و حقيقتاً او چنين بود اما بايد گفت اگر علايلي در چارچوب اجتهاد لغوي محبوس بماند، به او ظلم شده است . علايلي قبل از اينکه عالم دين مبرز و قبل از اينکه زبان‌دان و مرجع در زبان عربي باشد انساني داراي سبک ويژه فکري بنيادين مي‌باشد که براساس آن هم در زبان و هم در ساير قضاياي زندگي عمل کرده است.

انديشه‌هاي علايلي در قضاياي زندگي تمايز چشمگيري به او در زمينه انديشه اجتماعي و ديدگاه تمدني بخشيد و اگر بودند کساني که کارهاي او را ادامه مي‌دادند و اگر مطالعات و پژوهشهاي او بازخواني و دوباره ارائه مي‌شد هم اکنون او راهنماي معاصري در جهان اسلام و عرب بود اما علايلي نه از اهل سلطه پشتيباني سياسي حقيقي شد و نه از حمايت گسترده مردمي برخوردار بود و نتيجه آن که انديشه علايلي همچنان در کتابها، تأليفات و سخنرانيهايش در جا مي‌زند و مردم اقيانوس مملو از گوهر و پر از برکت انديشه و پيشنهادات و راه حلهاي علايلي که براي رفع مشکلات کنوني تمدنشان کارآيي داشت را از دست داده‌اند.

علايلي بر مبناي نص قرآني، اعلام مي‌کند جامعه انساني بر پايه‌هايي بنيان شده است که مهمترين آنها عبارتند از:

– حق انسان در آزادي – حق انسان در استقلال شخصي – آزادي انسان در کار، توليد و تلاش – مبدأ مسئوليت شخصي جزائي – تئوري جزاء در حق عام علايلي با استناد به حديث شريف «ان الله يبعث لهذه الأمة على‌رأس کل مائة سنة من يجدّد دينها» اعتقاد دارد اين قانون کامل، حرکت و پويايي شريعت در بستر زمان مي‌باشد و آن را فراتر از تغيير شکلي و همخوان کردن مي‌داند و با استناد به کلمه «دينها» تجديد را نوعي ايجاد و شروع ديگر و بدون محدوديت در بخشي از دين مي‌داند. علايلي به ديدگاه تمدني براي زندگي اقتصادي اجتماعي معاصر مبتني بر اصولي که مهمترين آنها عبارتند از اصول زير، فرا مي‌خواند:


– شخص نياز به ثروت ندارد چون ثروت فقط يک ضرورت اجتماعي است. – قرض اجتناب ناپذير است بر مبناي آيد کريمه «وأقرضوا الله قرضاً حسناً» – دوره فرصت در بازپرداخت قرض واجب است بر مبناي آيه کريمه «وإن کان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة». – زراندوزي حرام است بر مبناي آيه کريمه «والذين يکنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب أليم». – الزامي بودن گردش توليد و پول – اجراي قانون تکفّل بين مردم و اين نزد علايلي از تکفّل سوسياليستي مبتني بر مساوات متفاوت مي‌باشد. کتاب «أين الخطأ» شيخ عبدالله العلايلي توسط انتشارات دار العلم للملايين در سال 1978 منتشر گرديد و اين تاريخ به دو موضوع اشاره دارد، اول اينکه کتاب در سايه جنگ داخلي لبنان نوشته شده است. دوم اينکه دهه هفتم قرن گذشته، دوره زماني بود که چپگراها به اين باور رسيدند که سوسياليزم بر سرمايه‌داري برتري دارد و دنيا در حال روي‌آوردن به آن هست. وی در مورد ضرورت تجدّد در شريعت و به روز کردن قرائت دين صاحب تفکر بوده و به طرح مشکلاتي همچون مشکل فقر، مالکيت نفت، هدر رفتن قرباني‌هاي حج، تعامل با بانکها، قانون مجازات اسلامي و تعيين شروع ماههاي قمري و ارائه راه حلهاي مناسب هر مشکل پرداخته که مبتني بر بازتعريف اصطلاحات و تعابيري همچون مفهوم ثروت، تکافل اجتماعي و غيره مي‌باشد. شيخ عبدالله العلايلي يکي از انديشمندان عقل‌گرا بود که ميان زمينه فرهنگي اسلامي و فلسفه و فهم معاصر جمع نمود و خواست از خلال کتابها و سخنرانيهايش با الهام از حديث نبوي شريف «ان الله يرسل على رأس کل مئة سنة من يجدّد لهذه الأمة دينها» مجدّد دين اين امّت ‌باشد. تجدّد در انديشه العلايلي نوعي انقلاب بر تقليد کورکورانه و فهم اشتباه، انقلاب بر جمود نص در زماني يا اشخاصي مشخص بود. مهمترين ويژگي وی جرأتي بود که در جامعه علماي شريعت و فقه کم نظير است. جرأتي که نه متّکي بر تهوّر يا تعصّب بلکه متّکي بر دانش وسيع و فهم و شناخت بود. واضح وآشکار است که طرح علايلي طرحي تجديد نظر طلبانه در سطح امت است و بدون شک طرحي عقلاني و تحوّل‌گرا مي‌باشد. او تلاش کرد تغييري ريشه‌اي در نقش فقه معاصر ايجاد کند تا به تغيير در روش و رفتار امّت برسد. علايلي دو موضوع را در صحنه دنيا و روابط ملل و جوامع انساني مسلّم مي‌دانست. اولين موضوع مسلّم نزد علايلي اعتقاد او به اين بود که دنيا به طور عموم از دو بحران رنج مي‌برد يکي بحران اخلاقي که آن را بحران وجدان انساني مي‌نامد، وجداني که در حال از دست رفتن و نابودي است و از دو سرخوردگي رنج مي‌برد، سرخوردگي از تمدن حاکم بر جهان که تمدّن غربي باشد و پر از مخالفت با خير و برتري جويي و شکست در ساختن انسان است و سرخوردگي ديگر در غرب ناشي از اين سرخوردگي که منجر به پيدايش جريانهاي فلسفي و فکري با گرايش به تمدن و مذاهب شرقي شد. علايلي در مصاحبه‌اي اظهار کرد: غرب از نظر تمدني و انساني متحيّر است و تاکنون خودش را درک نکرده و نشاخته است. علايلي کتاب «پُل هازار» در مورد بحران انديشه اروپايي در قرن نوزدهم را در اين زمينه مثال زد.

دومين موضوع مسلّم نزد علايلي، چيزي است که او سه اصطلاح در توصيف آن بکار برده است،‌ العالميه، الکونيه و المسکونيه به معناي جهاني بودن. علايلي در مورد نوع رابطه صحيح با انديشه غربي گفته است، من بدون استثنا ضد هر چيزي هستم که انديشه غربي ارائه کرده است ولي در عين حال ضد قطع رابطه و عدم شناخت آن هستم. علايلي در جاي ديگر گفته است، انديشه ملک مشترک انساني است و نبايد احتکار و شخصي شود. انديشه همچون شبنمي است که قالب و شکل و حالت ثابت به خود نمي‌گيرد. علايلي مانند هر انديشمند پيشگامي در مورد بحران تمدني و بحران روابط انساني در سطح دنيا علاوه بر توصيف و نقد واقعيت به ارائه راه حلي که معتقد بود مي‌تواند مشکلات را بر طرف کند اقدام نمود و در جايي آن را «تکنولوژي انساني» ناميد. علايلي راه حل را در بازگشت به انديشه‌هاي اساسي انقلاب فرانسه و به اصول سازمان ملل متحد بويژه در زمينه حقوق بشر و اقدام مشترک انساني براي تعميق اين اصول و مباني مي‌دانست و طبعاً به نظر او اينها نه با منابع اسلامي و نه با منابع ديگر اديان تعارض ندارند. علايلي به عنوان يک زبان‌دان و پژوهشگر ، شمشير تمرد علمي روشمند را در سال 1938م در حالي که بيست و چهار سال داشت از غلاف بيرون کشيد و مقدمه علم زبان را ارائه کرد که بعنوان بحثي خارق‌العاده و انقلابي علمي حقيقي بود. علايلي در مورد مقدمه علم زبانش گفت، آن جديدترين ديدگاه بود که مانند هر چيز ديگري مورد فراموشي قرار گرفت. مقدمه علايلي ابوابي را در زبان عربي در سال 1938 گشود که تا آن زمان طلسم بودند. مقدمه او شامل تعدادي از مباحث ارزشمند زباني بود که هر يک جداگانه ارزش آن را دارند که موضوع پايان‌نامه دکترا در علم زبان باشند و عبارتند از:

– شکل‌گيري زبان و معاني حروف – اوزان، تعريف و تجديد آنها – مذکر و مؤنت – عين‌الفعل مضارع – پيشرفت زبان و لهجه‌ها – قاعده «القلب» يا «الدوائر» علايلي در اين موضوع متأثر از نظريه پيشرفت بيولوژيکي مبتني بر قانون اهمال و استعمال بود به معناي نظريه‌اي که متبني بر مرگ اعضاي غير فعّال و بدون به کار گرفته شدن در بدن مي‌باشد زيرا علايلي معتقد بود آنچه براي زبان اتفاق مي‌افتد مشابه همان چيزي است که در يک ساختار موجود زنده رخ مي‌دهد. علايلي در دعوت به اصلاح در زبان موفق بود زيرا:

– از شخصيت‌گرايي و تعصّب به آن دوري گزيد و جمع‌گرايي و اجتماعي محوري را مبنا قرار دارد. – از دايره کشوري و منطقه‌اي خارج شد و معتقد بود زبان عربي، مال تمام عربها و گنج دائمي آنها مي‌باشد. – متن زبان را ماده‌اي حقيقي براي فکر کردن محسوب کرد نه وسيله‌اي يا چيزي که شناخته شود. – ويژگي خيال را در مقام نخست به زبان نسبت داد نه به اديب يا شاعر با اين که نقش ايجاد کنندگي اديب يا شاعر را از نظر دور نداشت. – زبان را هدف دانست نه وسيله. نقش زبان فقط منحصر به بيان نيازهاي مردم نيست چون ما آنطور که فکر مي‌کنيم سخن مي‌گوييم و آنطور که سخن مي‌گوييم فکري مي‌کنيم و چون زبان و انديشه توأم هستند بنابر اين انديشه‌اي بدون زبان و زباني بدون انديشه وجود ندارند. علايلي پي‌برد که زبان بر نگاه ما به خودمان و به ديگران و به هستي حاکم است. زبان نظام انديشه‌کردن ما و بلکه در نتايج انديشيدن ما حاکم مي‌باشد، چون من بر اين گمان هستم که حقايق با اختلاف زباني که انسان با آن مي‌انديشد، متفاوت مي‌شوند. وی در مورد نگاشتن زندگي امام حسين(ع) می گوید: روزي به طور اتفاقي در ايام جواني، به مکاني که ايرانيان قاهره در آن مقيم هستند در مراسم احياي شهادت امام حسين(ع) رفتم و نحوة اجراي برنامه نظرم را جلب و عقل و روح و وجودم را تسخير کرد. پس از مدتي خود را مقابل مردي ديدم که ژن‌هاي تاريخي پيامبر اکرم(ص) را حمل مي‌کند. علايلي در همين زمينه مي‌گويد، پيامبر به حسين(ع) تعلق خاطر داشت چون در او سايه و حقيقت خود را مي‌ديد. دوست داشتن حسين توسط پيامبر، صرفاً يک امر عاطفي محض نبود بلکه احساس ديگري هم در کنار آن بود و آن استمرار وجود بود. امام حسين(ع) در نظر علايلي، عظمتي فوق تمام شخصيتهاي بزرگ دارد و شخصيتي برتر از هر شخصيتي و مردي فوق تمام مردان است. حسين(ع) محل گردآمدن عظمتها و کمالات مي‌باشد. [۶]

پانویس

  1. نُشرت هذه السّیرة بمُناسبة مئویة العلایلیّ الّتی تصادف فی 2014/11/20
  2. أنظر الرابط الخارجی لتنزیل کتاب الإمام الحسین علیه السلام
  3. خطای لوآ: expandTemplate: invalid title "<strong class="error"><span class="scribunto-error" id="mw-scribunto-error-0">خطای اسکریپتی: پودمان «Citation/lang» وجود ندارد.</span></strong>".
  4. تنزیل کتاب مثلهن الأعلی
  5. أنظر الرابط الخارجی لتنزیل کتاب مقدمات لا محید عن دراستها لفهم التاریخ
  6. https://taghribstudies.net

پیوند به بیرون

برنامه‌های تلویزیونی دربارهٔ او

سمینار بزرگداشت

مجمع گفتگو و توسعه ادیان و فرهنگ‌ها و دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه مقاصد، جلسه ای برای بزرگداشت وی ترتیب داد. الگو:نوار درگاه