مرگ
نام مرگ
نامهای دیگر موت•وفات •در گذشت•

مَرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگ‌از قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. مَرگ در زیست‌شناسی پایان چرخهٔ زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشت‌ناپذیر علائم حیاتی است. در معانی دیگر، به قطع و نابودی کامل یک روند یا یک پدیده اشاره می‌کند.

مرگ از نظر بالینی به ایستادن ضربان قلب، توقف دم و بازدم و از کار افتادن کامل مغز گفته می‌شود، اما منظر فلسفی تعریف ما از مرگ بر مبنای دیگری استوار است: رسیدن به یک مرحله بی‌بازگشت.

علل ترس از مرگ

علت‌ ترس‌ از مرگ‌ چند چیز است‌:

۱- نشناختن‌ ماهیت‌ مرگ‌ و فنا پنداری‌ آن‌

۲- گناه‌ و ذخیره‌ ساختن‌ آتش‌ برای‌ خود

۳- وابستگی‌ و محبت‌ مفرط‌ به‌ دنیا و تعلقات‌ دنیوی‌.

ابوذر غفاری

در روایت‌ است‌ که‌ از ابوذر غفاری پرسیدند: چرا از مرگ‌ می‌ترسیم‌؟ فرمودند: «لانکم‌ عمرتم‌ الدنیا و اخربتم‌ الاخره‌ . زیراشما دنیای‌ خود را آباد و آخرت‌ را ویران‌ ساختید» . [۱]

یعنی‌ به‌ جای‌ برقراری‌ موازنه‌ بین‌ دنیا و آخرت‌ بیشترین‌ تلاش‌ خود رامصروف‌ خواست‌های‌ گذران‌ دنیا ساختید و از تلاش‌ برای‌ آباد سازی‌ جهان‌ آخرت‌ با اعمال‌ صالحه‌ و ترک‌ گناه‌ دست‌ کشیدید.در نتیجه‌ چون‌ مرگ‌ در رسد از آبادانگاه‌ خود به‌ ویرانکده‌ سیئات‌ می‌روید. در حالی‌ که‌ اگر آن‌ را آباد می‌ساختید به‌ مرگ‌ مشتاق‌و علاقه‌مند بودید.

کلام حضرت علی (ع)

چنان‌ که‌ امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «فوالله‌ لابن‌ ابی‌ طالب‌ انس‌ بالموت‌ من‌ الطفل‌ بثدیی‌ امه‌؛ به‌ خدا قسم‌!مرگ‌ برای‌ علی‌ گواراتر از پستان‌های‌ مادر برای‌ کودک‌ است‌». [۲]

عمومیت و حتمیت مرگ

مرگ سنّتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچ‌کس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید.

don Juan Matus (دون خوان ماتوس) : مرگ هرگز توقف نمی‌کند . فقط گاهی چراغ‌هایش را خاموش می‌کند. [۳]

چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار؟ که رخت عُمر ز کی باز می‌برد طرار

چرا ز خواب و ز طرار می نیازاری؟ چرا ازو که خبر می‌کند کنی آزار؟ [۴]

پانویس

  1. بحارالانوار،ج۶،ص۱۳۷،حدیث ۴۲
  2. بحار الانوار،ج۷۱،ص۷۵
  3. كاستاندا، كارلوس، حقيقتی ديگر بازهم گفت‌وشنودی با دون خوان ، ترجمۀ ابراهيم مكلّا تهران : نشر ديدار1382- صفحه 56
  4. مولوی ، جلال‌الدین محمد ، ديوان كبير شمس، طلايه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1134