نیاز به تفسیر قرآن (مقاله)

عنوان مقاله دلائل نیاز به تفسیر قران
زبان مقاله فارسی
نویسنده سید مصطفی حسینی رودباری

از سوالات رایج در مباحث تفسیر قرآن این است که به رغم آنکه مخاطبین قران عموم مردم بوده و از طرفی در برخی از آیات از آن بعنوان احسن تفسیر یاد شده است چگونه فهم آن نیاز به تفسیر مفسران دارد . در این مقاله دیدگاه برخی از عالمان فریقین در این زمینه تبیین شده است .


دلائل نیاز به تفسیر قران از منظر عالمان فریقین

از جمله سئوالاتی که قبل از ورود در مباحث اصلی مبانی تفسیری لازم است مورد بررسی قرار گیرد این است که اساسا وقتی قران خود را بعنوان "احسن تفسیرا" معرفی می کند (وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً [۱] چه نیازی به تفسیر قران خواهد بود ؟


در پاسخ این سئوال جوابهای گوناگونی از طرف مفسران و عالمان فریقین داده شده است که در اینجا گفتار برخی از انها را بیان می کنیم :


1- زرکشی

ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القران البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قران نخست به ذکر مقدمه ای پرداخته و می نویسد : هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین افکار متعالی و دقیق مولف ، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند. [۲]


ایشان بعد از ذکر این مقدمه به علت نیاز قران به تفسیر پرداخته و می نویسد :

هر چند زبان قران عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می باشد اما بجهت انکه مشتمل بر اندیشه های متعالی و نکات دقیق می باشد نیازمند تفسیر می باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرانی به تبیین ان می پرداخت . [۳]


ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقران می نویسد : همانگونه که در عصر رسالت مردم به تفسیر قران نیاز داشتند در اعصار بعد این نیاز بدلیل انکه مجموعه روایات تفسیری و تاویلی بدست ما نرسیده است تشدید گردید .


نتیجه انکه از منظر زرکشی نیاز مسلمانان به تفسیر قران امری لازم است بعلاوه انکه مراد از تفسیر قران تبیین مفردات ، ترکیبات و ارتباط ایات با یکدیگر و درک لطائف ان بوده که با تدبر در ایات ، مراجعه به کتب لغت و نیز مراجعه به روایات حاصل می شود .


2- محمد بن صالح بن محمد العثيمين (معاصر)

ایشان در كتاب :" أصول في التفسير "یادگیری تفسیر قران را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات ، روایات و نیز سیره صحابه را در اثبات ان ذکر می کند .


ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به ایات قرانی می نویسد :

وتعلم التفسير واجب لقوله تعالى : (كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالى : (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)[۴]


ایشان در تبیین دلالت ایه نخست- كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ...-: بر لزوم تعلم تفسیر قران می نویسد : مفاد ایه مذکور ان است که حکمت نزول قران تدبر در ایات جهت متاثر شدن از ان می باشد بنابراین بدون تدبردر ایات و فهم دقیق انها هدف مذکور از نزول محقق نمی گردد . [۵]


ایشان در بیان دلالت ایه دوم - أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می نویسد : درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در ایات فاصله می گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب انان را بجهت انکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قران می داند . [۶]


ایشان در زمینه سیره سلف - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قران می نویسد :


سیره سلف بر این بود که در جهت اموزش و یادگیری الفاظ و معانی قران اقدام می کردند چون عمل به قران بدون فهم مراد الهی ممکن نیست .


انگاه در زمینه سیره نبوی در تعلیم قران به مسلمانان از برخی صحابه نقل می کند که یادگیری انان از قران بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده ایه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که اموزش های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی رساندند اقدام به تعلیم ایات دیگر نمی کردند. [۷]


ایشان در ادامه از ابن تیمیه نیز نقل می کند که تفسیر قران را از مصادیق عهد الهی بر عالمان دینی می دانست  : ابن تیمیه معتقد بود وقتی کتبی که در علم طب و ریاضیات تدوین شده است نیازمند شرح می باشد چگونه ممکن است کتاب خداوند که سعادت دنیا و اخرت مردم بدان وابسته است بی نیاز از تفسیر و شرح باشد از اینرو بردانشمندان لازم است به تبیین و تفسیر الفاظ و معانی قران بپردازند و این عهدی است که خداوند از انان گرفته است .[۸]


3 – علامه طباطبائی

علامه طباطبائی در کتاب "القران فی الاسلام" تحت عنوان "كيف يتقبل القرآن التفسير ؟" به این سئوال مهم پاسخ داده است .


ایشان نیز همانند سایر اعلام دینی تفسیر قران را امری لازم دانسته اما معتقد است که برترین شیوه تفسیر قران مراجعه به قران و تدبر در ایات ان می باشد ایشان معتقد است حتی اهل بیت ع نیز بهمین طریق به تفسیر قران پرداخته وانرا به دیگران اموزش داده اند.بدلیل انکه وقتی قران خود را نور ، ضیاء ، تبیانا لکل شئی و ... معرفی نموده است.


بدیهی است چنین کتابی نیاز به شرح و تبیین از خارج را نخواهد داشت چون قران ، در درون خود ، احسن التفاسیر را داراست . بنابر این مفسر قران کسی است که با قدرت تدبر و تعمقش در ایات قران به فهم ایات و ارتباط انها با یکدیگر نائل شده و در تبیین بیشتر انها اقدام می کند .


در اینجا بخشهائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می کنیم :

ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قران به اموری خارج از قران می نویسد:


قران کتابی جاودان برای همه انسانها بوده که انها را بسوی مقاصد عالی هدایت می کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می داند . از طرفی قران در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می داند بنابر این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد . [۹]


ایشان استغناء قران در تفسیر ، به اموری خارج از قران را لازمه ایاتی نظیر ایه : أفلا يتدبرون القرآن و...نیزدانسته ودر رد سخن کسانی که تفسیر قران را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قران می دانند می نویسد:


اگر چنین بود- بشری بودن قران - قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقران مرتفع می گردد . بعلاوه بر اساس ایه مذکور لازمه نیاز قران در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی رسید بدلیل انکه در موارد احتمال ناهماهنگی در ایات قران نمی توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان به عصمت پیامبر ص- به تفسیر ان حضرت ارجاع داد .[۱۰]


ایشان در مقام نتیجه گیری از مباحث شان می فرماید :

تفسیر واقعی قران بمعنای ان است که باتدبر در ایات ان و ارجاع ایات به یکدیگر به معانی حقیقی ان دست یابیم.[۱۱]


بنابراین از منظر علامه طباطبائی ره تفسیر قران بمعنای تبیین برخی از ایات بوسیله ایات دیگر است که این امر نیز با تدبر و تفکر عمیق در متن قران توسط مفسر قران صورت می گیرد .از اینرو مفهوم این سخن که قران نیاز به تفسیر دارد ان است که قران نیاز به تدبر و تعمق عمیق دارد و مفسر قران با غور و غواصی در ایات قران به معانی لطیف و عمیق ان دست می یابد .


در مقایسه دیدگاه علامه با دیگران باید گفت : نگاه ایشان در مساله لزوم نیاز مسلمین به تفسیر قران با دیگر محققان علوم قرانی هماهنگ بوده هر چند نسبت به روش تفسیر قران بینشان تفاوتهائی وجود دارد که در ادامه مباحث به ان خواهیم پرداخت .


نتیجه : از مطالب ذکر شده از شخصیتهای فریقین ، مفهوم تفسیر و علت نیاز به ان معلوم گردید .


منابع

ّ

  1. فرقان ایه 33 ترجمه : کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم)
  2. البرهان فی علوم القران البرهان - ج 1 - ص 13 - 15 وإنما احتيج إلى التفسير لما سنذكر ، بعد تقرير قاعدة ; وهي أن كل من وضع من البشر كتابا فإنما وضعه ليفهم بذاته من غير شرح ; وإنما احتيج إلى الشروح لأمور ثلاثة : أحدها : كمال فضيلة المصنف ; فإنه لقوته العلمية يجمع المعاني الدقيقة في اللفظ الوجيز ، فربما عسر فهم مراده ، فقصد بالشرح ظهور تلك المعاني الخفية ; ومن هنا كان شرح بعض الأئمة تصنيفه أدل على المراد من شرح غيره له . وثانيها [ قد يكون ] حذف بعض مقدمات الأقيسة بكر أو أغفل فيها شروطا اعتمادا على وضوحها ، أو لأنها من علم آخر ; فيحتاج الشارح لبيان المحذوف ومراتبه وثالثها : احتمال اللفظ لمعان ثلاثة ; كما في المجاز والاشتراك ودلالة الالتزام ; فيحتاج الشارح إلى بيان غرض المصنف وترجيحه . وقد يقع في التصانيف ما لا يخلو منه بشر من السهو والغلط وتكرار الشئ ، وحذف المهم ; وغير ذلك ; فيحتاج الشارح للتنبيه على ذلك . .
  3. همان : ... إن القرآن إنما أنزل بلسان عربي مبين في زمن أفصح العرب وكانوا يعلمون ظواهره وأحكامه ; أما دقائق باطنه فإنما كان يظهر لهم بعد البحث والنظر ، من سؤالهم النبي صلى الله عليه وسلم في الأكثر ; كسؤالهم لما نزل : * ( ولم يلبسوا إيمانهم بظلم ) * فقالوا : أينا لم يظلم نفسه ! ففسره النبي صلى الله عليه وسلم بالشرك ; واستدل عليه بقوله تعالى : * ( إن الشرك لظلم عظيم ) * وكسؤال عائشة - رضي الله عنها - عن الحساب اليسير فقال : " ذلك العرض ، ومن نوقش الحساب عذب " وكقصة عدى ابن حاتم في الخيط الذي وضعه تحت رأسه . وغير ذلك مما سألوا عن آحاد منه .
  4. محمد:24
  5. أصول في التفسير ص 21-22وجه الدلالة من الآية الأولى أن الله تعالى بين أن الحكمة من إنزال هذا القرآن المبارك ؛ أن يتدبر الناس آياته ، ويتعظوا بما فيها والتدبر هو التأمل في الألفاظ للوصول إلى معانيها ، فإذا لم يكن ذلك ، فاتت الحكمة من إنزال القرآن ، وصار مجرد ألفاظ لا تأثير لها ولأنه لا يمكن الاتعاظ بما في القرآن بدون فهم معانيه .
  6. همان : ووجه الدلالة من الآية الثانية أن الله تعالى وبخ أولئك الذين لا يتدبرون القرآن ، وأشار إلى أن ذلك من الإقفال على قلوبهم ، وعدم وصول الخير إليها
  7. همان: وكان سلف الأمة على تلك الطريقة الواجبة ، يتعلمون القرآن ألفاظه ومعانيه ؛ لأنهم بذلك يتمكنون من العمل بالقرآن على مراد الله به فإن العمل بما لا يعرف معناه غير ممكن ....أنهم كانوا إذا تعلموا من النبي صلى الله عليه وسلم عشر آيات ، لم يجاوزوها ، حتى يتعلموا ما فيها من العلم والعمل ، قالوا : فتعلمنا القرآن والعلم والعمل جميعا
  8. همان : قال الشيخ الإسلام ابن تيميه : والعادة تمنع أن يقرأ قوم كتابا في فن من العلم كالطب والحساب ، ولا يستشرحوه فكيف بكلام الله تعالى الذي هو عصمتهم ، وبه نجاتهم وسعادتهم وقيام دينهم ودنياهم . ويجب على أهل العلم ، أن يبينوه للناس عن طريق الكتابة أو المشافهة لقوله تعالى : ( وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَكْتُمُونَهُ )(آل عمران: من الآية 187) وتبين الكتاب للناس شامل لتبين ألفاظه ومعانيه ، فيكون تفسير القرآن ، مما أخذ الله العهد على أهل العلم ببيانه .- انتهی
  9. القران فی الاسلام ص 52-68 ... فان القرآن الكريم - كما ذكرنا - كتاب دائم للجميع ، يخاطب الكل ويرشدهم إلى مقاصده ، وقد تحدى في كثير من آياته على الاتيان بمثله واحتج بذلك على الناس ، ووصف نفسه بأنه النور والضياء والتبيان لكل شئ ، فلا يكون مثل هذا الكتاب محتاجا إلى شئ آخر .
  10. همان : ...يقول محتجا على أنه ليس من كلام البشر : ( أفلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا. ليس فيه أي اختلاف ، ولو وجد فيه اختلاف بالنظرة البدائية يرتفع بالتدبر في القرآن نفسه ومثل هذا الكتاب لو احتاج في بيان مقاصده إلى شئ آخر لم تتم به الحجة ، لأنه لو فرض أن أحد الكفار وجد اختلافا في شئ من القرآن لا يرتفع من طريق الدلالة اللفظية للآيات لم يقنع برفعه من طرق أخرى ، كأن يقول النبي مثلا يرتفع بكذا وكذا ، ذلك لأن هذا الكافر لا يعتقد بصدق النبي ونبوته وعصمته ، فلم يتنازل لقوله ودعاواه
  11. همان: النتيجة التي توصلنا إليها في الفصل الماضي هي أن التفسير الواقعي للقرآن هو التفسير الذي ينبع من التدبر في الآيات الكريمة وضم بعضها إلى بعض