ناصرالدین شاه

ناصرالدین ‌شاه قاجار ، معروف به قبله عالم و سلطان صاحبقران، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای اروپایی و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود.

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۳۵، ۵ دسامبر ۲۰۲۱؛


ناصرالدین شاه
نام ناصرالدین شاه
نام کامل ناصر الدین شاه قاجار
لقب سلطان صاحبقران•قبله عالم•شاه شهید
عناوین دیگر لسلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان ناصرالدین شاه قاجار خلدالله ملکه و دولته
نام پدر محمد شاه قاجار
نام مادر مهد علیا
محل تولد دهکدهٔ کهنمو •از توابع اسکو• تبریز
دین اسلام•شیعه
سمت چهارمین پادشاه سلسله قاجار
سلسله قاجار
مرکز حکومت تهران
آثار برجا مانده ایجاد موزه ملی•تأسیس ضرابخانه•اداره پست تلگراف•چهار مدرسه بزرگ از جمله دارالفنون.
سلطنت ۲۲ شهریور ۱۲۲۷ – ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵
درگذشت ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵
نحوه مرگ بدست میرزارضاکرمانی
محل دفن حرم عبدالعظیم حسنی•شهر ری

در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزاده‌ها به میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به میرزا تقی خان امیرکبیر واگذار گردید. ناصرالدین یکی از شاهزاده‌هایی بود که دانش خود را از امیرکبیر آموخت. در چهارده سالگی با گلین خانم دختر یکی از شاهزادگان قاجار پیمان زناشویی بست.

خلاصه زندگی ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه، در ششم ماه صفر 1247 ه.ق در نزدیکی آذربایجان به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" می باشد. [۱]

وی را برای آموزش و تربیت اولیه، نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیركبیر" واگذار كردند. [۲]

ناصرالدین میرزا فرزند كوچك محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملكرد كسانی همچون چنگیزخان و شاه عباس صفوی كه فرزندان كوچكترشان را به عنوان ولیعهد معرفی كردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولیعهد معرفی كرد.

البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر، نكته‌ای است كه نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه.ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانه‌ای با امپراطوری روس، "نیكلای اول" داشت. [۳]

ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یكی از نوادگان فتحعلیشاه، طی مراسم با شكوهی ازدواج كرد. [۴] البته او به همین ازدواج بسنده نكرد چنانچه حرمسرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرمسرای وی، در امور مملكتی، در تاریخ ایران مشهور است.

پادشاهی ناصرالدین شاه

محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه.ق، در تهران درگذشت [۵] و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در تبریز بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره می شد.

در مدت چند روز بحران و كشمكش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی كه ار حكمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارتخانه‌های انگلیس و روس با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین كردند، سرانجام پادشاه جوان، با كفایت و لیاقت "میرزا تقی خان امیركبیر"، وارد تهران شد. امیر كه بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده كل قشون را دریافت كرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدر اعظم منفور محمدشاه را گرفت.

ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشكل اساسی روبرو بود. خالی‌ بودن خزانه دولت، شورش ها و فتنه‌های مدعیان سلطنت، شورش های محلی و قومی، که بخشی از این مشكلات بودند. ناصرالدین شاه كه از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فكر افتاد كه كسی را از میان مردم كه به حزونت خلق و خشونت خلق و كیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب كند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید. [۶]

ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدر اعظمش در خیر و صلاح او و مملكت اطلاع داشت. حتی می توان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشكلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای كار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضع گیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورش های "آصف الدوله" در خراسان و "آقاخان محلاتی" در كرمان كه حكایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانه‌ای می‌خواهد.

از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی كار آمدند كه همگی به یكی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیركبیر كه با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود می كرد. صدراعظم بعدی "میرزا آقاخان نوری" بود. او یكی از كسانی است كه نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یكی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئی‌ها و دسیسه چینی‌های او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان كه بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر بركنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حكم به قتل وی بدهد. [۷]

پانویس

  1. سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965
  2. امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83
  3. پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570
  4. روضة الصفا، همان، ص 8313
  5. هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه.ق، ص 8176
  6. ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965
  7. آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257