شرف الدین المرسی

نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۳ توسط S.m.salehi.kh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی| {| class="wikitable ab...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شرف الدِّيْنِ أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أَبِي الفَضْلِ السُّلَمِيّ المُرْسِيّ الأَنْدَلُسِيّ یکی از علمای بزرگ اهل سنت و اهل تصوف در قرن هفتم هجری بود.او عالم در علومی همچون ادبیات،نحو،تفسیر و حدیث بود.ذهبی در مورد او چنین می گوید:«امام، عالم برجسته، الگوی اهل فن، امامی حاذق، فهیم، با ایمان، و از برجسته‌ترین علما و دارای معارف فراوان وآثار مفید بود."[۱]

حسن بصری
نام شرف الدِّيْنِ أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أَبِي الفَضْلِ السُّلَمِيّ المُرْسِيّ الأَنْدَلُسِيّ
نام‎های دیگر شرف الدین المرسی
درگذشت 655ق

زندگی

او نابینا بود در اوایل سال 570 هجری قمری برابر با 1174 میلادی در مرسیه اندلس به دنیا آمد و بعد از اندلس نقل مکان کرد و از خراسان و بغداد دیدن نمود و مدتی را نیز در حلب و دمشق اقامت گزید.سپس به حج رفت و دوباره به دمشق بازگشت.او در مدینه نیز زندگی کرد، سپس در سال 624 هجری قمری به مصر رفت. او نزد محدث ابی محمد بن عبید الله حجری در سال 590 هجری تلمذ نمود و از عبدالمنعم بن فرسی و از منصور الفراوي نیز کسب علم نمود. او از المویدطوسی، زینب الشعریه، عبدالمعز بن محمد هروی و چند نفر دیگر نیز بهره مندشد. و در بغداد نیز از اصحاب قاضی المرستان بود.ابن النجار،المحب الطبري،الدمياطي،القاضي الحنبلي از او نقل روایت کرده اند.

شاگردان

او شاگردان فراوانی از میان علما و فضلا داشت که از آن میان می توان به منصور المشدالي اشاره کرد.

آثار

التفسير الكبير، در بیش از بیست جزء تحت عنوان "ري الظمآن". التفسير الأوسط، در ده جزء. التفسير الصغير، در بخش های سه گانه. الكافي، در نحو. الإملاء على المفصل که به بررسی و نقد هفتاد مورد رسیده است[۲].

درگذشت

مرسی در ماه ربیع الاول سال 655 هجری قمری برابر با 1257 میلادی در منطقه العریش در راه دمشق درگذشت و در تل الزعقة به خاک سپرده شد[۳].

پانویس

  1. سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج16، ص458-461، 1427هـ-2006م، دار الحديث، القاهرة
  2. شرف الدين المرسي
  3. الأعلام، الزركلي، ج6، ص233