اخوان المسلمین افغانستان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد')

اخوان المسلمین افغانستان به عنوان بخشی از نهضت اسلامی در افغانستان ظهور کرد. مراحل فکری این جنبش هم زمان با استخدام اساتید مصری در دانشکده ی شرعیات و فارغ التحصیل شدن اولین دسته از دانشجویان افغانی از دانشگاه الازهر در حدود سال های ۱۳۳۶ آغاز می گردد.

نام جریان اخوان المسلمین افغانستان
سال تاسیس 1336 شمسی
موسس غلام محمد نیازی
افراد موثر برهان الدین ربانی.

گلبدین حکمتیار. عبدالرسول سیاف. سیف الدین نصرتیار.

تاریخچه

اخوان در افغانستان در دهه 30 حرکت خود را آغاز می کند. اما تا سال ۱۳۴۸ هیچگونه سند و مدرکی مبنی بر وجود هسته های منظم فکری، فرهنگی و سیاسی به صورت مخفی و علنی و فردی یا جمعی در دست نیست. آن‌چه که بعضی از عناصر و جناح های سیاسی به عنوان سابقه ی مبارزاتی شان قبل از سال های ۴۷ و ۴۸ مطرح می‌سازند به دلیل اینکه ادعای محض بوده و مدرک قابل قبولی برای اقبات آن ارائه نگردیده است از نظر علمی پذیرفتنی نیست. اما آنچه مسلم است و جناح های مختلف هم بعضی به صراحت و بعضی به طور ضمنی به آن اعتراف دارند این است که جنبش اخوان المسلمین تحت عنوان گروه "جوانان مسلمان" با تظاهرات و راهپیمایی های خیابانی دانشجویان مسلمان آغاز شد. به هر حال جنبش اخوان المسلمین در سال ۱۳۴۸ آغاز شد اما تاریخ دقیق ان خیلی روش نیست. حزب اسلامی افغانستان چهاردهم فروردین ۱۳۴۸ را روز تأسیس گروه "جوانان مسلمان" دانسته و از آن تجلیل به عمل می آورد. اولین تظاهرات از سوی هواداران جنبش اخوان المسلمین که اعلام وجود هم به شمار می رود در ۲۱ رمضان المبارک سال ۱۳۴۹ در اعتراض به توهین کمونیست ها به قرآن کریم صورت گرفت. از مطالعی و بررسی نظریات مختلف درباره ی چگونگی شکل گیری جنبش اخوان المسلمین چنین بر می آید که دو حلقه ی دانشجویی، یکی متشکل از دانشجویان دانشکده ی شرعیات و دیگری متشکل از دانشجویان دانشکده ی مهندسی دانشگاه کابل (فاکولته ی انجینری) و دانشجویان پُلی تکنیک (پِل تخنیک) در سال ۱۳۴۷ به وجود آمده بود. حلقه ی دانشکده ی شرعیات ممکن است از لحاظ مرحله ی فکری دارای سابقه ی بیشتر پنداشته شود، چرا که افرادی چون غلام محمد نیازی و بعداً سایر افراد از جمله برهان الدین ربانی و عبدالرسول سیاف از سال ها قبل با جنبش جهانی اخوان المسلمین اشنایی پیدا کرده بودند و تحت تأثیر آن قرار گرفته بودند. اما این حلقه عملاً به همت عبدالرحیم نیازی یکی از دانشجویان آگاه و مبارز به وجود آمد و در سال ۱۳۴۸ با حلقه ی دانشجویان دانشکده ی مهندسی به رهبری گلبدین حکمتیار و سیف الدین نصرتیار به هم پیوسه و گروه سیاسی اسلامی را به نام "جوانان مسلمان" تأسیس کردند.

جریان رهبری اخوان در افغانستان

رهبری جنبش اخوان المسلمین یا گروه سیاسی "جوانان مسلمان" را عبدالرحیم نیازی به عهده داشت و اعضای مؤسس آن را حبیب الرحمن، حبیب الرحمن، سیف الدین نصرتیار، مهندس گلبدین حکمتیار، عبدالقادر توانا، غلام ربانی عطیش، سید عبدالرحمن، عبدالحبیب، استاد گل محمد، محمد عمر و سید منصور تشکیل می دادند. از جمله ی افراد فوق الذکر تنها آقای حکمتیار زنده می باشد. سیاف اعضای رهبری جنبش جوانان مسلمان را در سال های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۱ سیف الدین نصرتیار، حبیب الرحمن، حکمتیار، محمد عمر، برهان الدین ربانی، ربانی عطیش، گل محمد، حبیب الرحمن، خواجه محفوظ، عبدالقادر توانا و... معرفی می کند و در رابطه با رهبری عبدالرحیم نیازی می گوید: "... ولی باید گفت به اثر برازنگی خاضی که عبدالرحیم نیازی داشت باعث شد که افتخار سرپرستی تحریک اسلامی نصیبش گرددد و هم باید بگویم که ثقل کارِ پیشبرد تحریک بعد از نیازی به دوش حکمتیار، نصرتیار و دکتر عمر شهید قرار داشت." در جزوه ی معرفی نامه ی فیضانی هم در مورد عبدالرحیم نیازی و شخصیت او چنین امده است: "... (نیازی)کم کم پخته و آماده ی سوختن شد و صاحب راز الهی و را ه سیاسی و رأی انقلابی گردید و کارش به جایی رسید که استاد رسمی، غلام محمد نیازی را به شاگری نمی پذیرفت و استاد خسته را به قول برادری "خستو" کرد..." نویسنده ی جزوه ی مذکور در مورد نقضش رهبری عبدالرحیم نیازی می نویسد: "از نظر روابط بین المللی، عبدالرحیم نیازی بنیانگذار سازمان اخوان المسلمین در افغانستان بود و این امتیاز را فقط وی داشت و فرق وی با دیگران نیز بیشتر در همین موضوع است."

عبدالرحیم نیازی در اثر بیماری سرطان خون وفات کرد. و بعد از او انتخاباتی در دوازدهم میزان(مهر) سال ۱۳۵۰ در مسجد پل تخنیک با شرکت ۲۶۰ نفر از اعضای گروه جوانان مسلمان برای تعیین شورای رهبری جدید صورت گرفت. در نتیجه شورای رهبری پنج نفری متشکل از حبیب الرحمن، سیف الدین نصرتیار، گلبدین حکمتیار، حبیب الرحمن و غلام ربانی عطیش به وجود آمد. در سال ۱۳۵۲ بعد از کودتای محمد داوود خان که حکمتیار و محمد عمر در زندان به سر می بردند دوازده نفر از اعضای برجسته ی جوانان مسلمان در منزل برهان الدین ربانی جمع شدند و ساختار (مجلس قیادی) که اعضای آن دارای مسئولیت های مشخص بودند تشکیل شد. استاد ربانی دبیر کل و رئیس شورای اجرائی، سیاف معاون دبیر کل و حبیب الرحمن منشی شورای اجرائی تعیین شدند. بقیه ی مسئولیت ها به شرح زیر تقسیم گردید.

مسؤول امور نظامی، حبیب الرحمان مسؤول تنظیم جوانان، سیف الدین نصرتیار مسؤول تنظیم علما، حبیب الرحمان مسؤول امور مالی، سید عبدالرحمان مسؤول تنظیم ولایت مزار شریف، عبدالقادر توانا مسؤول ارتباط کارگران و دهقانان،عبدالباری مسؤول تنظیم ولایت هرات، سید نورا... عماد مسؤول امور فرهنگی، محمد موسی توانا عنایت ا.. شاداب و محمد جان احمد زی همکار توانا در امور فرهنگی تشکیلات جدید عملاً تطبیق نگردید و به زودی گرفتار اختلافات داخلی شد. یکی از موارد اختلاف این بود که عده ای با تغییر نام "جوانان مسلمان" به "جمعیت اسلامی" مخالفت کردند. به هر دلیل یا دلایلی که بود اعضای تشکیلات با هم عملاً کار نکردند و عده ای از اعضای شورای اجرائی از جمله نصرتیار دوباره تشکیل جلسه دادند و مهندس حبیب الرحمن را مسؤول جنبش جوانان مسلمان (اخوان المسلمین) تعیین کردند. در حقیقت جنبش اخوان المسلمین (گروه جوانان مسلمان) در همین مرحله دچار تفرقه و انشعاب گردید، اما این جناح بندی پوشیده ماند و فعالیت های سازمانی عملاً تحت عنوان "جوانان مسلمان" ادامه یافت. به نام گروه یا جناح "جمعیت اسلامی" تا کودتای هفتم اردیبهشت رسماً شب نامه یا نشریه ای منتشر نشد و کار دیگری هم صورت نگرفت.

حبیب الرحمن بعد از چند ماه در سال ۱۳۵۲ به اتهام دست داشتن در کودتا علیه رژیم محمد داود خان دستگیر و تیرباران شد. بعد از حبیب الرحمن مسؤولیت امور نظامی و رهبری جناح او به عهده ی گلبدین حکمتیار گذاشته شد و فعالیت های جنبش در ارتش و نیروهای مسلح ادامه یافت. این فعالیت ها از نظر دولت و کمونیست های وابسته به مسکو پنهان نماند و همان بود که دستگیری وسیعِ افراد سرشناس و شناخته شده ی اخوان المسلمین آغاز شد. در خرداد ۱۳۵۳، سیصد نفر از رهبران و اعضای جنبش از جمله غلام محمد نیازی، سیاف، غلام ربانی عطیش، عبدالقادر توانا، سید عبدالرحمن، سربلند خان، شمس الحق، عبدالشکور، محمد نسیم، سید عمر، شارقی، سید احمد، محمد امان و میرانگل بازداشت شدند. عده ی زیادی به پاکستان فرار کردند و سلسله ی این فرارها و دستگیری ها حدود یک سال طول کشید. با هجرت ربانی، حکمتیار، مولوی خالص، محمد امین و قاد، احمد شاه مسعود، نصرا... منصور، جلال الدین حقانی و عده ی دیگر از اعضای مهم جنبش اسلامی و گروه جوانان مسلمان به پاکستان، نخستین هسته ی مقاومت علیه رژیم محمد داوود با حمایت ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر این کشور در پیشاور به وجود آمد.

انشعاب جنبش و ایجاد احزاب

گرچه انشعاب غیر رسمی در جنبش اخوان المسلمین در سال ۱۳۵۲ ایجاد شد اما این جنبش تا سال ۱۳۵۴ عملاً تجزیه نگردید. بعد از شکست قیام مسلحانه ای که علیه دولت داوود به سرپرستی گلبدین حکمتیار در سال ۱۳۵۴ صورت گرفت، اختلافات داخلی رهبران جنبش در حدی که یکدیگر را محکوم می کردند تشدید یافت. قرار شد که برای رفع اختلافات بار دیگر ساختار تشکیلاتی مورد توافق همه ی اعضای رهبری به وجود اید تا مسؤول تشکیلات و صلاحیت های افراد مشخص گردد. بنابراین در اولین مرحله، اقدام به نامگذاری جنبش و تهیه ی آرم آن نمودند.

در جلسه ای که اعضای برجسته ی رهبری از جمله ربانی، حکمتیار، محمد یونس خالص، خالد فاروقی، سرفراز، نصرا... منصور، جلال الدین حقانی، عنایت ا...، قاری مؤمن، جمیل الرحمن و قاضی محمد امین وقاد شرکت داشتند، پس از بحث و گفتگو توافق به عمل امد که نام رسمی جنبش، "حزب اسلامی افغانستان" باشد. سپس انتخاباتی با شرکت ۱۰۹ نفر از اعضای برجسته ی جنبش برای حل مشکل رهبری و انتخاب دبیر کل که مورد نزاع بود صورت گرفت. در این انتخابات که نُه نفر از جمله ربانی و جمیل الرحمن شرکت نکرده بودند حکمتیار با به دست آوردن ۹۶ درصد آراء دبیرکل حزب اسلامی افغانستان انتخاب شد.ربانی چند ماه بعد به شرط برکناری حکمتیار و انتخاب دبیرکل دیگری حاضر شد با تشکیلات جدید همکاری کند. بالاخره با موافقت حکمتیار و بر اساس پیشنهاد ربانی، قاضی محمد امین وقاد به مقام ریاست حزب اسلامی برگزیده شد. اما بعد از مدت کوتاهی ربانی و محمد امین وقاد با هم اختلاف پیدا کردند و در نتیجه وحدت جنبش اخوان المسلمین تأمین نگردید.

جنبش اخوان المسلمین عملاً به دو جناح ربانی و حکمتیار انشعاب کرد. گروهی از جمله مولوی خالص، قاضی وقاد و مولوی جمیل الرحمن با حکمتیار همکاری نموده و به نام "حزب اسلامی افغانستان" و گروهی به رهبری برهان الدین ربانی به نام "جمعیت اسلامی افغانستان" به مبارزات شان ادامه دادند. اما همان طوری که گفته شد این عناوین تا کودتای کمونیستی سال ۱۳۵۷ رسماً مطرح نگردیده بود و همه به نام اخوانی یاد می شدند[۱]

کودتای کمنیستی و اخوان

از زمان حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979 ، برهان الدین ربانی در مقاومت مسلحانه علیه شوروی شرکت کرد که مورد حمایت آمریکا بود و در رسانه ها به عنوان "جهاد افغانستان" شناخته می شد و نیروهای وی اولین کسانی بودند که وارد کابل شدند پس از شکست حزب کمونیست ربانی به عنوان رئیس شورای عالی صلح افغانستان فعالیت می کرد البته شورای حل و عقد نیز در ۹ دی ۱۳۷۱ (۳۰ دسامبر سال ۱۹۹۲) برهان‌الدین ربانی را به عنوان نخستین رئیس‌جمهور رسمی حکومت مجاهدین در افغانستان برگزید. ، تا اینکه در 20 سپتامبر 2011 در یک بمب گذاری در کابل ترور شد. گلبدین حکمتیار نیز به عنوان نخست‌وزیر افغانستان در بین سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ و همچنین در سال ۱۹۹۶ پیش از به‌روی کار آمدن طالبان نقش ایفا کرد.

اخوان و طالبان

در سال 1996 اخوان با طالبان وابسته به جریان سلفی که کنترل امور را در افغانستان به عهده داشتند همکاری نکردند. این گروه برای براندازی طالبان تلاش کرد و این فرصت را داشت که از طریق آمریکا به افغانستان اعلام جنگ کند.

اخوان پس از طالبان

پس از سقوط دولت طالبان ، رهبران اخوان در افغانستان توانستند قدرت این گروه را در صحنه افغانستان افزایش دهند. با حمله امریکا به افغانستان در سال 2001 افزایش یافت زیرا اخوان از ایالات متحده برای مقابله با طالبان حمایت کرد ، و آنها همچنین پس از سقوط طالبان توانستند نقش تأثیرگذاری داشته باشند تا اینکه در سال 2004 به عضویت اولین پارلمان افغانستان "لوئی جرگه" درآمدند. اخوان از طریق فعالیت های اجتماعی و فرهنگی اکنون در صحنه سیاسی افغانستان از وزن قابل توجهی برخوردار است و انجمن اصلاحات و توسعه اجتماعی افغانستان در سوابق وزارت دادگستری ثبت شده است و در بیش از 34 ولایت افغانستان شعبه دارد و اکنون دفتر مرکزی این انجمن در منطقه تیمنی کابل مشغول به فعالیت است.

اخوان در دوره کرزی

اخوان در دوران حکومت حامد کرزی پس از سقوط طالبان ، با در نظر گرفتن ایدئولوژی اخوان المسلمین به عنوان جایگزین واقعی برای پروژه جهادی ، ظهور کرد. در سراسر افغانستان گسترش یافته و طرفداران بیشتری پیدا کرده است. دارای گرایش ها و طبقات مختلف از فقیرترین روستاها تا پیشرفته ترین محله ها است.

اهداف

تلاش می کند تا از نظر فکری و اخلاقی بر توده مردم افغانستان مسلط شود. و با ترجمه آثار مختلف در فرهنگ عامه مردم نقش داشته باشد. این انجمن(انجمن اصلاحات و توسعه اجتماعی) همچنین با هدف کنترل و تسلط بر خانواده افغان ، به ویژه زنان ، از طریق پروژه "کار زنان جایگزین" سعی درمقابله با غرب زدگی در میان زنان افغان دارد. یکی دیگر از مهمترین فعالیتهای انجمن حمایت از جوانان است. این انجمن همچنین علاقمند به فعال سازی نقش گروههای مختلف حرفه ای از طریق فراهم آوردن گروه هایی مانند مهندسان ، پزشکان ، امامان مساجد مبلغان و سایر موارد بود.

اخوان افغان همچنین "انجمن کمک های بشردوستانه" را تاسیس کرد که نماینده اخوان در کار خیرخواهانه و حمایت از کودکان بی سرپرست یا فعال کردن زنان خود سرپرست است ، یا تحت عنوان کمک به خانواده های فقیر ، یا ایجاد کلینیک های پزشکی در محله های فقیرنشین و همه موارد فوق از لحاظ سیاسی در خدمت اهداف انجمن است همچنین انجمن شرکت در انتخابات پارلمانی یا محلی را از وظایف خود دانسته و این موسسسات و مراکز در این راستا انجمن را یاری می کنند[۲].

پانویس