الاعلام بقواطع الاسلام (کتاب)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۰ توسط Javadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA50...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سبب تصنيف الكتاب يقول ابن حجر الهيتمي في مقدمة الكتاب:

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۲:۲۰، ۱۸ ژانویه ۲۰۲۲؛


کتاب اساس القیاس
کتاب اساس القیاس
نام نويسنده ابو حامد غزالى‌
موضوع اصول
زبان کتاب عربى‌
ناشر دار المنهاج
سال نشر 1409 ق‌
تعداد جلد تک جلدی
تعداد صفحات 192 صفحه
مکان چاپ بيروت‌
امام ابن حجر هیتمی مکی (متوفی 974 هجری قمری) کتابی فقهی است که نویسنده آن کلمات و افعالی را که کفر و ارتداد را تجویز می کند از دیدگاه اهل بیت جمع آوری کرده است. اهل سنت و گروه .

«هذا تأليف جامع، ومجموع إن شاء الله نافع، دعاني إليه وقوع غلط فاحش في مسألة أفتيت بها، فأحببت بيانها مع ما يتعلق بها؛ لأن الحاجة ماسة إلى جميع ذلك، سيما وقد توعرت هذه المسالك، حتى صار الغلط في الواضحات فضلاً عن المشكلات أقربَ إلى المنسوبين إلى العلم من حبل الوريد، ولسان حالهم يعلن أنه ليس لهم عنها من محيد، لما جبلوا عليه من مخالفة سنن الماضين، والخلود إلى أرض الشهوات والطمع فيما بأيدي الظلمة والمتمردين، نسأل الله تعالى أن يعافينا من ذلك، وأن ينجينا من ظلم هذه المهالك، وأن يوفقنا إلى ما كان عليه أئمتنا من صالح العمل، وأن يجنبنا الزلل، إنه أكرم مسؤول وأرجى مأمول. هذا وقد لوّحت لك بالقضية الحاملة على هذا التأليف، وبيانها: أني لما كنت بمكة في مجاورتي الثالثة سنة اثنتين وأربعين وتسعمائة، رفعت إليّ فتوى صورتها: ما قولكم رضي الله عنكم في من تزوج غير بالغة ثم أشهد عليها أنه أقبضها حالّ صداقها، فهل يصح هذا الإشهاد؟ وهل للوصي مطالبته بالمهر، والدعوى به عليه؟ وهل له ولو حاكما أن يقول له: يا كلب يا عديم الدين أم لا؟ فماذا يلزمه في ذلك؟ فأجبت بما صورته: إن بلغت مصلحة لدينها ومالها صح قبضها والإشهاد عليها، ولم يكن للوصي مطالبته ولا الدعوى عليه، وقوله له ما ذكر محرم التحريم الشديد، بل ربما يكون قوله: يا عديم الدين كفراً، فيعزر التعزير الشديد اللائق به والزاجر له ولأمثاله، والله سبحانه وتعالى أعلم بالصواب، وكتبه فلان. ثم دفعتها إلى صاحبها، فوقعت في أيدي جماعة أصدقاء للصادر منه ذلك، فقصدوا التقرب إليه بالكذب على الله (وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ)، فاعترضوا ما كتبته وشنعوا به عند العوام وموّهوا عليهم حتى قال بعض مجازفيهم لعوامه: هذا الإفتاء كفر، وعلله بأنه يقتضي أنّ قائل هذا اللفظ يكفر مطلقاً وليس كذلك، ومن كفّر مسلماً فقد كفر، ثم اعترضوه بأمور أخرى، منها: كيف يُفرع التعزير على الحكم بأنه كفر، ومنها: كيف يكتب المفتي التعزير الشديد، والتعزير راجع إلى رأي الإمام في الشدة والضعف. ومنها أن من صدر منه ذلك مثله لا يفتى عليه، ومنها أن الجواب غير مطابق للسؤال، هذا ما نُقل إلي، وسمعته من اعتراضاتهم، وهي لدلالتها على غباوة قائلها غنية عن التعرض لها بردّ أو إبطال، لكن أحببت في هذا التأليف تحرير الألفاظ المكفرة التي ذكرها أصحابنا وغيرهم، فإن هذا باب منتشر جداً، وقد اضطربت فيه أفكار الأئمة وعباراتهم، وزلت فيه أقدام كثيرين، ولخطر أمره وحكمه كان حقيقاً بالإفراد بالتأليف، ولم أر أحداً عرج على ذلك، فقصدت تسهيل جمعه وبيان ما وقع للناس فيه بحسب ما اطلعت عليه، وضممت إلى ذلك فوائد عثر عليها فكري الفاتر، واستنتجها نظري القاصر.» ابن حجر هیتمی در مقدمه کتاب می گوید: [1] «این یک انشاء جامع و جامع است، انشاءالله نافع است، من را با وقوع اشتباه فاحشی در مسئله ای که فتوا دادم به آن فراخواند، پس توضیح آن را همراه با آنچه مربوط به آن است پسندیدم. زیرا نیاز به همه اینها شدید است، مخصوصاً وقتی این راهها آنقدر پیچیده شده باشد که اشتباهات در بدیهیات و همچنین مشکلات به آنهایی که به علم نسبت داده می شود نزدیکتر است تا رگ گردن و زبانشان اعلام می کند که هیچکس را ندارند. برای دوری جستن از آنان، به دلیل آنچه از مخالفت با سنت های گذشته، و جاودانگی به سرزمین هوس ها و طمع به آنچه در دست ستمگران و سرکشان است، عادت کرده اند، از خداوند متعال می خواهیم که ما را از شر آن نجات دهد. و ما را از ظلم و ستم این خطرات نجات دهد و ما را به آنچه امامانمان از اعمال نیک بر آن بودند راهنمایی کند و از لغزش ما جلوگیری کند که او سخاوتمندترین مسئول و امیدوار است. این و من به شما اشاره کردم به موردی که این ترکیب را دارد و توضیحش را: وقتی در مکه در محله سوم خود در سال نهصد و چهل و دو بودم، فتوا به تصویر آن بر من نازل شد: تو چه داری؟ بگو خدا از تو راضی باشد در مورد کسی که با زن نابالغی ازدواج کرده و من به او شهادت می دهم که به محض انجام مهریه او را گرفته است آیا این درست است؟ تصدیق؟ آیا ولی امر مطالبه مهریه و دعوی آن را دارد؟ و آیا او حتی یک حاکم حق دارد به او بگوید: ای سگ تو بی دین هستی یا نه؟ او در آن به چه چیزی نیاز دارد؟ من با آنچه در تصویر گفتم: اگر در قرض و پول خود به منفعتی رسید، گرفتن آن و شهادت صحیح است و ولی هیچ ادعایی از او و دعوی علیه او و گفتن او به او نداشت. فرمود نهی شدید، اما شاید گفتارش: ای بی دین کفر است، پس عذاب سختی را که شایسته اوست و سرزنش کننده او و امثال او است، و خداوند متعال حق را می داند. و آن را چنین و چنان نوشت. سپس آن را به صاحبش سپردم و به دست جمعی از دوستان صادر کننده افتاد، پس با دروغ گفتن به خدا می خواستند به او نزدیک شوند (و ستمکاران می دانند که به کدام قیامت خواهند رسید. مخالفت کردند و به آنچه نوشتم اعتراض کردند و آن را سرزنش کردند تا این که برخی گفتند این برای آنها کافر است، لازمه آن این است که گوینده این کلمه مطلقاً کافر باشد و نباشد و هر که مسلمانی را کافر کند کافر شده است. سپس با مطالب دیگری به او اعتراض کردند، از جمله: چگونه می توان مجازات انتظامی را توهین به مقدسات تعریف کرد، از جمله: مفتی چگونه توبیخ شدید می نویسد، و توبیخ به نظر امام بر شدت و ضعف ارجاع می شود.و یکی از آنها این است که هر که مانند او را صادر کند بر او فتوا ندارد و از جمله این است که جواب با سؤال منطبق نیست، این همان چیزی است که به من رسیده و از ایراد آنها شنیدم و برای دلالت بر حماقت گفتار آن است که سرشار از رد یا ابطال آن است، اما من در این ترکیب آزادسازی کلمات کفاره ای را که از اصحاب ما و دیگران ذکر کرده بود، پسندیدم، این فصل بسیار گسترده ای است که در آن عقاید و عبارات ائمه مغشوش شد و پای بسیاری در آن لغزید و به خاطر خطر امر و قضاوت او به تألیف فردی صادق بود و من کسی را ندیدم که به این امر برسد، لذا قصد کردم گردآوری آن را تسهیل کند و آنچه را که بر اهل آن گذشت، بر حسب آنچه دیده‌ام، توضیح دهم، و علاوه بر آن، بهره‌ای از عقل ولرم من یافت و نظریه صغری من آنها را استنباط کرد». نمونه هایی از اسلام شکنان از کتاب [ ویرایش ] • از جمله: هر عملی که از روی عمد و تمسخر صریح دین انجام شده باشد، مانند سجده بر بت یا خورشید، اعم از اینکه در خانه جنگ باشد یا در سرای اسلام، مشروط بر اینکه فرضی بر نبودن آن باشد. ما در مورد امتناع او قضاوت نمی کنیم، ضعیف و واضح است که گفتار در انتخاب شده است. [2] • از جمله کفاره ها نیز سحری است که در آن عبادت خورشید و مانند آن است. سپس ماوردی گفت: مکتب شافعی رضی الله عنه این است که نه سحر را کافر می کند و نه کشتن او و سؤال از آن واجب است، این عقیده ماست. مالک و گروهی غیر او، جادوگر را کفر خواندند، و آن سحر کفر بود، و اینکه ساحر کشته شد و توبه نکرد، خواه مسلمانی را سحر کند یا ذمی را مانند بدعت گذار. ولى بعضى از ائمه مكتب مالكى فرمودند: و درست آن است كه تا معقول بودن سحر روشن نشود در اين باره قضاوت نمى كنيم، چنان كه معانى متفاوتى از آن داده شده و توضيح آن با بيانى در خاتمه خواهد آمد. که صحت در این امر عقیده ماست چنانکه بسیاری از اصحاب مالک اذعان داشتند. آموزه احمد درباره ساحر به عقیده مالک در آن نزدیکتر است و سخنان اهل عقیده او نیز در پایان خواهد آمد. [3] • از جمله: انداختن قرآن در خاک بدون عذر یا فرضی که دلالت بر مسخره نشدن آن دارد اگر چه ضعیف باشد و مراد از نجاست مطلقاً است و حتی چرک خالص و نیز برخی بیان کرده اند. الرویانی می گوید : و مانند قرآن، در این اوراق علوم حقوقی است ، و آنچه در ادامه می آید مورد تأیید کسانی است که گفتند: یک کاسه فرنی بهتر از کتاب های علمی و حدیثی است، و هر کاغذی که در آن باشد. اسمی از اسماء او سزاوارتر از آن است که انداختن آن در پلیدی کفاره است و غیر آن، اگر چه آثاری از پیشینیان نداشته باشد یا مختص به حدیث باشد. تفسیر و فقه؟ اصطلاح ظاهری، حتی اگر دور از فهم باشد، در برگه ای از کتاب دستور زبان است، مثلاً نام مستقر ندارد. و عبارت الزرکشیدر این مغازه: آنچه ذکر کرده است: الرفائی در انداختن قرآن در خاک مخصوص قرآن نیست، بلکه حدیث را به معنای آن نوشته و الرویانی اوراق علوم حقوقی را ملحق کرده است. به آن، و شکی نیست که حدیث و آنچه در آن است از اسماء خداوند متعال بزرگتر است. من تمام کردم. [4] همچنین ببینید [ ویرایش ] • تمایز فیصل بین اسلام و بدعت منابع [ ویرایش ] 1. ↑ الاعلام مع القطعین اسلام، ابن حجر هیتمی ، ص 44 . 2. ↑ اطلاع رسانی به شکنان اسلام، ص ۷۳ آرشیو شده در ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰ در وب سایت Wayback Machine . 3. ↑ رسانه در اسلام ، ص ۷۵ 4. ↑ اطلاع رسانی به اسلام شکنان ، ص ۷۷