محمد بن علی باعلوی

محمد بن علی باعلوی (۵۷۴-۶۵۳ ه.) امام، فقیه و راوی حدیث با نفوذی مردمی و گسترده از مشهورترین چهره های سادات آل باعلوی منتسب به رسول الله صلی الله علیه و آله است و از بزرگان فقها است تا جایی که به او لقب «الفقیه المقدم» و «استاد اعظم» داده شد و پیش از او کسی به این عنوان ها ملقب نشده بود. او پرچم دار تصوف در حضرموت بود و با این نگاه، جریان فکری زمان خود و پس از آن را دگرگون ساخت و اولین کسی بود که در حضرموت به صوفی گرایی شناخته شد. او بنیان گذار آموزه های طریقه صوفیه باعلوی است که این آموزه ها را در بسیاری از کشورهای جهان گسترش داد.


نسب

محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب، و امام علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.

او نوه شانزدهم محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.

تولد و تربیت

او در سال ۵۷۴ه.ق در تریمِ حضرموت به دنیا آمد و مادرش از آل باخطفان بود. در محیطی که پر از امامان و علمای بزرگ بود رشد یافت و نزد آنان تربیت شد و آموزش دید. به دلیل استعداد بالایی که داشت به استادی متخصص در علوم عربی و و ادبی و غیر آن بدل گشت. او با ادامه تلاش در تحصیل و کسب علم درجات علمی را بالا رفت تا جایی که شهره آفاق گردید و در علوم عقلی و نقلی و استخراج فروع از اصول بر سایرین برتری یافت و به مقام اجتهاد مطلق رسید.

استادش علی بن احمد بامروان در باره او گفت: «شرایط پیشوایی عظیم در او جمع شده است».

اساتید

او علم شریعت و فقه شافعی، اصول فقه و علوم عقلی، تفسیر، حدیث، صوفی گری، حقایق و علوم دیگر را نزد علمای تریم و غیر ایشان آموخت. از جمله اساتید او عبارتند از:

والده علی بن محمد صاحب مرباط

عمه علوی بن محمد صاحب مرباط

عبد الله بن عبد الرحمن باعبید

أحمد بن محمد باعیسى

علی بن أحمد بامروان

محمد بن أحمد بن أبی الحب

سالم بن فضل

سالم بن بصری

علی بن محمد بن جدید

محمد بن علی الخطیب

سفیان بن عبد الله الیمنی

شاگردان

یکی از برجسته ترین مردانی که رویکرد علم معنوی را در پیش می گرفت، ستوان المقایده، فرزندانش و تعدادی شیخ بود که از آن جمله می توان به:

عبد الله القديم بن محمد باعباد

عبد الرحمن بن محمد باعباد

عبد الله بن إبراهيم باقشير

سعيد بن عمر بالحاف

إبراهيم بن يحيى بافضل

علي بن محمد الخطيب

أحمد بن محمد الخطيب

سعد بن عبد الله أكدر

تصوف

فعالیت صوفیان در سده های ۵ و ۶ میلادی به رهبری شیخ عبدالکادر الجیلیانی در شام به اوج خود رسید و شیخ ابی الدین شعیب تمسنی در المغرب که هر کدام پیروان و واعظانی داشتند. به نظر می رسد خبر ارائه شده و مقام علمی و عملی او به شیخ ابی مدین التلمسنی رسیده باشد، شیخ راه صوفی در مراکش توسط مسافران خارج از کشور، شیخ ابی مدین تنها یکی از دانش آموزان ارشد خود به نام عبدالرحمان الحدرامی را دعوت کرد و به او دستور داد که از مراکش به مکه، از مکه تا حدرموت وارد شود و به او گفت: «ما مالک داریم، او به سمت آنها راه رفت و آنها را به قرارداد داوری برد و خرقه پوشید»، و خرقه را به او داد و خرقه را به او داد. هنگامی که عبدالرحمان ال قاسم به مکه رسید و در مرگ شرکت کرد، عبدالله صالح المخربی، یکی از دانشجویانش، توصیه کرد که این وظیفه را بر عهده گیرد و با فقهای حامی تماس گیرد و خرقه را به او داد. عبدالله المخربی به حدرموت رفت، وارد تریم شد، و فقهای ارائه شده در دست شیخ بامروان خود را پیدا کرد، و به او گفت که برای چه آمده است و او را از تمام دستورات خود آگاه کرد، بنابراین فقهی که آن را تسلیم کرد می خواست تحت وابستگی او بپیوندد، و او دید که وضعیت فقر به خدا مناسب است، بنابراین خرقه را پوشید، عبدالله المخربی او را به نمایندگی از شیخ ابی مدینه عهد و داوری گرفت و موضع خود را بر همه اعلام کرد. روز تحول جایگاهی بزرگ و یک اتفاق جدی بود، برخی از بزرگانش را که او را برای رهبری فقه نامزد کرده بودند تا حد تحریم، از جمله شیخ علی بمروآن، خشمگین کرد، که به او گفت: «من نور تو را رفتم و امید داشتیم که پسر فورک باشم و راه صوفی گری و فقر را انتخاب کردم و بر سرنوشت و سرنوشت بودم.» او به شیخ خود پاسخ داد: فقر غرور من است و با آن به او بر روح افتخار می کنم و شیطان برنده شده است و من با اعتراض از شما خارج نمیشم و شما را با شما تغییر نمی دهم که اولین نفس صوفی بود که توسط فقیه اعلام شد. مجری.

به گفته منابع، علمای حضرموت در قرن ششم مشغول و رقابت در علوم قصص و فقه بودند و فقهای ارائه شده به این علوم علم فقه و حقایق را افزودند و در واقع پس از یادگیری روش فقه به شیوه شیخ شعیب ابی مدین تمسنی مراکشی آن ها را به کار گرفتند. با این حال، ماهیت تربیتی که فقهای معرفی شده بر اساس آن بزرگ شده اند، معارف او را به توصیف ویژه ای تبدیل کرد و دو راه را ترکیب کرد: روش پدران و پدران بزرگش که سریالی به محمد پیامبر اسلام و روش مراکشی شیخ ابی مدین است و برنامه درسی عملی و مدرسه رفتاری در زندگی مرتبط با پدر و اجداد درستکار و پیوند مربوط به رسول خدا را تأسیس کرد . او به سرعت نفوذ فقهای ارائه شده بر میهن خود رسید که با عتصاف او مردم هدرموت نه چندان دور، با اینکه تنها با فقه و حدیث کار می کردند و پیش از این روش های فقهی را نمی دانستند.

شکستن شمشیر

شیخ سعید تریم را ارائه کرد و دست خود را در دست فقه کنونی قرار داد و با هم بر سر تصمیم شکستن شمشیر و ترک حمل اسلحه، و مراقبت از جایگزین خود برای علم و کار به عنوان پایه جهت گیری معنوی به توافق رسید. با این اتحاد معنوی میان دو شیخ، شیخ سعید الامودی شریک اصلی تصمیم فقیه برای شکستن شمشیر و حرکت به مسیر منش و فاصله گرفتن از درخواست قضاوت بود. فراخوان او در محافل شهری برای خلع سلاح و سوف گرایی تحت تأثیر قرار گرفت و به دنبال آن مردم علوی او و دیگران، بیشتر نه حداقل کسانی که به «شیخ» معروف بودند.

فقیه ای که اسلحه رو فراهم کرده سلاح رو ازش نگیره، بلکه ضرورت لازم اون مرحله، حاکمان سیاسی حدراموت در زمان خود و پیش از او با نگاهی به ترس و وحشت از موقعیتی که در دل ها اشغال می کنند به علویان نگاه می کردند و از محبوبیت آن ها بر پادشاه خود می ترسند و آن ها را با حصار سانسور احاطه می کنند و همان سانسور علویان دمشق و عراق را به دست پسران امیه، بانی عباس و دیگر حاکمان محکم می کنند. محمد صاحب مربات بر اثر این آزار و اذیت به دفار مهاجرت کرد، و برای خود درد و سمی را دید که برادر پدرش العاوی، برادر پدرش، به عنوان حاکم تریم به او داده بود. همچنین از نظر دیگران فرض سلاح به معنای تمایل به مقابله و جنگ است، بنابراین فقها شمشیر خود را حذف کرد و آن را شکست تا آن وحشت روح ها را از بین برد. هنگامی که شمشیر در یک رویداد رسمی شکسته شد و به دنبال آن بسیاری از طرفدارانش، هاراموت تنها با چند حاکم و پیروان آن ها غیر مسلح شد. با این کار صلح در هادراموت گسترش یافت و عامل لغو انتقام و بسیاری از درگیری های قبیله ای بود.

آثار و تالیفات

حقوقدان قواعد روش علوی (روش مسرس) را ارائه کرد. al-baalawi) به یک رویکرد علمی و آموزشی مبتنی بر صداقت با خدا و تلاش در اصلاح انسان و علل زندگی مذهبی و جهانی او، یکی از بزرگترین اثرات او که گسترش یافت، بعدها، در تمام جهان بشر، جایی که هادرموت از آن زمان شاهد تحول گسترده ای در زندگی فکری بوده است، و راه علیا دانش، کار و سلیقه را در رفتار شاگردان خود و حلقه پیروانش پدیدار کرد. او همچنین یکی از بزرگترین پیوندهای مورد علاقه و نفوذ کشور را بر جا گذاشت و نام خود را تحمل کرد و رویکرد خود را مطالعه کرد و همچنین بسیاری از زمین های کشاورزی را با کف دست و محصولات بی شماری ترک کرد که بیشتر آن ها برای منافع عمومی خرج می شد.

یکی از اثرات آن در کتاب های دعاها و یادآوری ها باقی مانده است: «خدا ما و مسلمانان را از ناچیز بودن به شادی منتقل می کند، از آتش گرفته تا بهشت، از سزا تا رحمت، از گناهان گرفته تا بخشش، از سوء استفاده از خیریه. از ترس تا امنیت، از فقر گرفته تا ثروت، از تحقیر تا غرور، از تحقیر تا عزت، از پریشانی تا ظرفیت، از شر تا خیر، از سختی تا چپ، از هدر رفتن تا تقاضا، از اهریمن تا سلامتی، از اهریمن تا ننگ تا سلامتی. رضایت، از بی توجه به عبادت، از دوره تا جهاد، از ناامیدی تا جماعت، از هجو تا سون، از بی عدالتی تا عدالت. "خدا ما را به دین ما در جهان کمک کند، در جهان با تقوا، بر تقوا با کار، کار با موفقیت، و همه با مهربانی خود را منجر به رضایت شما، نابودگر به بهشت خود را، همراه با در نظر گرفتن چهره مقدس خود را."

فرزندان

او با پسر عمویش زینب بنت احمد بن محمد صاحب مربات ازدواج کرد که به دنبال نمونه همسر پیامبر زینب بنت خزیمه به او لقب «مادر فقرا» داده شد. او پنج پسر دارد: الوی الغیور، احمد ال شهید، علی و آن ها بعد گسترده ای دارند، عبدالله و عبدالرحمن که دنبال نشده اند.

وفات

او در شهر تریم در آخرین شب دهو الحجه در سال ۶۵۳ ه .خ درگذشت و در گورستان زنگل به خاک سپرده شد، معروف به ارائه دهنده خاک به دلیل او اولین کسی بود که در خاک تریم بازدید کرد، جایی که شیخ های سرشناس می گفتند: «بازدید کننده از قبرها نباید قبل از محمد بن علی فقها کسی را ملاقات کند، حتی اگر شیخ، پدر یا خویشاوند باشد، بلکه ابتدا به دیدار او می رود و سپس هر را که پس از او می خواهد، هر چند با عجله ملاقات می کند.»

منابع

مشهور، ابوبکر بن علی (۱۴۲۲ ه . پروفسور الاظام الفقیه سری پرچم های هادرموت ۵ (PDF) را ارائه کرد. عدن، یمن: مرکز خلاقیت فرهنگی مطالعات و خدمات میراث. الشتری، محمد بن احمد (۱۴۱۵ ه . نقش های تاریخ شهری. قسمت دوم . مدینه، عربستان سعودی: دار المجاجر. صفحه 301. در اصل در ۰۴ اکتبر ۲۰۱۸ بایگانی شده است.

پانویس