اخوان المسلمین یمن

نسخهٔ تاریخ ‏۷ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می کردند' به 'می‌کردند')

اخوان المسلیمن یمن به دستور حسن البنا در سال 1947 توسط الجزایری الفضیل الورتلانی تاسیس شد. شیخ ورتلانی تحت پوشش شرکت تجاری فردی به نام حاج محمد سالم به یمن آمده و به فعالیت خود مشغول شد. هدف شیخ الجزایری تغییر نظام حکمرانی امامت زیدیه بود[۱].

نام جریان اخوان المسلمین یمن
سال تاسیس 1947 میلادی
موسس الجزایری الفضیل الورتلانی
افراد موثر محمد عبدالله الیدومی.

محمد علی عجلان. عبدالوهاب أحمد الآنسی. زید بن علی الشامی. سلیمان محمد عبدالوهاب الأهدل.

تاریخچه

شکل گیری سازمانی اخوان المسلمین در یمن مربوط به بعد از قیام 26 سپتامبر 1962 است. ولی تأثیرپذیری احزاب اسلامی یمن از تجربه و آموزه های اخوانی چه در زمینه های فکری و چه در زمینه حرکت سیاسی به مدت ها پیش از آن مربوط است. می توان گفت اولین آشنایی یمنی ها با سازمان اخوان المسلمین در دهه چهل از رهگذر آشنایی هیئت های دانشجویی یمنی مستقر در قاهره و به ویژه توسط بعضی از بنیان گذاران حرکت الأحرار که گروهی از دانشجویان یمنی بودند صورت گرفت[۲] در سال 1937 هنگامی که دانشجویان یمنی همچون احمد محمد النعمان و محمد محمود الزبیری وارد قاهره شد. -زبیری، النعمان به تحصیل در دانشگاه الازهر پرداختند، در حالی که الزبیری به دارالعلوم رفت و این دو با برخی از شخصیت‌های یمنی که مخالف شرایط حاکم در یمن بودند در قاهره ملاقات کردند. یکی از این اینها محیی الدین العنسی بود. او یک نظامی یمنی بود که دوره آموزشی را در عراق گذرانده و پس از پایان دوره به جای بازگشت به صنعا به قاهره آمده بود. افسران دیگری از جمله سلام فارع ولقمان، والجفرى با یکدیگر ملاقات کردند و پس از مشورت و گفتگو در سال1939 تصمیم گرفتند سازمانی تشکیل دهند به نام "تیپ جوانان یمن" که هدف آن گسترش اصلاحات اجتماعی و سیاسی بود و این گروه توانست در سراسر مصر گسترش یابد و با اخوان دیدار کردند. و پس از آشنایی النعمان والزبیرى با حسن البنا و تعمیق روابطشان به دنبال عضویت در اخوان مصر بودند. در سال 1938 ، هنگامی که هیئت یمنی به ریاست سیف الاسلام عبدالله بن الامام یحیی در کنفرانس بین المللی پارلمانی برای بحث در مورد مسئله فلسطین شرکت کرد، این هیئت به حسن البنا متوسل شد تا دبیر خصوصی هیئت یمنی را معرفی کند. برای این کار ، البنا محمود محمود أبوالسعود عضو اخوان را انتخاب کرد و هیئت را در لندن و پاریس همراهی کرد.پس از این مرحله الزبیری و النعمان به صنعا بازگشتند و به توصیه البنا آنها گروهی را به نام "جوانان برای امر به معروف و نهی از منکر" تشکیل دادند. این دو شروع به پخش برنامه این گروه در مساجد کردند که این باعث عصبانیت امام یحیی حاکم وقت یمن شد و به زندان افتاد. بعد از آزادی از زندان بسیاری از یمنی ها به آنها پیوستند و آنها گروه "الیمنیین الأحرار" یا "حزب الاحرار" را تشکیل دادند و از آنجا که حاکمیت انگلیس در آن زمان مانع از ایجاد احزاب شد نام به "الجمعیة الیمنیة الکبرى" 1946 تغییر یافت.

حضور اخوان در یمن

رابطه اخوان با جنبش مخالفت یمن تحقق یافت از بعد از تشکیل جمعیت یمن شکل جدی به خود گرفت و جرقه این رابطه از دیدار البنا با عبدالله الشماحی در سفر حج در سال1946 و توافق همکاری بین بنا و او در یمن ایجاد شد زیرا البنا یمن را بهترین کشور برای تشکیل دولت اخوان می دانست و برای این مهم افرادی همچون مصطفى الشکعة را برای آموزش جوانان یمنی به آنجا فرستاد. پس از انقلاب 1948 و کشته شدن امام یحیی رادیو صنعا را به دست گرفت و اوج حرکت البنا با اعزام الفضیل الورتلانى به یمن بود تبعه الجزایر بود. البنا به او ماموریت داد تا نیروهای یمنی در داخل و خارج را باهم هماهنگ سازد.

اخوان پس از ترور امام یحیی

ولیعهد احمد جانشین پدرش در 3 جمادی الاول 1367 ق ، 1948 پادشاه کشور شد و خود را امام اعلام کرد او سلطنت خود را با محاکمه کسانی که خانواده وی را به رهبری اعضای اخوان که ایده اصلی ترور امام یحیی را داشتند کشتند آغاز کرد. پس از سقوط کودتا و اعدام طرفداران اخوان المسلمین در یمن هرگونه حضور اخوان المسلمین در یمن در زمان حکومت امام احمد حمید الدین (1948 - 1962 میلادی) پایان یافت. احمد و خانواده حاکم اخوان المسلمین را در مصر مسئول حمایت از انقلابیون یمن دانسته بودند. اخوان به کار خود ادامه داد تا دوباره به حکومت یمن برگردد و این مهم سال‌ها به طول انجامید اخوان برای گسترش پایگاه خود در توده‌ها و نفوذ به تمام ارکان کشور تلاش کرد.

اخوان پس از امام احمد

گروهی از افسران آزاد در سال 1961 در بیمارستان الحدیده اقدام به ترور امام احمد کردند که ناموفق بود. اما کمتر از یک سال بعد "انقلاب 26 سپتامبر" با کمک مصر و با کشته شدن امام احمد به دست "افسران آزاد" علیه حکومت "امام" فوران کرد. جمهوری عربی یمن تحت رهبری عبدالله السلال و جنگ داخلی بین جمهوری خواهان مورد حمایت مصر و سلطنت طلبان مورد حمایت عربستان سعودی درگرفت. آن دوره یک جنگ خشونت آمیز بین عربستان و مصر بود که توسط وزیر خارجه سودان پایان یافت، محمد احمد المحجوب، در اجلاس خارطوم که پس از عقب نشینی ژوئن انجام شد و پس از شکست در آخرین تلاش های خانواده حمیدالدین برای ورود به صنعا و استواری انقلابیون موضوع در سال 1970 پس از هفتاد روز محاصره حل و فصل شد. اخوان در طول جمهوری های اول و دوم به فعالیتهای اجتماعی و تبلیغی خود ادامه داد، اما ورود سرهنگ ابراهیم الحمدی به قدرت در ژوئن 1974 با پروژه اصلاحی خود فرصتی طلایی برای اخوان بود خصوصاً اینکه الحمدی درابتدا پیام خود را از طریق آنها به توده‌های یمنی در جهت ایجاد پایه های دولتش می‌رساند اما در ادامه الحمدی برای کنترل قدرت اخوان دست به دامن طرفداران جمال عبدالناصر شد. در اکتبر 1977 ، رئیس جمهور الحمدی و برادرش عبدالله در سوءقصدی کشته شدند بنابراین توطئه ها از خارج و داخل ادامه داشت.

اخوان و علی عبدالله صالح

علی عبدالله صالح در سال 1978 به قدرت رسید. در سال 1979، افسران ناصریست به رهبری عیسی محمد سیف سعی در مخالفت با وی داشتند ، اما رئیس جمهور صالح توانست کودتا را شکست دهد و آنها را اعدام کرد و سپس شروع به تحکیم پایه های حکومت خود با حمایت قبایل و شیخ عبدالله الاحمر"وابسته به اخوان المسلمین" پرداخت. صالح با اتحاد با الاحمر و قبایل توانست ستون های حکومت خود را تحکیم کند و سپس حزب عمومی کنگره مردم را تأسیس کند، در آن سازمان های سیاسی مختلفی را جمع کرد و با قبایل متحد شد. اما از زمان اتحاد، رژیم صالح تا سقوط خود شاهد ثبات نبود. هنگامی که اتحاد یمن در سال 1990 برقرار شد، اخوان از تشکیل یک حزب سیاسی به نام مجمع اصلاح طلب یمن ، مطابق با قانون احزاب و فعالیتهای سیاسی اسلام گرایان، شیوخ قبایل، افسران و سربازانی که به آن پیوستند، خبر داد. اخوان المسلمین و قبایل به مقابله شدید علیه کمونیستها/حزب سوسیالیست در جنوب پرداختند و پیروز شدند ولی سالها پس از جنگ اختلافاتی بین علی صالح و اخوان المسلمین رخ داد و آن را عبدالله الأحمر و عبدالمجید الزندانی واللواء على صالح الأحمرهدایت می‌کردند تا آنجا که با وقوع بیداری اسلامی بشدت از آن حمایت کردند

افکار

اندیشه اخوان در یمن متاثر از نگاه اخوانی و همچنین تحولات پی در پی سیاسی اجتماعی یمن است. در برخورد با اقتدار و قدرت سیاسی دارای چارچب فکری مشخصی است و در قلب آن این اعتقاد وجود دارد که جامعه یمن یک جامعه مسلمان است و این رابطه بین آن ها و مردم یمن و بین نیروهای مختلف سیاسی از جمله رژیم یک رابطه‌ای است بر مبنای نصیحت و خیر خواهی و روابط خشونت آمیز را دنبال نمی‌کنند. جنبش اسلامی در یمن هرگز با دولت موضع خصومت و درگیری ندارد و این حتی در بدترین موارد انحراف فکری و حزبی نیز در تاریخ جنبش رخ نداده است. و این جنبش متقاعد نشده بود که باید از توده جامعه کناره گیری کند ، یا دست به اقدامات خشونت آمیز و مقابله بزند ، و از این رو رابطه جنبش با دولت بر اساس توصیه ها ، راهنمایی ها ، جهت گیری ها و تلاش برای جذب حد اکثری است که به آن امکان ایجاد پل های ارتباطی را برای همکاری با شهروندان از همه اقشار فراهم کند.

پانویس