عبدالرحمن کواکبی
عبدالرحمن کواکبی یک انقلابی بزرگ و آزادیخواه و از اندیشمندان ضد استبداد بود که با سلطه عثمانیان بر سوریه مبارزه میکرد.[۱]
ولادت
1271 در حلب سوریه
تحصیلات
در حلب در مدرسه کواکبیه به کسب دانش پرداخت و علاوه بر ادب عربی و فقه و تاریخ، زبان ترکی و فارسی را هم آموخت و هرچند از معلم علوم جدید نیز به کلی بی بهره نماند. ظاهرا با هیچ یک از زبانهای اروپایی آشنایی درستی نیافت.
آثار
امالقری
طبایعالاستبداد
اندیشه ها
کواکبی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسی می دانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقی کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" را درک کنند به استوارترین سنگرهای ضد استبدادی دست می یابند. کواکبی مانند دو سلف ارجمندش سیدجمال و عبده، تکیه فراوانی بر روی اصل توحید از جنبه عملی و سیاسی می کرد. او می گوید: معنی کلمه "لا اله الا الله" که افضل ذکرها در اسلام شمرده شده و بنای اسلام بر آن نهاده شده، اینست که معبود به حقی جز خدای بزرگ نیست و معنی عبادت، فروتنی و خضوع است. پس معنی "لا اله الا الله" این است که جز خدای یگانه هیچ موجودی شایسته فروتنی و کرنش نیست. هر خضوع و فروتنی که در نهایت امر، اطاعت امر خدای بزرگ نباشد، شرک و بت پرستی است. کواکبی توحید اسلامی را تنها توحید فکری و نظری و اعتقادی که در مرحله اندیشه پایان می یابد نمی داند، آن را تا مرحله عمل و عینیت خارجی توسعه و گسترش می دهد، یعنی باید نظام توحیدی برقرار کرد.
انصاف اینست که تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتماعی، و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم میرزا محمدحسین نائینی (ره)، توأم با استدلال ها و استشهادهای متقن از قرآن کریم و نهج البلاغه، در کتاب ذی قیمت "تنبیه الامة و تنزیه الملة" بیان نکرده است. آنچه امثال کواکبی می خواهند، مرحوم نائینی به خوبی در آن کتاب از نظر مدارک اسلامی به اثبات رسانیده است. ولی افسوس که جو عوامزده محیط ما کاری کرد که آن مرحوم پس از نشر آن کتاب یکباره مهر سکوت بر لب زد و دم فرو بست.
کواکبی مدعی است که هر مستبدی کوشش دارد برای تحکیم و تثبیت پایه های استبداد خود، به خودش جنبه قدسی بدهد و از مفاهیم دینی برای این منظور بهره جوید، تنها آگاهی و بالا بودن سطح شعور دینی و سیاسی مردم است که جلو این سوء استفاده ها را نمیگیرد. کواکبی برخی علمای پیشین اسلامی (از اهل تسنن) را مورد انتقاد قرار می دهد که آنها به نظم و امنیت، بیش از حد بها داده اند تا آنجا که عدل و آزادی را فدای نظم و امنیت کرده اند یعنی به بهانه نظم و امنیت مانع رشد آزادی شدهاند و این همان چیزی است که مستبدان و ستمگران می خواهند.
ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقراری نظم و حفظ امنیت، آزادی را که عالی ترین موهبت الهی است و جوهر انسانیت است کشته اند و عدل را زیر پا قرار داده اند. کواکبی در رابطه نظم و آزادی، برای آزادی حق تقدم قائل است و در رابطه دین و سیاست و یا دین و آزادی، دین را عامل با ارزش تحصیل آزادی واقعی و بیدار کننده احساس سیاسی می شمارد و در رابطه علم و آزادی یا علم و سیاست معتقد است همه علوم الهام بخش آزادی نیستند و از نظر آگاهی اجتماعی دادن، در یک درجه نمیباشند.
لهذا مستبد از برخی علوم نمی ترسد بلکه خود مروج و مشوق آن علوم است، اما از برخی علوم دیگر سخت وحشت دارد زیرا به مردم آگاهی و شعور سیاسی و اجتماعی می دهد و احساس آزادی خواهی و مبارزه با اختناق و فشار استبداد را در افراد بر می انگیزد.
«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ آزادی نیست.»
جملات قصار:
«استبداد اصل هر فساد است.» (الاستبداد أصل لکل فساد) «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که دشمنان عدل و دوستان جور اند.» «اگر استبداد مردی بود و میخواست نسب خود را بگوید، میگفت: من شر هستم، پدر ظلم و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم فقر و دخترم بطالت است. وطنم خراب آباد و عشیرهام نادانی است.» «امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ آزادی نیست» «استبداد با خشونت مقاوم نمیشود، با آرامی و به تدریج مقاوم میشود.»
پانویس
- ↑ مرتضی مطهری، «کواکبی»، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر.