ایمن الظواهری
ایمن الظواهری جانشین بنلادن و دومین سرکرده سازمان القاعده، تجسم تفکرات جهادی افراطی برآمده از دل سلفیان جهادی مصر در سازمان القاعده بود که اولویت خود را به مبارزه در درون جهان اسلام و با حاکمان کشورهای اسلامی قرار داد و با ایجاد شاخههای متعدد سلفی و مسلح، به بهانه نبرد با غرب، موجی از ناآرامی، کشتار و ویرانی را در جهان اسلام به وجود آورد.
نام | ایمن محمد ربیع الظواهری |
---|---|
زاده | کشور مصر ، قاهره |
متولد | ۱۹ ژوئن ۱۹۵۱م |
تحصیلات | دکترا در رشته جراحی |
شناخته شده | جانشین بن لادن |
دین | سنی سلفی |
مرگ | در هالهای از ابهام |
ظواهری خود را تابع جنبش طالبان میدانست و زیر چتر حمایتی این جنبش به فعالیت مشغول بود. او هر از چند گاهی با انتشار فایلی صوتی و یا تصویری به بیان مواضع خود در خصوص تحولات جهان میپرداخت و سلفیان مسلح را به اتحاد و استقامت در مسیر جهاد دعوت میکرد.این جراح مصری که از خانوادهای فرهیخته در قاهره مصر برخاسته، سرکرده سازمانی شد که ارتباط میان شاخههایش از هم گسسته شده و فعالیت آن رو به ضعف نهاده است.
زندگی و تفکرات این شخصیت جنگجو و تکفیری عصارهای از ماهیت جنشهای سلفی افراطی و مسلحانه را در خود جای داده که با مطالعه و بررسی آن، زوایای متعددی از این ماهیت، آشکار خواهد شد.
تولد و تحصیلات
ایمن الظواهری در 19 حزیران/ ژوئن 1951م در قاهره ، پایتخت مصر به دنیا آمد. خانواده او دارای سوابق علمی و اجتماعی برجستهای در مصر بودند. شیخ ربیع الظواهری، جد او یکی از شیوخ الازهر بود و پدرش، محمد ربیع الظواهری، استاد دانشکده پزشکی در دانشگاه عین شمس مصر و یکی از پزشکان معروف آن دیار بود. یکی از اجداد او نیز از شیوخ صوفیه مصر بود که به عنوان سفیر مصر در برخی از کشورها منصوب شد و به سفیر متصوف ملقب شد.[۱]
مادرش نیز امیمه عزام منتسب به خاندان مشهور عزام بودکه برجسته ترین شخصیت آن عبدالرحمن پاشا عزام، برادر جد ایمن الظواهری، بود که اولین دبیرکل اتحادیه کشورهای عرب بود. مادر ایمن الظواهری، دختر دکتر عبدالوهاب عزام، استاد آداب شرقی در دانشگاه الازهر بود که شاهنامه را به عربی ترجمه کرده است.[۲]
ایمن پس از ورود به دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره، در سال 1974م با درجه بسیار عالی از آنجا فارغالتحصیل شد و سپس درسال 1978م مدرک فوق لیسانسش را در رشته جراحی کسب کرد و سپس با ادامه تحصیل در دانشگاههای پاکستان، مدرک دکترای خود در رشته جراحی را کسب کرد.[۳]
فعالیت سیاسی مذهبی
دوران جوانی ایمن ظواهری در بحبوحه فعالیت جنبشهای جهادی و معترض اسلامگرا در مصر سپری شد. تفکرات سلفی ـ جهادی همزمان با شکوفایی در فضای اسلامی مصر، روح و فکر ایمن الظواهری را نیز مورد تأثیر قرار داد.
او در سال 1966م به جنبشی دینی که از سوی اسماعیل طنطاوی رهبری میشد گروید. اما سفر طنطاوی به آلمان در سال 1975م باعث شد که این جنبش از هم پاشیده شود. پس از آن، ظواهری خود به تأسیس جنبشی اسلامی اقدام کرد و در سال 1981م با طارق الزمر و عبود الزمر آشنا شد و به سازمان جهاد ملحق شد که تحت رهبری مهندس عبدالسلام فرج قرار داشت.[۴]
این سازمان مبتنی بر افکار سلفی رادیکال و مبارز، یکی از فعالترین جنبشهای جهادی مصر محسوب میشد که در مرامنامه خود با عنوان "میثاق العمل الاسلامی" آورده است:
آرمان ما: کسب رضایت مولای تبارک و تعالی، اخلاص برای او و محقق ساختن تبعیت از پیامبر اوست.
عقیده ما: عقیده سلف صالح اجمالاً و تفصیلاً.
هدف ما: 1- محقق ساختن عبادت مردم برای خدا 2- برپا ساختن خلافت رشیده اسلامی.
راه ما: دعوت به سوی خدا، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا به وسیله گروهی منضبطی که فعالیتش بر اساس شریعت حنیف است.
توشه ما: دانش و پرهیزکاری، یقین و توکل، صبر و شکر، زهد دنیا و ایثار برای آخرت .
سرسپردگی ما: به خدا و رسولش.
دشمنی ما: با ظالمان.
اجتماع ما: با یک آرمان واحد و عقیده واحد زیر پرچم فکری واحد.[۵]
ایمن الظواهری به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود در مصر ادامه داد تا اینکه در سال 1980م جهت کمک رسانی و مداوای مجاهدان مجروح افغان، به همراه دو تن از دوستانش که آنان نیز در امور پزشکی، بیهوشی و جراحی زیبایی تخصص داشتند، به پیشاور پاکستان سفر کرد. اما با بههم ریخته شدن اوضاع مبارزان در مصر، چند ماه بعد به مصر بازگشت و توسط حکومت مصر بازداشت و زندانی شد.[۶]
ایمن الظواهری به اتهام دست داشتن در ترور انور سادات سه سال را در زندانهای مصر گذراند و با توجه به اوضاع زندانهای مصر و مباحث فکری مطرح در میان زندانیان اسلامگرا در آن دوره، طبیعی بود که تفکرات ایمن ظواهری نیز با شدت بیشتری به سوی افراط و تکفیر سوق یابد.
نبرد در افغانستان
ظواهری پس از آزادی از زندان، یعنی در سال 1985م با تغییری که در رفتار، تفکرات و آثار او محسوس بود، وارد میدان نبرد در افغانستان شد.[۷]
اما او که این میدان را فضای مناسبی جهت رشد و تقویت سلفیان مسلح میدید، عرصه را جهت فعالیت و ترویج تفکر سلفی افراطی و جنگجو مناسب یافت و در پی بهرهبرداری از نیروهای عرب ـ افغان جهت تقویت نیروی انسان سلفیان جهادی برآمد.
نیروهای عرب به علل مختلف و با انگیزههای متفاوت وارد افغانستان میشدند که عمده علل و انگیزههای آنان عبارت است از:
همسنگر شدن با مجاهدان افغان در نبرد علیه شوروی و انجام فریضه جهاد ،
فعالیت در زمینه امداد و کمک رسانی در خاک افغانستان و در مناطق حضور پناهندگان افغان در پاکستان ،
ملحق شدن به اردوگاههای نظامی عربی، جهت آموزش نظامی در افغانستان ، پس از 1992م،
فرار از مملکت خویش و زندگی در افغانستان ، یا از ترس به زندان افتادن یا به این دلیل که بنا بر اتهامات متعدد، تحت پیگرد قانونی قرار داشتند.
در این میان ایمن الظواهری که پیش از این نیز با فعالیتهای تشکیلاتی در مصر آشنا شده بود، در سال 1987م با کمکهای بنلادن و سایر حمایتهای مالی که از کشورهای عربی به دست او میرسید، فعالیتهای فکری و میدانی خویش را وسعت بخشید. او با تأسیس دفتر جهاد در پیشاور ، به عنوان امین مجاهدان افغان، کمکهای مالی را از برخی کشورهای عربی و خیریه ها گرفته و صرف جهاد در افغانستان میکرد. او همچنین نشریهای به نام "الفتح" را منتشر کرد.[۸]
فرماندهی میدانی القاعده
او با متناسب با نام نشریهاش، لقب "طلائع الفتح" را بر نیروهای عرب ـ افغان نهاد و در کنار بنلادن ، به ساماندهی و مدیریت این نیروها پرداخت. تا جایی که در سال 1987م و با آغاز خروج نیروهای شوروی از افغانستان ، او نیز انتقال نیروهای مبارز القاعده به سایر مراکز درگیری در جهان اسلام را کلید زد و برخی از آنان را طی هماهنگی با برخی نیروهای یمنی به یمن فرستاد.
او محمد مکاوی را به عنوان نماینده خود برای ایجاد پیمان با نیروهای یمنی حاضر در افغانستان فرستاد و یمنیها نیز جهت بزرگداشت خدمات بنلادن ، قبول کردند که نیروهای القاعده را در پادگانهای نظامی خود که با حمایت قبایل حاشد یمنی تأسیس شده بود آموزش دهند. بنابراین برخی از نیروهای القاعده با تابعیتهای مختلف راهی یمن شدند تا در منطقه جبل المراقشه که تحت سیطره قبایل حاشد بود، آموزش نظامی ببینند و آماده اعزام به سومالی جهت مقابله با نیروهای آمریکایی در آنجا شوند.[۹]
ایمن الظواهری، در اوایل سال 1993م طی جلسه سران القاعده که در سودان برگزار شد، به عنوان فرمانده میدانی سازمان القاعده انتخاب شد و عملاً فرماندهی عملیاتهای مهم میدانی سازمان را به عهده گرفت. او بلافاصله، جهت ساماندهی اوضاع سازمان در شرق آفریقا سفرهای مخفیانهای به کنیا داشت و آنجا را به عنوان مرکز ملاقات و هماهنگی نیروهای القاعده در شرق آفریقا قرار داد.[۱۰]
او فعالیت خویش را به مدیریت نیروها منحصر نکرد و طی سفرهای متعدد به کشورهای مختلف، علاوه بر جذب حمایتهای مالی برای سازمان القاعده ، در پی جذب نیرو مدیریت نیروهای القاعده در نقاط مختلف جهان برآمد.
خالد ابوالذهب طی محاکمه اسلام گرایان در قاهره در سال 1999م اظهار داشت که ایمن الظواهری در سال 1995م با نام مستعار دکتر عبدالمعز به ایالات متحده آمریکا سفر کرده و اموالی را جهت کمک به قربانیان جنگ در افغانستان جمع آوری کرده است. او سپس بخشی از این اموال را در راستای انجام عملیات تروریستی انفجار در سفارت مصر در اسلام آباد پاکستان در سال 1995م به کار گرفت.[۱۱]
ایمن الظواهری یکی از ارکان اصلی شکل گرفتن بیانیهای بود که طی آن، تمام نیروها، شهروندان و منافع مسیحیان ، یهود و آمریکاییهای از جانب سلفیان افراطی مورد تهدید مستقیم و صریح قرار گرفت.
در فوریه 1998م شش تن از سرکردگان گروههای مسلح سلفی با امضای بیانیهای همه توجهات را به خود جلب کرده و خبر از شروع نبردی فراگیر دادند. این بیانیه توسط بنلادن ، ایمن الظواهری، رفاعی طه، یکی از اعضای مجلس شورای جماعت اسلامی مصر و منیر حمزه، نماینده جمعیت علمای پاکستان و فضل الرحمان ، سرکرده جنبش جهاد در بنگلادش امضا شد. امضاکنندگان این بیانیه با امضای آن، تشکیل جبهه جهانی نبرد با یهود و صلیبیان را اعلام کرده و تأکید کردند که کشتن آمریکاییها و همپیمانان غربیشان اعم از نظامی و غیر نظامی بر هر مسلمانی که بتواند آنان را بکشد، واجب عینی است، تا اینکه مسجد الاقصی و مسجد الحرام از چنگال آنان آزاد گردد و ارتشهای آنان نیز دست از پا درازتر، از سرزمینهای اسلامی خارج شوند.[۱۲]
پس از ترک کشور سودان و ورود به خاک افغانستان ، اگرچه بن لادن در افغانستان مستقر شد اما ایمن ظواهری تصمیم گرفت تا به چچن برود و به جهاد در برابر روسیه در آن منطقه یاری رساند. اما هیچ کس جز بن لادن و تعداد کمی از رهبران القاعده از این سفر باخبر نبود. اما نزدیک بود که این سفر به فاجعهای مبدل گردد؛ چرا که ظواهری به همراه دو تن از همراهانش (محمود الحناوی و احمد سلامة مبروک) که از رهبران القاعده بودند به اتهام ورود غیر قانونی و با گذرنامه جعلی توسط نیروهای امنیتی داغستان، بازداشت شدند. این در حالی بود که نیروهای داغستان نیز از هویت واقعی افراد دستگیر شده بیاطلاع بودند. فرستادگانی از طرف بن لادن سعی کردند که با پرداخت رشوه به نیروهای امنیتی داغستان، ظواهری و همراهانش را آزاد سازند که او نیز پس از رهایی از بازداشت نیروهای داغستان، به افغانستان بازگشت، در حالی که احمد سلامه مبروک به آذربایجان رفت و حناوی در قفقاز مستقر شد.[۱۳]
ظواهری هرچند در دوران حیات بنلادن ، دست راست او به حساب میآمد، اما او در همان زمان نیز از لحاظ رسانهای و تبلیغاتی، در ردهای بالاتر از بنلادن قرار داشت. تا جایی که طی نُه سال، بیش از شصت فایل صوتی و تصویری از او در پایگاههای اینترنتی مرتبط با القاعده منتشر شد.[۱۴]
جانشینی بنلادن
پس از آنکه در تاریخ 1/5/2011م اوباما، رئیس جمهور وقت ایالات متحده ، رسماً اعلام کرد که ایالات متحده توانسته است بنلادن را به همراه یکی از فرزندانش (خالد) در یکی از مناطق پاکستان ، بکُشد، القاعده بلافاصله در پی نصب سرکرده جدید و بیعت با رهبری جدید افتاد.[۱۵]
سازمان القاعده سیف العدل، افسر سابق نیروهای ویژه در مصر را که از رهبران این سازمان محسوب میشد به طور موقت زمامدار امور سازمان کرد تا رسماً تعیین ایمن الظواهری به صورت رسمی اعلام گردد.[۱۶]
در واقع وظیفه سیف العدل، ایجاد هماهنگی میان شاخههای القاعده جهت بیعت با ایمن الظواهری و هموار ساختن مسیر برای روی کار آمدن او بود.[۱۷]
حدود یک ماه بعد، با اعلام جایگزینی ایمن الظواهری به عنوان سرکرده القاعده به جای بن لادن ، توجه افکار عمومی و کارشناسان به این شخصیت سلفی افزایش یافت و سخنرانیها و بیانیههای او نیز بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. اما با این حال، او هیچ وقت نتوانست کاریزمای بن لادن را داشته باشد و نفوذ او در دلهای جوانان حماسی سلفی به مراتب کمتر از بن لادن بود.
عده زیادی از سلفیان معتدل که به دلیل دشمنی بن لادن با غرب و آمریکا به او علاقه داشته و او را میستودند نیز، ایمن الظواهری را قبول نداشتند و او را عامل انحراف در انگیزههای عملیاتی القاعده میدانستند؛ چنان که در نظرات کاربران اینترنتی که در حاشیه خبر جانشینی ایمن الظواهری به بیان نظرات خود پرداخته بودند به خوبی مشهود است که بسیاری از علاقهمندان به بن لادن ، ایمن الظواهری را قبول نداشته و حتی او را عامل انحراف بن لادن میدانند و بسیاری نیز او را فردی خونریز توصیف کردند که شهروندان عادی با نظامیان غربی برایش تفاوتی ندارد و هدف اصلیاش از بین بردن حکومتهای کشورهای اسلامی است.[۱۸]
اما با این حال، اغلب جنبشهای سلفی مسلحانه شاخه القاعده ، با او بیعت کردند و گروههایی مانند شباب المجاهدین در سومالی از رهبری ایمن الظواهری استقبال کردند.[۱۹]
جنبشهای مسلح شمال کشور مالی نیز با تشکیل یک گروه واحد به نام جماعة نصرة الاسلام و المسلمین، با ایمن الظواهری به عنوان سرکرده القاعده بیعت کردند.[۲۰]
رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت ایالات متحده نیز با موضعگیری نسبت به خبر جانشینی ایمن الظواهری، اظهار داشت: ظواهری ویژگیهای رهبری بن لادن را ندارد و از جایگاه و تخصص او در زمینه فرماندهی عملیات برخوردار نیست.[۲۱]
مهمترین گروهی که از سرکردگی ایمن الظواهری استقبال کرد، جنبش طالبان پاکستان بود که طی آن، احسان الله احسان، سخنگوی طالبان پاکستان ایمن الظواهری را فردی قدرتمند وصف کرد که میتواند سازمان القاعده را به سوی پیروزی بر غرب پیش ببرد.[۲۲]
اما برای همه طرفها روشن بود که القاعده حتی پیش از مرگ بن لادن نیز رو به انزوا و ضعف گذاشته بود و با مرگ او این رویه سرعت بیشتری خواهد گرفت و القاعده نمیتواند با وجود ایمن الظواهری، به روزهای اوج فعالیت خویش بازگردد.
یکی از نشانههای مهم عدم کفایت ایمن الظواهری و ضعف القاعده در خصوص بروز اختلاف میان شاخههای این سازمان در سوریه نمایان شد.
هنگامی که داعش به عنوان یکی از جنبشهای همسو با طالبان ، که در ابتدای فعالیتش شاخه این سازمان به حساب میآمده، به نزاعی دنبالهدار با جبهه النصره که رسماً نماینده القاعده در سوریه محسوب میشد پرداخت. نزاعی که تا درگیری نظامی، کشتار و ترور یکدیگر نیز پیش رفت.
ظواهری بارها با انتشار صوت و تصویر سخنرانی خود در این خصوص، خواهان اتحاد جنبشهای مسلح سلفی در سوریه شد و از داعش خواست که در عراق بماند و سوریه را به جبهه النصره بسپارد. اما سخنان سرکرده القاعده ، نفوذ و گیرایی گذشته را نداشت. تا جایی که ایمن الظواهری در یکی از موضعگیریها و سخنانش، عناصر داعش را بدتر از خوارج خواند.
اما مهمتر از آن بخش سخنانش، بخشی بود که ایمن الظواهری، رسماً القاعده را تحت تبعیت طالبان دانست و سایر جنبشها را نیز به همکاری و عنایت نسبت به جنبش طالبان فراخواند.[۲۳]
تفکرات
الولاء و البراء
تولی و تبری یکی از مهمترین اصول فکری گروههای سلفی مسلح است که ادله وجوب جهاد را نیز بر مبنای همین اصل استوار ساخته و بر آن تأکید دارند.
ایمن الظواهری در این موضوع با نگارش کتابی با عنوان «الولاء و البراء عقیده منقوله و واقع مفقود»، به بیان تفکرات خود حول موضوع تولی و تبری پرداخت.
او ارکان اصلی تولی و تبری در اسلام را اینگونه برشمرده است:
1- نهی از تولی کفار ،
2- بغض نسبت به کفار و ترک مودت آنان،
3- نهی از انس گرفتن با آنان و فاش کردن اسرار مسلمانان نزد آنان،
4- نهی از سپردن مناصب مهم به کفار ،
5- نهی از تعظیم شعارها و رسوم کفار و مدح امور باطل آنان،
6- نهی از یاری رساندن به کفار در برابر مسلمانان ،
7- امر به جهاد علیه کفار و تعین یافتن این امر در زمانی که آنان بر سرزمینهای اسلامی سیطره یابند ( که در این بخش جهاد با حاکمان کشورهای اسلامی را نیز به دلیل مرتد بودنشان مورد اثبات و تبیین قرار داده است)،
8- امر به موالات مؤمنان و یاری رساندن به آنان.[۲۴]
دیدگاه نسبت به حکام کشورهای اسلامی
ایمن الظواهری دوران جوانی و شکلگیری تفکراتش را در بحبوحه اوج گیری تفکرات سید قطب و عبدالسلام فرج و شکری مصطفی و... در خصوص ارتداد حکام به دلیل حکم بغیر ما انزل الله سپری کرده و از این سرچشمه فکری تغذیه کرده است؛ از این رو خود او نیز در آثارش همواره بر کفر و ارتداد حکام تأکید دارد و آنان را مزدوران کفار وصف کرده است.
او در کتاب الولاء و البراء، حکام کشورهای اسلامی را منحرفترین گروهها در خصوص اصل تولی و تبری معرفی کرده و آنان را افرادی خارج از شریعت دانسته است که بر سرزمین های اسلامی سیطره یافتهاند.[۲۵]
او انحراف حکام را انحرافی مرکب دانسته و نوشته است: آنان از طرفی به احکام شریعت عمل نمیکنند (حکم بغیر ما انزل الله) و از طرفی نیز موالات دشمنان اسلام را دارند و خود را تسلیم آنان ساختهاند.[۲۶]
او همچنین در کتاب «الحوار مع الطواغیت، مقبرة الدعاة»، با تکفیر کردن حکام اسلامی، حکم به کفر آنان را از برخی عالمان سلفی مانند: شنقیطی، محمد حامد الفقی، احمد شاکر، محمود شاکر و محمد بن ابراهیم، مفتی سعودیه نقل کرده است.[۲۷]
وی همچنین در کتاب «الحوار مع الطواغیت مقبرة الدعوة و الدعاة» در تکفیر حکام عرب نوشته: «أما کونهم کفاراً مرتدین فلقوله تعالی و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون»[۲۸] و با استناد به تفکرات ابن قیم و سید قطب ، حکومتهای موجود در کشورهای اسلامی را تکفیر میکند و دلایل این کفر را اینگونه ذکر میکند:
عدم حکم بر طبق شریعت الهی و تلفیق احکام الهی با سایر قوانین بشری.
کوچک شمردن و تمسخر شریعت الهی از طریق مقدم کردن سایر قوانین بر قوانین شرعی.
دموکراسی که خود دلیل بر کفر است؛ چرا که بنا به قول ابوالاعلی مودودی ، دموکراسی به معنای حکومت مردم و نشاندن آنان در جایگاه خداست.
حلال دانستن محرمات و تحریم حلالهای شرعی. چنانکه بنا به فتوای همه علما، جهاد علیه اسرائیل در فلسطین اشغالی واجب است، اما حکومتهای اسلامی با وضع قوانین و عدم جنگ با اسرائیل ، برخلاف دین خدا عمل میکنند.[۲۹]
ظواهری بر اساس دلایل فوق بر لزوم جهاد علیه حکومتهای موجود در کشورهای اسلامی تأکید میورزید.
وی در کتاب الجهاد و فضل الشهاده به جواز قتل زنان و کودکانی که در میان کفار هستند حکم میکند و حتی کشتن مسلمانانی را که در میان کفار هستند جایز میداند و مینویسد اگر هدف ما مشرکان باشند و به وجود عدهای از مسلمانان در بین آنها علم داشته باشیم با این حال نیز هدف قرار دادن آنها جایز است و دیه و کفارهای نیز به دلیل کشتن مسلمانان بر فرد مجاهد واجب نمیشود. وی در این حکم نیز به نظرات ابن تیمیه استشهاد میکند.[۳۰]
عدو قریب و عدو بعید
ایمن الظواهری در راستای اعتقادی که به کفر حکام کشورهای اسلامی داشته، آنان را عدو قریب (دشمن نزدیک) در مقابل عدو بعید (دشمن دور)، که غرب و آمریکاست توصیف کرده و بر اساس آیه «یا أیها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظه ..»،[۳۱]جهاد علیه حکام را فریضهای مهم قلمداد کرده است.
در سال 1995 در نشریه المجاهدین که به سازمان جهاد مصر تعلق داشت مقالهای را با این عنوان منتشر ساخت که: «راه قدس از قاهره میگذرد» و در آن ادعا کرده بود که قدس آزاد نخواهد شد مگر پس از پیروزی اسلامگرایان در مصر و الجزایر .[۳۲]
ظواهری در 20 می 1996م با انتقاد از جنبش جماعت اسلامی مصر میگوید: اشتباه اصلی جماعت اسلامی این است که بین دشمن دشمن داخلی و خارجی فرق میگذارد. بین بریتانیا و ملک فاروق ، بین آمریکا و جمال عبدالناصر و بین شوروی و جمال عبدالناصر فرق میگذارد. او اضافه میکند: نبرد با دشمن نزدیک در اولویت است زیرا خداوند در قرآن میفرماید: «قاتلوا الذین یلونکم من الکفار» با آن کافرانی که به شما نزدیکترند بجنگید.[۳۳]
زمانی که حامد ابوالنصر (م 1986) مرشد اخوان المسلمین ، اظهار داشت که جهاد تنها در مقابل دشمن بیگانه جایز است، ایمن الظواهری در پاسخ به او ابراز داشت: «فرقی نمیکند که دشمنِ کافر، هموطن ما باشد یا بیگانه و اجنبی؛ چرا که علت وجوب جنگ علیه او کفر اوست نه اینکه او فردی بیگانه یا هموطن است. از این گذشته، فرد کافر با کفرش از مسلمانانِ هموطنش بیگانه شده است به دلیل این آیه شریفه قرآن که میفرماید: «قال یا نوح إنه لیس من أهلک إنه عمل غیر صالح»[۳۴] و کسانی میان کافر اجنبی و وطنی فرق میگذارند، مانند کسانی هستند که میان خمر (مشروبات الکلی) وطنی و اجنبی به تفاوت قائلند». وی در ادامه میافزاید: وجوب عینی جهاد علیه این حاکمان به این معناست که فردی که با علم به وجوب از عمل به آن سرپیچی کند مرتکب گناه کبیره شده است.[۳۵]
ایران و تشیع
یکی از مهمترین اختلافات میان بن لادن و ظواهری، اختلاف بر سر ایران بود؛ چرا که ظواهری، نبرد با ایران را در اولویت فعالیتهای القاعده قرار میداد و ایران را در پی سیطره بر منطقه و نشر تشیع بین اهلسنت میدانست. او همواره ایران و شیعیان عراق ( آیتالله سیستانی ) را به همکاری و ارتباط با غرب و آمریکاییها متهم میکرد. اما بن لادن در مقابل، با رد این افکار ظواهری در مورد ایران ، موضع خصمانه علیه ایران را غیر عملی میدانست.[۳۶]
ظواهری در مقابل موضع بن لادن در خصوص ایران گفته است: به من ربطی ندارد که دو تن از فرزندان بن لادن (سعد و عبدالله) از سال 2003م در ایران زندگی میکنند. من ایران را دشمن فکری و عقیدتی سازمان القاعده میدانم؛ چرا که افزایش نفوذ تشیع در جهان، بسیار خطرناکتر از نفوذ کمونیسم است.[۳۷]
او در سال 1415قمری در خلال یک مصاحبه و در مقام بیان موضع رسمی سازمان القاعده در قبال ایران به طور مفصل و صریح اعلام موضع کرده است.
در این مصاحبه از ایمن الظواهری اینگونه سؤال شد که: رسانهها غالباً جنبشهای اسلامی را به پذیرش حمایت و کمک از ایران متهم میکنند و بهویژه رسانههای مصر آنان را به تبعیت از ایران شیعی متهم میکنند. نظر شما چیست؟
وی در پاسخ گفت: این تهمتها همگی افترای محض است و ما در قبال ایران موضعی واضح و روشن داریم که مبتنی بر حقایق اعتقادی و علمی است. ما همانطور که گفتیم، ملتزم به مذهب سلف صالح هستیم و بنابراین میان ما و شیعیان تفاوتها و شکافهای واضحی است؛ چرا که شیعه دوازده امامی نزد ما یکی از فرقههای بدعتگرا محسوب میشود که بدعتهایی اعتقادی را در دین وارد کرده و شیعیان را بدانجا رسانده که:
قائل به کفر ابوبکر ، عمر ، مادران مؤمنین ( همسران پیامبر ) و صحابه و تابعین هستند و آشکارا آنان را سبّ و لعن میکنند.
قائل به تحریف قرآن هستند.
ادعای عصمت امامان دوازدهگانه و اینکه این امامان به جایی رسیدند که هیچ نبی مرسل و ملک مقربی به آن نرسیده.
ادعای غیبت و رجعت امام دوازدهم و عقایدی از این قبیل.
اینها عقایدی است که اگر کسی پس از اقامه حجت، باز هم قائل بدان باشد مرتد است؛ اما کسی که جاهل باشد و بنا بر احادیثی که گمان میکند صحیح هست قائل به این مسائل شده است و یا شخصی عامی و جاهل باشد معذور است.
ایمن الظواهری سپس در مورد موضع ایران پس از انقلاب اسلامی گفته است:
رهبران انقلاب ایران پس از انقلاب علیه شاه که به دلیل انحرافش از اسلام صورت گرفت، ادعا کردند که انقلابشان اسلامی است نه شیعی و در هرجا که ملتهای مسلمان تحت فشار باشند بدون تفاوت میان شیعه و سنی ، در کنار آنان خواهند بود. اما حقایق روزبهروز نشان داد که این سخن صرف ادعا بوده و رهبران ایران تنها در جایی موضعگیری میکنند که به نفع شیعیان باشد و در جاهای دیگر حتی اگر مبارزه میان اسلام و کفر باشد جهالت پیشه میکنند. و از این نمونه:
موضعشان نسبت به انقلاب سوریه است که جانب حافظ اسد را گرفتند و گفتند که اخوان المسلمین مزدوران آمریکا هستند.
در میدان جهاد افغانستان نیز تنها به گروههای شیعی کمکرسانی میکردند.
موضعشان نسبت به اخراج مجاهدان عرب از پاکستان نیز تجاهل بود و هیچ دخالتی نکردند و به هیچ مجاهد عربی در خاک ایران خوشآمد نگفتند.
در قبال جهاد در مصر و الجزایر هیچ کمکی از جانب ایران نشد و مجاهدان را در جنگ خونین با طاغوتها تنها گذاشتند.
آنان با هر جنبشی که در مدارشان باشد همکاری میکنند و به طور خلاصه موضع ما در قبال ایران این است که ما تابع ایران نیستیم.
وی در ادامه به جنبشهای جهادی که بر مدار ایران هستند گفت: این شیوه برای شما منفعتی ندارد و در مقابل اندک حمایت ایران ، شما به اینکه دستنشاندگان ایران هستنید محکوم میشوید و احترامتان را در میان اهلسنت از دست میدهید.[۳۸]
اخوان المسلمین مصر
ظواهری با تألیف کتاب «الحصاد المر؛ الاخوان المسلمون فی ستین عاما»، به شدت جماعت اخوان المسلمین مصر را مورد انتقاد قرار داد. او همراهی این حزب، با حکومتهای مرتد و ظالم مصر را به بهانه مبارزات سیاسی، خلاف احکام اسلامی دانسته و اخوان المسلمین را به تضعیف و رد فریضه جهاد متهم ساخته است.[۴۰]
منابع
- پیتر ال. برگن: اسامه بنلادن، ترجه: عباسقلی غفاری فرد، تهران: اطلاعات، چاپ اول، 1390ش.
- عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب؛ اسامه بنلادن و ایمن الظواهری، لبنان: ریاض الریس، چاپ اول، 2011م.
- عبدالرحیم علی: حلف الارهاب تنظیم القاعدة من عبدالله عزّام إلی أیمن الظواهری، قاهره: مرکز المحروسة، چاپ دوم، 2005م.
- عبدالرحیم علی: تنظیم القاعده عشرون عاماً.. والغزو مستمر، قاهره: المحروسه، چاپ اول، 2007م.
- فواز جرجس: القاعده الصعود و الافول، ترجمه محمد شیا، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، چاپ اول، 2012م.
- گروهی از نویسندگان: السلفیة؛ النشأة، المرتکزات، الهویة، بیروت: معهد المعارف الحکمیة، 2004م.
- منتصر الزیات: راه به سوی القاعده داستان مرد دست راست بنلادن، ترجمه لیلا رشیدی رستمی، تهران: آزادمهر، چاپ اول، 1385ش.
سایتهای اینترنتی:
- الجزیره:
- رأی الیوم:
- عربی 21:
پانویس
ّّّّ
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص39-40؛ عبدالرحیم علی: حلف الارهاب، ج3، ص14.
- ↑ عبدالرحیم علی: همان.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: پیشین، ص40.
- ↑ همان، ص109.
- ↑ همان، ص138-139.
- ↑ عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج3، ص29.
- ↑ پیتر ال. برگن: اسامه بنلادن، ص119؛ عبدالرحیم علی: همان، ص39.
- ↑ عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج3، ص31.
- ↑ همان، ص35.
- ↑ همان، ص36-37.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص 149-150.
- ↑ عبدالرحیم علی: حلف الارهاب، ج3، ص46.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص150.
- ↑ همان، ص309.
- ↑ عبدالرحمن مظهر هلوش: الشیخ و الطبیب، ص371.
- ↑ «القاعدة تعین قائدا مؤقتا»، سایت خبرگزاری الجزیره.
- ↑ همان.
- ↑ ر.ک: نظرات کاربران ذیل خبر «الظواهری یخلف بن لادن بقیادة القاعدة»، در سایت الجزیره.
- ↑ «"الشباب" ترحب بتعیین الظواهری»، سایت الجزیره.
- ↑ «اندماج جماعات جهادیة مسلحة فی الساحل بتنظیم واحد بایع أیمن الظواهری»، سایت رأی الیوم.
- ↑ «"الشباب" ترحب بتعیین الظواهری»، سایت الجزیره.
- ↑ «طالبان ترحب بالظواهری وأمیرکا تتوعده»، سایت الجزیره.
- ↑ «الظواهری یدعو المسلمین لبیعة طالبان ویتحدّى البغدادی»، سایت عربی 21.
- ↑ عبدالرحیم علی: حلف الارهاب، ج3، ص 76-85.
- ↑ همان، ص87.
- ↑ همان.
- ↑ همان، 94-95.
- ↑ گروهی از نویسندگان، السلفیة النشأة المرتکزات الهویة، ص 127- 128.
- ↑ همان، ص111-113.
- ↑ همان، ص173-175.
- ↑ توبه (9)، آیه 123.
- ↑ فواز جرجس، پیشین، ص46؛ منتصر الزیات، راه به سوی القاعده داستان مرد دست راست بنلادن، ص97.
- ↑ منتصر الزیات، پیشین، ص99.
- ↑ به نقل از ظواهری: عبدالرحیم علی، تنظیم القاعده عشون عاماً و الغزو مستمر، ص212-213.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص273.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص273.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ج3، ص315-316.
- ↑ عبدالرحمن مظهر الهلوش: الشیخ و الطبیب، ص274.
- ↑ عبدالرحیم علی: حلف الارهاب، ج3، ص197-298.