طه ابو الليل
طه محمد ابواللیل نزله بنی مهدی در سال 1923 میلادی در آنجا فرزند دهیار روستا به دنیا آمد و به مراحل مختلف تحصیل پیوست. با خانم طهیا بشیر ازدواج کرد و او اهل بیت یکی از علمای ازهری بود و پدرش حاج احمد با اینکه اهل اخوان نبود و گاهی از آنها حمایت می کرد، عاشق اخوان بود و با عقاید آنها همدل بود. حتی شیوخ الازهر هم با دیدن یکی از برادران از ترس پلیس سیاسی و ظلم و ستم آنها به جز پدرش فرار می کردند، استاد طه از شجاعت او متحیر شد. شیخ احمد از طرفداران آنان باقی ماند تا این که گروه به مشروعیت خود بازگشت و حقوقش به آن اعاده شد، در این میان استاد طه خطبه سلام دختر شیخ احمد بشیر را ایراد کرد و ازدواج در اوت 1951م انجام شد. و خداوند در 8/10/1952م به آنها حضرت فاطمه الزهرا(س) و سپس حضرت محمد(ص) را در 20/9/1953م و سپس علاء در 4/3/[[1954] هنگامی که در زمان حادثه منشیه حامله بود، بر آنان رحمت فرمود. سپس یاسر در سال 1966 و سپس یومنا در سال 1973.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۳:۳۴، ۱۵ مه ۲۰۲۲؛
نام | طه ابواللیل |
---|---|
زاده | 1956 م / اردن |
درگذشت | 1443 قمری/ اردن |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
همکاری با اخوان
او از طریق دوستش پروفسور محمد احمد حسن با اخوان آشنا شد و در آنجا وضعیت خود را شرح می دهد و می گوید: من جوان مجردی بودم که تازه فارغ التحصیل شده بودم و او جز خواندن رمان جیب چیزی برای خود نمی یافت و هر وقت دوستم حسن را می دیدم سخنانی از او می شنیدم که در من جای می گرفت. روح و بدون تظاهر برخورد می کردند پس پیک به مدیرش می گفت برادر زهدی و مدیر به تخت می گفت برادر محمد و عشق و علاقه بر آنها غالب شد و حسن مرا به پینگ پنگ برد. سالن تا غروب آفتاب حرکت متوقف شد و همه به نماز شتافتند، شعار خدا هدف ماست، رسول الگوی ماست، قرآن قانون اساسی ماست، جهاد راه ماست و مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست.
به زودی از همسر و فرزندانش خوشحال نبود تا اینکه انقلاب 23 ژوئیه که شاه و فساد را به کمک اخوان سرنگون کرد. تقریباً کشور را تحت کنترل داشتند تا اینکه دولت آنها را وسوسه کرد و حاضر به بازگشت به جای خود در ارتش نشدند.آنها به قانون پایبند بودند و هرکسی را که در مقابل میلشان ایستاده بود کتک زدند و این چیزی نبود که قبل از انقلاب بر سر آن توافق شده بود. توافق بر این بود که زندگی پارلمانی و حاکمیت غیرنظامی باز خواهد گشت و ارتشیان به جای خود بازگردند.
اما همه اینها محقق نشد و از این رو خواسته های انقلابیون با اخوان برخورد کرد، بنابراین اخوان باید از زندگی سیاسی حذف می شد. اولین ضربه در ژانویه 1954 میلادی به رهبران اخوان و راهنمای آنها بود. اما نیروهای مردمی همچنان قوی بودند و در تظاهرات میلیونی حرکت کردند که محمد نجیب را به قدرت بازگرداند و رژیم را مجبور به آزادی اخوان کرد.
در عوض، او از راهنمای عمومی بازدید کرد، جایی که عبدالناصر و عبدالحکیم به دیدار او در خانه اش در مانیل رفتند، اما او در حال طراحی نقشه شدیدتری برای سرنگونی نجیب و اخوان بود. حادثه منشیا، که در 26 اکتبر رخ داد، 1954 پس از میلاد، جایی بود که عبدالناصر توانست محمد نجیب را سرنگون کند و او را در ویلای زینب الوکیل دستگیر کند و هزاران برادر را ظرف چند ساعت و در مدتی که سخنرانی به پایان نرسید، دستگیر کرد که نشان میدهد این حادثه برای او بوده است. .
در همین حال یکی از برادران حاج طهیا (همسرش) در نیل غرق شد و شش روز در آب ماند و در مراسم تشییع جنازه حاج طه پس از حادثه دستگیر و به دادگاه معرفی شد و دادگاه او را به ده سال زندان محکوم کرد. همه آنها را در زندان گذراند.
پدرش به دلیل اینکه از مرگ پسرش مطلع نشده بود از مردم شهر ناراحت شد و تقاضای انتقال او کرد و به حلوان منتقل شد و نخواست دخترش را تنها بگذارد و او را با خود برد. در خانه شماره 42 در خیابان رستم حلوان که جنب منزل شماره 45 شهید سید قطب و برادرانش و به همان اندازه که ابراهیم فهمی برادر عبد فهمی بزرگ در آن سکونت داشتند. که بعدا وزیر کشور شد.
حاج تهیه از همسر ابراهیم فهمی مطلع شد که منزل شهید سید قطب در کنار ایشان قرار دارد و به سرعت برای آشنایی با ایشان شتافت و به او گفتند: «نیاز به فرزندخواندگی خواهران مسئول در اسیوط».
در همین حین نامه ای دریافت کردند که شوهرش به زندان قنا رفته است و به دلیل دوبرابر حقوق پدرش چیزی برای رفت و آمد پیدا نکردند و همین باعث شد که او زمینی را که در اختیار داشت بفروشد و اصرار به سفر کرد. برای دیدن شوهرش به همراه پدرش به مسافرت رفت.قابل توجه است که پروفسور عبدالرازک هویدی، مسئول اخوان در حلوان، زمانی که برای شوهرش در سفر بود، برای او آنچه را که لازم داشت، خریداری می کرد.
منبع
- ر.ک: مدخل طه محمد أبو الليل در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..