آمال عشماوی
آمال عشماوی در منیه در محیطی مرفه، در خانواده مذهبی به دنیا آمد. ایشان وزیر آموزش و پرورش در دورههای مختلف است، او مردی است که به غیرت اسلام معروف است، او برای اصلاح آموزش و پرورش در مصر تلاش کرد و توسط ارتش دستگیر شد. در حکومت جمال عبدالناصر، سال 1954 میلادی بدون دلیل با وجود بیش از شصت سال سن او را دستگیر و تا زمانی که پسرش حسن عشماوی خود را تسلیم کرد، وی آزاد نشد. پسرش یکی از رهبران اخوان و یکی از اعضای اداره ارشاد است که نامش در دوره راهنمایی، حسن الهدیبی مطرح شد. شوهر او، مشاور منیر الدلا، یکی از پسران طبقه ثروتمند، به عنوان مشاور شورای دولتی منصوب شد، در اوایل دهه چهل به اخوانالمسلمین پیوست و از اواخر سال 1948 میلادی به عضویت اداره ارشاد درآمد.آمال عشماوی او تا فارغالتحصیل شدن از دانشکده حقوق، مراحل مختلف تحصیلی را طی کرد، اما پس از ازدواج با استاد منیر و پیوستن آنها به دعوت اخوان، خود را وقف خدمت به خانه و فراخواندن او کرد.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۷:۴۶، ۸ ژوئن ۲۰۲۲؛
نام | آمال عشماوی |
---|---|
زاده | 1956 م / اردن |
درگذشت | 1443 قمری/ اردن |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
در راه دعوت از اخوان
منیر الدّله از طریق تحصیل در دانشکده حقوق با حسن الشماوی آشنا شد. پس از آن منیرالدّله به شورای دولتی پیوست و حسن عشماوی به عنوان معاون دادستان کل منصوب شد، اما استعفا داد و به شغل وکالت پرداخت و منیرالدّله با دوستی آنها با خانم امل آشنا شد و ازدواج کرد. امام البناء و برای حمل دعوت با او بیعت کردند و امل خانم نیز در راه دعوت بیعت کردند و از زمانی که به جماعت پیوستند خود را وقف دین خدا کردند. جان و مال و تلاش را به او تقدیم کرد و خانه او را برای اعتلای کلام خدا مسخر کرد، پس خانه او به درستی خانه دعوت و خانه اخوانالمسلمین بود. ریچارد میچل، مورخ، در کتاب «اخوان المسلمین» می گوید: «با ورود منیرالدّله و امل عشماوی به دعوت اخوان، اشراف در بدنه دعوت نفوذ کرده است». میچل فراموش کرد که اینگونه افراد به امید رضای خدا، نه طمع منفعت و منزلت، گرانبهاترین و گرانبهاترین ها را به خاطر دعوت تقدیم کردند و در دوران انقلاب زندانی و شکنجه شدند، از این رو موقعیتشان از جای ننشست.
فعالیت در بخش خواهران
ایشان در بخش خواهران فعال بود و تأثیر برجسته ای در آن داشت تا اینکه در سال 1944 میلادی با همکاری آمنه علی، زینب عبدالمجید و فاطمه به عنوان رئیس کمیته اجرایی که نظارت بر این اداره را بر عهده داشت، انتخاب شد.
وی همچنین نظر خود را مبنی بر تأسیس مدرسه ای برای ایتام به سرپرستی فاطمه عبدالهادی ارائه کرد.
او توانست مجوز خود را از وزارت آموزش و پرورش به سرپرستی پدرش دریافت کند و همچنین پیشنهاد کار در مدرسه را داد که درآمد حاصل از آن به کودکان یتیم اختصاص یابد. پس از انحلال گروه در 8 دسامبر 1948، امل آل ال. -عشماوی پیشنهاد کرد که مدرسه به خانه اصلاحات اجتماعی وزارت آموزش و پرورش بپیوندد تا دولت آن را تصرف نکند، به خصوص پس از برداشتن بنر از روی آن.
تاریخ به او اشاره می کند که او را عامل قاچاق نجیب گوول دانسته اند که ابراهیم عبدالهادی سعی کرد او را اعدام کند، حسن و خواهرش پس از این خطر.
و هیچ کس نقش او را در قبال زندانیان در سال 1948 فراموش نمی کند. او همچنین فداکاریها و فداکاری های خود را تنها به این محدود نکرد، بلکه خانه او شاهد جلسات تاریخی بود که در اوایل دهه 1950 برای انتخاب جانشین امام البناء در رهبری گروه برگزار شد. چهار نفر از اخوان برای جانشینی امام البناء نامزد شدند: پروفسور صالح عشماوی، نماینده گروه، عبدالرحمن البنا، برادر امام البنا، احمد حسن الباقوری، و عبدالحکیم عبدین، دبیر گروه.
همان طور که خانه شاهد جلسات مهم انتخاب جانشین امام البناء بود، جلسات مهم تری بین اخوان و مردان انقلاب در مورد نظر اخوان به انقلاب و سپس مذاکرات تخلیه مشاهده شد.
به این ترتیب خانه در مواقع سخت محل ملاقات اخوان بود و خانم امل عشماوی خوشحال بود که به حاضران خدمت می کرد.
خانم امل به دلیل صداقت در رفتار، عشق به خواهران و سادگی شهرت داشت و همچنین به خاطر بلندپروازی اش در گسترش دعوت و مراقبت از خانواده های اخوان در مواقع سختی شهرت داشت.
امام البناء او را نمونه ای از خواهر فرهیخته و واعظ و جهادی دانستند که با اخلاص این پیشه را به دوش کشیدند و تمام وقت و عواطف و سرمایه خود را به گونه ای منحصر به فرد در اختیار او قرار دادند.
صبر و استقامت در زندان
علیرغم رفاه و ثروتی که امیدهای عشماوی در آن زندگی می کرد، اما لذت مالی را جز فدا کردن آن در راه خدا نداشت، خزانه شوهرش را باز کرد تا خرج خانواده برادران زندانی در مصیبت ها کند. اخوان روبرو شد.
او نمونه یک زن صبور بود که شوهرش بعد از واقعه المنشیه به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شد. او ناامید نشد اما با خانم ها آمنه علی، نعیمه خطاب، زینب غزالی و خالده شرکت کرد. الهدیبی در رسیدگی به خانوادههای اخوان.
او به جهاد خود ادامه داد تا اینکه تحت تأثیر دستگیری و شکنجه همه اخوان در زندانهای عبدالناصر قرار گرفت و دستگیر و در زندان القناطره سپرده شد و عاملی برای کاهش آلام خواهران بازداشتی در زندان بود. با توجه به رفتار خود نسبت به اداره زندان، زمانی که خواهر فاطمه عبدالهادی در حال خونریزی بود امل عشماوی بر سر اداره زندان فریاد زد و به آنها گفت: "شما منتظرید که او بمیرد همانطور که خواهر فوت کرد... دیروز... او را فرستادند. به القصر العینی معالجه شود.» تا اینکه آزاد شد.
درگذشت
پس از آزادی از زندان، راه را با همسرش ادامه داد که پس از آزادی از زندان در زمان سادات از دنیا رفت و تا زمانی که خداوند در سال 1374 خورشیدی رحلت کرد، به دعوت ادامه داد.
وی پس از برجای گذاشتن انبوهی از خواهرانی که در راه فداکاری و پرورش یافتند، دار فانی را وداع گفت.
منبع
- ر.ک: مدخل آمال عشماوی در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..