جریان مباهله

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۶ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')

«جریان مباهله» مدخلی از سلسه مباحث «جریان‌شناسی اسلام» است که ضمن تعریف جامعی از «مباهله» به تبیین چگونگی این واقعه می‌پردازد و بحث و مناظرهٔ بین مسیحیان و پیامبر اسلام را بازگو و به روشنی حقانیت اسلام و اهل‌بیت را بیان می‌نماید.

جریان مباهله
جریان مباهله
عنوان مقاله جریان مباهله
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران – قم – پژوهشگاه مطالعات تقریبی

تعریف «مباهله»

«مباهله» در لغت به معنی ملاعنه و نفرین متقابل است [۱] و در اصطلاح به این معناست که دو تن یا دو گروه بر علیه یکدیگر دعای بد کنند. پس هر کدام ظالم باشد خداوند متعال وی را رسوا گرداند و نقمت و عذاب خود را بر وی فرستد و ذریه او را مستاصل کند و هلاک گرداند[۲]. این واژه در تاریخ اسلام به «جریان مباهله» پیامبر اسلام و مسیحیان نجران [۳] اشاره دارد. پس از آنکه مناظرهٔ آن حضرت با آنان سودی نبخشید و ایمان نیاوردند، حضرت پیشنهاد مباهله را مطرح کرده و آنان پذیرفتند ولی در روز موعود حاضر به «مباهله» نشدند. به اعتقاد شیعیان این ماجرا علاوه بر حقانیت دعوت پیامبر، فضیلت همراهان آن حضرت را نیز اثبات می‌کند؛ براین اساس طبق آیه ۶۱ سوره آل عمران که به ماجرای مباهله اشاره دارد، علی بن ابیطالب (ع) به منزله نفس و جان پیامبر قلمداد شده است.

معنای ابتهال

در معنای ابتهال دو نظر است:

  1. لعن و نفرین کردن یکدیگر، که میان دو نفر رخ می‌دهد.
  2. نفرین براى هلاکت کسى [۴].

در این آیه، «مباهله» به معنى نفرین کردن دو نفر نسبت به همدیگر است. به این صورت که وقتى استدلالات منطقى سودى نداشت، افرادى که با هم دربارهٔ یک مسأله مهم دینى گفتگو دارند، در یک جا جمع مى‌شوند و به درگاه خدا تضرع مى‌کنند و از او مى‌خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند [۵]. در حدیثی از رسول خدا(ص) روایت شده که حضرت فرمود: «خداوند عزوجل به من خبر داده که پس از مباهله عذاب بر گروه باطل نازل می‌شود و حق را از باطل مشخص می‌سازد»[۶]. از روایاتی که در منابع اسلامی نقل شده است، استفاده می‌شود که مباهله اختصاص به زمان پیامبر ندارد و در تمامی زمان‌ها قابل اجرا است. در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که ایشان فرمود: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید[۷]

رویداد «مباهله»

در سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا(ص) مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران از بلاد یمن شدند. مسیحیانن نجران نیز افرادی را مانند سید و عاقب و اباحارثه، به نمایندگى از سوى خود براى گفتگو با پیامبر اسلام به مدینه گسیل داشتند. گروه نجران وارد مدینه شده و با پیامبر دیدار کردند. آنها گفتند: اى محمد، آیا تو صاحب و سرور ما را مى‌شناسى؟ پیامبرفرمودند: «سرور شما کیست»؟ گفتند: عیسى بن مریم. پیامبر فرمودند:«او عبد و رسول خدااست. گفتند: به ما نشان بده کسى را که خدا مانند او آفریده باشد در آنچه دیده و شنیده‌اى... . جبرئیل بر پیامبراین آیه را نازل فرمود:«إِنّ مثل عیسى‌ عنداللَّه کمثلِ آم خلقه من ترابٍ ثمّ قال له کن فیکون» [۸]؛ مثل عیسی(ع) در نزد خدا، همچون آدم (ع)است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش. او هم فوراً موجود شد. بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.آنان از پذیرفتن حقیقت سر باز زدند و لجاجت ورزیدند [۹].

مناظرهٔ پیامبر با مسیحیان و نزول آیه «مباهله»

مسیحیان در حقانیت دین خود با رسول خدا(ص)به مجادله نشستند[۱۰]. مسیحیان نجران می‌گفتند:عیسی(ع) خداست و گروهی او را پسر خدا می‌دانستند و دسته سوم، قائل به تثلیث «یعنی به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر، روح القدس» ابن هشام می‌نویسد: «مسیحیان به پیامبر گفتند: اگر عیسی(ع) پسر خدا نیست پس پدرش کیست؟. .. آیات قرآنی نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفی کرد» [۱۱]. مجادله و بحث بین مسیحیان نجران و پیامبر ادامه یافت. پیامبر اکرم با ادله‌ای روشن و براهینی قاطع گفتارهای باطل آنان را رد می‌کرد و به سؤالات آنها پاسخ می‌گفت. اما مسیحیان هم چنان حق را انکار می‌کردند و بر عقاید باطل خویش اصرار می‌ورزیدند. در این هنگام این آیه نازل شد. قرآن دعوت مسیحیان نجران را به «مباهله» چنین توصیف می‌کند:«فمن حآجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین»[۱۲]؛«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آن‌ها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌کنیم، شما زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم».

مهلت خواستن مسیحیان نجران

هنگامى که نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم(ص) شنیدند، به یکدیگر نگاه کرده و متحیّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در‌این‌باره فکر و اندیشه و مشورت کنند. مسیحیان وقتی به بزرگان خود مراجعه کردند و از آنها مشورت خواستند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید اگر محمد(ص) با اهل و فرزند خود آمد، از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد، پس مباهله کنید که کارى از او ساخته نیست[۱۳]. طبق آیهٔ مباهله، پیامبر باید فرزندان و زنان خود و کسانی را که مانند نفس خویش باشند به همراه خود می‌آورد و اینان کسانی نبودند جز حسن بن علی (ع) و حسین بن علی (ع) و فاطمه (س) و علی بن ابی‌طالب (ع)[۱۴].

روز «مباهله»

فردای آن روز پیامبر گرامی برای مباهله آمد در حالى که دست حضرت علی(ع) را گرفته بود و حضرت حسن (ع) و حضرت حسین (ع) در جلوی ایشان می‌آمدند و حضرت فاطمه (س) در پشت سر ایشان می‌آمد. مسیحیان نیز آمدند در حالی که اسقف در جلویشان بود. وقتی آنها، نبی اکرم را با این افراد دیدند، درخواست کردند که همراهان پیامبر معرفى شوند. به آنها گفته شد: «هذا ابن عمه و زوج ابنته و أحب الخلق إلیه و هذان ابنا بنته من علی و هذه الجاریة بنته فاطمة أعزالناس علیه و أقربهم إلى قلبه؛ [۱۵]؛ این پسر عم و داماد پیامبر و محبوب ترین مردم در نزد وی است و این دو پسر، نوه دخترى پیامبر و از صلب على (ع) هستند و این زن، فاطمه دختر وی است و عزیزترین مردم است نزد پیامبر.»

سران نجران از مشاهده این صحنه به وحشت افتادند. یکی از آنها به همراهان خود گفت: به خدا سوگند من چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را جابجا کند، چنین خواهد کرد. یکی از ایشان به ابوحارثه گفت: برای مباهله نزدیک برو. او گفت: من همانا مردی استوار و جدی برای مباهله می‌بینم و به راستی بیم دارم که راستگو باشد و اگر راستگو باشد یک سال نگذرد که یک نفر مسیحی در دنیا نماند»[۱۶].

سپس پیامبر پیش رفت و بر دو زانو نشست. ابا حارثه اسقف آنها گفت: به خدا قسم این مرد مثل انبیا نشسته است؛ پس به مباهله تن در ندادند. یکی از بزرگان نصاری گفت: اى ابا حارثه! جلو برو و مباهله کن. ابا حارثه گفت: به خدا قسم که مباهله نمی‌کنم؛ زیرااو را بر مباهله پرجرأت می‌بینم و می‌ترسم که راستگو باشد که در این صورت به خدا، هیچ نیرویى براى ما نباشد. چهره‌هایى مى‌بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه‌ها را از جاى بکند، حتماَ خواهد کند. با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و در همه جهان یک نصرانی زنده نخواهد ماند. سپس مسیحیان از پیامبر خواستند تا با آنان حاکمی فرستد تا میان ایشان حکومت(داوری) کند. پیامبر«ابوعبیده جراح» را فرستاد[۱۷]. چندی بعد "عاقب و سید" به مدینه آمدند و اسلام آوردند. مسیحیان از مباهله منصرف شدند و موافقت کردند که با رسول خدا (ص) صلح کنند گفتند: اى اباالقاسم ما مباهله نمی‌کنیم؛ لکن به مصالحه حاضریم. با ما مصالحه کن. جزیه بپردازند.[۱۸]. صلح نامه‌ای نوشته شد و مقرر گردید مسیحیان همه ساله تعداد ۲۰۰۰ جامه به عنوان جزیه بپردازند و در این صورت مسیحیان نجران و وابستگان ایشان در پناه خدا و رسولش اهل ذمه خواهند بود، جان و آئین و اموال و زمین‌های ایشان محفوظ خواهد بود.

دستور الهی مباهله به منظور روشن شدن حقیقت، و آشکار شدن گروه حق و باطل از طرف خداوند متعال تشریع شده است. مباهله میان مسیحیان نجران و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حقانیت دین اسلام را آشکار ساخت. مسیحیان نجران چون به این حقانیت پی بردند، حاضر به مباهله نشدند. علاوه بر این با نزول آیه مباهله بار دیگر یکی از فضائل اهل بیت (علیهم‌السّلام) از زبان قرآن بیان شد و جایگاه عالی خاندان عصمت و طهارت به بشریت معرفی شد.

زمان و مکان «مباهله»

مباهله، در ماه ذی الحجّه و محل آن در روزگار پیامبر در بیرون شهر مدینه بوده که اکنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الإجابة» ساخته شده است. فاصله‌ى این مسجد تا «مسجد النّبی» تقریباً دو کیلومتر است. مورخین، زمان وقوع این مباهله را ۲۴ ذی الحجه الحرام، سال دهم هجری بیان نموده‌اند. مکان مباهله، جایی است که اکنون به عنوان «مسجد الاجابه» در شهر مدینه و در نزدیکی بقیع مشهور است.[۱۹]

«مباهله» فضیلتی برای اهل‌بیت

در آیهٔ شریفه از اهل‌بیت تعبیر به «انفس» و «نساء» و «ابناء» شده است؛ یعنى از میان همه مردان و زنان و فرزندان فقط این بزرگواران به این تعابیر خوانده شده‌اند و این از مناقب ارزشمند برای آنان است؛ به خاطر همین حضرت على (ع) در روز تعیین جانشین برای خلیفه دوم با این منقبت بر اهل شورى استدلال کرد که: «شما را سوگند مى‌دهم به خدا که هیچ کدام از شما به رسول در نسب نزدیک تر از من هست و غیر از من کسى دیگر در میان شما هست که اولاد او، اولاد رسول الله و نساء او، نساء رسول اللَه باشد»؟ گفتند: نه هیچ کدام از ما این منزلت ندارد.[۲۰].

منابع

  1. ابن منظور، محمد بن مکر، لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲.
  2. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۹۵
  3. نجران شهر کوچکی است میان عدن و حضر موت در ناحیه کوهستانی.
  4. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج۲، ص ۷۶۲ تا ۷۶۱.
  5. مکارم شیرازی،ناصر، پیام قرآن؛ ج۹، ص ۲۴۲.
  6. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۱۶۷.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۸۹.
  8. سورهٔ آل عمران: ۵۹.
  9. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل؛ ج۱، ص ۱۵۶-۱۵۵.
  10. ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
  11. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۲ و۳۸۳.
  12. سوره آل عمران:۶۱.
  13. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج‌۲، ص۷۶۲.
  14. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، مؤسسه طبع و نشر، ج۱، ص ۱۵۷.
  15. محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ ج‌۱، ص ۱۶۸.
  16. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی؛ ترجمه محمدابراهیم آیتی، ص۴۵۱.
  17. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
  18. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد؛ ج۱، ص۱۶۸.
  19. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول؛ ج۲، ص۴۹۷.
  20. میر حامد حسین، عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار؛ ج‌۱۷، ص ۷۴۶.