ایران و مصر در راه تقریب (مقاله)

ایران و مصر در راه تقریب

فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره ششم/بهار 1385
عنوان مقاله ایران و مصر در راه تقریب
نویسنده سید هادی خسرو شاهی[۱]
تعداد صفحات 20
بخش اندیشه
زبان فارسی
ایران و مصر در راه تقریب عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب در شماره ششم می‌باشد که به قلم سیدهادی خسرو شاهی و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل بهار سال 1385 منتشر شده است.

حجت‌الإسلام والمسلمین سیدهادى خسروشاهى

چکیده:

ایران و مصر به عنوان دو کانون اصلى تمدن شرق، از گذشته با یک‌دیگر مراوده داشته و در پیشبرد تاریخ و تمدن بشرى نقشى حیاتى ایفا کرده‌اند. در طول تاریخ، مردم ایران و مصر همواره به همکارى روزافزون تمایل نشان مى‌دادند. آشنایى با پیشینه تاریخى و فرهنگى روابط دو کشور مى‌تواند ما را در درک موقعیت‌ها و ضرورت‌هاى کنونى کمک نماید. این مقاله به بررسى مناسبات ایران و مصر در دوران‌هاى قدیم و پس از اسلام و در قرن اخیر و نیز نقش روحانیون در روابط دو کشور، حرکت اصلاحى سید جمال‌الدین حسینى ]اسدآبادى[، و شیخ محمدتقى قمى پرداخته و در پایان نیز نقش ایران و مصر در چالش جهانى‌شدن و گفت‌وگوى تمدن‌ها را بررسى مى‌نماید.
کلیدواژه‌ها: تقریب بین مذاهب، روابط حرکت اصلاحى، جهانى شدن، گفت‌وگوى تمدن‌ها

مقدمه:

ایران و مصر به عنوان دو مرکز عمده و دو حوزه اصلى تمدن شرق، از دیر باز با یک‌دیگر ارتباط داشته، در پیشبرد تاریخ و تمدن بشرى نقشى بسیار تعیین کننده ایفا کرده‌اند. آغاز این روابط به زمان‌هاى بسیار دور باز مى‌گردد؛ زمانى که هر دو کشور «گهواره تمدن» خوانده مى‌شدند. در طول تاریخ این روابط، اگر چه شاهان وقت، گاهى از سر حسادت و زمانى دیگر بر اثر رقابت، یک‌دیگر را به چالش مى‌طلبیدند، ولى مردم ایران و مصر همواره به ارتباط و همکارى بیش‌تر تمایل نشان مى‌دادند. به هر حال، آشنایى با سابقه تاریخى و فرهنگى روابط دو کشور مى‌تواند ما را در زمینه شناخت موقعیت‌ها، ضرورت‌ها و شرایط حاضر که بسط و تحکیم روابط را در راستاى مصالح کشور و امت اسلامى، امرى ضرورى ساخته است، یارى کند.

مناسبات ایران و مصر در عهد باستان

بر اساس اسناد تاریخى موجود، ایرانیان به فرمان «کورش» و توسط جانشین وى «کمبوجیه» بر مصر تسلط یافتند. اگر چه مورخان یونان به ویژه «هرودوت» با ذکر نکات منفى از عملکرد ایرانیان در مصر به تحریف تاریخ پرداخته‌اند، ولى منابع قدیم مصرى از رفتار ایرانیان با مصریان به نیکى یاد کرده‌اند. اداره «میراث فرهنگى» و باستان شناسى مصر به منظور دست‌یابى به این منابع، اخیراً گروهى را جهت کشف آثار لشکرکشى «کمبوجیه» به بیابان‌هاى مصر اعزام کرده‌است. کانون عملیات اکتشافاتى این گروه در کویر مصر میان واحة الخارجة و واحة الداخلة قرار دارد.
«داریوش» در تکمیل فتوحات «کمبوجیه» از جنوب مصر به سوى حبشه لشکرکشى نمود. بر اساس کتیبه‌اى که به چهار زبان فارسى باستان، ایلامى، آشورى و مصرى نوشته شده، «داریوش» طرح‌هایى براى حفر کانالى میان دریاى مدیترانه و سرخ تهیه کرده بود.
در منابع و کتاب‌هاى تاریخى مصرى آمده‌است که ایرانیان در زمان هخامنشیان به فرمان «داریوش»، «تقویم» و «طب» را از مصریان آموختند. در مقابل، مصریان از نظام آبیارى ایرانیان، یعنى «قنات»، الگوبردارى کردند! هم چنین به دستور داریوش کتابخانه‌هایى در مصر احداث گردید که تا آن زمان در این کشور ناشناخته بود.
«قلقشندى» در «صبح الاعشى»، از برگزارى جشن نوروز (النیروز) در مصر سخن مى‌گوید. علاوه بر این که مصریان بعدها به تقلید از ایرانیان، روز اعتدال بهارى (شم النسیم) را جشن گرفتند و مهرگان (مهرجان)، روز آغاز سال کشاورزى مصریان گردید...
روابط ایران و مصر به دنبال حملات «اسکندر مقدونى » و تسلط جانشینان وى بر منطقه، بیش‌تر تحت تأثیر سیاست جنگى و مناسبات متشنج ایران و روم قرار گرفت، همان‌طور که فراز و نشیب‌هاى دیگر همواره در روابط دو کشور، وجود داشته‌است.

روابط ایران و مصر در دوران پس از اسلام

پس از پیدایش و ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان و گسترش آن به سمت شرق و غرب، مردم ایران و مصر نیز به اسلام گرویدند. در نیروهاى رزمى ارتش اسلام که براى فتح مصر آماده مى‌شدند، شمارى از ایرانیان حضور داشتند که بیش‌تر آن‌ها خراسانى بودند. بعدها گروهى از ایرانیان با مهاجرت به مصر، در این کشور اقامت نمودند. شمارى از فرزندان سلمان فارسى (از اصحاب بزرگوار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله)» در مصر و شمارى دیگر در ایران مى‌زیستند. در آن دوره همه مسلمانان بر محور اسلام گرد آمده بودند و مسئله هویت قومى یا وابستگى جغرافیایى، امرى فرعى تلقى مى‌شد. به همین دلیل، نشانه‌هاى فراوانى از تبادل فرهنگى، سیاسى، علمى و اقتصادى میان کلیه ملت‌هاى اسلامى از جمله ایران و مصر وجود دارد.
«لیث بن سعد» امام فقه وحدیث متولد سال 94 هجرى که آوازه‌اش در میان مردم مصر پیچیده بود ایرانى الاصل است. «کندى» در کتاب «ولاة مصر» تصریح مى‌کند که بسیارى از استانداران مصر در دوره او ایرانى بودند. وى حتى زادگاه این افراد را هم ذکر مى‌کند، مثلاً مى‌گوید: «عون بن یزید» از اهالى گرگان و «هرثمة ابن أعین» از اهالى بلخ است.
مورخان از چند شاعر ایرانى یاد کرده‌اند که از قرن چهارم هجرى به بعد به مصر عزیمت کرده، در آن جا تأثیرگذار بودند، مانند: ابونواس که بعضى وى را بزرگ‌تر ین شاعر دوران عباسیان به شمار آورده‌اند. ناصرخسرو قبادیانى شاعر و حکیم مشهور نیز در قرن پنجم هجرى از مصر دیدن کرد و مدتى در این کشور اقامت نمود. وى به عنوان«حجت» جزیره خراسان و در راستاى تبلیغ «اسماعیلیه»، از سوى «المستنصربالله» خلیفه فاطمى به ایران اعزام گردید. ناصرخسرو در سفرنامه خود، مطالب ارزنده‌اى درباره مصر، نیل، نحوه زندگى مردم و بناها و ساختمان‌هاى موجود در این کشور بیان کرده است.
سعدى از دیگر شاعران ایرانى است که در زمان ایوبیان مدتى در مصر اقامت نموده بود. ره‌اورد این سفر، مجموعه‌اى از داستان‌هاى پندآموزى است که شیخ اجل آن‌ها را در بوستان و گلستان آورده‌است.
فخرالدین عراقى شاعر و صوفى مشهور در قرن هفتم هجرى به مصر رفت و مورد تکریم سلطان واقع شد و به منصب «شیخ الشیوخى» رسید. شیخ الشیوخ در آن دوران به رئیس خانقاه گفته مى‌شد. نخستین خانقاه در زمان ایوبیان در مصر ساخته شد و از آن زمان به بعد، امرا و وزراى مصر در احداث خانقاه با یک‌دیگر به رقابت برخاسته، اموال فراوانى را وقف آن کردند. در دوران ممالیک، تعداد خانقاه‌ها افزایش یافت. این خانقاه‌ها در حال حاضر یکى از نشانه‌هاى معمارى مصرى است که تأثیر معمارى ایرانى در آن کاملاً آشکار است.
با سقوط بغداد به دست مغول‌ها و فروپاشى حکومت‌هاى ایرانى و تسلط ایوبیان شام بر خلافت فاطمى، یک دوره فترت و یا حتى قطع رابطه در مناسبات ایران و مصر پیش آمد. هم‌چنین بر اثر حمله تیموریان به سرزمین‌هاى وابسته به «ممالیک مصر» روابط دو کشور رو به تیرگى نهاد. با ارزیابى روابط دو کشور در دوره‌هاى تاریخى اشاره شده، ملاحظه مى‌شود که دوران حاکمیت فاطیمان در مصر اوج شکوفایى روابط فرهنگى ایران و مصر بود. فاطمیان بسیارى آداب و رسوم خود را از ایرانیان گرفتند... آن‌ها دربارشان را مثل شاهان ایران آراستند و مانند ایشان برخى اعیاد را جشن گرفتند. خلیفه فاطمى مانند شاهان ساسانى، در برابر مردم، پشت پرده قرار مى‌گرفت و به هنگام جلوس، پرده کنار مى‌رفت و در حضور او قاریان به تلاوت قرآن کریم مى‌پرداختند.
از جمله اعیادى که فاطمیان به تقلید از ایرانیان جشن مى‌گرفتند، عید نوروز بود که طبق مدارک موجود، برخى از شاعران، این عید را به امیر «تمیم ابن‌المعز» تبریک گفته‌اند. این جشن‌ها نمایان‌گر تمایل فاطمیان به پیروى از فرهنگ و تمدن ایرانى بود. شایان ذکر است که هنر دوران فاطمى هم به شدت تحت تأثیر هنر ایران قرار داشت که در زمینه‌هاى بافندگى، منبت‌کارى، کنده‌کارى و کاشى‌کارى، سبک و روش هنرمندان ایرانى به روشنى دیده مى‌شود. یکى دیگر از نشانه‌هاى ارتباط فرهنگى ایران و مصر رواج برخى از واژه‌هاى فارسى در زبان عربى و به ویژه در گویش مصرى است. به کارگیرى این واژه‌ها در مصر از طرف فاطمیان، صوفیان و عثمانیان صورت گرفت. «محمد مقبل بیگ» در کتاب «الدر الثمین فى أسماء البنات والبنین» به بسیارى از نام‌هاى به کار رفته در مصر اشاره مى‌کند که اغلب ریشه فارسى دارند. «دکترحسین مجیب المصرى» در کتاب «ایران و مصر عبر التاریخ» (مجیب المصرى) و برخى دیگر از آثار خود و «محمد نورالدین عبدالمنعم» در مقاله «الألفاظ الفارسیه فى العامیة المصریه» این واژگان را شرح داده‌اند.
در دوران عثمانى و به دنبال اصلاحاتى که محمد على پاشا انجام داد ، زبان فارسى به عنوان یک زبان علمى و تقریباً نیمه رسمى، در مصر تجدید حیات پیدا کرد که انتشار بسیارى از کتاب‌هاى ادبى و ارزشمند فارسى چون دیوان حافظ، مثنوى معنوى، کلیات سعدى و غیره، هم‌چنین انتشار روزنامه‌هایى به زبان فارسى مانند: ثریا، پرورش، چهره نما و حکمت در مصر نقشى عمده دراین‌باره ایفا کرد.
در سال 1516میلادى شاه اسماعیل اول بنیان‌گذار سلسله صفوى در صدد ائتلاف با سلطان مصر «الغورى» علیه دولت عثمانى برآمد و به این منظور سفیرى به همراه یک نامه دوستانه و دویست غلام و کنیز نزد سلطان مصر فرستاد. سلطان مصر پیشنهاد پادشاه ایران را پذیرفت و با سپاهى بالغ بر سى هزار نفر به جانب سوریه حرکت کرد. از این زمان روابط ایران و مصر در چارچوب روابط دیپلماتیک قابل مطالعه و بررسى است. در عهدنامه ارض روم که در سال 1848میلادى توسط میرزا تقى خان امیر کبیر از سوى ایران امضا گردید، تصریح شده است که دولت ایران در هر یک از شهرهاى ممالیک عثمانى که داراى منافع تجارى است، (بجز مکه و مدینه) مى‌تواند کنسولگرى تأسیس نماید.
هشت سال بعد، در سال 1855میلادى، دولت ایران براى اولین‌بار به اعزام یک مأمور موقت به عنوان «مصلحت‌گذار» از استانبول به قاهره مبادرت نمود. در سال 1299هجرى قمرى اختلافاتى بین تجار ایران و گمرکات مصر بر سر تنباکوى ایران پیش آمد.
سفارت ایران در استانبول، «حاجى محمد صادق خان» را به عنوان مصلحت‌گذار و مأمور ثابت به مصر فرستاد. این اقدام، زمینه‌ساز پایه‌هاى اولیه برقرارى مناسبات سیاسى ایران و مصر در تاریخ معاصر بوده است.

روابط ایران و مصر در قرن بیستم

پس از پایان جنگ جهانى اول و تقسیم سلطنت عثمانى، مناسبات دو کشور گسترش یافت و علاوه بر امور تجارى، در روابط فرهنگى ایران و مصر نیز تحرکى پدید آمد. این روند نقش مؤثرى در ارتقاى سطح دیپلماتیک دو کشور داشت و در سال 1317 شمسى سفارت ایران درقاهره به سفارت کبرا تبدیل شد. در دوران فاروق، تدریس زبان فارسى در دانشگاه‌هاى مصر رواج پیدا کرد و با اعزام اساتید زبان فارسى از سوى ایران به مصر، روابط فرهنگى و علمى طرفین گسترش بیش‌ترى یافت.
جدایى خواهر شاه مصر از شاه ایران اگر چه موجب ناراحتى خانوادگى حاکم مصر گردید، ولى در خط مشى کلى سیاست خارجى دو کشور تأثیرى نداشت. با فروپاشى نظام پادشاهى در مصر و به قدرت رسیدن «افسران آزاد»، درسیاست مصر تغییراتى عمده در صحنه‌هاى داخلى و خارجى به وجود آمد و سرهنگ «ناصر» با رویکرد به افسانه قومیت عربى و صدور افکار ملى‌گرایى به منطقه خلیج فارس، نظام پهلوى را به چالش کشانید. در چنین شرایطى روابط دو کشور سیر نزولى به خود گرفت تا این که سرانجام در 24 مرداد 1339 روابط دیپلماتیک قطع گردید.
در پى شکست مصیبت‌بار اعراب در جنگ 1967م که بر اثر سیاست‌هاى جاه‌طلبانه و یا اشتباه سرهنگ ناصر رخ داد، ناصر در سیاست‌هاى منطقه‌اى و جهانى خود تغییراتى داد. ضمن این که حمایت ظاهرى ایران از اعراب در سال 1967 فرصت خوبى براى بهبود روابط فراهم کرد و بر اثر میانجى‌گرى کویت و تماس‌هاى طرفین، روابط ایران و مصر بار دیگر روند صعودى پیدا کرد تا این که در هفتم شهریور 1349 (اوت 1970) دو کشور با صدور اعلامیه‌اى تصمیم به ارتقاى سطح روابط با سفارت گرفتند، اما یک ماه پس از صدور اعلامیه تجدید رابطه بین دو کشور، «ناصر» فوت کرد (تکیه‌اى، 1375، ص96).
با روى کار آمدن انور سادات، سیاست‌هاى مصر در عرصه خارجى تا حدود زیادى به موضع‌گیرى‌هاى رژیم شاه نزدیک شد که روى‌گردانى سادات از بلوک شرق به سمت بلوک غرب و در پیش گرفتن سیاست اقتصادى مبتنى بر «بازار آزاد» از آن جمله است. سادات پس از جنگ اکتبر 1973 سیاست سازش و همکارى با اسراییل را دنبال کرد. مناسبات ایران و مصر پس از این جنگ، با اعلام آمادگى ایران براى همکارى در بازسازى مصر و افزایش تماس‌هاى دو جانبه به اوج خود رسید.
شاه از سیاست سادات در زمینه رفع بحران خاورمیانه از راه سازش با اسراییل حمایت همه جانبه نمود و در واقع گسترش روابط بازرگانى و تجارى دو کشور، به منزله حمایت مادى از این سیاست بود. در تاریخ معاصر، روابط شاه و سادات دو عنصر کاملاً وابسته به امپریالیسم غرب، عصر طلایى مناسبات تهران قاهره به شمار مى‌آید. پرداخت وام‌هاى کلان از سوى ایران به مصر، انعقاد قراردادهاى گوناگون صنعتى، تجارى و سرمایه گذارى‌هاى مشترک در عرصه‌هاى مختلف جهان گردى و انرژى، همگى از گرمى روابط طرفین حکایت مى‌کرد. البته آمریکا از شاه براى ترغیب سادات جهت گشودن باب مذاکرات مستقیم با اسراییل بهره‌بردارى کرد. گفته مى‌شود مهم‌تر ین محورهاى مذاکرات شاه و کارتر، در پایان سال 1977 همین موضوع بود.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، در سال 1979 مناسبات سیاسى دو کشور به دلیل امضاى قرارداد کمپ دیوید توسط مصر، به دستور امام خمینى(رحمة‌الله)، قطع گردید و با پذیرش شاه مخلوع از سوى مصر روابط دو کشور متشنج شد. پس از آغاز جنگ ایران و عراق، نخست مصر هر دو طرف را محکوم کرد و مخالفت خود را با «این جنگ بیهوده میان دو کشور مسلمان و همسایه» ابرازنمود، اما مصر از این که عراق مى‌توانست سدى در مقابل گسترش انقلاب اسلامى باشد، بسیار خشنود بود. با توجه به این امر بودکه مصر پس از شدت‌یافتن جنگ، کمک‌هاى نظامى بسیارى به عراق کرد (مجیب المصرى،ص 97).
رشد جنبش اسلام خواهى در منطقه به طور اعم و در مصر به طور اخص که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران روند قابل توجهى داشت موجب گردید مقامات مصرى، جمهورى اسلامى ایران را به دخالت در امور داخلى کشور خود متهم کنند! ولى هیچ‌گاه نتوانستند مدرک و سندى در این مورد ارایه نمایند. با این حال، دولت مصر با عنوان کردن این اتهام، در تاریخ سیزدهم اسفند ماه 1366 اقدام به بستن «دفتر حفاظت منافع جمهورى اسلامى ایران» در قاهره نمود.
با پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلى، جمهورى اسلامى ایران در یک حرکت بشردوستانه و به طور یک جانبه، اسراى مصرى را که در طول جنگ در کنار نیروهاى عراقى به اسارت درآمده بودند، از طریق وساطت شیخ محمد غزالى، روحانى برجسته مصرى، آزاد کرد. پس از پایان جنگ دوم خلیج فارس و آزادسازى کویت توسط نیروهاى متفقین به رهبرى آمریکا، بار دیگر نقشه سیاسى خاورمیانه دگرگون شد. این دگرگونى‌ها و تحولات، زمینه مناسبى براى نزدیکى تهران و قاهره فراهم آورد و در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه 1370 دفاتر حفاظت منافع دو کشور در تهران و قاهره گشایش یافت. از آن زمان تاکنون مقامات دو کشور ـ عمدتاً وزراى خارجه ـ طى تماس‌ها و گفت‌وگوهاى دو جانبه در صدد بهبود مناسبات برآمده و مى‌کوشند سطح آن را ارتقا دهند (احمد‌هاشم، 1372، ص 78).
طى یک دهه گذشته دو کشور در مسایل بین‌المللى زیر همکارى خوبى با یک‌دیگر داشته‌اند:
1 ـ هماهنگى مواضع دو کشور در مسئله بوسنى و کمک به مسلمانان آن کشور؛
2 ـ موضع‌گیرى نزدیک دو کشور درباره NPT (پیمان منع گسترش سلاح‌هاى کشتار جمعى)؛ 3 ـ رایزنى‌هاى دو کشور در مسئله حقوق بشر که به تغییر رأى مصر نسبت به قطع نامه حقوق بشر علیه ایران از مثبت به ممتنع انجامید؛
4 ـ همکارى دو کشور در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامى و شرکت «عمرو موسى» وزیر خارجه مصر در اجلاس تهران و در پیش گرفتن مواضع مشترک در بسیارى از مسایل مطرح شده در کمیته‌هاى کنفرانس.
در سطح همکارى‌هاى منطقه‌اى نیز دو کشور در موارد بسیارى مواضع مشترک دارند که از آن جمله مى‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 ـ ضرورت جلوگیرى از گسترش سلاح‌هاى کشتار جمعى رژیم صهیونیستى؛ 2 ـ حمایت از تمامیت ارضى عراق و جلوگیرى از تجزیه آن؛ 3 ـ طرح خلع سلاح هسته‌اى و کشتار جمعى در خاورمیانه. در بعد روابط دو جانبه مى‌توان به همکارى‌هاى زیر اشاره کرد: الف ـ همکارى‌هاى اقتصادى: روند بهبود مناسبات اقتصادى پس از گشایش مجدد دفاتر حفاظت منافع دو کشور با جدیت دنبال شده است.
در این زمینه ساخت پنج کارخانه نیشکر در استان خراسان از سوى مصر و امضاى یادداشت تفاهم براى فروش یک هزار دستگاه تراکتور به بخش خصوصى مصر و مبادلات تجارى دیگر، از جمله فعالیت‌هاى اقتصادى قابل ذکر است.
ب ـ همکارى‌هاى فرهنگى: امضاى توافق‌نامه همکارى‌هاى علمى میان دانشگاه عین‌شمس مصر و دانشگاه علامه طباطبایى، سفر برخى علماى برجسته و شخصیت‌هاى علمى، ادبى و فرهنگى جمهورى اسلامى ایران به مصر و ملاقات آن‌ها با شیخ الازهر و دیدار شخصیت‌هاى علمى و مطبوعاتى مصر با مسئولان ایران، هم‌چنین نمایش فیلم‌هاى ایرانى در مصر و دیدارهاى دوستانه ورزشى جزء فعالیت‌هاى فرهنگى سال‌هاى اخیر به شمار مى‌آید. البته همه مواضع و موارد اشاره شده را مى‌توان در چارچوب دور شدن تدریجى مصر از کمپ دیوید تلقى کرد.

نقش علما و روحانیون در روابط ایران و مصر

بى‌تردید مردم ایران و مصر از نظر دین‌دارى و توجه به امور مذهبى با یک‌دیگر شباهت‌هاى فراوانى دارند. هر دو ملت در مبارزات ضداستعمارى خود از عامل دین به عنوان انگیزه‌اى براى «جهاد» علیه استعمارگران بهره بردند. تاریخ گواه است که ارتشیان مصر در «جنگ رمضان» با نداى «الله اکبر» از کانال سوئز عبور کردند و استحکامات خط بارلو را در هم شکستند.
هم‌چنین عشق و علاقه به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) یکى از شاخصه‌هاى مذهبى مشترک است که به روشنى نزد ایرانیان و مصریان دیده مى‌شود. در این میان، نقش علما و روحانیون آگاه در نزدیک سازى دو ملت ایران و مصر بسیار با اهمیت است. در این جا به ذکر دو نمونه، یعنى تأثیر حرکت اصلاحى سید جمال‌الدین حسینى ]اسدآبادى[ و حرکت تقریب بین مذاهب شیخ محمدتقى قمى در تحولات ایران و مصر و کل منطقه اکتفا مى‌کنیم.

حرکت اصلاحى سید جمال‌الدین اسدآبادى

سید جمال در اواخر سال 1285 قمرى براى اولین بار از هند وارد مصر شد. مدت اقامت وى در این سفر فقط چهل روز بود، اما سید در این مدت کوتاه با الازهر آشنا شد و از آنجا عازم حج گردید. این مراجعت زودهنگام سید موجب تأثر طلاب الازهر شد.
در سفر دوم که با آغاز محرم 1287 ق آغاز شد، سید در ظاهر به قصد اقامت درازمدت به قاهره رفت. این بار او در «سراى ابراهیم بیک مویلگى» در نزدیکى «مسجد سیدنا الحسین» اقامت نمود، ولى بعد به خان الخلیلى رفت و به درخواست طلاب الازهر به تدریس کلام، فلسفه، فقه و نجوم پرداخت.
طبق نوشته مورخان و یادداشت‌هاى سید در پشت جلد کتاب‌ها، وى کتاب‌هاى «زوراء» تألیف شیخ جلال الدین دوانى در تصوف، «شرح قطب بر شمسیه» در منطق، «هدایه» و «اشارات و حکمت الاشراق» در فلسفه، «شرح العقائد العضدیه» جلال‌الدین دوانى در کلام و «تذکره» شیخ طوسى در علم هیئت قدیم را تدریس مى‌کرد. (مجموعه تقریرات درس وى در شرح عقاید، بعدها به نام شیخ عبده در مصر چاپ شده است).
از شاگردان مشهور سید مى‌توان به شیخ محمد عبده، شیخ عبدالکریم سلمان، شیخ ابراهیم لقانى و شیخ ابراهیم حلباوى اشاره نمود.
سید براى این گروه، علوم رسمى حوزوى و الازهرى تدریس مى‌کرد، اما گروه دیگرى هم بودند که در فرصت‌هاى مناسب از درس سید در علوم اجتماعى و سیاسى استفاده مى‌کردند و این دروس دوره‌اى، گاهى در منازل افراد عرضه مى‌شد و شاگردان معروف این دوره‌ها: محمود سامى البارودى، عبدالسلام مویلحى و برادرش ابراهیم مویلحى، سعد زغلول، على مظهر، سلیم نقاش، ادیب اسحاق و دیگران بودند.
«احمد امین» در کتاب خود ضمن شرح حال سید مى‌نویسد: «سید از تدریس در مصر چه مى‌خواست؟» و سپس پاسخ مى‌دهد: «سید از تدریس علوم‌الازهرى و غیرحوزوى، دو هدف داشت: هدف اول بیدارى طلاب و روشن شدن اذهان الازهریان بود تا آنان را با دنیاى جدید آشنا کند، به ویژه با فلسفه که پس از دوران فاطمیان در مصر، تعطیل و تحریم شده بود». (امین، ص 293). شیخ محمد عبده در مقدمه رساله «الواردات فی سرّ التجلیات» مى‌نویسد: «من وقتى سراغ فلسفه را گرفتم، در الازهر به من گفتند فلسفه حرام است: «کلما سألت اجابونی بان الاشتغال بها حرام تا این که خورشید حقایق ظهور کرد و به وجود حضرت الحکیم الکامل و الحق القائم استادنا السید جمال‌الدین الافغانی لطایفى از آن بر ما آشکار شد و از او در این باب خواستار شدیم و شکر خدا را که اجابت کرد...» (حسینى، 1379، ص 43). بر اساس همین تأثیر روحى و معنوى است که به نقل از «زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث» شیخ درباره سید مى‌گوید: «ان أبی وهبنی حیاة یشارکنی فیها على ومحروس السّید جمال‌الدین وهبنی حیاة أشارک فیها محمداً وابراهیم و موسى و عیسى و الاولیاء و القدیسین...» (امین، پیشین).
در همین دوران بود که عبده، رساله «نیجریه» را با همکارى ابوتراب شاگرد ایرانى سید به عربى ترجمه و با مقدمه مشروحى در قاهره چاپ نمود.
هدف دوم سید از ارایه درس‌هاى عمومى، بیدارى مردم مصر و نقد حکومت استبدادى و افشاى مظالم استعمار بود. سید به صراحت از اشغال کشورهاى اسلامى مغرب، تونس و الجزایر به دست فرانسه و اشغال مصر و سودان و دیگر بلاد اسلامى به دست انگلستان به شدت انتقاد مى‌کرد و درهمین راستا سرانجام «حزب الوطنى» را در مصر تأسیس کرد که مرحوم «سید محمد رشید رضا» در کتاب «تاریخ الاستاذ الامام»، از آن به نام الحزب الوطنى الحر یاد مى‌کند.
به هر حال، نقش سید در تحول الازهر، بیدارى مردم مصر و آگاهى سیاست‌مداران، روشن است، اما این حرکت بدون همکارى و همدلى طرف مصرى شیخ محمد عبده و دیگران هرگز امکان‌پذیر نبود و به همین دلیل سرانجام رجال حکومت مصر به درخواست انگلیس سید را از مصر اخراج کردند، ولى او به پاریس رفت و «العروة الوثقى» را با همکارى شیخ محمدعبده منتشر ساخت که خود داستان جداگانه‌اى دارد.

تقریب بین مذاهب

مورد دیگرى که اهمیت خاصى در جهان داشته و دارد، مسئله پیدایش «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة» در مصر است. مرحوم شیخ محمود شلتوت در قصة التقریب به تفصیل در این باره بحث کرده است و این رساله شیخ در فصل نامه «رسالة الاسلام» آمده و بعد به طور مستقل چاپ شده‌است. استاد محمدتقى قمى یک شیخ ایرانى بود که ظاهراً براى انجام امور فرهنگى از سوى دولت ایران به مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس برقرار مى‌کند. نتیجه این تلاش، آشنایى با شیوخ بزرگوارى چون شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ محمد فحام، شیخ محمد ابوزهره، شیخ محمد غزالى و شیخ حسن البناء و دیگران است.
چنین بود که دارالتقریب شکل گرفت. دوره کامل 15ساله «رسالة الاسلام قاهره» که از سوى مجمع التقریب تهران، به طور کامل تجدید چاپ شده‌است، تاریخ این حرکت اصلاحى ایرانى مصرى را نشان مى‌دهد.
بى‌تردید اگر همکارى علماى بزرگ مصر و ایران (مانند مرحوم آیت‌الله بروجردى) نبود، شیخ قمى به تنهایى قادر به انجام کارى نبود. در نتیجه همین تلاش‌ها بود که سرانجام فتواى معروف شیخ محمود شلتوت: «یجوز التعبد بمذهب الشیعة کسائر المذاهب» صادر شد و بعد فقه شیعه در الازهر تدریس شد و تفسیر «مجمع البیان» در قاهره به چاپ رسید و...
بى‌تردید این حرکت ایرانى مصرى، در واقع بسیارى از مشکلات و اختلافات شیعه و سنى در جهان اسلام را بر طرف ساخت و ما اگر امروز شاهد هم‌زیستى مسالمت‌آمیز پیروان همه مذاهب اسلامى در بلاد اسلامى هستیم، نتیجه همکارى علماى مصرى ایرانى است و باید این راه با همکارى ایران و مصر استمرار یابد.

ایران و مصر و چالش جهانى‌شدن

امروز ایران با همکارى مصر و دیگر کشورهاى اسلامى مى‌تواند قدرت‌مندانه در مسئله جهانى‌شدن موضع بگیرد. پدیده جهانى‌شدن بر خلاف ظاهر زیبا و فریبنده آن ابعاد منفى فراوانى دارد. جهانى‌شدن در واقع، آغاز دوران پس از استعمار است؛ مانند پسامدرنیسم که به دنبال مدرنیسم مطرح شده است! واژه جهانى‌شدن (Globalization)براى نخستین بار در آمریکا رواج یافت و هدف ظاهرى آن تعمیم هر چیزى براى همه است!
پیش از پرداختن به تأثیر جهانى‌شدن در عرصه‌هاى فرهنگ، اخلاق، قومیت‌ها و ملیت‌ها، به پاره‌اى از تأثیرات جهانى‌شدن در عرصه اقتصاد اشاره مى‌گردد.
اقتصاددانان بین‌المللى مى‌گویند پنج کشور آمریکا، ژاپن، فرانسه، آلمان و انگلستان، 172 شرکت از 200 شرکت چندملیتى بزرگ دنیا را در اختیار دارند. این دویست شرکت یا تراست جهانى که در عمل، اقتصاد همه دنیا را مى‌چرخانند، هم‌چنان در پى آن‌اند که سیطره جهانى خود را استحکام بخشند. طبق گزارش سازمان ملل، حجم منابع مالى و نقدى 358 نفر از ثروت‌مندان جهان با حجم منابع مالى دو میلیارد و نیم انسان برابر است! به عبارت دیگر، 20 درصد ثروت‌مندان جهان 80 درصد تولید خام داخلى در سطح دنیا را به خود اختصاص داده‌اند و از این ره‌گذر بر نفوذ و سیطره خویش بر فقراى سرزمین خود و کشورهاى فقیر و جهان سوم مى‌افزایند.
نتیجه این ثروت اندوزى و افزون طلبى آن است که میانگین ثروت در خود آمریکا در بین سرمایه داران بین سال‌هاى 1975 تا 1995، 60 درصد افزایش یافته است، ولى شمار کسانى که از این ثروت در خود آمریکا بهره مند مى‌شوند، حتى از یک درصد مردم آمریکا کم‌تر است. یک محقق آمریکایى اظهار نگرانى مى‌کند که طبقه متوسط آمریکا به سرعت به سوى طبقه جهان سومى پیش مى‌رود.
در فرانسه نیز تنها 20 درصد فرانسوى‌ها 70 درصد ثروت ملى کشور را در انحصار خود دارند، در حالى که 20 درصد مردم فقیر فرانسه، فقط قادرند از 6 درصد ثروت ملى استفاده نمایند. در ژاپن، آلمان و انگلیس نیز اوضاع کم و بیش بر همین منوال است.
به هر حال، پدیده جهانى‌شدن به دنبال تحقق یک جهان انسانى‌تر ، عادلانه‌تر و سالم‌تر نیست، بلکه این یک ایدئولوژى پر زرق و برقى است که تحقق خواسته‌ها و اهداف توسعه‌طلبانه خود را دنبال مى‌نماید.
دکتر محمد عابد الجابرى دراین‌باره مى‌گوید: «اهداف جهانى‌شدن روشن است؛ جهانى‌شدن موجودیت‌هاى سه‌گانه دولت، ملت و میهن را هدف قرار داده است. اگر این سه موجودیت را از میان برداریم، چه چیز باقى مى‌ماند؟ آن‌چه مى‌ماند، جاىگزین همه موجودیت‌ها مى‌شود: امپراتورى جهانى یعنى شرکت‌ها و مؤسسات چندملیتى که راه‌اندازى، جهت‌دهى و رهبرى جهان را بر عهده دارد و به این ترتیب در همه جا جاىگزین دولت مى‌شود».
ایران و مصر با روابط بهتر و بیش‌تر در گروه 15 که حالا باید آن را 16 یا 19 بنامیم مى‌توانند با قدرت و توان مضاعف، پدیده جهانى شدن را بررسى کنند.
البته از این مهم‌تر ، بعد فرهنگى و اخلاقى پدیده جهانى‌شدن است: گسترش ارتباطات، ماهواره و اینترنت اگر چه جنبه‌هاى سودمندى دارد، ولى در امور اخلاقى، جهان را به سوى بحران و انحطاط وحشتناکى پیش مى‌برد! این امر چاره‌اندیشى سریع و فورى مى‌طلبد که در این میان الازهر مصر با تاریخ هزارساله و حوزه علمیه قم با سابقه پربار و درخشان خود، وظیفه دارند براى مقابله با آن، راه‌حل مناسبى ارایه کنند.

ایران و مصر و طرح گفت‌وگوى تمدن‌ها

سال گذشته کنفرانسى درباره نقش تمدن‌هاى مصر، ایران، ایتالیا، و یونان در تهران برگزار شد. بى‌تردید این قبیل نشست‌ها در شناخت گذشته و تاریخ تمدن‌ها سودمند است، ولى باید توجه نمود که گذشته ما و تمدن اسلامى ایران و مصر سد مستحکمى است که مى‌توان به آن تکیه نمود، اما حرکت ما باید رو به جلو باشد. لازم است در شرایط کنونى براى دنیاى امروز، طرحى نو درانداخت. تمدن اسلامى تکامل بخش تمدن‌هاى پیشین است و براى مشکلات حاضر در سطح جهان نیز مى‌تواند راه‌حل ارایه نماید.
طرح گفت‌وگوى تمدن‌ها که توسط آقاى خاتمى مطرح شده است، در یک بخش قصد مقابله با یورش فرهنگ آمریکایى و تسلط آن بر جهان دارد. پوشیده نیست که تمدن‌ها و فرهنگ‌هاى متعددى در جهان وجود دارند که هر کدام در شکل گیرى شخصیت مستقل هر یک از ملت‌هاى جهان نقش دارند، ولى امروز شاهد آن هستیم که ملت‌هاى جهان از روند تزریق یک نوع فرهنگ خاص که به شیوه‌هاى گوناگون تبلیغاتى و با استفاده از فن‌آورى جدید ارتباطات انجام مى‌گیرد، احساس نگرانى مى‌کنند.
منظور از این روند، آمریکایى کردن فرهنگ و آداب و رسوم ملت‌ها است که جهان را در نوردیده است. اندیشه گفت‌وگوى تمدن‌ها به دنبال اثبات این مطلب است که در دنیاى امروز فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى متعدد حق دارند با حفظ استقلال و موجودیت خود از طریق تعامل فرهنگى و تمدنى در راستاى ساختن دنیاى جدید سرشار از صلح و تفاهم، تلاش کنند. ایران و مصر با فرهنگ غنى و پرمایه خود مى‌توانند با ورود به این عرصه و با هم فکرى و هم‌دلى، این راه را هموار سازند. بدیهى است این دو کشور ابتدا باید با یک‌دیگر به گفت‌وگو بپردازند تا در مرحله بعدى بتوانند ابتکاراتى مشترک در زمینه گفت‌وگوى تمدن‌ها عرضه نمایند.

جمع‌بندى

با بررسى اجمالى سوابق تاریخى و فرهنگى ایران و مصر، به‌ویژه پس از اسلام، مى‌توان پیوندهاى عمیقى براى استحکام روابط در ابعاد گوناگون، پیدا کرد. البته در چند سال اخیر دو کشور مواضع مشترکى در قبال بسیارى ازمسایل منطقه‌اى و جهانى از خود به نمایش گذاشته‌اند. افزون بر آن‌چه قبلاً بیان گردید، مصر و ایران در بحران دو سال قبل ترکیه و سوریه نقش سازنده‌اى ایفا کردند. البته نه به این معنا که هر دو کشور با هماهنگى کامل به این بحران‌زدایى دست زدند، ولى این امر نشان‌گر این است که با همکارى‌هاى نزدیک‌تر مى‌توان از بحران‌هاى سخت جلوگیرى کرد.
هم‌چنین در دو سه سال اخیر شاهد بوده‌ایم که مواضع ایران و مصر در قبال اهداف توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستى بسیار به هم نزدیک شده است. مردم مصر همانند مردم ایران و ملت لبنان و سایر ملت‌هاى عرب و مسلمان شادمانى خود را از پیروزى مقاومت اسلامى لبنان ابراز نمودند و پیش از آن هم دولت مصر، به طور رسمى از مبارزه حزب‌الله علیه اشغال‌گران پشتیبانى کرد.
مصر در مورد محاکمه جاسوسان اسراییلى در ایران، به طور رسمى اعلام کرد که ایران حق دارد به عنوان یک کشور مستقل طبق موازین و قوانین خود اقدام کند. مواضع مصر در قبال برنامه هسته‌اى رژیم صهیونیستى، پشتیبانى این کشور از عضویت ایران در گروه 15 و پس از آن تماس تلفنى رؤساى جمهورى دو کشور، یخ‌هاى روابط پیشین را ذوب کرده است.
چشم انداز همکارى‌هاى دو کشور در عرصه‌هاى گوناگون بسیار روشن است. این همکارى‌ها براى جهان اسلام نتایج حیاتى در بردارد، به‌ویژه مسئله فلسطین و قدس شریف با همکارى مصر و ایران و دیگر کشورهاى اسلامى قابل حل خواهد بود. بى‌تردید رژیم صهیونیستى براى مخالفت با بهبود روابط ایران و مصر، موانعى بر سر راه دو کشور قرار داده و مى‌دهد، زیرا تنها برنده اختلاف میان دو کشور، رژیم صهیونیستى است. ولى خردمندى و تدبیر رهبران دو کشور مى‌تواند این توطئه‌ها را خنثى سازد.
به هر حال، مصر جایگاه ویژه‌اى نزد مسلمانان دارد. در قرآن مجید در پنج مورد نام «مصر» به کار رفته است و این افتخار نصیب دیگر کشورها نیست. براى مثال، در سوره یونس/87 مى‌خوانیم: «وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» و در سوره یوسف/99 مى‌فرماید: «فَلَمّا دَخَلُوا عَلى یوسُفَ آوى إِلَیهِ أَبَوَیهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِینَ». در هر دو مورد، سخن از پناه دادن و قبله قرار دادن خانه‌ها و اقامه نماز در آن‌ها و سپس بشارت بر مؤمنان و در امان بودن آن‌ها، به میان آمده است.
بى هیچ تردید، براى امت مسلمان و جهان اسلام خسارت بزرگى است که «مصر» را از دست بدهد. ما با مصر در مسئله کمپ دیوید اختلاف اصولى و ریشه‌اى داریم و موضع جمهورى اسلامى ایران درباره فلسطین از شفاف‌تر ین مواضع است و چگونگى آن هم بر همه روشن است، ولى به باور ما، مسایل سیاسى قابل تغییر و تحول، نباید مانع از تلاقى و ارتباط دو کشور در مسایل دو جانبه و مسایل مبتلا به جهان اسلام شود.
مسئله مورد اختلاف را باید به تدریج حل کرد. ضمن این که فقط نباید به موارد اختلافى نگاه کرد و موارد وفاق را نادیده گرفت. آیا فقط از راه «حمله» و «قطع رابطه» مى‌توان مسایل مورد اختلاف را بر طرف ساخت یا راه‌هاى دیگرى هم براى این امور وجود دارد؟ در جایى که ما با «اهل کتاب» با استناد صحیح به آیه‌اى از قرآن مجید، آماده «گفت وگو» و «تبادل نظر» هستیم، چرا با «اهل ایمان» و برادران دینى خود در موارد اختلاف، به گفت‌وگو ننشینیم؟
به طور کلى در هیچ جاى دنیا، رهبران احزاب و سیاست‌مداران حاکم، حتى در ایران، در همه امور هم فکر و هم رأى نیستند، اما آن‌ها همواره مى‌کوشند موارد اختلاف
را به «حداقل» برسانند و در تکامل و پیشرفت جامعه و امور کشور خود پیش بروند. یکى از ائمه اهل سنت در جمله‌اى پربار مى‌گوید: «در امور مورد توافق با هم متحد شویم و در موارد اختلاف یک‌دیگر را معذور بداریم» و این بهترین راه است.
مصر در آخرین کنفرانس گروه 15 از عضویت ایران در آن دفاع کرد و پس از آن، رئیس جمهور مصر به طور رسمى با رئیس جمهور ایران تماس گرفت و این پیام را به وى ابلاغ نمود.
وزیر خارجه [وقت] مصر، عمرو موسى، در ملاقات‌هاى مکرر خود با دکتر ولایتى و بعد دکتر خرازى همواره مواضع دوستانه و برادرانه مصر را در قبال ایران ابراز داشته است و این نوع اقدامات، گام‌هاى دیگرى در راه دورى از «کمپ دیوید» است.

منابع و مآخذ

  1. احمد‌هاشم، «امنیت ملى مصر و ایران و خلیج فارس»، مجموعه مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، تهران، 1372.
  2. امین، احمد، زعماء، الصلاح فی العصر الحدیث، قاهره.
  3. تکیه‌اى، مهدى، کتاب سبز مصر، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، تهران، 1375.
  4. حسینى، سید جمال‌الدین، «رسائل فی الفلسفة والعرفان»، مرکز بررسى‌هاى اسلامى، قم، چاپ دوم، 1379.
  5. مجیب المصرى، حسین، ایران و مصر عبرالتاریخ، قاهره.
  1. دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی