سعدالدین مرسی لاشین مهندس کشاورزی مستمری در تاریخ 16/6/1924 در شهر حورین مرکز برکت السبعه منوفیه به دنیا آمد و در 26 ژوئن 52 ازدواج کرد و ازدواج وی خانواده ای از برادران او سه فرزند و 12 نوه داشت.

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۸:۰۲، ۳۰ اوت ۲۰۲۲؛


احمد قضاة
احمد قضاة
نام سعد لاشین
زاده 1905 م / مصر
درگذشت 1974 م/ مصر
دین و مذهب اسلام، تسنن
فعالیت‌ها همکاری با اخوان‌المسلمین

دیپلم متوسطه کشاورزی را در سال 42 و دیپلم عالی تکمیلی بخش کشاورزی 52 و کارش در وزارت کشاورزی بوده و در شرکت سرمایه گذاری پول نیز کار کرده است و حاج سعد لاشین مسئول اخوان در فرمانداری شرکیه به دست او این دعوت را دادند و فداکاری کردند و هجده سال در زندان ماند.

او در سال 1366 با ورود به انتخابات مجلس شورا عضویت داشت و این اولین تجربه ای بود که داشت، با این حال 11000 رای به دست آورد.

همکاری با اخوان

حاج لاشین در سال 1945 از طریق نامه ای که به یکی از دوستانش رسید، با دعوت اخوان المسلمین آشنا شد و در آن سخنانی از اخوان، جهاد با نفس، گرانبها، فداکاری و دیگر مبانی عالی اسلامی بود و بعد از ایشان. آن را برای علی خواند، به او گفت که اینها اصول عالی و مسائل بسیار متمایزی است و آنها موافقت کردند، به شرط اینکه به خانه اخوان المسلمین بروند، حاج لشین از پیوستن به اخوان صحبت می کند و می گوید:

من اخوان را به طور خاص در سال 1945 میلادی می شناختم و یک سال قبل در حضور دولت وفد به شغلی در وزارت کشاورزی منصوب شده بودم که بعداً تصمیم به انحلال آن صادر شد و با وجود آن، وزارت کشاورزی دولت جدید تصمیمی برای انتقال همه کسانی که در دوران حکومت وفد به مشاغل دولتی پیوستند به مصر علیا صادر کرد، البته من نیز در میان آنها بودم که به استان سوهاگ منتقل شدم.

تعداد همکاران و دوستانی که با من منتقل شدند زیاد بود و سن آنها نزدیک بود. از این رو ما با هم در هر جایی قدم می زدیم و با هم به کافه و انجمن جوانان مسلمان می رفتیم و اندکی بعد نامه ای به یکی از دوستان رسید که حاوی کلماتی در مورد برادری و جهاد با نفس و گرانبها و فداکاری و غیره بود. اصول عالی اسلامی و بعد از اینکه برایم خواند به او گفتم که اینها اصول والایی و مسائل بسیار متمایزی است و قرار شد طبق عادت ما بعدازظهر با بقیه همکاران به کافه برویم.

کجا میری؟ ما می گوییم به داروخانه ای می رویم که در کنار خانه اخوان بود که بالاخره به آنجا رفتیم. آنجا که ما را به خوبی ملاقات کردند و به ما پیام دادند (دعوت ما) همانطور که ما را به یکی از خانواده ها تلویحا کردند و پس از آن و در سپتامبر 1946 میلادی به فرمانداری شارکیه که ازدحام کار وکالت داشت نقل مکان کردم و من از فعالیت اخوان در آنجا بسیار بهره بردم.

من همچنین در سال 1945 میلادی پس از پایان مهمانی اخوان در شهر سوهاگ با امام البناء ملاقات کردم، بنابراین برادران ما را به جلسه آشنایی دعوت کردند که در آن جلسه به امام نزدیک شدیم و او به ما نزدیک شد و جلسه فقط به آشنایی محدود شد، اما نکته قابل توجه در معرفی خود به دیگران به من فرمود: امام البناء:

آقای محمود لاشین چه چیزی را برای شما نمایندگی می کند؟ گفتم: عمویم و عجیب این است که بعداً وقتی این عمو را دیدم و به او گفتم امام البناء تو را آنقدر می شناسد که حتی از من درباره تو سؤال کرد، به من گفت که این چیز شگفت انگیزی است. از آنجا که من فقط یک بار در سال 1929 میلادی با امام البناء ملاقات کردم. 16 سال بین ظاهرم و شکل نابینایی من برای پیوند ما، این موضع نشان می دهد که امام البناء حافظه بسیار قوی و بسیار صریح داشتند. ویژگی های صورتم را با چهره عمویم که فقط یک بار با او آشنا شده بود پیوند زد.

لاشین ورژیم خاص

حاج لاشین یکی از اعضای رژیم خاص بود که در سرزمین مصر سرباز می‌فرستاد تا بعداً در حمل پرچم جهاد علیه یهودیان و اشغالگران شرکت کند، اما با کسانی که رفتند به فلسطین نرفت و همه سربازان رژیم خاص صلاحیت جهاد را داشتند، اما او خوش شانس بود که از رفتن به فلسطین، حاج لشین در این باره می گوید:

من یکی از اعضای نظام ویژه ای بودم که در سرزمین مصر سرباز می آوردم تا بعداً در حمل پرچم جهاد علیه یهودیان و اشغالگران شرکت کنند و این نظام دقیق بود و بر کار همه حکومت می کرد. افراد و هیچ کدام به تنهایی نمی توانستند در هیچ امری اقدام کنند و به فضل الهی ما باید برای دعوت او سرباز شویم، اما متأسفانه نتوانستم با کسانی که از اخوان و همه رفتند به فلسطین بروم. سربازان رژیم خاص صلاحیت نبرد را داشتند، اما خوش شانس آنها کسی بود که توانست به میدان نبرد برود، اما کسانی که نمی روند تلاش بسیار سختی انجام می دهند، حتی آرزو می کنند که ای کاش می رفتند. با اجدادشان از این تلاش سخت استراحت کنند و به یاد دارم که تعداد زیادی از برادران به آنجا رفتند و مسابقات بزرگی را به ثمر رساندند و ما با برخی از آنها مانند برادرمان عبدالرحمن البنا خاطرات فوق العاده ای داریم.

منبع

  • ر.ک: مدخل سعد لاشین در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..